Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۵۴ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪1820‬‬                                                 ‫ویژه نامه نوروز‬
‫جمعه ‪ 18‬تا پنجشنبه ‪ 31‬مارس ‪۲۰۲2‬‬

                                                                                   ‫واریتۀ‬                                                                                                                  ‫کلامی چند‬
                                                                                  ‫نوروزی‬                                                                                                                     ‫درباره‬

                                                                               ‫المنتـه لله کـه هوای خوش‬                                                                                                    ‫چهارشنبه‬
                                                                                         ‫نوروز‬                                                                                                            ‫سوری و نوروز‬

                                                                                ‫باز آمد و از جور زمستان‬                                                                                                          ‫دکتر عطا اقراری‬
                                                                                        ‫برهیدیم‬

                                                                                     ‫فریدون تنکابنی‬

         ‫داس دوران خرمن او را درو‬       ‫شما را به سی لیتر بنزین سوپر دعوت‬      ‫شیخ سعدی شیرازی هم‪ ،...‬بله!‬            ‫سک ‌های تقدیم کنم و از این مراسم لذت‬       ‫همسای ‌هها م ‌یروند‪ ،‬با قاشق بر کاسه‬     ‫نوروز شروع بهار است‪ .‬از سالها قبل‬
‫سخت با حیرت نگاهش کرد و گفت‪:‬‬            ‫کنم؟ تازگ ‌یها یک پمپ بنزین خیلی‬       ‫به گفتۀ حافظ‪« :‬استاد غزل سعدی‬          ‫ببرم‪ .‬برای اطلاع از وقت دقیق تحویل‬         ‫مسی می‌زنند که همسایه‌ها بدانند‬          ‫ایرانیان اولین روز فروردین را به عنوان‬
                                        ‫شیک و عالی پیدا کرد‌هام که هم جای‬                                             ‫سال‪ ،‬علاوه بر آنکه در تقوی ‌مها نوشته‬      ‫قاشق زن آمده است‪ .‬همسایه مقداری‬          ‫سال نو جشن م ‌یگرفت ‌هاند‪( .‬روز ‪21‬‬
         ‫راز ای ‌نها را بگو‪ ،‬طفره نرو!‬  ‫دنجی است و هم بنزی ‌نهای خیلی‬                                   ‫است‪»...‬‬       ‫م ‌یشود‪ ،‬در گذشته با شلیک یک تیر‬           ‫خوراکی نپخته و خام‪ ،‬مثل برنج و‬           ‫مارس) زمانی که روز و شب با هم‬
   ‫لاغر و موزون تو بودی پیش ازین‬                                               ‫برخی غز ‌لها را بیشتر م ‌یخوانیم و‬     ‫توپ در تهران مردم را باخبر م ‌یکردند‬       ‫حبوبات در کاسه قاشق زن م ‌یریزد‪ ،‬و‬       ‫برابر م ‌یشوند‪ .‬از میانه اسفند ماه که‬
‫سخت فربه گشته‌ای حالا چه طو؟‬                                 ‫خوبی دارد!»‬                                              ‫و بعد که در اواخر سلطنت رضا شاه و‬          ‫بر این عقید‌هاند که خداوند مراد قاشق‬     ‫در تهران سردی هوای زمستانی رو به‬
