Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۹ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 1۲شماره 1۷95
جمعه 2۶شهریورماه تا ۱مهرماه۱۴۰۰خورشیدی
گفتگوی اختصاصی کیهان لندن با ناهید شیرپیشه مادر پویا بختیاری؛ گزارش ـ مصاحبۀ صدرالدین الهی
اگر جرائم این حکومت را به مردم بگوییم، سید ضیا؛ مرد اول یا مرد دوم کودتا ()16
میشود جرائم ما!
( کیهان لندن شماره ) 1418
= نا هید شیر پیشه : طراحی نهایی کودتا
نمیخواهند همه کارهایی
ناهید شیرپیشه در کنار فرزندش پویا بختیاری که میکنند و وضعیتی که رضاخان کرده بود ،ابلاغ کرد .البته میشد ،چه کارهائی شد ،آنها دیگر دکتر الهی به داستان کودتا و
درست کردهاند در معرض مرحوم رضاخان مترصد چنین لطف و ذکرش لازم نیست .پانزده روز قبل از مقدمات آن باز میگردد:
گذاشته بود به او فشار آوردند که چرا وسط خیابان آبرویش را میبرند». دید کسی قرار بگیرد. مرحمتی از جانب سردار همایون نبود. کودتا ،ماژور مسعود خان و کاپیتان
این عکس را منتشر کردی؟! اینها مادر پویا بختیاری در ادامه میگوید: یعنی جرائم این حکومت کاظم خان و ماژور مسعودخان هم به کاظم خان و امیر موثق و امیر تومان = من تصور میکنم درباره
نمیخواهند همه کارهایی که میکنند «من به مأموران گفتم که چیزی در وقتی به مشاهده عمومی مرحوم رضا خان فهمانده بودند که ما از قزوین آمدند پیش بنده ،از ساعت مقدمات کودتا همان طور که
و وضعیتی که درست کردهاند در خانه ندارم ،غیر از اتاق خالی و تخت برسد میشود جرائم ما! هر کاری میکنیم بر حسب دستور و هفت بعد از ظهر تا نصف شب مذاکره فرمودید مطالعاتی شد ،حالا
معرض دید کسی قرار بگیرد .یعنی خالی پسرم پویا! عضو حزب و گروهی =«ظلم آنقدر روشن و زیاد اجازهای است که فلانی از احمد شاه کردیم ،امیر موثق گفت من اهل این مطالعاتی را که فرمودید انجام شد،
جرائم این حکومت وقتی به مشاهده هم نیستم .ولی مأموری رو به من کرد و است که اصلا لازم نیست گرفته و برای این که قضایا علنی شما بفرمایید که این مطالعات در
عمومی برسد میشود جرائم ما!» گفتتو ُعرضهنداریعضوحزبیباشی!» کسی عضو حزب و سازمان نشود ،تمام کارهای ما باید به طور کارها نیستم. چه زمینهای صورت گرفته و چطور
ناهید شیرپیشه میگوید مأموران وی ادامه داد« :یکی از مأمورانی که سیاسی خاصی باشد که مخفی باشد تا تکلیف معلوم شود .بعد = معذرت میخواهم ،شما
امنیتی نه رفتار درستی دارند ،نه حتا امروز به خانه ما آمد ،بازپرس وزارت اعتراض کند! هر آدمی که از این که این قضیه حل شد .حالا ما توضیح دادید که چه میخواهید شخص مورد نظر انتخاب شد؟
عقل و فهم درستی دارند« :در اصفهان اطلاعات است و پرونده ما زیر دست قدرت تجزیه و تحلیل داشته سید جواب میدهد:
که بازداشت شدیم ما را بردند برای اوست .من تا الان او را ندیده بودم باشد متوجه میشود چه بر دو تا اشکال داریم. بکنید؟
بازجویی .بازجوی وزارت اطلاعات به اما دیگر اعضای خانواده او را دیده سرکشورومردمآمدهاست». = حالا شما خودتان اصل ًا ـ ما توضیح دادیم که میخواهیم ـ بعد از دو سه روز مطالعه،
من گفت شما چه نسبتی با پویا داری؟ و مشخصات قیافهاش را به من داده =«مگر مادری میتواند یک کارهائی بکنیم ،جزئیاتش را تصمیممان را گرفتیم ،علت اتخاذ
گفتم مادرش هستم .بعد پرسید پویا بودند .او چند بار هم با من تلفنی از لحظه تولد فرزندش، رضاخان را ندیدهاید که صحبت نگفتم ،امتناع او این بود که من به این تصمیم این بود که آن روز جز
