Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۱ (دوره جديد
P. 5
صفحه 5ـ Page 5ـ شماره 161
جمعه 18تا پنجشنبه 24مه 2018
«هم ُسرایی» به سبک ایرانی در تنگسیر یادداشت بهروز وثوقی برای مردم ایران:
= شاید چوبک با تصویر روزی م یآیمکه خاطراتم را پس بگیرم
کردن چنین ماجرایی قصد
حقانیت قهرمانش اعتباری ندارد ،و با تا شخصی تها و وقایع درام را زیر دارد به خواننده نشان دهد محله قالیشوران ،آرامگاه حافظ و اگه زبونم گیر کرده بود،فقط واسه =«هموطنان عزیزم ،من
تکرا ِر توجیه ،بنا را بر این م یگذارد تا ذرهبین استانداردهای سنتی ،اخلاقی، که بودهاند مردمانی که تا همیشه و همه جا یادتون
وی را بر حسب «عادت» تبرئه کند. مذهبی و اجتماعی معاصر مورد نقد و کارد به استخوانشان نرسیده بازارهای قدیمی،تنگسیر و کوچه شما مردمم بود.حالا اینجا هر چی و به یاد خاک پاک ایران و
در این نقطه است که «تنگسیر» در تفسیر قرار دهد .در اینجاست که باید و مثل جانوری زخ مخورده زادگاهم بودم و خواهم بود».
استفاده از همسرایی از استانداردهای مبحث «تنگسیر» و استفاده صادق ته چال های ب نبست زمینگیر بهمنی بوشهر ،رئی سعلی دلواری و راست هم بگم،باز تو غربتم غریبم». = « ا ینجا د ر سته همه
کلاسیک ادبیات فاصله م یگیرد: چوبک و سپس امیر نادری از عنصر نشدهاند دست به احقاق امکانات هست ولی اینجا
در حالی که همسرایی در تراژدی کلاسیک اروپایی همسرایی در این اثر حق نزدهاند ،و کماکان زارممد و کشت یهای به ِگل نشسته «اینجا درسته همه امکانات هست
کلاسیک عمدتاً حکم عامل بار سنگین بارگذاران را خونه من نیست».
«بازدارنده» و سرزن شکننده ،وجدان، مدرن ایرانی را پیش کشید. بر دوش نحیفشده خود انگلیس یها ،سهراب سالاری اهل ولی اینجا خونه من نیست .منم
یا «فراخو ِد» شخصی تهای نمایشنامه اینکه این دو نفر تا چه اندازه با حمل کرد هاند؛ غافل از اینکه بهروز وثوقی هنرپیشه ماندگار
را بازی م یکند ،در تنگسیر از این تراژدی یونانی یا اخلاف مدرن آن هر چه بیشتر تحمل کنند، آبادان که پنجرهای رو به خاطرات مرد دالاهوی کرمانشاه تنگه اژدها
عنصر به عنوان عامل تایید و بلکه آشنا بودهاند بحثی است که در این ریسمانی که بر گردنشان و ستاره سینمای قبل از انقلاب در
تشوی قکننده یا در راستای «خو ِد» مقوله نم یگنجد .آنچه مسلم است این افتاده محکمتر میگردد و داشت ،گوز نها و مسگرآباد و لاله یادتونه؟ قصرشیرین ،قیس عامری یادداشتی پراحساس خطاب به مردم
شخصی ِت اصلی استفاده شده که است که چوبک در داستان بلند خود راه نفس را تن گتر م یکند. از خاطرات خود از ایران و فیل مهایی
«تنگسیر» و سپس نادری در اقتباس =این خلق رجاله به مثابه زار تهران ،مگه یه لحظه از اونا م یشه چطور؟ یادتونه؟لیلی و مجنون و آن نوشته که در آنها به زیبایی ایفای
گرچه قهرمان را در نیل به هدفش شعلهایاند که به پُفی ُگر
یار ِی محسوس نم یرساند ،اما لااقل سینمایی آن– که البته تفاو تهایی با م یگیرند و به تُفی خاموش کویر سوزان.من بهروز هستم وتا به غافل شد». نقش کرده است.