                                                     ‫**‬                                           ‫برخی را کمتر‪.‬‬       ‫بعداً در اواسط سلطنت محمدرضا شاه‬           ‫زن را به شرط آنکه سخن نگوید خواهد‬        ‫اعتدال م ‌یگذارد‪ ،‬حال و روحیه مردم‬
                          ‫(چه طور؟)‬     ‫یک تانک به تانک دیگری م ‌یگفت‪:‬‬         ‫«مل ّمعات» را معمولاً نمی‌خوانند‬       ‫ابتدا رادیو و بعد تلویزیون شروع به کار‬                                              ‫عوض م ‌یشود و همه جا‪ ،‬نشانی از نوروز‬
‫گفت‪ :‬این مشکل‪ ،‬چو تو جویا شدی‬           ‫«هر وقت چشمم به آن زنجیرهای‬            ‫یا کم می‌خوانند‪ُ .‬ملَ َّمع به شعری‬     ‫کرد‪ ،‬گویندگان در وقت تحویل سال با‬               ‫داد (اطلاعات از فرهنگ معین)‪.‬‬        ‫نمایان م ‌یگردد‪ .‬در خانه‪ ،‬بانوان کدبانو‬
                                        ‫قشن ِگ خوش تراش تو م ‌یافتد‪ ،‬حالی‬      ‫م ‌یگویند که یک مصراع یا یک بیت آن‬     ‫خواندن معکوس دقایق و بعد ثانی ‌هها‪،‬‬        ‫گاهی نیز مردان برای تفریح و یا‬           ‫شروع به نظافت م ‌یکنند و همه چیز‬
       ‫باز گویم با تو‪ ،‬پس حالا شنو‪.‬‬                                            ‫فارسی و مصراع یا بیت دیگر عربی باشد‪.‬‬                                              ‫دیدار دوستی چادر بسر کرده به در‬          ‫را رنگ نو م ‌یدهند‪ .‬م ‌سها را سفید‬
          ‫راز این چاقی بود چیز دگر‬                      ‫به حالی م ‌یشوم!»‬      ‫اینک من‪ ،‬با حذف ابیات عربی یک‬              ‫شروع سال نو را اعلام م ‌ینمودند‪.‬‬       ‫خان ‌ههایی م ‌یروند و قاشق م ‌یزنند‪ .‬در‬  ‫م ‌یکنند‪ ،‬نقر‌هها را از زنگ م ‌یزدایند‪،‬‬
                                                     ‫**‬                        ‫ملمع‪ ،‬غزل زیبایی از سعدی برای شما‬      ‫در اواسط تا اواخر سلطنت محمدرضا‬            ‫این شب بعضی از خان ‌مها به فال گوش‬       ‫همۀ منزل را گردگیری م ‌یکنند و همه‬
      ‫نیست ای ‌نها از کباب و از چلو‬     ‫خانم الاهۀ هیکس‪ ،‬فعال حقوق‬                                                    ‫شاه‪ ،‬بعد از سال نو‪ ،‬آقای راشد واعظ‬         ‫م ‌ینشینند‪ ،‬یعنی در گوش ‌های ایستاده‪،‬‬    ‫چیز را تمیز م ‌ینمایند و به اصطلاح‬
        ‫این دماغ سرخ باشد از عرق‬        ‫بشر در نیویورک‪ ،‬در مصاحبه‌ای با‬                            ‫فراهم آورد‌هام‪.‬‬    ‫معروف و خوش نام که کاری به سیاست‬           ‫به سخن رهگذران گوش م ‌یکنند و‬
                                        ‫رادیو بی‪.‬بی‪.‬سی (‪ )2006/3/13‬گفت‪:‬‬                                               ‫نداشت برای خوشحالی و تندرستی‬               ‫آنچه را م ‌یشنوند‪ ،‬جوابی به نیت و‬                      ‫خانه تکانی م ‌یکنند‪.‬‬
     ‫این شکم هم هست مال آبجو!‬           ‫«بیشتر اعضای کمیسیون حقوق‬              ‫آفتاب است آن پری رخ یا ملایک یا بشر‬    ‫همه مردم در سال نو دعا م ‌ینمود‪.‬‬                                                    ‫دوره گردها‪ ،‬برای «نوبر بهار» فریاد‬
                                        ‫بشر را کشورهای ناقض حقوق بشر با‬        ‫قامت است آن یا قیامت یا الف یا نیشکر‬   ‫بعد‪ ،‬شاه با پیامی کوتاه سال نو را به هم‬                  ‫مشکل خود م ‌یدانند‪.‬‬        ‫می‌زنند و در خیابان‌ها چغاله بادام‬
               ‫مث ‌لهای جدید‬            ‫کارنامۀ سیاه‪ ،‬تشکیل م ‌یدهند‪ ...‬خود‬    ‫گلبن است آن یا تن نازک میانش یا حریر‬   ‫وطنان تبریک م ‌یگفت و در سا ‌لهای‬          ‫جشن نوروزی بعد از شش روز و‬               ‫(بادام سبز نرسیده که در بهار چیده‬
‫پیامبر اکرم فرموده است‪« :‬ابغض‬           ‫دولت آمریکا یکی از ناقضین حقوق‬         ‫آهن است آن یا دل نامهربانش یا حجر‬      ‫آخر شهبانو و نخست وزیر هم با پیام‬          ‫گاهی خیلی کمتر و بندرت ‪ 12‬ساعت‬           ‫می‌شود) می‌فروشند‪ .‬همه آنها که‬
                                                                               ‫باغ فردوس است گلبرگش نخوانم یا بهار‬    ‫تبریک سال نو برای مردم بهروزی و‬            ‫بعد می‌رسد (بسته به اینکه بعد از‬         ‫توانایی مالی دارند در پی لباس نو‬
           ‫الاشیاء عندی الموبایل!»‬                            ‫بشر است!»‬        ‫جانشیریناستخورشیدشنگویمیاقمر‬                                                      ‫چهارشنبه‪ ،‬سال در چه روزی تحویل‬
             ‫**‬                                      ‫**‬                        ‫کاشکاندکمایهنرمیدرخطابشدیدمی‬                      ‫سلامتی آرزو م ‌ینمودند‪.‬‬         ‫شود) مراسم نوروز و سال نو از روزگاران‬                         ‫عید هستند‪.‬‬
                                        ‫آمریکا‪ ،‬در سال‌های گذشته‪ ،‬در‬                                                  ‫در چند سال آخر قبل از انقلاب‪،‬‬                                                       ‫عید نوروز با چهارشنبه سوری شروع‬
‫حسنی خیلی خوشگل بود‪« ،‬دوپل‬              ‫کشورهای گوناگون کودتا م ‌یکرد تا‬          ‫تیرباران است یا تسلیم باید یا حذر‬   ‫عد‌های از ایرانیان مسافر ‌تهای کوتاهی‬                 ‫قدیم وجود داشته است‪.‬‬          ‫می‌شود‪ .‬آخرین چهارشنبه سال را‬
                   ‫ف ‌هلر» هم کرد!‬      ‫حکوم ‌تهای دیکتاتوری را بر سر کار‬      ‫دختران طبع را‪ ،‬یعنی سخن با این جمال‬    ‫به داخل ایران و یا خاورمیانه (بیروت‬        ‫در شاهنامه فردوسی‪ ،‬شاعر ملی‪،‬‬             ‫چهارشنبه سوری یا جشن بزرگ‬
                                        ‫آورد‪ .‬در این سا ‌لها‪ ،‬حمله نظامی‬       ‫آبرویی نیست پیش لطف آن زیبا پسر‬        ‫قبل از خرابی آن) و اروپا م ‌ینمودند‬        ‫شروع نوروز را به جمشیدشاه نسبت‬
‫(خطای دوگانه در تنیس ‪Doppel‬‬             ‫م ‌یکند که حکوم ‌تهای دموکرات را‬       ‫گفتسعدی‪،‬صبرکنیاسیموزردهیاگریز‬          ‫و فامیل ما بیشتر به اصفهان و شیراز‬         ‫م ‌یدهد و به همین دلیل عد‌های آن را‬                              ‫م ‌ینامند‪.‬‬
                            ‫‪)Fehler‬‬                                             ‫عشق را پایان نماید یا صبوری یا سفر‬                                               ‫نوروز جمشیدی م ‌ینامند و جمشید را‬        ‫عد‌های عقیده دارند این چهارشنبه‬
                                                           ‫بر سر کار آورد!‬                                                               ‫سفر م ‌یکردند‪.‬‬          ‫شاه شاهان و اولین پادشاه اقوام آریائی‬    ‫آخر سال روزی است که ارواح پاک‬
             ‫**‬                                      ‫**‬                        ‫از این شعر نتیجه م ‌یگیریم که شیخ‬      ‫در آمریکا مراسم نوروز کوتاه است‬            ‫و ایرانی م ‌یدانند‪ ،‬و نوروز را یک رسم‬    ‫از آسما ‌نها به زمین م ‌یآیند تا آن را‬
‫عروستعریفی‪،‬فمینیستازکاردرآمد!‬           ‫ـ اگر گفتی تفاوت مسابقۀ شطرنج با‬           ‫سعدی هم اهل بخیه بوده است!‬         ‫ولی فراموش نشده است‪ .‬و سفره‬                ‫جاودانی از فرهنگ ملی ایران به شمار‬       ‫از بد ‌یها و پلید ‌یهای شیطانی پاک‬
                                                ‫مسابقۀ اتومبیلرانی چیست؟‬                                              ‫هفت سین در بیشتر منازل ایرانی‬                                                       ‫کنند‪ .‬از این روست که مردم برای‬
             ‫**‬                         ‫ـ شطرنج فکر م ‌یخواهد‪ ،‬اتومبیلرانی‬     ‫به صراحت از «زیبا پسر» نام برده که‬     ‫برپا م ‌یشود و در منزل ما هم با همت‬                                ‫م ‌یآورند‪.‬‬       ‫آمدن آنها جشن می‌گیرند و با بته‬
‫به یکی گفتند‪ :‬بار کج به منزل‬                ‫ب ‌یفکری م ‌یخواهد و کله خری!‬      ‫دیگر تفسیربردار و توجی ‌هپذیر نیست‪.‬‬    ‫مینا همسرم سفره هفت سین زیبای‬              ‫جشن نوروز ‪ 5‬تا ‪ 7‬روز ادامه دارد‪.‬‬         ‫و یا هیز ‌مهای کوچک آتش افروزی‬
                                                     ‫**‬                        ‫در بیت آخر هم به نقش سیم و زر در‬       ‫او یادآور نوروزهای شاد گذشته وطن‬           ‫خانواده‌ها و دوستان به دیدن هم‬           ‫م ‌ینمایند‪ .‬همه از کودک و جوان و‬
                        ‫نم ‌یرسد‪.‬‬       ‫در یک سخنرانی همگانی‪ ،‬سخنران‬                                                                                             ‫م ‌یروند و عیدی م ‌یگیرند و عیدی‬         ‫پیر از روی آتش م ‌یپرند و از آتش‬
‫گفت‪ :‬اگر به منزل نم ‌یرسد‪ ،‬به بازار‬     ‫گفت که در هر چهار ثانیه‪ ،‬زنی بچ ‌هدار‬                   ‫عشق اشاره کرده‪.‬‬                                ‫م ‌یباشد‪.‬‬         ‫م ‌یدهند‪ .‬همه لباس نو م ‌یپوشیند و‬       ‫م ‌یخواهند که سرخی خود را با زردی‬
                                                                                     ‫گرچه خود یک جا م ‌یگوید‪:‬‬         ‫خوشبختانه وسایل هفت سین در‬                 ‫افراد به دیدن بزرگترها و مس ‌نترها و‬     ‫رنگ چهره آنها عوض کند‪« .‬سرخی‬
                      ‫که م ‌یرسد!‬                                ‫م ‌یشود‪.‬‬             ‫زور باید نه زر‪ ،‬که بانو را‬      ‫همه جای جهان در دسترس است و‬                                                         ‫تو از من ـ زردی من از تو»‪ .‬این به‬
             ‫**‬                         ‫مردی از میان شنوندگانش داد‬             ‫َگ َزریدوستتر‪،‬کهدهمنگوشت‬               ‫حتی اگر قرار بود ما هفت شین را که‬                        ‫رؤسای خود م ‌یروند‪.‬‬        ‫آن معنی است که همه بیمار ‌یها و‬
‫بهیکیگفتند‪:‬بارکجبهمنزلنم ‌یرسد‪.‬‬         ‫کشید‪« :‬این زن را پیدا کنید و جلوش‬                                             ‫بنا بر اعتقاد ع ّد‌های‪ ،‬قبل از حمله اعراب‬  ‫دولت گاهی تا یک ماه حقوق‪،‬‬                ‫ناخشنودی من در آتش پاک کننده تو‬
‫گفت‪ :‬بیم ‌هاش کرد‌هام‪ .‬خیالم راحت‬                                                           ‫( َگ َزر‪ :‬زردک‪ ،‬هویج)‬     ‫به ایران مرسوم بوده است برپا داریم که‬      ‫به کارمندان خود عیدی می‌دهد‪.‬‬             ‫بسوزد و گرمی و سرخی پاک کننده تو‬
