مازیار قویدل- پیشرفتهای انسان در پیرامون صد سال گذشته را برابر و یا برتر از همه پیشرفتهایی میدانند که انسان از آغاز تا به این دوره بدان دست یافته است. این پیشرفتها سه پایه و بنیاد بی چون و چرا داشتهاند که نخست دستیابی به آتش و یا انرژی، سپس کشت و کار و خورد و خوراک و پس از اینها، خواندن و نوشتن است.
بخش ۱۹: یافتن راه افروختن آتش، این بزرگترین یافته نیروزایی انسان به دست شاه هوشنگ
این سه، انگیزه ماندن و راندن و خواندن انسان شدهاند و اگر کوششهایی برای آگاهی از چند و چون و یا دستیابی به آسمان و کهکشان و یا ژرفای زمین و زمان در میان است، هیچ یک بدون داشتن این سه، شدنی نبودند.
ارزش این یافتهها تا بدان جایی است که آیینهایی آنها را ارمغانهای آسمانی دانسته و دستیابی انسان بدانها را از راه پیوند و یا واسطههایی که همانا پیامبران و ایزدان و فرشتهها باشند گفته و نوشتهاند؛ و فرهنگ پشته ایران، اگر نگوییم تنها، که از چند انگشتشمار فرهنگهایی میباشد که آنها را دستاورد دانش و بینش و کوشش انسان دانسته و دست هر پیوندگر و واسطه را از آن کوتاه کرده است:
برآمــد بـه سنــگ گران سنگ خرد
همـان و همین سنگ بشکست خرد
فروغـی پدیـد آمـد از هـر دو سنگ
دل سنـگ گشت از فـُـروغ آذرنگ
اگر بنا باشد مردمان سرزمینهای ایرانی به فرهنگ خود ببالند و آن را همچون زر و گوهری که پشتوانه پولی یک کشور است، پشتوانه خواستها و آرزوهای خود بدانند، چنین بینشهایی میباشد. بینشهایی که انسان را اندیشمند، بینشمند و کاردان و کارساز میداند و به انسان میآموزد که برای رسیدن به یک زندگی بهتر باید کوشید، زیرا:
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
بنا بر چنین پایه و بنیادی است که انسان با خرد و اندیشه و همچنین بینش و کوشش، از آورگی رهایی مییابد و از گرمای آتش برای بیرون کشیدن آهن از سنگ بهره میگیرد. کاری که دستیابی به راز افروختن آتش دست او هر روز بیش از روز پیش در دستیابی به پیشرفتهای هر چه بیشتر، باز و توانا میکند.
در فرهنگ ایرانی هر کس باری بر دوش دارد و چون شهریار میشود، بام و برفاش بیشتر میگردد. بر این پایه، شهریار هوشنگ که باید چشم و گوش باز و اندیشه روشن داشته باشد، روزی با گروهی به گشت و گذار میرود:
یکی روز شـاه جهـان ســوی کـــوه
گــذر کــرد بـا چنــد کس همگــروه
و با پیش آمدن رویدادی، راز افروختن آتش با خردورزی شاهانه و توان برداشت درست از رویدادی آشکار میشود، که شاید برای دیگرانی میتوانست روی دهد و رازی آشکار نگردد.
پــدیــد آمــــد از دور چیــــــزی دراز
سیــــه رنگ و تیـره تـن و تیــزتـــاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهـانـش جهــان تیــرهگــون
نگاه هوشنگ، نگاهی ویژه است، نگاهی هوشمندانه و سنگین و مایهدار. چنین نگرشی، چارهجوست، و راه چاره را نه گریختن بر میگزیند، و نه خود کنار ماندن و دیگران را آمیخته کردن، پس نگرش چاره جویش، پدافند در برابر آتشافروز را رای میزند:
نگـه کـرد هـوشنگ با هـوش و سنگ
گـرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
بـه زور کیـانــــی رهانیـــــد دســـت
جهـانسوز مار از جهانجوی جست
چارهجویی شاهانه، مار گریز میشود، و بینش و کوشش کیانی هوشنگی رازگشا:
برآمــد بـه سنــگ گران سنگ خرد
همـان و همین سنگ بشکست خرد
فروغـی پدیـد آمـد از هـر دو سنگ
دل سنـگ گشت از فـُـروغ آذرنگ
نشـــد مـــار کشتــه ولیکـن ز راز
ازین طبــع سنـگ آتـش آمـد فراز
فرهنگ دانشگستر ایرانی، راز گشایی شاهانه را رازی پنهانی نمینماید و آن را در دسترس همگان مینهد، درست ورای دینمداران و یا سودجویانی که گاه نوشتن و خواندن و یا درمانگری را در میان خانواده و یا همکیشان خود رازوار مینهفتند. بر پایه چنین باوری:
هـر آن کس که بر سنگ آهـــن زدی
از آن روشنایـــی پـدیــد آمــــــــدی
و برای این چنین رازگشایی ارزشمندی، به نیایش و جشن و شادی پرداخته و آن را میستایند:
جهانــدار پیش جهـــان آفـریـــــن
نیایش همیکـرد و خوانـد آفریـن
کـه او را فـروغی چنین هدیـه داد
همین آتش آنگــــاه قبلــــه نهــــاد
این توانایی دستیابی به آتش که به انسان گرما، نیروی پدافندی و سپس توان پختن و … میدهد، ارزشمند و است و باید از آن پرستاری کرد، پرا که همواره و در همه جا، سنگ آتشزنه* در دسترس نیست:
بگفتا فروغیسـت این ایــــــــزدی
پـرستیـــد بـایـــد اگــــر بخــــردی
چنین یابشی ستایشبرانگیز است و همه ستودنیها در فرهنگ پشته ایران با شادی همراه است. بدین گونه، به جشن مینشینند و نه تنها برای نخستین بار در شاهنامه، روز ویژهای به نام «سده»، نامگزاری شد، که شمارش روز و جای پای سالشماری و تقویم نیز پدیدار میشود:
شب آمد برافروخت آتش چو کـوه
همـان شــاه در گِــرد او با گـروه
یکی جشن کرد آن شب و بـاده خـورد
ســده نــام آن جشــن فـرخنـده کرد
ز هوشنــگ مانـد این ســده یادگـار
بسـی بــاد چــون او دگـر شهــریار
کز آباد کــدن جهــان شـــاد کــرد
جهانـی بـه نیکـی ازو یـــاد کـــرد
پرداختن به بهرهگیری از این یافته سرگذشتساز به نوشتاری دیگر واگذار میشود.
۱۷ اوت ۲۰۱۵
*سنگ آنشزنه یا همان سنگی که بنا بر سرودهای شاهنامه، هوشنگ شاه رازش را دریافت، درست همان سنگی است که در فندکهای امروزی نیز کاربرد دارد.
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش] [بخش هفت] [بخش هشت] [بخش نهم] [بخش دهم] [بخش یازدهم] [بخش دوازدهم] [بخش سیزدهم] [بخش چهاردهم] [بخش پانزدهم] [بخش شانزده] [بخش هفده] [بخش هژده]