ک ِی شما میشد؟ به او با پوزخند گفتم صحبت کرده بود و مرا تهدید کرده بود. بارداری ،زایمان ،شیر خود من ،کسی نه شهامت و نه از
وقتی من مادر پویا هستم به نظرت پویا یکبار هم چند وقت پیش بعد از اینکه دادن ،شب نخوابیدن، کند؟ امیر موثّق خودگذشتگی و نه فداکاری این کار
چ ِی من میشود؟ مشخصه که پسرم خبری در شبکههای اجتماعی درباره تربیت کردن ،بزرگ شدن ـ هنوز نه ،قبلا دیده بودم. (سپهبد محمد نخجوان) را داشت و نه وسایلی که برای من
است! ببینید ،چنین آدمهایی دارند به به کما رفتن منوچهر [پدر پویا] در و قد کشیدن فرزندش را حرف شما نمیتوانم خودم داخل فراهم بود برای دیگری فراهم بود،
ما حکومت میکنند! یعنی یک باتوم و زندان و بر اثر شکنجه منتشر شده بود، به یاد بیاورد و ببیند جوان = ...؟ میدان بشوم ،در صورتی که کاظم چرا؟ اولاً ارتباطی که من با دولت
شوکر دادهاند دستش؛ اسلحه دستش مونا دخترم با قوه قضاییه و با بازپرس رعنایش با یک تیر ستم از ـ ابداً ،ابدا ً،چون او مجاز نبود خان و ماژور مسعود خان به او وقت داشتم ،روابطی که با انگلیس
است؛ به ما حکومت میکنند اما نمیداند تماس گرفت تا درباره پدرش بپرسد اما بین رفته ،بعد ببخشد؟!» بیاید .من هم نمیتوانستم بروم به فهمانده بودند که من هر چی صحبت ها داشتم ،آشنایی و ارتباطی که با
وقتی من مادر پویا هستم ،پویا هم پسر به مونا گفتند پرونده خانم شیرپیشه =«مردم نه برای امثال قزوین و نمیبایست بروم به قزوین، میکنم از طرف احمد شاه است .و او رئیس ژاندارمری وقت داشتم ،آشنایی
من است!» هم سنگین شده! من کنار مونا نشسته ما مادران دادخواه ،بلکه ژنرال آیرون ساید من را میشناخت. توقعاش این بود که اگر هم چنین و ارتباطی که با ژنرال کلنل وستداهل
ناهیدشیربیشهشامگاه 2۵آبان۱39۸ بودم و وقتی این جمله بازپرس را برای خودشان بایستند تا من برای چه میروم آن جا ،به چه کاری بشود ،خود احمدشاه باید به او رئیس پلیس داشتم ،اطلاع و بصیرتی
که پسرش توسط مأموران امنیتی شنیدم ،بلند گفتم «پرونده شما سنگین شرایط را تغییر دهند». مناسبت؟ خلاصه واسطه مذاکرات ما، امر بدهد ،امیرموثق عذر خواست و که از جزئیات امور مملکت داشتم،
جمهوری اسلامی به قتل رسید ،همراه است که پسر مرا کشتید! پرونده من با ماژور مسعود خان و کاپیتان کاظم برگشت .کاپیتان کاظم خان پیشنهاد دیدم اگر من کاری از دستم بیاید و
پویا در خیابان بوده .وی در همین دو پست اینستاگرام سنگین است اما روشنک آسترکی -مأموران وزارت خان بودند ولی زمان خان را در این کرد رضاخان میرپنج را ،من دو سه نکنم در آن موقع نسبت به مملکت
ارتباط به کیهان لندن میگوید که امروز پرونده شما با اینهمه آدمی که کشتید اطلاعات امروز دوشنبه 22شهریورماه جریان شرکت ندادیم ،او همان عضو مرتبه او را دیده بودم .میدانستم مرتکب یک گناهی شدهام .ناچار
بازپرس وزارت اطلاعات به او گفته «تو سنگین نیست؟!» بازپرس گفت «میایم ۱۴۰۰به خانه ناهید شیرپیشه مادر اتاماژور قزوین بود و علت این که مردی است لایق ،مردی است جسور تصمیم اتخاذ کردم که در این باب
خودت پسرت را دم گلوله فرستادی!» میگیرمتها!» او لابد امروز آمده بود تا پویا بختیاری هجوم برده و ضمن او را شرکت ندادم ،برای این که او و مردی است به تمام معنی سرباز،
مادر پویا بختیاری میافزاید« :پسر من تفتیش کامل منزل ،بخشی از وسایل خیلی زرنگ بود ،خیلی باهوش بود ،بو اگر وارد میدان بشود ،میشود با او شروع به کار بکنم ،حالا...
حقاش گلوله نبود .من کنار پویا بودم، آن جمله مرا تلافی کند!» از جمله موبایل و سررسیدهای او را با میبرد و صلاح در این بود که کسی بو کار کرد ،اتفاقاً به واسطه مخالفتی هیچ چیز در دست ما نبود .فقط
در خیابان گفتیم مرگ بر دیکتاتور! این نخستین بار نیست که مأموران که سردار همایون رئیس دیویزیون سرمایه ما مردم بود و حیرت مردم و
منم میگفتم مرگ بر دیکتاتور! جوابش امنیتی به خانه مادر پویا آمده و وسایل خود بردهاند. نبرد ،حالا ما دو اشکال داریم. قزاق با مرحوم رضا خان میرپنج بیچارگی مردم و ندانم کاری مصادر
کف خیابان گلوله نبود .پویا وقتی شکوه خانواده را بردهاند .او میگوید گوشی پویا بختیاری جوان 2۷ساله در اشکال اول ،این قزاقها که از قزوین داشت ،شش ماه بود اجازه نداده بود امور .در مرحله اول ما فکر کردیم
گذشته ایران را میدید خیلی تأسف تلفن پویا را دو سال است بردهاند. شامگاه 2۵آبان ۱39۸در اعتراضات باید بیایند ،پوتین ندارند ،فشنگ که بیاید به تهران .الان اشکالمان در برای این کودتا باید یک بهانهای
میخورد .یکبار یک مستند درباره هارد کامپیوتر پویا و حتا دفتر خاطرات مردمی در شهر کرج با اصابت گلوله ندارند ،تفنگ ندارند ،پولی هم که چیست؟ آن فرمانده قزاقی که باید بتراشیم ،بهانهای که من خیال
محمدرضا شاه میدید و وقتی دید کودکی پویا که نوشتهها و نقاشیهایش مأموران جمهوری اسلامی به سرش از قزوین حرکت بکند باید با حکم... کردم میتوانیم پیش ببریم این بود،
جایگاه ایران در خاورمیانه و دنیا چی در آن بود را نگذاشتند بماند و بردهاند. جان باخت .خانواده پویا بختیاری از برای خرج کردن باشد ندارند. گفتیم خب ،اعلیحضرت احمد شاه
بوده و امروزه به چه شکلی درآمده، او میگوید« :همه عکسها و فیلمهای آن روز تا کنون برای دادخواهی جان کاپیتان کاظم خان و ماژور مسعود = احمد شاه. میخواهد به اصفهان حرکت بکند،
گریهاش گرفت .من صدای هق هق خانوادگی ما در هارد کامپیوتر پویا فرزندشان در تلاش هستند .اعضای خان آن چه از دست شان میآمد در ـ نخیر ،با حکم فرمانده قوای برای حرکت اعلیحضرت احمد شاه
گریهاش را شنیدم .سؤالی ازش نکردم بوده .م ِن مادر الان نه از پسرم عکسی این خانواده بارها بازداشت و احضار و تهیه وسایل اولیه از پس مانده قشون دیویزیون که سردار همایون است به اصفهان یک نیروی نظامی لازم
اما متوجه شدم که به خاطر ایران دارم ،نه فیلمی دارم ،نه حتا نقاشیهای انگلیس فراهم کردند .عنوان ظاهری باشد ،سردار همایون هم با مرحوم است .در تهران بیش از دویست
متأثر شده .برای پویا خیلی سنگین کودکیاش را! به من میگویند اینها بازجویی و تهدید شدهاند. هم باید هزار نفر برود به تهران .من رضاخان مناسبات خوبی نداشت .از نفر قزاق مفلوک بیچاره کسی نبود،
