Page 6 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۱ (دوره جديد
P. 6

‫صفحه ‪ - Page 6 - 6‬شماره ‪161‬‬
                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪‌28‬اردیبهشت تا پنجشنبه‪ 3‬خردادماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫شریعتی آن روحانیتی را قبول نداشت‬       ‫افکار علی شریعتی‪ ،‬ملغمه‌ای از ارتجاع سرخ و سیاه‬                                                                                                               ‫= نویسنده این کتاب رنج‬
‫که از یک سو به نظر وی «درباری»‬                                                                                                                                                                       ‫خواندن آثار شریعتی را بر‬
‫و «غیرمبارز» بودند و از سوی دیگر‬       ‫که به سوی تکامل حرکت کنند…‬             ‫هم خمینی و هم شریعتی با صراحت‬          ‫دکترایش درست است و نه شهادتش!‬            ‫بلکه بنا به گفت ‌ههای خود شریعتی در‬    ‫خود هموار کرده تا نشان‬
‫‪ ،‬به هر دلیلی‪ ،‬از جمله منافع دستگاه‬    ‫آدم مسلمان است که دشمن ‌یاش به‬         ‫م ‌یگفتندکهچهم ‌یخواهندوخمینی‬          ‫افکار و آثار علی شریعتی‬                  ‫سخنران ‌یها و نوشت ‌ههایش به نمایش‬     ‫دهدکهافکاراین«سرچشمه‬
‫دین و روحانیت‪ ،‬قائل به دخالت دین‬                                              ‫وقتی فرصت در اختیارش قرار گرفت‬                                                  ‫م ‌یگذارد‪ .‬دستمالچی از علی شریعتی‬      ‫فیض » د ر چه گند ا ب‬
‫و ملایان در حکومت نبوده و نیستند؛‬                   ‫خاطر دین است…»‬            ‫به افکارش عمل نیز کرد؛ خامن ‌های نیز‬       ‫مانیفستی علیه علم و آزادی‬            ‫به عنوان «یکی از نظری ‌هپردازان‬        ‫ضدانسانی و فاشیستی سیر‬
‫یعنی برای «رهبری» یک «امام» بر‬         ‫نهایت اینکه برای یک انسان عاقل و‬       ‫همان راه را م ‌یرود و معلوم نیست‬       ‫دستمالچی م ‌ینویسد‌‪«:‬شریعتی‬              ‫اصلی انقلاب اسلامی» نام م ‌یبرد که‬     ‫می‌کرده و به دنبال کدام‬
                                       ‫خردگرا و مدرن‪ ،‬اعتقاد داشتن به افکار‬   ‫دلیل «مخالفت» برخی «روشنفکران‬          ‫آشکارا تحت تأثیر اندیش ‌ههای «چپ»‬        ‫«بسیاری از روشنفکران دینی معمم‬         ‫جامعه‌ی آرمانی بوده که‬
            ‫جامعه تلاش نم ‌یکنند‪.‬‬      ‫علی شریعتی و همفکر او بودن سبب‬         ‫دینی» و «مسلمانان نواندیش» و‬           ‫(مارکسیست‪ -‬لنینیستی) است و‬               ‫یا مکلا هنوز و همچنان به اندیش ‌هها‬    ‫همه در آن نه شهروندان‬
                                       ‫بسی شرمندگی و سرافکندگی است‬            ‫«ملی‪ -‬مذهبی ‌»ها با خامن ‌های که‬       ‫تلاش م ‌یکند به آن محتوا و شکلی‬          ‫و نظرات او استناد م ‌یکنند و او را‬     ‫مستقلومنفردومختاربلکه‬
‫درواقع جمهوری اسلامی در ایران‬          ‫چه رسد به اینکه وی را مرشد و راهنما‬    ‫ادام ‌هدهند‌هی راه خمینی و هر دو‬       ‫اسلامی‪ -‬شیعه دهد‪« .‬تساوی در‬                                                     ‫گوسپندانی باید باشند به نام‬