                                                              ‫را بگیرید!»‬      ‫اماجایدیگرخلافآنرام ‌یگوید‪«:‬هر‬         ‫از آن جمله است‪ :‬شراب‪ ،‬شقایق (گل‬            ‫سرپرستان فامیل و مس ‌نترها‪ ،‬گاهی‬
                           ‫است!‬                      ‫**‬                        ‫که را زر در ترازوست‪ ،‬زور در بازوست‪».‬‬   ‫مخصوص بهار) ـ شمع ـ شیرینی ـ‬               ‫به افراد خانواده سکه عیدی م ‌یدهند‪،‬‬                        ‫نصیب من شود‪.‬‬
             ‫**‬                         ‫مردی از زنش پرسید‪« :‬خدا وکیلی‪ ،‬تا‬                                             ‫شهد (عسل) ـ شربت عرق بید که در‬             ‫گاهی یک اسکناس نو را بعضی امضاء‬          ‫بعد از مراسم چهارشنبه سوری و‬
‫بهیکیگفتند‪:‬بارکجبهمنزلنم ‌یرسد‪.‬‬              ‫حالا پیش چند نفر خوابید‌های؟‬       ‫حافظ هم نظیر همین را م ‌یگوید‪:‬‬        ‫آغاز بهار تهیه م ‌یشده و شاهنامه که از‬     ‫می‌کنند و به دوستان می‌دهند که‬           ‫پریدن از روی آتش‪ ،‬در گذشت ‌هها و‬
‫گفت‪ :‬من هم خیال ندارم آن را به‬          ‫زن گفت‪« :‬من فقط پیش تو‬                    ‫من گدا هوس سرو قامتی دارم‬           ‫هزار سال قبل به سفره هفت سین و یا‬                                                   ‫شاید در بعضی نواحی در این سا ‌لها‪،‬‬
                                                   ‫م ‌یخوابم‪ .‬بقیه بیدارند!»‬   ‫کهدستدرکمرشجزبهسیموزرنرود‬              ‫شین ایرانیان اضافه شده است‪ ،‬همه آنها‬                    ‫سبب برکت آنها شود‪.‬‬          ‫مراسم دیگری به نام قاشق زنی برگذار‬
                      ‫منزل ببرم!‬                     ‫**‬                        ‫معلوم م ‌یشود که «ب ‌یپولی» مبتلابه‬    ‫به راحتی در دسترس همگان م ‌یباشد‪.‬‬          ‫من این مراسم نوروزی را خیلی‬
                                        ‫کشیش در درس شرعیات م ‌یگفت‪:‬‬               ‫و درد مشترک شاعران بوده است!‬                                                   ‫دوست دارم ولی کمتر شانس داشت ‌هام‬                                 ‫م ‌یشود‪.‬‬
 ‫چند نکته از آقای ظری ‌فزاده‬            ‫«هنگامی که شهرهای سدوم و عموره‬         ‫این شعر را هم سعدی به مناسبت‬           ‫نقل از کتاب خاطرات دکتر اقراری‬             ‫از کسی سکه طلا بگیرم و از آنجا که‬        ‫معمولاً زنان صورت خود را‬
‫آقای ظری ‌فزاده‪ ،‬پس از بازگشت از‬        ‫به فرمان خدا نابود م ‌یشد‪ ،‬لوط‪ ،‬در‬     ‫کامل شدن خانۀ نوساز دوستی سروده‬                        ‫(هفتاد و پنج بهار)‬         ‫من پیرترین عضو فامیل هستم چند‬            ‫م ‌یپوشانند و یک کاسه مسی و یک‬
‫سفری با تور‪ ،‬م ‌یگفت‪« :‬تور لیدری‬        ‫حال فرار‪ ،‬به زنش گفت که برنگردد‬        ‫است‪ .‬شما هم م ‌یتوانید در موارد مشابه‬                       ‫راه پیدا کرد‪.‬‬         ‫سالی است شانس این را دارم که به‬          ‫قاشق به دست م ‌یگیرند و به در خانه‬
‫شغل اید‌هآل خان ‌مهاست‪ ،‬چون سبب‬         ‫و پشت سرش را نگاه نکند‪ .‬اما زن به‬         ‫از این شعر سعدی استفاده کنید‪:‬‬                                                  ‫جوانترهای فامیل و بعضی دوستان‬
‫م ‌یشودیکبندوبدونوقفهحرفبزنند!‬          ‫سخن او توجهی نکرد‪ ،‬برگشت و پشت‬                                                ‫در یلداش ِب تاریخ کنونی ایران‪ ،‬باز هم‬      ‫و ایالت های جنوبی چین‪ ،‬در شمال‪،‬‬            ‫نوروز‪ ،‬این‬
