Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۷۹ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1۷45‬‬
‫جمعه ‪ ۱8‬تا پنجشنبه ‪ ۲4‬سپتامبر ‪۲۰۲۰‬‬

  ‫افسرده شد؛ البته فقط برای مدتی‪.‬‬      ‫دچار فلج فکری فیلسوفها میشویم‪.‬‬        ‫اما کسی نفهمید که واشر را خودش‬     ‫اما مدیران ناسا‪ ،‬در کمال شادمانی از‬    ‫مرد برجسته‬                            ‫سال ‪ ۱9۱8‬میلادی در بروکلین‬
‫«با اینکه احمقانه بود اما نسبت به‬      ‫یکی میگوید‪ :‬تو حرفهایت را‬             ‫قبل از انداختن در آب‪ ،‬با گیره نصف‬  ‫این گزارش نتیجه گرفته بودند که‬                                               ‫نیویورک در یک خانواده یهودی به‬
‫هر چیزی که ساخته میشد حس بدی‬           ‫نمیفهمی و دومی جواب میدهد‪:‬‬                                                                                        ‫فیزیک‬                               ‫دنیا آمد‪ .‬با اینکه به حرف افتادن یک‬
‫پیدا کرده بودم‪ .‬فکر میکردم چرا دارند‬   ‫حرف یعنی چه؟ تو یعنی چه؟ فهم‬                                ‫کرده است!‬        ‫«ضریب ایمنی» حلقهها ‪ ٣‬است!‬                                               ‫بچه در ‪ ٣‬سالگی خیلی ناامید کننده‬
‫این پل را میسازند؟ وقتی به زودی‬                                              ‫او عاشق درس دادن بود‪ .‬وقتی از‬      ‫فاینمن احتمال میداد که بر خلاف‬              ‫و‬                                ‫است‪ ،‬اما از همان ‪ 4‬ـ ‪ ۵‬سالگی معلوم‬
                                                              ‫یعنی چه؟‪.‬‬      ‫طرف دانشگاه پرینستون دعوت به‬       ‫ادعای مسؤولان ناسا‪ ،‬این واشرها در‬                                            ‫بود که ریچارد فاینمن وقتی بزرگ شود‬
                ‫نابود خواهد شد؟»‬       ‫«گرانش‪ ،‬همان چیزی است که شما‬          ‫کار شد‪ ،‬پیشنهاد را به خاطر اینکه‬   ‫دمای پائین‪ ،‬انعطافشان را از دست‬           ‫برنده‬                              ‫یک چیزی میشود‪ .‬البته پدرش در این‬
‫فاینمن ‪ ٣‬بار ازدواج کرد؛ نه اینکه‬      ‫را الان روی صندلیهایتان نگه داشته‬     ‫شامل تدریس نبود رد کرد‪ .‬وقتی‬       ‫میدهند و ترد و شکننده میشوند‪.‬‬                                                ‫قضیه نقش مهمی داشت و با طبیعت‬
‫آدم خوشگذرانی باشد؛ شاید بیشتر‬         ‫است؛ البته دلیل واقعی‪ ،‬ترکیبی است‬     ‫آرام و خلاق بود‪ ،‬شاگردها منابع‬     ‫این احتمال را اطلاعات داخلی یکی‬           ‫جایزه‬                              ‫گردیهایی که برای پسرش تدارک‬
‫بد شانس بود‪ .‬زن اولش سل داشت‪.‬‬                                                ‫الهامش بودند و وقتی آشفته‪ ،‬منبع‬    ‫از مهندسین پروژه تقویت کرد و‬                                                 ‫میدید عشق به کشف و فهم جهان‬
‫درباره ازدواج دومش مختصر و مفید‬                        ‫از گرانش و ادب»‪.‬‬      ‫آرمشش‪ .‬قانونی داشت که میگفت‬        ‫فاینمن برای اجرای یک نمایش تاریخ‬          ‫نوبل‬
‫نوشتهاند «کوتاه و ناموفق بود»‪ .‬اما‬     ‫فاینمن یکی از اعضای «پروژه‬            ‫اگر چیزی را نشود برای یک دانشجوی‬   ‫آماده شد‪ .‬روزی که قرار بود کمیته‬                                                      ‫اطراف را در او پرورش داد‪.‬‬
‫سومی تا مرگ فاینمن دوام آورد‪ .‬آنها‬     ‫منهتن» بود؛ همان ماجرای جمع شدن‬       ‫سال او توضیح داد‪ ،‬هنوز کامل ًا‬     ‫راجر در حضور اعضای کنگره گزارش‬         ‫برای آدم عادی توضیحش بدهم که‬          ‫او میگوید‪« :‬آن موقع یک دزدگیر‬
‫یک پسر داشتند و یک دختر را هم به‬       ‫یک عده فیزیکدان و نظامی در یک‬         ‫فهمیده نشده است‪ .‬کتاب اصلی او با‬   ‫بدهد‪ .‬فاینمن یکی از این واشرها را‬      ‫به من جایزه نوبل نمیدادند!»‪ .‬دروغ‬     ‫اختراع کرده بودم‪ .‬یک وسیله بسیار‬
‫فرزندی قبول کردند‪ .‬دخترش میگوید‬        ‫بیابان برهوت به اسم «لس آلاموس»‬       ‫عنوان «سخنرانیهای فاینمن دربارۀ‬    ‫با خودش برد و بعد از اینکه خیلی‬        ‫میگفت‪ .‬چند سال بعد به نیوزیلند‬        ‫ساده که وقتی در اتاقم باز میشد زنگ‬
‫پدرش آدمی دوست داشتنی‪ ،‬حمایت‬           ‫برای ساختن بمب اتم و قال جنگ را‬       ‫فیزیک» حاصل ‪ ٣‬سال تدریس‬            ‫معصومانه از یکی از مدیران ناسا دربارۀ‬  ‫رفت تا الکترودینامیک کوانتومی‬         ‫به صدا در میآمد‪ .‬یک شب پدر و مادرم‬