‫همان است که شریعتی م ‌یخواسته‪.‬‬         ‫و رهبر فکری خود دانست! مگر اینکه‬       ‫پیاد‌هکنندگان نظرات و سخنان علی‬        ‫مصرف ‌» را به جای «از هر کس به‬             ‫«سرچشمه فیض» خود م ‌یدانند‪».‬‬         ‫«امت» که توسط چوپانی به‬
‫اما ‌ماش هم بر اساس نظریات وی از‬       ‫یکی از گوسپندان مورد نظر شریعتی‬        ‫شریعتی هستند‪ ،‬در چیست! آیا افکار‬       ‫اندازه توانش و به هر کس به اندازه‬        ‫هم از این رو نویسنده رنج خواندن‬        ‫نام «امام» در «جهت امامت»‬
‫طریق «انقلاب» تعیین شد‪« :‬انقلاب‬        ‫بود که به دنبال گله و طویل ‌هی خود‬     ‫این نوع «روشنفکران» ملغم ‌های در‬       ‫نیازش» م ‌ینشاند و جبر الهی را به‬        ‫آثار شریعتی را بر خود هموار کرده تا‬
‫عمل اکثریت مردم است برعلیه‬             ‫م ‌یگردد‌! اینها عبارات شریعتی درباره‬  ‫ملغمه نیست که شریعتی به صراحت‬          ‫جای «جبریت تاریخ» (ماتریالیسم‬            ‫نشان دهد که افکار این «سرچشمه‬                    ‫هدایت م ‌یشوند‪.‬‬
‫اقلیتی ضدمردم»‌! چیزی که در سال‬        ‫موقعیت انسان است! شریعتی انسان را‬                                                                                      ‫فیض» در چه گنداب ضدانسانی و‬            ‫=در یک ایران مدرن و‬
                                       ‫با گوسپند مقایسه کرده که به دنبال‬      ‫آن را رد م ‌یکند؟! تعریف شریعتی از‬                            ‫تاریخی)»‪.‬‬         ‫فاشیستی سیر م ‌یکرده و به دنبال‬        ‫امروزی‪ ،‬هیچ‌کدام از این‬
                   ‫‪ ۵۷‬اتفاق افتاد‪.‬‬     ‫طویل ‌هی خود م ‌یگردد و باید او را به‬  ‫اسلام که برخی مریدان و دوستدارانش‬                                               ‫کدام جامع ‌هی آرمانی بوده که همه‬       ‫«نخبگان» که فله‌ای در‬
                                       ‫«راه امامت» هدایت کرد‪ .‬او انتظار دارد‬  ‫سعی م ‌یکنند آن را همساز و همراه‬       ‫علی شریعتی درست مانند رو ‌حالله‬          ‫در آن نه شهروندان مستقل و منفرد‬        ‫رسان ‌ههای مختلف داخل و‬
‫نظرات علی شریعتی آنقدر سست و‬           ‫که مخاطبانش از گوسپندان بیاموزند!‬      ‫دمکراسی و پیشرفت و حقوق بشر‬            ‫خمینی در آثارش فریاد م ‌یزند‬             ‫و مختار بلکه گوسپندانی باید باشند‬      ‫خارج کشور حضور دارند‬
‫ب ‌یپایه و شعاری و توخالی است که‬       ‫برخی سخنان وی بیشتر به طنز و‬           ‫نشان دهند‪ ،‬آنقدر روشن است که‬           ‫که چیست و کیست؛ مخاطبان و‬                ‫به نام «امت» که توسط چوپانی به‬         ‫و بدون توجه به نقش‬
‫قادر نیست حتی به پرس ‌شهای ساده‬        ‫جوک شباهت دارند از جمله وقتی‬           ‫هیچ تعبیر و تفسیری نم ‌یپذیرد‪.‬‬         ‫مؤمنانشان اما کر و کور بوده و هستند‪:‬‬     ‫نام «امام» در «جهت امامت» هدایت‬        ‫مخرب افکار و اعمال خود‬
‫نیز پاس ‌خهای مستدل بدهد‪ .‬مثلا‬         ‫مدعی م ‌یشود که «الان حیواناتی‬         ‫این سخنان از یک فرد ضداسلام‬            ‫«… این نسل ملتهب‪ ،‬هرگز خواهان‬                                                   ‫همچنان برای نسل‌های‬
‫اینکه امامانی که شریعتی راه آنها را‬    ‫را م ‌یبینیم که ب ‌هقدری هوشیارانه‬     ‫نیست بلکه حر ‌فهای «سرچشم ‌هی‬          ‫آن نیست که اسلام‪ ،‬به یاری قوانین‬                                 ‫م ‌یشوند‪.‬‬      ‫امروز و آیند ‌هی ایران نسخه‬