بر صحت و حقانیت عملش صحه اصل اثر دارد– توجه ویژه و آگاهان های میشوند ،و ترجیح را بر بهروز وثوقی ،یکی از محبو بترین
م یگذارد .نقطه اوج اینگونه کاربرد به استفاده از این عنصر نشان دادهاند. این میگذارند تا ناظرانی امیر نادری و بهروز وثوقی سر صحنه فیلم «تنگسیر» بازیگران سینمای ایران است که با
را در صحن های مشاهده م یکنیم که لازم به یادآوری است که «تنگسیر» با صرف باشند؛ در حالی که وجود ۳۹سال تبعید و ممنوعیت
زارممد پس از ارتکاب دومین قتل با وجود فراوان ِی صحن ههای رق تبرانگیز خود خواه ناخواه و دانسته امروز هم فقط و فقط با یاد و خاطرات «منم بهروزمنم ممل آمریکاییو از بازیگری در ایران ،همچنان درون
مرد ِم کوی و برزن که جلوی در خانه و خشون تآمیز در آن ،اثری نیست یا نادانسته در متن داستان لحظه به لحظه اون خاک مقدس و استادیوم آریامهر و قالپا قدزدی خاص کشور و نزد مخاطبان ایرانی ماندگار
مقتول تجمع کردهاند روبرو م یشود، که بتوان بر آن ،حداقل از دیدگاه قرار دارند که گرچه همدردی مردم سرزمینمدر غربت ایستادهام و خودمنسرین جان و بار شکستن یاش، مانده و مردم خاطرهی فیل مها و
و ت کگوی ِی غ ّرایی در باب حقانیت ساختاری و ُفرمالیستی ،نام «تراژدی» خود را با قهرمان در جای و چه دعواهایی که واسش نکردم .با
خویش ایراد م یکند که به حمایت گذاشت ،چه این اثر پایان خوشی جای داستان ابراز م یکنند، نبضم در تپش هست» . اون کت پاره شده علی لبا سشور، نق شهای او را فراموش نکردهاند.
کمابیش هم هجانب هی جمع و در دارد .از طرف دیگر ،ایستادگی ی کتنه ولی در عمل خود را از حوزه «هموطنان عزیزم! من هرگز شما قولنامه پمپ بنزین تو آمریکاو انتظار روز دوشنبه ۲۳اردیبهشت ،شهاب
نهایت شعار معروف «نگو زار ممد ،بگو قهرمان داستان« ،زارممد» ،در برابر فعالیت وی و عواقب آن رو در این سالیان در غربت غریب برت لنکستر تو فرودگاه مهرآباد حسینی در نمایش فیلم «خورشید
«سرنوشت» و در برابر ضدقهرمانان به کناری میکشند ،مبادا فراموش نکردم .منم بهرو ِز شما .آیا نیویورک ،بیمارستان سینا و اون نیمه شب» در سانفرانسیکو با حضور
شیر ممد!» ختم م یگردد. داستان ،به آن قرابت خاصی به شعلهی برافروختهاش آنها تو اون مملکت پردههای خاکستری مدرک ُدکی از نیوجرسی یادتونه؟ بهروز وثوقی خاطرهای از فیل مهای این
ایرادی که معمولاً به همسرایی سینما هنوز بوی منو میده؟ من با بهش گفتم مدرکت به درد جرز بازیگر محبوب تعریف کرد و گفت که
و استفاده از آن ب هخصوص در آثار تراژدی بخشیده است. را نیز بگیراند. شما زندگی کردممن با شما بزرگ «خاطره من با بهروز وثوق بر م یگردد
دراماتیک وارد است این است که چوبک از همان ابتدا عنصر همسرایی به زمانی که فیل مهای ویدئویی خلاف
استفاده از این عنصر غالباً از قدرت را ،چه در قالب فرد و چه در قالب رضا پرچ یزاده – هنگامی که در قانون بود و ما مجبور بودیم فیل مها
تجزیه و تحلیل و قضاوت فردی گروه ،وارد صحنه داستان م یکند ،و نیمه اول قرن بیستم ،پس از وقف های را قاچاقی بخریم و ببینیم چون هم
تماشاگر یا خواننده م یکاهد ،چرا رفته رفته به آن رنگ و بوی بیشتری چندقرنی ،نویسندگانی همچون پول و وقت کمی داشتیم .وقتی
که او را با لقمه جویدهشده و حاضر و م یدهد .همسرایان او مردم کوچه تی.اس .الیوت در نمایشنامه «قتل م یپرسیدیم فیلم خوب چی دارید،
آماده برای بلعیدن روبرو م یکند ،که و بازارند که واکنش خود در برابر در کلیسای جامع» و یوجین اونیل م یگفتند کارهای بهروز وثوقی را
فرصت و لذت اندیشیدن و فلسفیدن حرکات و روی های که قهرمان داستان در س هگانه «عزا برازنده الکتراست» و
که در حکم همان مزه مزه کردن در پیش گرفته را در قالب اظهار سپس «مر ِد یخی /ی خفروش م یآید»، ببینید».