‫کننده‪ ،‬کمی گیج اما فوقالعاده بوده‬      ‫کندن‪ .‬البته فاینمن آن موقع‪ ۲7‬سالش‬     ‫مباحث پایۀ فیزیک است که هر چند‬     ‫رفتار واشرها در دمای پایین سؤال کرد‬    ‫را برای مردم توضیح بدهد‪ .‬از نوبل‬      ‫به خانه آمدند و خیلی آرام در اتاقم را‬
‫است‪ .‬روابطش با پسرش حتی بهتر‬           ‫بود و مثل اوپنهایمر از کله گندههای‬    ‫هیچوقت از طرف دانشگاهها به عنوان‬   ‫و دفاعیات اطمینان دهندۀ او را شنید‪،‬‬    ‫دل خوشی نداشت‪« :‬چیزی از جایزه‬         ‫باز کردند‪ .‬ناگهان آن زنگ عظیم با‬
‫بوده‪ ،‬چون هر دو علایق مشترکی‬           ‫گروه به حساب نمیآمد‪ .‬هر کاری از‬       ‫متن درسی پذیرفته نشد‪ ،‬اما تاکنون‬   ‫یک لیوان آب یخ درخواست کرد‪.‬‬            ‫نوبل نمیدانم‪ .‬نمیفهمم چه ربطی به‬      ‫صدایی وحشتناک به صدا در آمد‪ :‬بنگ‪،‬‬
‫مثل ریاضیات‪ ،‬مورچهها و مریخیها‬         ‫دستش بر میآمد میکرد از جمله‬           ‫بیشتر از ‪ ٣‬میلیون نسخه از آن‪ ،‬در‬   ‫واشر را با یک گیرۀ کوچک‪ ،‬در لیوان‬      ‫کجا دارد؟ یا چقدر میارزد؟ ولی اگر‬     ‫بنگ‪ ،‬بنگ‪ .‬من از جا پریدم و خوابآلود‬
                                       ‫«حل کردن معادلههای نوترونی برای‬       ‫دنیا به فروش رفته است‪ .‬خیلیها‪،‬‬     ‫انداخت و وقتی مدیر بیچاره به همۀ‬       ‫آدمهای آکادمی سوئد تصمیم گرفتهاند‬
                        ‫داشتهاند‪.‬‬      ‫راکتور اتمی لس آلاموس»‪ .‬گاهی هم‬       ‫علاقه به فیزیک یا کشف دوبارۀ آن‬    ‫اعضای حاضر دربارۀ مقاومت حلقهها‪،‬‬       ‫که نوبل به ‪ X‬یا ‪ Y‬یا ‪ Z‬برسد‪ ،‬خب‪،‬‬           ‫فریاد زدم‪ :‬کار کرد‪ ...‬کار کرد!»‬
‫از الکترو دینامیک کوانتومی تا نانو‬     ‫که حوصلهاش سر میرفت (به نظرش‬          ‫در دانشگاه را مدیون همین سخنرانها‬  ‫اطمینان داد‪ ،‬با خونسردی حلقه را از‬     ‫بگذار برسد‪ .‬من از افتخارات و عناوین‬   ‫با استعدادی که در ریاضیات داشت‬
‫تکنولوژی‪ ،‬از ذرات بنیادی تا کوانتومی‪،‬‬  ‫آنجا کار زیادی برای انجام دادن وجود‬   ‫هستند؛ مدیون لحن ساده و سبکی که‬    ‫آب بیرون آورد‪ .‬گیره را جدا کرد و به‬    ‫خوشم نمیآید‪ .‬افتخار‪ ،‬اعصاب خورد‬       ‫و بردن جایزه ریاضی دانشگاه نیویورک‪،‬‬
‫تقریباً جایی از فیزیک نیست که اثر‬      ‫نداشت) با ور رفتن به قفل کمدها و‬      ‫حواسش به حوصلۀ شما هم هست و‬        ‫همه نشان داد که واشر حتی سرمای‬         ‫میکند‪ .‬افتخار‪ ،‬سردوشی است‪ .‬افتخار‪،‬‬    ‫توانست به دانشگاه ام‪.‬آی‪.‬تی برود‪ .‬او‬
‫انگشت فاینمن رویش نمانده باشد و‬        ‫میزها تفریح میکرد؛ جاهایی که اسناد‬                                       ‫صفر درجه را تاب نیاورده و نصف شده‬                                            ‫در سال ‪ ۱9٣9‬لیسانس فیزیک گرفت‬
‫اثر انگشت‪ ،‬اینجا واقعاً برازنده است؛‬   ‫محرمانه پروژه‪ ،‬نگهداری میشدند‪.‬‬            ‫طنزش را از شما دریغ نمیکند‪.‬‬    ‫است‪ .‬آن روز‪ ،‬فاینمن ‪ ۶8‬ساله بود و‬                         ‫یونیفرم است‪».‬‬      ‫و سر از دانشگاه پرینستون در آورد‪.‬‬
‫چون خیلی وقتها با نگاه کردن به‬         ‫فاینمن هم مثل بقیه فیزیکدانهای‬        ‫«هیچ چیز را نمیشود دقیق تعریف‬      ‫تنها ‪ ۲‬سال با مرگ فاصله داشت‪.‬‬          ‫وقتی شاتل چلنجر در ‪ ۱98۶‬با‬            ‫دکترایش را در سال ‪ ۱94۲‬با راهنمایی‬
‫یک فرم یا روش محاسبه‪ ،‬میتوانید‬         ‫پروژه منهتن‪ ،‬بعد از انفجار هیروشیما‪،‬‬  ‫کرد‪ .‬اگر بخواهیم چنین کاری بکنیم‪،‬‬                                         ‫چند سرنشین‪ ،‬چند ثانیه بعد از پرتاب‬    ‫جان ویلر ـ یکی از فیزیکدانهای مهم‬
‫حدس بزنید که این کار فاینمن است‪.‬‬                                                                                                                       ‫آتش گرفت‪ ،‬فاینمن به کمیتۀ راجر‬        ‫آن زمان ـ گرفت‪ .‬در دوران دانشگاه‬
‫دو تا از مهمترین دستاوردهای فیزیکی‬                                                                                                                     ‫(کمیته ویژه رئیس جمهور برای بررسی‬     ‫با اینکه رشته اصلیاش فیزیک بود‪،‬‬
‫او‪ ،‬نمایش انتگرال مسیر در مکانیک‬                                                                                                                       ‫حادثه) دعوت شد‪ .‬اسناد ناسا را زیر‬     ‫شوق یاد گرفتن چیزهای جدید او را به‬