‫تبلیغ م ‌یکند‪ ،‬در همان زمان که هم‬      ‫مقدماتی م ‌یچینند تا به نتیجه برسند‬    ‫فیض» برخی از مؤمنانی است که‬            ‫علمی و یا اختراعات و اکتشافات اروپا‬      ‫«دشمنان آزادی» کتاب ‌ی است که‬          ‫م ‌یپیچند‪ ،‬نقشی و حضوری‬
‫جمعیت کمتر بود و هم دانش و آگاهی‬       ‫که سقراط و افلاطون هم به گردشان‬        ‫خود را «روشنفکر» و «نواندیش»‬           ‫و آمریکا توجیه شود… اساسا از هر‬          ‫خواندنش را برای شناخت جامع ‌هی‬         ‫نم ‌یتوانستندداشتهباشند‪.‬‬
‫و توقع بسیار کمتر‪ ،‬چرا نتوانستند‬                                              ‫و «ملی» م ‌یخوانند ولی در عمل و‬        ‫چه به نام تکنیک و تکنولوژی و فلسفه‬       ‫سیاسی ایران و «نخبگان» تقلبی و‬         ‫= هر ا س بز ر گ ا ین‬
‫جامعه مورد ادعای خودشان را در‬                               ‫نم ‌یرسند»!‬       ‫در برنگا‌ههای تصمی ‌مگیری همواره‬       ‫و علوم جدید است شدیدا نفرت دارد‪،‬‬         ‫جعلی که توسط انقلاب اسلامی و‬           ‫«نخبگا ِن» از هر تغییر و‬
‫همان محدود‌هی کوچک محل زندگی‬           ‫«راه امت» با «رهبری امام» در‬           ‫«پسوند» مذهب ‌یشان بر هم ‌هی این‬       ‫چه این همه را آلت قتاله خویش‬             ‫نظام برآمده از آن به ایران تحمیل‬       ‫تحول در ایران‪ ،‬از دست‬
‫خود تشکیل دهند؟! هم مردم ب ‌یسواد‬                                             ‫عناوین م ‌یچربد‪ .‬شریعتی م ‌یگوید‪:‬‬      ‫م ‌ییابد… من و همه کسانی که در‬                                                  ‫دادن نقش کاربری خودشان‬
‫بودند‪ ،‬هم تکنولوژی در کار نبود و هم‬                     ‫«جهت امامت»‬           ‫«عجبا! اسلام صلح نیست‪ ،‬اسلام‬           ‫این خط مشی راه م ‌یسپارند بیش از‬                  ‫شد‌هاند‪ ،‬نباید از دست داد‪.‬‬    ‫است! آنها زایید ‌هی شرایط‬
‫امامان ظاهرا «اصیل» بودند! نه اینکه‬    ‫اگر از خود علی شریعتی وام بگیریم‪،‬‬      ‫جنگ است‪ .‬نباید از اتهام کشی ‌شها‬       ‫آنچه از ارتجاع و کهنگی بیزاریم‪ ،‬از‬       ‫در یک ایران مدرن و امروزی‪،‬‬             ‫سرکوب اندیشه و افکار‬
‫ساخته و پرداخته «دشمنان» بوده و‬        ‫شریعتی مخاطبانش را «استحمار»‬           ‫و استعمارگران و شب ‌هروشنفکران‬         ‫تجددمآبی و تشبه به فرهنگ و تمدن‬          ‫هی ‌چکدام از این «نخبگان» که‬           ‫متنوع و پویا و خلاق در ایران‬
‫با جت مخصوص حمل و نقل شده‬              ‫م ‌یکند‪ .‬او هی ‌چکدام از دستاوردهای‬    ‫کاردستی آنها ترسید و جا زد‪ .‬با بزک‬     ‫و حتی خط مشی علم و هنر و ادب و‬           ‫فل ‌های در رسان ‌ههای مختلف داخل‬       ‫هستند‪ .‬آنها «پادشاهان یک‬
‫باشند! چرا با این امامان غیراصیل‬       ‫جامعه بشری را «پیشرفت» نم ‌یداند‬       ‫کردن و امروزی وانمود کردن اسلام‬        ‫فلسفه و سیاست و صنعت حاکم بر‬             ‫و خارج کشور حضور دارند و بدون‬          ‫چشم» در کشوری هستند‬
‫و تقلبی که ادعای ادام ‌هی راه صدر‬      ‫بلکه «پسرفت» به ‪ ۱۴۰۰‬سال‬               ‫کاری از پیش نم ‌یرود‪ ،‬حقیقت را‬         ‫جهان امروز‪ ،‬بیزاری توأم با دشمنی و‬       ‫توجه به نقش مخرب افکار و اعمال‬         ‫که حکومت چشم ساکنانش‬
‫اسلام را پس از ‪ ۱۴۰۰‬سال دارند‪ ،‬این‬     ‫پیش را تعالی انسان م ‌یشمارد‪.‬‬          ‫باید آنچنان که هست شناخت‪ ،‬نه‬           ‫کینه داریم… ما نیازی به رن ‌گآمیزی‬       ‫خود همچنان برای نس ‌لهای امروز و‬       ‫را به میل داغ کشیده است‪.‬‬
‫جمعیت با سواد و مبتکر و متوقع که از‬    ‫انسان در «فرد» و «افراد» برای او‬       ‫آنچنانکه م ‌یپسندند… اسلام تنها‬                                                 ‫آیند‌هی ایران نسخه م ‌یپیچند‪ ،‬نقشی‬     ‫=وی خود را «مسیح قرن‬
‫اقوام و عقاید متنوع هستند باید به راه‬  ‫معنایی ندارد بلکه «امت» مهم است‬        ‫مذهبی است که فقط به موعظه و‬                   ‫تجددمآبانه اسلام نداریم…»‬         ‫و حضوری نم ‌یتوانستند داشته باشند‪.‬‬     ‫بیستم» م ‌یپنداشت و حتی‬
‫«امام شیع ‌هی جعفری اثنی عشری»‬         ‫که باید گوسپندوار به دنبال یک‬          ‫پند و اندرز نم ‌یپردازد بلکه خود برای‬  ‫علی شریعتی مانند عنوان‬                   ‫هراس بزرگ این «نخبگا ِن» از هر‬         ‫در نام ‌های به همسرش از این‬
‫بروند؟! که چه بشود؟! این مدعیان‬        ‫«امام» در «جهت امامت» به راه‬           ‫تحقق کلمه‪ ،‬شمشیر م ‌یکشد‪ .‬اگر‬          ‫«روشنفکراندینی»و«ملی‪-‬مذهبی»‬              ‫تغییر و تحول در ایران‪ ،‬از دست دادن‬     ‫«راز» پرده بر می‌دارد که‬
‫«امام» و «امت» و «امامت» نه‬            ‫بیافتد‪ .‬گوسپندانی که معلوم نیست‬        ‫بخواهند از پیغمبر اسلام مجسم ‌های‬      ‫حامل یک ملغم ‌هی فکر ‌یست‬                ‫نقش کاربری خودشان است! آنها‬            ‫در زندان «خدا را به چشم‬
‫«پشت» بلکه «هفتاد پشت» بعد از آن‬       ‫در میان این همه دین و مذهب و‬           ‫بریزند باید در یک دستش کتاب باشد‬       ‫که از یک سو به تصمیم «شخص‬                ‫زایید‌هی شرایط سرکوب اندیشه و‬          ‫دیده است» که دس ‌تهایش‬
‫امامان هستند! و دست بر قضا‪ ،‬ناکامی‬     ‫ایدئولوژی چرا باید به دنبال اسلا ِم‬                                           ‫اعلیحضرت همایونی» برای «تحولات‬           ‫افکار متنوع و پویا و خلاق در ایران‬     ‫را بر شان ‌هی وی قرار داده!‬
‫سهمگین و خونبار جمهوری اسلامی‬          ‫شیع ‌هی جعفری اثن ‌یعشری که تنها‬           ‫و در دست دیگرش شمشیر…»‬             ‫عینیوریش ‌هایاجتماعی»اعتقاددارد‬          ‫هستند‪ .‬آنها «پادشاهان یک چشم»‬          ‫هر عقل سالمی چنین فردی‬
‫اثبات غلط بودن «اندیشه»های‬             ‫درصد کوچکی از مسلمانان جهان و‬          ‫اینها روح و بنیاد فکری علی شریعتی‬      ‫و از سوی دیگر تبلیغ «جهاد» م ‌یکند!‬      ‫در کشوری هستند که حکومت چشم‬            ‫را به یک روانکاو معرفی‬
‫شریعتی و مشابهان او در تجرب ‌هی‬        ‫انگش ‌تشماری از جمعیت جهان به آن‬       ‫است که خودش هزاران صفحه برای‬           ‫در تکمیل این ملغم ‌هی ذهنی‪ ،‬او عضو‬       ‫ساکنانش را به میل داغ کشیده است‪.‬‬       ‫م ‌یکند‪ .‬اما در ایران اینها به‬
‫عملی و تاریخی است‪ .‬شکس ِت آن‬                                                  ‫اثبات آنها گفته و نوشته است‪.‬‬           ‫«نهضت خداپرستان سوسیالیست»‬               ‫اینها نه اندیشمند و متفکر بلکه‬         ‫«نخبگان»ی تبدیل شدند‬