لقمه و جویدن آن است را از تماشاگر نظرهای اغلب جانبدارانه (به سوی «هم ُسرایی» یا به اصطلاح غربی آن پس از انتشار این ویدئو ،بهروز
سلب م یکند .برای مثال ،در همین قهرمان) به نمایش م یگذارند .معمولاً « ُکر» ( )chorusرا در قالب نظم وثوقی یادداشتی برای مردم ایران
«تنگسیر» (با در نظر گرفتن عدم پس از هر قتلی که زارممد مرتکب و نثر احیا کردند؛ این عنصر برای نوشت که سراسر دلتنگی و احساس
حضور همسرایان) ،یک خواننده یا م یشود ،جماعت کوچه و بازار که گرد عمده نمایشنام هنویسان حکم عاملی و ابراز علاقه به مردمی است که او را
تماشاگر زارممد را قاتلی سخ تدل و هم آمدهاند تا با چش مهایی که بیشتر ناکارآمد و دست و پاگیر و در نهایت با وجود هم هی تبلیغات و تلا شهای
شایسته مجازات م یداند ،و دیگری او از فرط کنجکاوی تا به هوای یاری و تجملی را پیدا کرده بود که یادگاری حکومت اسلامی در ایران فراموش
را قهرمانی متکی بر اصول خویش که همدردی فراخ شده به تماشای صحنه از ُمد افتاده از روزگار کودکی هنر
در برابر ظلم و ستم ی کتنه قد علم بپردازند ،شروع به اظهار نظر و تفسیر نکردهاند.
کرده– وضعی تهای متعاد لتر بین درام بود. «قیصر سینمای ایران» نوشته است:
این دو بماند؛ ولی گروه همسرایان، واقعه م یکنند. گرچه احیای همسرایی در دنیای «امروز میخوام با ه موطنان عزیزم در
عمل ًا با حذف رویکرد نخست (چه مردم تقریباً همه یکصدا و به اتفاق درام به صورت محدود و با علاق های ایران که همیشه بههر وسیل هاى منو
با گذشت ِن خامو شوار از آن ،چه با قریب به یقین– به استثناء برخی زودگذر صورت گرفت و جنبه مورد لطف و مرحمت خودشون قرار
تاکید بر نقطه مقابل آن) به خواننده صداهای مشکوک که گویا نویسنده هم هگیر و عمومی پیدا نکرد ،با این میدن درد دل کنم و بگم درسته که
یا تماشاگر دیکته م یکند که وضعیت خود آنها را در میان دیگر صداهای وجود موجب شد تا فعالان دیگر سالهاست که در غربت غریبى هستم
را از چه زاوی های ببیند ،و با حذف موافق گنجانده تا اتهام یکدستی و رشت ههای هنری ،از جمله نویسندگان ولى مگر م یشود نقطه به نقطه اون
زوایای متفاوت دید ،همه تماشاگران یکنواختی آراء را تضعیف کند– مهر داستا نهای بلند و سینماگران،
را به پذیرش ت کزاویه باقی مانده– تایید بر عمل زارممد م یزنند .گویی متوجه پتانسیل موجود در این خاک پاک رو از یاد برد».