بود که ایران به این روز افتاده .اتفاقا پیش ما امانت است! این چه امانتی منوچهر بختیاری ،پدر پویا ،پس از به کاظم خان گفتم« :هزار نفر کافی تصادف روزگار آن روزها بین رئیس تنها قوهای که ما میتوانستیم برای
اهل شلوغکاری هم نبود .خیلی آرام و است که دو سال طول کشیده؟! اصلا چه چندین بار بازداشت در نهایت به سه نیست ،باید دو هزار نفر بیاورید» .حالا الوزرای وقت و وزیر جنگش که تهران تهیه کنیم ،از قوه قزاق قزوین
کمحرف بود .اما ظلم آنقدر روشن و زیاد کسی به شما امانت سپرده؟! تا آخر دنیا سال و نیم زندان ،دو سال و نیم تبعید چطور این ها را بیاورند؟ مدت شش بود به عنوان اسکورت ،مصمم شدیم
است که اصلا لازم نیست کسی عضو قرار است وسایل بچهام امانت باشند؟ من و دو سال ممنوعیت خروج از کشور ماه یا هفت ماه بود قزاقها در زوایای امیرنظام بود... که ظاهراً هزار نفر قزاق را از قزوین
حزب و سازمان سیاسی خاصی باشد که میخواهم آخرین عکسها در گوشیاش محکوم شده و در زندان بسر میبرد. دهات در خانههای دهاتی به بدترین = کدام امیر نظام؟ بیاوریم که اینها اسکورت احمد شاه
اعتراض کند! هر آدمی که قدرت تجزیه را ببینم .آخرین پیامهایش را ببینم .اما ناهید شیرپیشه مادر پویا چندین بار وضعی اینها زندگانی میکردند .اول ـ امیر نظام همدانی .بله ،که وزیر
و تحلیل داشته باشد متوجه میشود چه احضار ،بازجویی و بازداشت شده و اکنون کاری که کاظم خان و مسعود خان جنگ بود .آدم خیلی خوبی بود ،با بشوند برای حرکت از تهران.
بر سر کشور و مردم آمده است». حتا همین را هم از من گرفتهاند». کردند ،این قزاقها را وادار کردند به مطرح کردن این موضوع با
ناهید شیرپیشه میگوید« :چرا باید با خانواده پویا بختیاری در روزهای زیر حکم قرار دارد. مشق کردن .دسته دسته اینها را سردار همایون... احمد شاه قابل قبول بود ،به گوش
پول دزدی و بیتالمال بچههای مقامات گذشته همزمان با نزدیک شدن ۱9 مهرداد بختیاری عموی پویا که سال میآوردند بیرون ،در دهات به توسط = شکراب بود. انگلیسها اگر میرسید البته قابل
به بهترین کشورها بروند اما بچههای شهریور ،زادروز پویا ،با فشارهای مضاعف گذشته برای چندمین بار بازداشت شد، افسران قزاق خانه اینها هر روز یک ـ شکراب بود ،میخواستند سردار هضم بود برای آنها ،برای این که
مردم در کشور خودشان هیچ امکاناتی از سوی نهادهای امنیتی روبرو شدند. زیر حکم زندان قرار دارد .او هفته گذشته همایون را معزول بکنند و سردار اگر قوهای نبود احمد شاه که خودش
در اختیارشان نباشد .پسر من یکی از آنها تهدید شدند که نباید بر سر مزار پویا در یک ویدئو اطلاع داد که ماموران مشقهایی میکردند. همایون هم ،تنها کسی که میتوانست تنها از تهران نمیتوانست حرکت کند.