‫«امامان اصیل» که در دوران خویش‬                        ‫اعتقاد دارند‪ ،‬بروند!‬    ‫اوست که نوشته‪ :‬ابوعلی سینا «اگر‬        ‫هم م ‌یشود و علیه «دیکتاتوری‬             ‫درست مانند «سرچشمه فی ‌ضشان‪،‬‬           ‫که مبانی فکر ‌یشان هنوز‬
                                       ‫اگر هم نخواهیم از سوی دیگران‬           ‫شعوری نداشت‪ ،‬بهتر بود…»‪« ،‬اگر‬          ‫پهلوی» مبارزه م ‌یکند و م ‌یشود از‬       ‫یک مشت افراد متوهم هستند که بیان‬
          ‫ناکام ماندند به جای خود!‬     ‫حرف بزنیم‪ ،‬به عنوان یک فرد اصلا‬        ‫هنر نداشتیم بهتر بود…»‪« ،‬عامل‬          ‫بنیانگذاران «نهضت آزادی ایران»‪ .‬او‬       ‫نظراتشان در محافل علمی و فکری‬           ‫سرکوب و جنایت م ‌یکند‪.‬‬
‫پرس ‌شهایی نیز م ‌یتوان با‬             ‫نم ‌‌یتوان عقل خود را به این موضوع‬     ‫استحمار در زمان بن ‌یعباس علم‬          ‫با وجود ادعای «ممنو ‌عالقلم» بودن با‬     ‫کشورهای پیشرفته بیشتر سبب خنده‬         ‫=متفکران و اندیشمندان‬
‫«روشنفکران دینی» و «مسلمانان‬           ‫کاهش داد که چرا در قرن بیستم‬           ‫است‪ ،‬تمدن است‪ ،‬هنر و ادبیات است‬        ‫د‌هها اسم مستعار که بیشترشان مزین‬        ‫و تمسخر در میان متفکران م ‌یشود‬        ‫از افلاطون و ارسطو تا کانت‬
‫نواندیش» و «ملی‪ -‬مذهبی»ها مطرح‬         ‫و بیست و یکم م ‌یبایست بر اساس‬         ‫و تحقیق…»‪ ،‬اوست که گفته‪« :‬علم‬          ‫به «علی ‌» و «محمد ‌» بودند قلم م ‌یزد‪.‬‬  ‫و اگر محاسبات سیاسی و اقتصادی‬          ‫و هگل و مارکس و دیگران‪،‬‬
‫کرد که شاید مدعی شوند همه نظرات‬        ‫دانستن ‌یها و تجرب ‌ههای محدود و‬       ‫به خودآگاهی انسانی و خودآگاهی‬          ‫دستمالچیدرهمینزمینهم ‌ینویسد‪:‬‬            ‫نم ‌یبود‪ ،‬محافل معین هرگز فرش‬          ‫همگیباطرحمسائلبنیادی‬
‫شریعتی را قبول ندارند (کدا ‌مها را؟!)‬  ‫افکار محدودتر کسانی زندگی کرد که‬       ‫اجتماعی صدمه م ‌یزند…» اوست‬            ‫«شریعتی با اندیش ‌ههای «تخیلی»‪-‬‬          ‫قرمز برای آنها در «اندیشکد‌ه»ها و‬      ‫بشر‪ ،‬اما‪ ،‬متفکران دوران‬
‫و عکس شریعتی را فقط بطور نمادین‬        ‫‪ ۱۴۰۰‬سال پیش در زمان و مکان‬            ‫که معتقد است‪« :‬امت جامع ‌های‬           ‫سوسیالیستی خود از جامعه امت‪-‬‬             ‫دانشگا‌ههای خود پهن نم ‌یکردند‪.‬‬        ‫خود بودند‪ ،‬و نه امروز! چه‬
‫زینت در و دیوار خانه و دفتر خود‬        ‫بسیار محدودی زندگی م ‌یکرد‌هاند و‬      ‫است از افراد انسانی که همفکر‪،‬‬          ‫امامتی‪ ،‬یکی از پای ‌هگذاران اسلام‬        ‫تفرعن و خودبزر ‌گبینی در آثار علی‬      ‫برسد به کسانی که نه تنها‬
                                       ‫از قر ‌نها زندگی جامعه بشری که در‬      ‫ه ‌معقیده‪ ،‬ه ‌ممذهب و همراهند‪،‬‬         ‫سیاسی‪ -‬ایدئولوژیک و جنب ‌شهای‬            ‫شریعتی نیز موج م ‌یزند‪ .‬وی خود را‬      ‫فکری ارائه نکرد ‌هاند بلکه‬
                        ‫م ‌یکنند‪.‬‬      ‫سراسر جهان پس از آنها روی داده‬         ‫ن ‌هتنها در اندیشه مشترکند‪ ،‬که در‬      ‫بنیادگرای اسلامی شد… مردی که‬             ‫«مسیح قرن بیستم» م ‌یپنداشت و‬          ‫اصلا قلم بطلان بر فکر کردن‬
‫آیا «روشنفکران دینی» و‬                 ‫هیچ اطلاعی نداشت ‌هاند! این پرسش‬       ‫عمل نیز اشتراک دارند… افراد یک‬         ‫م ‌یخواست با «مکتب واسطه»‪ ،‬یعنی‬          ‫حتی در نام ‌های به همسرش از این‬        ‫کشیدهو«ح ‌ر ‌فهای»خودرا‬
‫«مسلمانان نواندیش» معتقدند که‬          ‫درباره همه متفکران صدق م ‌یکند؛‬        ‫امت ی ‌کگونه م ‌یاندیشند و ایمانی‬      ‫بدیلی بهتر و عال ‌یتر در برابر دو نظام‬   ‫«راز» پرده بر م ‌یدارد که در زندان‬     ‫به جای «فکر کردن» همگان‬
‫دین و اعتقادات مذهبی یک موضوع‬          ‫از افلاطون و ارسطو تا کانت و هگل‬       ‫همسان دارند و در عین حال در یک‬         ‫کاپیتالیسم و کمونیسم بایستد و آنچه‬       ‫«خدا را به چشم دیده است» که‬
                                       ‫و مارکس و دیگران! همه آنها با طرح‬      ‫رهبری مشترک اجتماعی‪ ،‬تعهد دارند‬        ‫حاصل شد‪ ،‬بد ‌یهای هر دو را یکجا‬          ‫دس ‌تهایش را بر شان ‌هی وی قرار داده!‬                ‫قرار داد ‌هاند!‬
     ‫شخصی و خصوصی است یا نه؟‬           ‫مسائل بنیادی بشر‪ ،‬اما‪ ،‬متفکران دوران‬                                                                                   ‫هر عقل سالمی چنین فردی را به یک‬
‫آیا به جدایی دین و دولت باور دارند‬     ‫خود بودند‪ ،‬و نه امروز! چه برسد به‬                                                                      ‫گرفت‪».‬‬          ‫روانکاو معرفی م ‌یکند‪ .‬اما در ایران‬    ‫الاهه بقراط‪ -‬شاید پرویز‬
‫و برای آن تلاش م ‌یکنند؟ در این‬        ‫کسانی که نه تنها فکری ارائه نکرد‌هاند‬                                         ‫و از حق و انصاف نباید گذشت که‬            ‫اینها به «نخبگان»ی تبدیل شدند‬          ‫دستمالچی جزو نادر نویسندگان و‬
‫صورت چه لزومی دارد دین و مذهب‬          ‫بلکه اصلا قلم بطلان بر فکر کردن‬                                                                                        ‫که مبانی فکر ‌یشان هنوز سرکوب و‬        ‫پژوهشگرانیباشدکه تاایناندازهوقت‬
‫خود را چون لک ‌هی مهر نماز بر پیشانی‬   ‫کشیده و «ح ‌ر ‌فهای» خود را به جای‬                                                                                     ‫جنایت م ‌یکند‪ .‬اگر دول ‌تها و سیاست‬    ‫صرف مطالعه و بررسی افکار متکی بر‬
                                       ‫«فکر کردن» همگان قرار داد‌هاند!‬                                                                                        ‫جوامع غربی به این افراد اقبال نشان‬     ‫«اسلام سیاسی» کرده است‪ .‬افکاری‬
    ‫خودشان و گروهشان داغ بزنند؟!‬       ‫پرویز دستمالچی در «دشمنان‬                                                                                              ‫م ‌یدهند‪ ،‬به دلیل منافع سیاسی و‬        ‫که نقش تعیی ‌نکننده در جامع ‌هی به‬
‫آیا یک «روشنفکر دینی» که‬               ‫آزادی» با استناد به نوشت ‌ههای‬                                                                                         ‫اقتصادی است و نه از این رو که افکار‬    ‫اصطلاح روشنفکری ایران قرن بیستم‬
‫ستایشگر علی شریعتی است‪ ،‬انقلابی‬        ‫شریعتی نشان م ‌یدهد که این هم‬                                                                                          ‫آنها را جدی م ‌یگیرند‪ .‬این افکار را‬    ‫داشتند و در کنار «حکومت اسلامی»‬
                                       ‫که چنین تصور و یا تبلیغ م ‌یشود‬                                                                                        ‫اروپا و بشریت در قرون وسطا پشت‬         ‫رو ‌حالله خمینی‪ ،‬سرنوشت یک انقلاب‬
              ‫است یا اصلا ‌حطلب؟!‬      ‫که علی شریعتی با دستگاه روحانیت‬                                                                                                                               ‫و یک نظام قرون وسطایی را به همراه‬
‫آیا انقلاب ‪ ۵۷‬را تایید م ‌یکند؟ پس‬     ‫مخالفت داشته‪ ،‬دروغی بیش نیست‪.‬‬                                                                                                               ‫سر گذاشت!‬         ‫زندگی چند نسل رقم زد‌هاند‪ .‬افکاری‬
                                       ‫گذشته از آنکه خود شریعتی از نظر‬                                                                                        ‫هر آنچه در «دشمنان آزادی» آمده‬         ‫که «چپ» و «راست» و کمونیسم و‬
            ‫چه اصلا ‌حطلبی است؟!‬       ‫فکری یک ملای به تمام معناست‪،‬‬                                                                                           ‫مستند به آثار و سخنان خود علی‬          ‫لیبرالیسم نیز هنوز به زهر آن آلود‌هاند‪.‬‬
‫آیاانقلابدرشرایطفعلیراردم ‌یکند؟!‬      ‫اساسا کسی که منادی «امام» و‬                                                                                            ‫شریعتی است با ذکر منبع و مأخذ‪.‬‬         ‫هما ‌نگونه که خود دستمالچی به‬
‫پس چرا انقلاب ‪ ۵۷‬را تایید م ‌یکند؟!‬    ‫«امامت» و «امت» است نم ‌یتواند با‬                                                                                      ‫پس از شرح مستند چگونگی تحصیل و‬         ‫جای «پیشگفتار» آورده‪ ،‬سخنان امثال‬
‫باری‪ ،‬اگر جمهوری اسلامی را در‬          ‫روحانیت و ملایان مخالف باشد چرا‬                                                                                        ‫«دکترا» گرفتن از سوربن‪ ،‬دستمالچی‬       ‫علی شریعتی در آنچه فکر م ‌یکردند‬
‫کشورمان نم ‌یداشتیم و چنین تجربه‬       ‫که دست کم به دنبال یک «ملا» و‬                                                                                          ‫بطور مستند نشان م ‌یدهد که «از‬         ‫و م ‌یفهمیدند و م ‌یخواستند‪ ،‬به‬
‫تلخی را از سر نم ‌یگذراندیم‪ ،‬شاید‬      ‫«روحانی» که «امام» بشود م ‌یگردد!‬                                                                                      ‫معلم شهید دکتر علی شریعتی» نه‬          ‫انداز‌های روشن و گویاست که جای‬
‫پرویز دستمالچی به عنوان نویسند‌هی‬                                                                                                                                                                    ‫شگفتی است که چگونه مخاطبانش‬