همدردی و همذا تپنداری با قهرمان چوبک قصد دارد بدی ن وسیله برای عنصر برای پیشبرد مقاصد ادبی خود این ستاره سینمای قبل از انقلاب
قهرمان داستان خود مشروعیت گردیده و آن را در قالبی دیگر به کار
داستان– مجبور م یکند. بخرد ،و خشونت و نکوهیده بود ِن گیرند؛ چه این از مزایای ادبیات است شدم .دور یتون خیلی سخت بود ولی لای دیفال م یخوره ،آخرش حرف با مرور آثار شاخص و پرشمار خود
ادامه در صفحه 17 ذاتی قتل را با استفاده ابزاری از این که قال بهای آن در هنگام نیاز به با اون همه خاطرات ریز و درشت با منو گوش کرد و رفت دنبال مدرک در سینمای ایران نوشته است« :منم
عنصر تلطیف کند؛ گویی خود نیز بر همدیگر وام م یدهند و از یکدیگر وام شما هستم در سواحل سانفرانسیسکو دکترا از نیویورک ،آره منم ،بهروزمنم بهروز ،بهروزی به بزرگی خاطرات دور
م یگیرند ،و گاه حتی در این فرآیند هنگامی که مرغان دریایی بر فراز بلوچ ،بمن میگن رضا ،رضاموتوری و نزدیک شما مردم ایرانمن بهروز
آسمان پرواز می کنند ،صدای ایران همیشگی شما ،با موتورم تو میدون وثوقی هستممن دلمو ،قلبمو تو اون
شیوههای نو خلق م یکنند. را ،صدای دوران جوان یام را گویی بهارستانمنم بهروز شمابهروزی با خاک ،تو اون سرزمین آبا و اجدادى
برای پی بردن به نقش و کارکرد م یشنوم .یاد علی تعارفی ب تشکن جا گذاشتم .مگه میشه سواحل
همسرایی ،اشارهای کوتاه به تاریخچه م یافتم ،کنار اون رودخانه و شکار غیرت قیصر». زیبای دریای خزر رو از یاد ببرممگه
آن لازم است .در یونان باستانُ ،کر پرندگان با پدربزرگ (جمشیدخان این بازیگر قدیمی سینمای ایران جاده کندوان چالوس از یادم میره!
به گروهی از افراد گفته م یشد که با مشایخی) .هموطنان عزیزم ،من همچنین با آرزوی بازگذشت به ایران صحنه فیلمبرداری همسفر ،جاده
چهرههای پنهان در نقاب ،در هنگام همیشه و همه جا یادتون و به یاد نوشته« :روزی میام زیر بازارچه حاج شمال ،ماه عسل ،امامزاده داوود،
انجام مراسم مذهبی حرکات موزون خاک پاک ایران و زادگاهم بودم و ِمیتی (مهدی)،میام که خاطراتم رو سوته دلان ،داش آکل و لارستان
و رق صمانند به اجرا م یگذاشتند. پس بگیرم .منم بهروز شما ،عباس و ممسنی شیراز ،طوقی کاشان و
قصاید پیندار نیز توسط گروه خواهم بود». آقای فیلم دشنه ،اگه چاخان گفتم
همسرایان از بر خوانده م یشد .در
گذر زمان ،گروه همسرایان به شیوهای
نوین مورد استفاده قرار گرفت ،و به
سمتی سوق پیدا کرد که امروزه در
جهان ادبیات بیشتر به همان کاربرد
شناخته م یشود.
تراژد ینویسان بزرگ یونانی،
اِسخیلوس و سوفوکل ،از این عنصر
برای ایجاد پدیده «چندصدایی»
(در برابر ت کصدای ِی قهرمان یا دیگر
شخصی تهای نمایشنامه در مواضع
مختلف) استفاده کردند .در واقع ،گروه
همسرایان– جدا از کارکرد موسیقایی
و دراماتیکش ،که پرداختن به آن
مبحثی جداگانه م یطلبد– در کارکر ِد
«ایدئولوژیک» خود موظف گردید
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی