Page 4 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۷ (دوره جديد
P. 4
صفحه - Page 4 - 4شماره 77
جمعه 26شهریورماه تا پنجشنبه 1مهرماه 1395خورشیدی
پدرم دعوا میکند که اجاره خانه را روز جهانی کودکا ِن دختر؛ در تاریخ ١٩دسامبر ٢٠١١سازمان
نداده است ولی نمیدانم چقدر اجاره ملل متحد طى قطعنامه ١٧٠/۶۶روز
گفتگو با دخترک ۱۳ساله ساکن کرمانشاه ١١اکتبر را «روز جهانى کودکا ِن
میدهیم. دختر» نامید تا توجه همگان را به
=آیا کسی از اعضای خانواده دیدنش به بیمارستان رفتم اجازه =در هفته چند بار گوشت، دکتر بروم .پدرم میگفت که پول امکان مراجعه به پزشک متخصص مشکلات جدى این گروه از جامعه
ندادند او را ببینم گفتند که مادرم میوه ،سبزیجات ،حبوبات ،برنج و نداریم که برویم دکتر.
شمابیماریجسم ییاروانیداشته؟ میآید خانه بعد میتوانم او را ببینم. را داشتی؟ آیا تا به حال در جلب کند.
-پدرم چربی خون دارد .مادرم =در خانواده شما چند نفر کار لبنیات م یخورید؟ =آیا در کرمانشاه کسی یا جایی به دنبال این اقدام مهم ،تدارکات
زانودرد و کمردرد دارد .گاهی هم گوشت یک بار در هفته ،لبنیات هست که برای پرداخت هزینه بیمارستان بستری شدی؟ تهیه اولین گزارش جامع و تحلیلی
مادرم سردرد دارد که مجبور است م یکنند؟ کم میخوریم .مادرم کم میوه بیماری بتوانید از آن کمک بگیرید؟ -تا حالا مریض شدهام ولی خیلی قوانین در مورد وضعیت حقوق
بخوابد تا خوب شود .نمیتواند کار -پدرم کارگر میدان میوه و ترهبار میخرد .هر وقت بخرد میخورم. نه ،تا حالا هیچ کس به ما کمیک سخت نبوده .تا حالا در بیمارستان انسانى کودکان در ۵حوزه تحصیل،
کند .ضعیف است .دیگر نمیدانم است .ولی سر کار نمیرود .بیشتر اوقات بیشتر سبزیجات میخوریم چون بستری نشده بودم ولی قبل از عید بهداشت ،ازدواج زودرس و اجبارى،
بیکار است.میگوید کار نیست .گاهی ارزا نتر است .هفت های یک بار یا دو نکرده است. نوروز با ماشین تصادف کردم .بردنم امنیت و کار کودکا ِن دختر آغاز شد.
بیماری دیگری هم دارد یا نه. گدایی میکند .من هم گاهی گدایی بار برنج میخوریم .از میان حبوبات =آیا به ورزش علاقه داری؟ چه بیمارستان بستری کردند .انگشتم این تلاش و تحقیق در سال ٢٠١۵به
=یادتم یآیدکهواکسنزد های میکنم .خواهرم هم گدایی میکند. قطع شده بود .دست راستم هم نتیجه رسید و گزارشی که بر اساس
هم عدسی زیاد میخوریم. نوع ورزشی؟ بدجوری شکسته بود .کرمانشاه زندگی آن تهیه شد بیانگر این واقعیت بود
یا نه؟ مثلا کارت واکسیناسیون =چقدر درآمد دارید؟ =معمولاغذایتاندرهفتهچیست؟ -بله ،خیلی دوست دارم .توی خونه میکنیم .توی بیمارستان کرمانشاه که تمامى ایرانیان به درک جامع و
-خیلی کم .پدرم هم خیلی کم -سیب زمینی .املت .استانبولی با ورزش میکنم .مثلا دراز نشست بازی گفتند انگشت را باید قطع کنند ولی کامل چال شهاى حقوقى و پیامدهای
خودت را یادت م یآید؟ درآمد دارد .از یاران ههایی که میگیریم آب گوجه که من خیلی دوست دارم. میکنم .یا وسطی توی کوچه بازی برای ادامه معالجه مرا فرستادند تهران. چند بعدى آن در میان این قشر از
-بله .یک جایی نزدیک منزل ما زندگی میکنیم .پدرم میگوید اگر =در خانواده شما هیچ کس از میکنیم با بقیه بچ هها .چند تا دوست توی تهران انگشتم را پیوند زدند و جمعیت ایران ،یعنى کودکان به
هست که میرویم آنجا واکسن سیگار ،مواد مخدر ،یا چیزهای دارم که توی کوچه با آنها ورزش گفتند تا بعد از عید باید صبر کنم.
میزنیم .به نظرم اسمش خانه یارانه نبود تا حالا مرده بودیم. میکنم .طنا ببازی هم میکنیم. دست راستم هم که بدجوری شکسته خصوص کودکان دختر ،نیازمندند.
بهداشت است .رایگان است برای =منزل شما چند مترمربع است؟ شبیه به این استفاده م یکند؟ =آیا هیچ وقت توانستی برای است را پلاتین گذاشتند .ممکن است قسمتى از این پروژه عبارت از
همین مادرم میگوید حتما برویم -پدرم سیگار میکشد .شیره هم ورزش به باشگاه یا مکان ورزشی دیگر دست راستم خوب نشود .پیوند گفتگو و مشورت با کودکان و
و واکس نهایمان را بزنیم .با مادرم برایم توضیح بده چطوری است؟ میکشد .نمیدانم چیز دیگری هم انگشتم هم درست نشد و گفتند پیوند کارشناسانى است که در زمین ههای
-تقریبا هفتاد متر است .دو تا اتاق استفاده میکند یا نه .الان میگوید بروی؟ نگرفته .حالا دوباره توی کرمانشاه
میرویم هر موقع که لازم باشد. کوچک داریم .یک آشپزخانه کوچک. ترک کرده ولی نمیدانم هنوز فکر -نه هیچ وقت نرفتم. مختلف با کودکان کار میکنند.
=هیچ وقت مورد آزار جسمیو حمام نداریم میرویم بیرون حمام =آیا پارک نزدیک منزلتان انگشتم را قطع کردند. کیهان لندن با همکاری موسسه
میکنیم یا توی دستشویی آب نمیکنم حالش خوب شده باشد. هست؟ م یتوانی برای بازی به =کسی که با تو تصادف آموزشی پرشیا به مناسبت پنجمین
ضرب و شتم قرار گرفتی؟ توسط گرم میکنیم خودمان را میشوریم. =آیا خبر داری که مادرت وقتی سالگرد «روز جهانى کودکا ِن
خانه ما زیرزمین است .سقف بالا تو را در شکم داشته تحت فشار پارک بروی؟ کرده بود را پیدا کردید؟ هزینه دختر» تعدادى از گفتگوهای مهم
چه کسی؟ -یک پارک نزدیک ما بود و با را که حقایقی از زندگى روزانه
-پدرم ما را میزند .مادرم کمتر ما را گاهی روی سرمان چکه میکند مالی یا جسم ی یا روانی خاصی بوده بیمارستان را پرداخت؟ نامحسو سترین اما با ارز شترین
میزند .ولی پدرم وقتی خسته است و صاح بخانه طبقه بالا زندگی میکند یانه؟آیا تحتنظردکتربودهاست؟ خواهرم میرفتیم بازی میکردیم -نه ،راننده فرار کرد .هنوز نتوانستند قشر مردم ایران یعنی کودکان دختر
یا سر کار نمیرود زیاد ما را میزند. ولی وقتی به او میگوییم سقف چکه -یک بار به من گفت که از بی پولی ولی الان منزلمان را عوض کردیم و پیدایش کنند .هزینه بیمارستان را را بیان میکنند ،منتشر میکند .با
سعی میکنیم زیاد دور و بر او نباشیم. میکند اهمیت نمیدهد .گاهی از پدرم نمیتوانسته دکتر برود .دلش دیگر پارک نزدیک خونه نداریم که نمیدانم چه کسی داد ولی میدانم این امید که خوانندگان ما با توجه به
توی مدرسه هم یک بار از معلم کتک رطوبت بدنم درد میگیرد .وقتی درد میکرده و حالش خوب نبوده بابام خیلی ناراحت است که با این این نکات پر اهمیت ،نیازهاى فورى
آفتاب هست میروم توی آفتاب. بازی کنیم. و کلیدى مراقبت ،پرورش و پیشرفت