                                        ‫سرش را نگاه کرد و به ستونی از نمک‬      ‫تمامگشتومزیّنشداینخجستهمکان‬            ‫نوروز و آئین های آن هستند که همچون‬         ‫گرجستان‪ ،‬آذربایجان شمالی‪ ،‬عراق و‬           ‫میراث ملی‬
             ‫**‬                         ‫بدل شد‪ .‬ما از این حکایت چه نتیج ‌های‬   ‫به فضل و م ّنت پروردگار عالمیان‬        ‫ستاره ای درخشان فراراه آزادیخواهان و‬       ‫بخ ‌شهایی از ترکیه در شمال غرب‪،‬‬           ‫فرا م ‌یرسد‬
‫آقای ظری ‌فزاده م ‌یگفت‪« :‬پس از‬                                                ‫همیشه صاحب این منزل مبارک را‬           ‫کوشندگان فرداهای بهتر و امیدبخ ‌شتر‬        ‫و پاکستان و افغانستان و نیز پارسیان‬
‫زندگی کردن در آلمان‪ ،‬تازه فهمیدم که‬                           ‫م ‌یگیریم؟»‬      ‫تن درست و دل شاد باد و بخت جوان‬                                                   ‫هند در شرق را نیز در برم ‌یگیرد‪ .‬در‬          ‫هوشنگ کردستانی‬
‫هندجگرخوار‪ ،‬بیچاره ‪Leberwurst‬‬           ‫یکی از پسربچه‌ها گفت‪« :‬پدر‬                                                                         ‫م ‌یدرخشند‪.‬‬           ‫سالهایپسازتسلطاستبدادمذهبیکه‬             ‫نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان‬
                                        ‫روحانی‪ ،‬نتیجه م ‌یگیریم که زن لوط‪،‬‬             ‫معشوقۀ خواب آلوده!‬             ‫اگر در سالهای گذشته‪ ،‬رژیم ملایان‬           ‫باعث مهاجرت میلیو ‌نها تن از ایرانیان‬    ‫و روز لبخند طبیعت بر جهان هستی‬
     ‫(کالباس جگر) دوست داشته!»‬                                                 ‫این خبر را در کیهان خودمان (شمارۀ‬      ‫چند هفته پیش از فرا رسیدن نوروز‬            ‫به کشورهای بیگانه به ویژه اروپایی‬        ‫است‪ .‬این که ‌نترین میراث ملی و نماد‬
             ‫**‬                                          ‫زن بانمکی بوده!»‬                                             ‫مردم را از برگذاری آئین های آن منع‬         ‫و آمریکای شمالی گردید‪ ،‬آئی ‌نهای‬         ‫فرهنگی‪ ،‬یکی از ستون های استوار‬
                                                     ‫**‬                                        ‫‪ )1296‬خواند‌هاید‪:‬‬      ‫و آنان را تهدید می کردند‪ ،‬امسال این‬        ‫نوروزی میان ایرانیان ساکن غرب هم‬         ‫پیوند اقوام ساکن فلات ایران در درازای‬
‫آقای ظری ‌فزاده م ‌یگفت‪« :‬در ایران‪،‬‬     ‫یک ُملحد عاقل به یک مؤمن جاهل‬          ‫«عروس خوش خواب از خانوادۀ داماد‬         ‫تهدیدها خیلی زودتر آغاز شده است‪.‬‬
‫برای لاغر شدن‪ ،‬مردم رژیم نم ‌یگیرند‪،‬‬    ‫م ‌یگفت‪« :‬م ‌یگویی‪ :‬من خدا را قبول‬                                            ‫سردمداران نظام از آن وحشت دارند‬                               ‫برگذار م ‌یگردد‪.‬‬                        ‫تاریخ بوده است‪.‬‬
                                        ‫دارم‪ .‬احمق! خدا باید تو را قبول داشته‬                      ‫کتک خورد!»‬         ‫که برخلاف سالروز انقلاب اسلامی‪ ،‬که‬         ‫ملت سرفراز ما در درازای تاریخ پر‬         ‫بزرگداشت نوروز و آئی ‌نهای آن نه‬
           ‫رژیم مردم را م ‌یگیرد!»‬                     ‫باشد‪ ،‬نه تو خدا را!»‬    ‫مولانا جلال‌الدین‪ ،‬البته خشونت‬         ‫مردم آن را نه روز جشن ملی بلکه عزای‬        ‫نشیب و فراز ایران هر زمان که در نبو ِد‬   ‫تنها در گستره جغرافیایی کنونی ایران‬