بهترین دانشجویان در دوران دانشجویی حاضر شوند با اینهمه اعضای خانواده به امنیتی با دستکاری ترمز اتومبیل وی البته بعد از آن که ریاست آتریاد او را در مقابل این جریانها حفظ کند، البته در تهران دو ،سه هزار نفر ژاندارم
بود .پسر من وقتی درسش در مهندسی مزار پویا رفته و یاد او را گرامی داشتند. قصد جانش را کرده بودند و خطاب به تهران به رضا خان محول شد با من بودم .بالاخره من با او صحبت بودند ولی این ژاندارمهای تهران که
الکترونیک تمام شد به من گفت که پویا بختیاری اگر در اعتراضات 2۵ نهادهای امنیتی گفت« :اسلحه دست نهایت لیاقت و کاردانی خود قادر کردم که برای اسکورت اعلیحضرت هشت ماه ،ده ماه حقوقشان عقب
مامان میخواهم در رشته فلسفه ادامه آبان کشته نمیشد ،اکنون تولد 29 شماست ،اگر میخواهید ما را بکشید بود قزاقها را جمع بکند ،هر روز باید یک قوایی از قزوین بیایند به افتاده بود و مفلوک و بیچاره بودند
تحصیل بدهم .چون من یک فرهنگی مانند پویا به جمجمه ما هم شلیک کنید دسته دسته از هر دهکده ،چند تهران .کی را بیاوریم ،او اسامی را کاری نمیتوانستند بکنند .پس بهانه
هستم و تأمین هزینه تحصیل پویا در سالگیاش را جشن میگرفت. صد نفر قزاقها را میآوردند ،در به ما داد .من گفتم خیال میکنم ما برای آوردن قزاق ،اسکورت است
آن مقطعبرایم مهیانبودگفتمنهپسرم. ناهید شیرپیشه درباره علت فشار و نامردی نکنید!» خیابانها مشق میدادند و کسی رضاخان میرپنج از همه بهتر است. برای احمد شاه که تهران را تخلیه
وارد بازار کار شو و اگر در آینده خودت نهادهای امنیتی به او و دیگر اعضای حالا مأموران وزارت اطلاعات امروز هم متوجه اگر هم میشد اهمیتی برای این که مستر اسمارت هم به او بکند ،فرمانده این اسکورت کی باید
پول جمع کردی ادامه تحصیل بده». خانواده برای عدم حضور بر مزار پویا دوشنبه 22شهریور سه روز پس نداشت برای این که قزاقهایی که نظر خوبی دارد در صورتی که روح باشد؟ باید یک نفر افسر قزاق باشد،
او در ادامه به معصومه ابتکار یکی همزمان با سالروز تولدش به کیهان از آنکه خانواده بختیاری برخلاف در گوشهها افتاده بودند حالا حرکت مستر اسمارت اصل ًا خبر نداشت .اگر من پیشنهاد کردم به کاظم خان و
از دولتمندان جمهوری اسلامی اشاره لندن میگوید« :میترسند! جوان رشید تهدیدهای نهادهای امنیتی به مناسبت میکنند .برای حرکت من گفتم که من اسم او را نمیگفتم خود من آن مسعود خان که اگر شما لباس قزاقی
میکند که گفته پسر من رفته است و رعنای من شده سنگ مزار! ولی آنها تولد پویا بر سر مزار او رفتند ،به خانه باید دو هزار تا بیاید ،هزار نفر کافی قدرت و چیزی را نداشتم که او را بپوشید ممکن است این حکم را به
در آمریکا درس بخواند و میگوید: باز هم میترسند .گذاشتن عکس مزار ناهید شیرپیشه هجوم برده و با تفتیش نیست ،پنج روز قبل از حرکت به قانع کنم .بالاخره ،از سردار همایون عنوان شما گرفتند .هر دو گفتند:
«آیا پویای من و بچههای دیگر ایران پویا در شبکه اجتماعی برای ما جرم منزل ،تعدادی از وسایل این مادر داغدار کاپیتان کاظم خان و ماژور مسعود حکم ریاست آتریاد تهران را به اسم «ما ننگ پوشیدن لباس قزاق را به
دلشان نمیخواسته و نمیخواهد محسوب میشود .آنها که جوانهای خان گفتم باید صد و پنجاه نفر هم رضا خان میرپنج گرفتیم .آن وقت در عهده نمیگیریم» .البته این یک بیان
درس بخوانند؟ در مدارس بچهها را مردم را کشتند جرم مرتکب نشدند اما و سوگوار را با خود بردهاند. ژاندارم بیاید .گفت« :ژاندارم را برای قزوین ،مرحوم رضا خان مصدر شغلی احساسی و غیرمنطقی بود ،ولی من
یکساعت در سرما یا گرما در حیاط من عکس این را که جوان برومندم را به ناهید شیرپیشه درباره یورش مأموران چی بیاوریم؟» گفتم« :برای دو علت، نبود فقط آتریاد همدان با او بود .آن نمیتوانستم آنها را مجبور کنم که
نگه میداشتند تا شعار مرگ بر یکسنگقبرتبدیلکردندمنتشرکنم، اطلاعاتی به خانهاش به کیهان لندن اول در این افتخار حمله به تهران، هم عدهاش سیصد تا بود .آتریاد
آمریکا بدهند .اما خود مقامات نظام میشوم مجرم! این روزها دیگر در ایران میگوید« :سه مرد و یک زن مأمور ژاندارمها را بینصیب نکنیم ،ثانیاً اگر تهران هزار تا بود .حکم را گرفتیم تمکین بکنند.