خوردم ولی یواش زد دردم نیامد. مخصوصا زمستان که هوای کرمانشاه ولی دکتر نرفته. =اسبا ببازی داری؟ همه مخارج چه کار کند. کودکان دختر را که مصدر نسل
=وقتی کتک م یخوری کسی =تو در بیمارستان به دنیا آمدی -یک عروسک دارم که دستش =چه مدت بستری بودی؟ آینده و پای هگذار پیشرفت و توسعه
سرد میشود خیلی سردم میشود. شکسته است .توپ هم داریم. -چند روز در کرمانشاه بستری پایدار در ایران هستند ،وظیفه ،تعهد
هست که از تو حمایت کند؟ =م یدانی چقدر اجاره خانه یا در منزل؟ چند تا اسبا ببازی هم ییک از بودم .بعد فرستادند تهران ،توی و مسوولیت فردی و اجتماعی یکایک
-مادرم ناراحت میشود ولی -توی منزل .خواهرم هم توی منزل همسای ههایمان داده بود که بازی تهران هم دو هفته بستری بودم .کلا
نمیتواند چیزی به پدرم بگوید. م یدهید؟ به دنیا آمده .ولی برادرم در بیمارستان میکنیم .خودم هم با پارچه یک تقریبا بیست روز بیمارستان بودم. خود به شمار آورند.
الان که دستم این طوری شده فکر -نه نمیدانم .گاهی صاح بخانه با به دنیا آمد .یادم هست که برای عروسک برای خودم درست کردم. =الان دیگر مرخص شدی؟
-گفتند میتوانم بروم منزل ولی گفتگوی نخست
نمیکنم دیگر پدرم مرا بزند. چون انگشتم را قطع کردند باید م .دختریک ۱۳ساله و ساکن
=آیا درباره سوء استفاده جنسی مرتب بیایم پانسمان کنم و همین کرمانشاه است .در تصادف انگشت
طور پلاتین دستم را باید بیایم که دستش را از دست داده است .دست
چیزیم یدانی؟آیاتابهحالمشکلی معاینه کنند تا وقتی بخواهند پلاتین دیگرش ُخرد شده و پلاتین در آن
گذاشت هاند دستش کاملا کج شده
در این مورد برایت پیش آمده؟ را در بیاورند. است .نگران است حالا که دستش
(در این باره چیزی نمیدانست. =بیمه هستید؟ توانستید از آسیب دیده نتواند از عهده امتحانات
برای او توضیح دادم گفت که در کلاس هفتم برآید .مدرسه را به خاطر
پارک یک پسری بدن او را لمس بیمه استفاده کنید؟ بازی با دوستانش دوست دارد .از سوء
کرده ولی او هیچ چیزی نگفته است. -نه بیمه نیستیم (به نظر میآمد استفاده جنسی چیزی نمیداند ولی
نمیداند بیمه چیست برایش توضیح میگوید در پارک پسری او را لمس
نمیدانسته باید چه کار کند). دادم ولی باز هم نمیدانست بیمه کرده و او نمیدانسته چه باید بکند.
=چه پیشنهادی برای بهبود
هستند یا نه). =تعداد خواهر و برادر؟
سلامت کودکان داری؟ =در موارد دیگری که بیمار -یک خواهر ۱۱ساله و یک برادر
-کاری کنند که ما بتوانیم رایگان
درمان شویم .من نمیدانم با این بودی آیا از پس مخارج بیماری ۷ساله دارم.
=سن پدر و مادر؟
دستم چکار کنم. بر آمدید؟ پدرت امکان پرداخت -پدرم ۳۸ساله ومادرم ۳۰سالهاست.
=بعد از عید به مدرسه رفتی؟ =آیا با خانواده زندگی م یکنی؟
-نه هنوز نرفتم .ولی دیگه با دست هزینه را داشت؟ -بله ،با پدر و مادر و خواهر و برادرم
راستم نمیتوانم بنویسم .یا باید از -تا حالا چند بار بیمار شدم مثلا
مدرسه بیایم بیرون یا اینکه فکر سرما خوردم یا چند بار حالم خیلی زندگی میکنم.