‫کوانتومی و دیاگرامهای فاینمن در‬                                                                                                                        ‫و رو کرد‪ ،‬مدیران ارشد و مهندسان‬       ‫موضوعات متنوعی مانندزیستشناسی‬
‫ذرات بنیادی‪ ،‬نمونههای عالی این‬                                                                                                                         ‫را به حرف گرفت و چیزهای جالبی‬
                                                                                                                                                       ‫دستگیرش شد که معروفترینش به‬                           ‫و فلسفه میکشاند‪.‬‬
                          ‫اتفاقند‪.‬‬                                                                                                                     ‫قضیه حلقههای لاستیکی راکتهای‬          ‫«همیشه به زیستشناسی علاقه‬
‫فاینمن میگفت‪« :‬یکی از دلایل‬                                                                                                                            ‫پیشران شاتل بر میگردد‪ .‬نتایج اولیه‬    ‫داشتم‪ .‬آنها درباره چیزهای جالبی‬
‫اثبات اینکه فیزیکدانها آدم هستند‪.‬‬                                                                                                                      ‫آزمایش تحمل تنش نشان داده بود که‬      ‫حرف میزدند‪ .‬یک بار موجوداتی را‬
‫حماقتآمیز بودن واحدهایی است که‬                                                                                                                         ‫بعضی از این حلقهها زیر فشار‪ ،‬تا حدود‬  ‫زیر میکروسکوپ به من نشان دادند‪.‬‬
‫برای اندازهگیری انرژی به کار میبرند»‪.‬‬                                                                                                                  ‫یک سوم ضخامتشان‪ ،‬ترک میخورند‪.‬‬         ‫یک سری سلول گیاهی که لکههای‬
‫فاینمن سرطان داشت‪ .‬سالها با‬                                                                                                                                                                  ‫سبزی به نام کلورپلاست داشتند‬
‫آن دست و پنجه نرم کرد‪ .‬اما زمستان‬                                                                                                                                                            ‫توی آن میچرخیدند‪ .‬من پرسیدم‬
‫‪ ۱988‬دیگر آخر راه بود‪ .‬او موسیقی‬                                                                                                                                                             ‫اینها چطوری میچرخند؟ چی قلشان‬
‫را دوست داشت‪ .‬طبل میزد‪ ،‬نقاشی‬
‫میکرد و روسی‪ ،‬مایایی و ژاپنی‬                                                                                                                                                                     ‫میدهد؟ هیچکس نمیدانست‪».‬‬
‫میدانست؛ «چیزی را که نتوانم خلق‬                                                                                                                                                              ‫در ‪ ،۱9۶۵‬وقتی ‪ 47‬سالش بود‬
‫کنم‪ ،‬نمیتوانم بفهمم»‪ .‬اینها آخرین‬                                                                                                                                                            ‫به همراه شوینگر و توماناگا‪ ،‬نوبل‬
‫کلماتی بود که روی تخته سیاهش‬                                                                                                                                                                 ‫فیزیک گرفت؛ به خاطر پیشبرد نظریه‬
‫نوشته بود‪ .‬شاید میخواسته چیز‬                                                                                                                                                                 ‫الکترودینامیک کوانتومی‪ ،‬به خاطر ابداع‬
‫عجیبی را برای یک آدم معمولی‬                                                                                                                                                                  ‫دیاگرامهایی برای فهم اندر کنش ذرات‬