همه فرزندانشان را به همان آمریکا به یک امر عادی تبدیل شده که شما وزارت اطلاعات ناگهان به درون خانه سر نگرفت من حاضر نیستم در تهران دادیم به کاظم خان ،کاظم خان برد = اینها ژاندارم بودند؟
ادامه در صفحه ۱۷ فرستادهاند». ببینید کسی تا کمر در سطل زباله خم وارد شدند .من اول از لای در دیدم که بروم بالای دار .من با این ژاندارمها با مذاکرات مقدماتی که با خود مرحوم ـ ماژور مسعودخان افسر وزارت
شده و دنبال لقمهای نان است اما یکبار یک مرد ایستاده و گفتم اجازه بدید من میزنم به کوه» .حقیقت امر این است. جنگ بود ،کاپیتان کاظم خان هم
مهرداد [عموی پویا بختیاری] عکسی لباس مناسب بپوشم اما در را ُهل دادند کاپیتان اسفندیاری رشوند بود در افسر توپخانه بود ولی در آن تاریخ
از یک زبالهگرد را در اینستاگرامش و وارد شدند .تمام خانه را بهم ریختند ژاندارمری ،او را انتخاب کردم ،حالا در خدمت ژاندارمری بود .پس قرار
و جستجو کردند ،حتا کشوی لباس زیر ما یک اشکال دیگری داریم ،اشکال شد که یک نفر افسر برای این کار
مرا مأمور خانم بهم ریخت .به او گفتم مسئله پول است .ما پول نداریم ،به انتخاب شود ،مذاکره کردیم کی
خانم جلوی این آقایون زشت است اما طوری که عرض کردم قرار بود در بشود ،پیشنهاد کردند امیرتومان
انگار نه انگار .بعد اینها راجع به حجاب نتیجه مذاکراتی که با انگلیسها شد، نخجوان ،که حالا سپهبد نخجوان
نظر میدهند و فتوا صادر میکنند! دو ماه ،سه ماه بود ماهی دویست هزار است ،در اطراف این قضیه صحبت
اینطوری میریزند در خانه من ،وارد تومان میدادند به دولت که نصفش شد ،اسامی افسران دیگری پیش
حریم شخصی من میشوند بدون اینکه صرف مهاجرین گیلان شود و نصفش آمد ...یکی جعفر آقا بود ،یکی که افسر
آمادگی داشته باشم؛ ولی اگر یک دختر هم به دوایر دولتی داده شود .این مرتبه اشتهاردی بود ،سرتیپ شاه بختی بود،
در خیابان کمی موهایش پیدا باشد، که صد هزارتومان دادند به قزاقها، اسم چند نفر دیگری هم بود ،بالاخره
پنجاه هزار تومان را دادیم به سردار آقایان تصمیم گرفتند که امیر موثق
همایون برای قزاقهای تهران مصرف را دعوت بکنند .بیاید با من صحبت
کرد ،صد هزار تومان در اختیار کاپیتان کند ،حالا در ضمن چه کارهائی
کاظم خان بود« .دنباله دارد»