نمیکنم امسال بتوانم در امتحا نهای بد بود .د لدرد داشتم .یک بار سرم =آیا تا به حال بیماری طولانی
بد جوری درد میکرد ولی نتوانستم
آخر سال شرکت کنم. یا بیماری سختی داشتی؟ آیا
=دوست داری درس بخوانی؟
-درس خواندن را خیلی دوست ندارم
ولی بازی کردن توی مدرسه را دوست
دارم .چند تا دوست خوب توی مدرسه
دارم دلم برای آنها تنگ میشود.
=حرف دیگری داری که بزنی؟
-نه ،ولی خوشحالم که با شما
صحبت کردم .دلم میخواست این
حرف ها را به یک کسی بگویم.
کردیم نه تنها این کار را انجام دهد بلکه خوانندگان وی ساکن هستند. در سال 1390آریا از اندونزی با بخش «نظر شما برای سرورقی زنده زندگی
کیهان لندن را تا پایان اینکه ماجرای مهاجرتش به خواننده دیگری این یادداشت آریا را خواند و حاضر ما مهم است» سایت کیهان لندن ،کیهان آنلاین ،تماس ماجرایی از نسل تازه موج مهاجرت ایرانیان
استرالیا به کجا خواهد رسید ،با خود همراه کند. شد هزینه اشتراک کیهان را برای آریا و دیگر ایرانیان گرفت و پس از ابراز مهر و علاقه به این روزنامه ،خواهش
حال با انتشار نسخه پی دی اف کیهان لندن ،هر هفته کرد مطالب کیهان لندن در فرماتی برایش فرستاده شود اول با من به جاکارتا بیایید!
بخشی از ماجرای مهاجرت آریا و خانواد هاش به استرالیا کمپ پناهجویان در اندونزی بپردازد. که بتواند با امکانات اندکی که در آنجا دارد بخواند و در
ضمناآریاابرازعلاقهکردماجراهاییراکهازسرگذرانده اختیار دیگر پنا هجویان ایرانی قرار دهد که در کمپ
را به همان زبانی که خودش بیان م یکرد ،م یخوانید: با خوانندگان کیهان در میان بگذارد .ما از او خواهش
حدود ساعت 11شب به نزدیك كنار دستشویى دارم و راننده هم مرغ آب پز حال ما رو به هم ریخته جوجاكارتا بچ هها شروع به ورق بازى و بحث بخش هفتاد و هفتم:
ساحل رسیده بودیم و ماشی نها به مىگفت نه خطرناكه .واقعا قدیم ىها بود و هر چى بچ هها م ىگفتند كه راجع به راه و كیس كردند و وقتى
دست ههاى دو یا سه تایى تقسیم گل گفتند ،داستان كاه و كاهدون نخور ،توی راه ماشین نمى ایسته، چهار صبح اومده بودند باز هم یاد فهمیدند كه من حدود ده یازده ماهه را هها و جاهای آشنا
شدند و میگفتند پلیس جلوى رو ولى برای كى؟ بگى برای صمد؟ گوشش بدهكار نبود .تو آینه متوجه 20ساعت جاده خسته كننده و كه اینجام ،یخ كردند .م ىپرسیدند
راه است .یك بار هم برگشتیم حدود ساعت سه بعد از ظهر بود چش مهاى خسته راننده شدم كه خطرناك اندونزى افتادم .تو مسیر، چطور شد كه گیر افتادى و من هم با بچ ههاى مجرد بیشتر آشنا شدیم
و گوش های از جنگل تو تاریكى كه به همون رستوران قبلى برای نهار خوا بآلود بود بیچاره 20ساعت شب د مدماى صبح بود كه متوجه شدم باز گفتم كه مثبت فكر كنید چون این یكى ازشون كه از كهریزك جان
مطلق مخفى شدیم حتا دستهامون خوردن و دستشویى رسیدیم و صمد قبل مسیر رو اومده بود و الان هم داریم از جاده ساحل شمالى اندونزى بار دلم روشنه و اصلا ترس ندارم و سالم به در برده بود و قبلا راجع
رو هم نم ىدیدیم و فقط آتیش كه تا این لحظه فشار قبلى رو تحمل مى بایست 20ساعت دیگه برگرده. حركت م ىكنیم و این بار دریا سمت شروع به بحث راجع به موارد ایمنى بهش صحبت كرده بودم اسمش