‫توضیح دهد؛ کاری که بزرگترین‬                                                                                                                                                                  ‫بنیادی و اگر بیشتر بخواهید‪ ،‬جوابی‬
                                                                                                                                                                                             ‫که خودش به خبرنگار مجله پیپل‬
               ‫علاقهاش بوده است‪.‬‬                                                                                                                                                             ‫داد‪ ،‬برازنده است؛ «اگر میتوانستم‬

‫‪۲ 69‬‬

      ‫‪4‬‬

                      ‫‪59۷‬‬                                                    ‫(سودوکو)‬

                      ‫‪۲6‬‬                                                                                        ‫‪ 15 14 13 1۲ 11 1۰ 9 8 ۷ 6 5 4 3 ۲ 1‬عمودی‪:‬‬

                                                 ‫‪۲6‬‬                                                             ‫‪۱‬ـ نویسنده‪ ،‬پژوهشگر و مورخ معروف‬                                             ‫‪1‬‬
                                                                                                                            ‫و فقید معاصر ایران‬                                               ‫‪۲‬‬
‫‪۷ 34 8‬‬                                                                                                                                                                                       ‫‪3‬‬
                                                                                                                ‫‪۲‬ـ از شهرهای ایران ـ دریاچهای در‬                                             ‫‪4‬‬
‫‪453 6‬‬                                                  ‫‪3۲‬‬                          ‫‪1‬‬                                          ‫آسیا ـ گودبرداری‬                                               ‫‪5‬‬
                                                 ‫‪۲1‬‬                          ‫‪3‬‬                                                                                                               ‫‪6‬‬
‫‪1 3۷‬‬                                                                                                             ‫‪٣‬ـ باریکه ـ انتشار دهنده ـ اعلامیه‬                                          ‫‪۷‬‬
                                                                                                                ‫‪4‬ـ ظرفی است ـ از کارخانجات‬                                                   ‫‪8‬‬
‫‪34‬‬    ‫‪5‬‬                                       ‫‪1‬‬      ‫‪4۲‬‬                                                                                                                                      ‫‪9‬‬
                                                                                                                      ‫اتومبیلسازی اروپا ـ آهنگ‬                                               ‫‪1۰‬‬
      ‫‪95‬‬                                         ‫‪81‬‬                          ‫‪34‬‬                                      ‫‪۵‬ـ کشوریست ـ دفینه ـ بهره‬                                               ‫‪11‬‬
                                                                                                                ‫‪۶‬ـ آهنگساز و پیانو نواز معروف‬                                                ‫‪1۲‬‬
‫‪8‬ـ از پادشاهان ایران‬            ‫عمودی‪:‬‬           ‫‪11 1۰ 9 8 ۷ 6 5 4 3 ۲ 1‬‬                                                                                                                     ‫‪13‬‬
‫قبل از یورش عربها‬                                                                                                                      ‫کشورما‬                                                ‫‪14‬‬