‫کتاب «دشمنان آزادی» هرگز به فکر‬                                                                                                                                                                      ‫در گذشته و پیروان و دوستدارانش‬
‫خواندن آثار شریعتی و مشابهانش‬                                                                                                                                                                        ‫امروز در میان «روشنفکران دینی»‬
‫نم ‌یافتاد‪ .‬اما تفکر شریعتی ایدئولوژی‬                                                                                                                                                                ‫و «نواندیشان دینی» و «ملی‪-‬‬
‫راهنمای این نظام است‪ .‬تفکر و‬                                                                                                                                                                         ‫مذهبی»ها آن را درک نکرده و یا خود‬
‫نظامی که با جنایات خود سرنوش ‌تها‬
‫رقم زده است‪ .‬سرنوشت یک ملت و‬                                                                                                                                                                           ‫را به کوچ ‌هی «علی چپ» م ‌یزنند!‬
‫مملکت هنوز پس از چهل سال در‬                                                                                                                                                                          ‫پرویز دستمالچی در «دشمنان‬
                                                                                                                                                                                                     ‫آزادی» برخی آثار علی شریعتی را که‬
                  ‫دست آن است‪.‬‬                                                                                                                                                                        ‫در میان طرفدارانش معروف هستند‬
‫از همین رو‪ ،‬باید به کسانی که‬                                                                                                                                                                         ‫مورد کند و کاو قرار م ‌یدهد و افکار‬
‫شریعتی را «سرچشم ‌هی فیض»‬                                                                                                                                                                            ‫مرتجع وی را نه بر اساس منابع ثانویه‬
‫خود م ‌یدانند یادآوری کرد که این‬
‫«سرچشم ‌هی فیض» گندابی است‬
‫ساکت و راکد و تکرنگ و تکصدا و‬
‫ت ‌کجهت متکی بر امام و امت و امامت!‬
‫چنین سرچشم ‌های هی ‌چ مؤمن و‬
‫متدینی را «روشنفکر» و «نواندیش»‬
‫نم ‌یکند! «فیض» علی شریعتی آلوده‬
‫به نفرت و نخو ِت دو ارتجاع سرخ و‬
‫سیاه است که مانند کلیسای قرون‬
‫وسطا و بلوک شرق قرن بیستم به‬
‫ب ‌نبست و شکست رسیده است‪ .‬اگر‬
‫ارتجاع سیاه و ارتجاع سرخ به تنهایی‬
‫فجایع آفریدند و سرانجام نتوانستند‬
‫راه به جایی ببرند‪ ،‬ملغم ‌هی آنها با‬
‫ارتکاب فجایع بیشتر قطعا ناکا ‌متر از‬

           ‫هر دو باقی خواهد ماند‪.‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11