سیگار رانندهها كه گوشه یكى از كرده بود حالا باید تو صف 20نفره به مجتبى گفتم كه باهاش حرف چپ ما بود .تو این چند ماهه گذشته، و ملزومات سفر كردیم .بعد یه كم ابى بود و خیلى شبیه بهروز وثوقى
و نها مخفى شده بودند گاه گدارى دستشویى م ىموند و تاوان شكمش بزنه كه خوابش نبره و بدبختمون براى بار سوم بود كه این جاده خسته بتادین پیدا كردم با مقدارى لیمو بود و بعد باهاش داستا نها داشتیم،
معلوم بود .پوریا م ىگفت بابا خیلى و اذیت كردن ما رو پس م ىداد .ما نكنه .بعد از هفت هشت ساعت كننده رو رد میشدیم .صمد آقا هم عمانى خشك كه به احتمال زیاد انگار یه سیب بودند كه از وسط نصف
م ىترسم .وسط این بدبختى صمد آقا هم بهش مىخندیدیم .بعد از حدود رانندگى صمد به راننده میگفت بزن طبق معمول به اتفاق خانواده داشت از مسافرهاى قبلى جا مونده بود .تا شده باشند و دوتا از بچ ههاى بامزه
دنبال توالت رفتن بود .بهش گفتم بابا یك ساعت رانندهها متوجه شدند كه تخم مرغ آب پز با سیب زمینى ساعت چهار صبح نشسته بودیم و خوزستان كه عرب بودند و بچ هها
مگه نگفتم این قدر نخور؟! بالاخره یه نفر از مسافرها گوشیش روشنه و آ بپز م ىلومبوند كه بوى بد تخم حرف مى زدیم كه دیدیم یكباره یه رو دور خودشون جمع كرده بودند
رفت پایین .وقتی داشت میرفت، با بدبختى و پا درمیانى یه پیرمرد اندونزیایى اومد داخل و گفت شما یكى ازشون اسمش صادق بود كه
یواش بهش گفتم مواظب باش اینجا تونستیم باترى گوشیش رو بگیریم و م ىخواهید برید استرالیا؟ و ما مونده مثل غول چراغ جادو بود و هرچى
مار پیتون داره ،یه موقع نبردت .فکر بودیم كه چى بگیم و نكنه طرف دوستش تعریف میكرد میگفت
میکنم سى ثانی های كارش رو تموم دوباره حرکت کردیم. پلیس باشه .گفتیم كه نم ىفهمیم ساكت چیزى نگو این جزو كیس
كرد و سریع از ترس پرید توی ون. نزدیك غروب بود كه به شهر چى میگى و من رفتم بیرون رو چك
خدا لعنتش كنه بدون آب ماشین جوجاكارتا رسیدیم .یک کم برام كنم تا ببینم موضوع چیه و اگه هست! این كیس هم داستانی هها.
رو به گند كشید و همه نفرینش عجیب بود این همان شهرى بود پلیس بیرونه در بریم كه متوجه دوتا بچ هها دور هم شام رو كه املت بود
م ىكردند .خلاصه رانندهها گفتند كه دفعه قبل هم همین ساعت ازش ون سوزوكى نو داخل كوچه شدم خوردند ولى من نخوردم و همش
مشكلى نیست و حدود ساعت رد شدیم ساعت 9شب به شهر سلو و به بچ هها گفتم جمع كنید و سوار بهشون میگفتم نخورید تو راه و نها
دوازده و نیم به دو سه كیلومترى رسیدیم و این هم همان شهرى بود بشیم .من هم همسرم و پوریا رو بیدار نم ىایستند .اگه دم دماى صبح بیان
ساحل رسیدیم و ماشی نها با سرعت كه دفعه قبل سوار اتوبوسش شدیم و كردم و سوار شدیم و حركت كردیم. باید حدود 20ساعت باز تو ماشین
بالا ،حدود صد كیلومتر به طرف پلیس ،اتوبوس رو متوقف كرد و ما همزمان با حركت ما دو نفر با موتور باشیم و خدا رو شكر كنید كه الان
رو دستگیر کرد .بیشتر حواسم رو حركت كردند كه تصویر خوبى برام یا فردا غروب بیان كه حدود چهار
ساحل به حرکت ادامه دادند. جمع كردم و متوجه شدم باز داریم نداشت و چون و نها ساعت حدود یا پنج ساعت تو ون هستیم و بعد
ادامه دارد... به همان ساحل قبلى میریم. خوردن چاى.