                      ‫‪۱‬ـ از شعرا و غزلسرایان‬                                                             ‫‪1‬‬      ‫‪7‬ـ از حرکات آب ـ ابد ـ خاندان ـ‬                                              ‫‪15‬‬
     ‫ـ پسوند تشبیه‬     ‫معاصر و فقید ایران‬
‫‪9‬ـ در بلا افتادن ـ‬       ‫‪۲‬ـ پشیمانی ـ جایز‬                                             ‫‪۲‬‬                                          ‫پایه و اساس‬
                                                                                                                ‫‪8‬ـ جمعیت ـ آراستن و زینت دادن‬
      ‫شریک و رفیق‬     ‫‪٣‬ـ جای اصلی ـ از‬                                                 ‫‪3‬‬
‫‪۱۰‬ـ آنسوی ـ کشوری‬         ‫پادشاهان صفوی‬                                                                                                 ‫ـ توان‬
                        ‫‪4‬ـ بزرگسالان ـ علم‬                                             ‫‪4‬‬                        ‫‪9‬ـ نوار تزئینی ـ اشک ـ از روزنامههای‬
              ‫است‬
‫‪۱۱‬ـ حیوانی است ـ هم‬   ‫‪۵‬ـ سرمایه جاودانی ـ‬                                              ‫‪5‬‬                                          ‫قدیمی ایران‬                                                                ‫افقی‪:‬‬
‫پدر بزرگ است و هم‬       ‫سلسله کوهی است‬                                                 ‫‪6‬‬                        ‫‪۱۰‬ـ مزهایست ـ کشوری است ـ‬
                                                                                                                                                                                             ‫‪۱‬ـ فیلسوف‪ ،‬ریاضیدان‪،‬‬
       ‫مربی کودک‬      ‫‪۶‬ـ از شهرهای معروف‬                                               ‫‪۷‬‬                                              ‫لم یزرع‬              ‫‪9‬ـ ضمیری است ـ موجودی‬             ‫منجم و شاعر بزرگ ایران‬
                      ‫آلمان ـ حشرهای‬                                                                            ‫‪۱۱‬ـ در داخل هر خانه پیدا میشود‬             ‫تخیلی ـ گاز مورد لزوم‬             ‫در اواخر قرن پنجم و اوایل‬
                                                                                       ‫‪8‬‬
                            ‫موذی ـ وسط‬                                                 ‫‪9‬‬                                             ‫ـ ملاقات‬                         ‫برای تنفس‬                    ‫قرن ششم هجری‬
                      ‫‪7‬ـ سرگشته و حیران ـ‬                                                                       ‫‪۱۲‬ـ دشمن «خوشبینی» ـ ملبس به‬               ‫‪۱۰‬ـ قعر ـ سر ـ داخل دهان‬          ‫‪۲‬ـ واضع و پیشگام علم‬
                      ‫من و تو ـ عددی است‬
                                                                                                                              ‫لباس کهنه و پاره‬                              ‫است‬                  ‫روانکاوی ـ روشنایی‬
                                                                                       ‫‪1۰‬‬                       ‫‪۱٣‬ـ مددکار ـ ارتفاع ـ از ییلاقات‬           ‫‪۱۱‬ـ پروهشگر‪ ،‬مورخ و مؤلف‬          ‫‪٣‬ـ پیکره ـ تازه ـ از هنرپیشگان‬
                                                                                                                                                           ‫معروف ایران و رجل‬                 ‫قدیمی هولیود و برنده‬
                      ‫حل جدول شماره قبل‬                                                ‫‪11‬‬                                      ‫کنار تهران قدیم‬             ‫سیاسی و دانشمند دوران‬
                                                                                                                ‫‪۱4‬ـگروهودستهـخانهوکاشانهـزینت‬                                                           ‫جایزه اسکار‬
                                                                                                                ‫‪۱۵‬ـ از وسایل بازی بچهها ـ از‬                               ‫پهلوی‬             ‫‪4‬ـ تکرار یک حرف ـ از‬
                                                                                                                                                           ‫‪۱۲‬ـ درگذشت ـ نوعی طبل‬             ‫حبوبات ـ سقف دهان ـ‬
                                                                                                                         ‫رشتههای آموزش عالی‬
                                                                                                                                                                    ‫ـ جنس مؤنث‬                      ‫سر و صدا و غوغا‬
                                                                                                                                        ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫‪۱٣‬ـ خوراکی است متداول‬             ‫‪۵‬ـ شیر ـ از وسایل موسیقی‬
                                                                                                                                                           ‫ـ از پرندگان ـ گذشته ـ‬
                                                 ‫‪8‬ـ اقتصاد معروف انگلیس و‬                   ‫افقی‪:‬‬                                                                                                     ‫ـ جنس مذکر‬
                                                     ‫مؤلف «ثروت ملل»‬                                                                                                     ‫متحرک‬               ‫‪۶‬ـ واحداندازهگیری سطح ـ‬
                                                                             ‫‪۱‬ـ از رجال اصلاحطلب‬                                                           ‫‪۱4‬ـ از شهرهای شمال ایران‬          ‫نام قطعه خاص از موسیقی‬
                                                 ‫‪9‬ـ فرستاده شده ـ اهل ادب‬    ‫دوران پهلوی و وزیر‬                                                            ‫ـ ستارهای در منظومه‬               ‫کلاسیک ـ پسوند تشبیه‬
                                                 ‫‪۱۰‬ـ جدید التأسیس ـ‬          ‫پیشین دادگستری ایران‬                                                                                            ‫‪7‬ـ از روزنامهنگاران فرهیخته‪،‬‬
                                                                             ‫‪۲‬ـ محل کسب و کار ـ‬                                                                           ‫شمسی‬               ‫توانا و فقید ایران ـ‬
                                                             ‫میوهایست‬                                                                                      ‫‪۱۵‬ـ از اعضاء داخلی بدن‬
                                                 ‫‪۱۱‬ـ حرف خطاب ـ از وسایل‬                   ‫حیثیت‬                                                           ‫انسان ـ وسیلهای برای‬                           ‫رویگردان‬
                                                                             ‫‪٣‬ـ منکر شدن ـ پرپیچ و خم‬                                                      ‫تامین نیروی الکتریسته‬             ‫‪8‬ـ از خلفای عباسی ـ شهری‬
                                                   ‫آرایش ـ درختی است‬         ‫‪4‬ـ وحشی ـ زیبا و خوشگل‬
                                                                             ‫‪۵‬ـ از خوانندگان خوش‬                                                                         ‫ـ نظامی‬                           ‫در ایران‬
                                                                             ‫صدا و فراموش ناشدنی‬

                                                                                           ‫کشورما‬
                                                                                 ‫‪۶‬ـ گله ـ میش بی سر‬
                                                                             ‫‪7‬ـ نیروئی است ـ مرغی‬

                                                                                              ‫است‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18