              ‫*‬                                      ‫**‬                        ‫و وحش ‌یگری نکرده است‪ .‬تنها گلۀ‬        ‫ملی دانسته و با وجود دعو ِت بازندگان‬       ‫یک فرماندهی آگاه‪ ،‬آماده و دلاور در‬       ‫میان اقوام ُکرد‪ ،‬لُر‪ ،‬بلوچ‪ ،‬ترکمن‪ ،‬گیلک‪،‬‬
                                        ‫شاعر‪ ،‬هنگام سرودن شعری لطیف و‬          ‫خود را به صورت یک رباعی به معشوقۀ‬      ‫انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و‬             ‫نبردی نابرابر در رویارویی با دشمنان‬      ‫فارس‪ ،‬آذری‪ ،‬اعراب خوزستانی و پیروان‬
         ‫به عنوان حسن ختام‬              ‫سرشار از احساس‪ ،‬چه آرو ‌غهای بلند‬                                             ‫حامیان آنها به خیابانها نیامدند‪ ،‬اکنون‬     ‫دچارشکستهاینظامیوسیاسیشده‬                ‫ادیانومذاهب گوناگونمانند‪:‬شیعیان‪،‬‬
               ‫زنان دربارۀ زنان‬                                                           ‫خواب آلوده اظهار کرده‪:‬‬      ‫در روزهای بزرگداشت آئین های نوروزی‬         ‫و ناگزیر از تسلیم گردیده‪ ،‬زبان‪ ،‬فرهنگ‬    ‫ُسنی ها‪ ،‬مسیحیان‪ ،‬زرتشتیان‪ ،‬یهودیان‬
                                                        ‫و صداداری م ‌یزد!‬                                             ‫عظمت مخالفت و قدرت کوبنده خود را‬           ‫و آئین های ملی پناه گاه هائی بوده اند‬    ‫واهل طریقت و‪ ...‬جشن گرفته م ‌یشود‬
‫از هنگام تولد تا ‪ 18‬سالگی‪ /،‬دختران‬                   ‫**‬                        ‫سبحان الله! من و تو‪ ،‬ای ُد ّر خوشاب‬     ‫با حضور در مراسم به نمایش گذارند‪.‬‬         ‫که ملت ما پشت آنها سنگر گرفته و به‬       ‫بلکه از محدوده جغرافیای کنونی ایران‬
         ‫به والدین خوب نیاز دارند‪.‬‬      ‫یک کارگر ترک (اهل ترکیه) که در‬         ‫پیو سته مخا لفیم ا ند ر هر با ب‬        ‫برگذاری آئی ‌نهای نوروزی امسال‪،‬‬            ‫پیکار رهائی بخش ادامه داده است و از‬      ‫بسی فراتر رفته و از بزرگترین آئی ‌نهای‬
                                        ‫آلمان کار م ‌یکرد‪ ،‬واژۀ آلمانی «ماه»‬   ‫من بخت توام که هیچ خوابم نَ َبرد‬       ‫از شب چهارشنبه‌سوری تا مراسم‬               ‫همین سنگرها بوده که سرانجام شکست‬         ‫ملی در گستره فرهنگ ایران بزرگ است‪.‬‬
‫از ‪ 18‬سالگی تا ‪ 35‬سالگی‪ / ،‬زنان به‬                    ‫را فراموش کرده بود‪.‬‬      ‫تو بخت منی که درنیایی از خواب!‬         ‫سیزدهم فروردین فرصت مناسب‬                  ‫های نظامی و سیاسی را به پیروزی بدل‬       ‫گستره برپایی و گرامی داشت نوروز‬
    ‫نگاههای تحسی ‌نآمیز نیاز دارند‪.‬‬     ‫رو کرد به همکار آلمان ‌یاش و از او‬                                            ‫دیگری است تا شیرزنان‪ ،‬جوانان‬                                                        ‫از امیرنشی ‌نهای جنوب خلیج فارس‬
                                        ‫پرسید‪« :‬اسم آن همکار خورشید که‬                    ‫شعر پُست مدرن!‬              ‫دلیر و دانشجویان آزاده همراه با دیگر‬                              ‫کرده است‪.‬‬         ‫در جنوب تا تاجیکستان‪ ،‬ترکمنستان‪،‬‬
‫از ‪ 35‬سالگی تا ‪ 55‬سالگی‪ / ،‬زنان به‬       ‫شیفت شب کار م ‌یکند‪ ،‬چیست!؟»‬          ‫شعرهایکلاسیکراخواند‌هاید‪ .‬حال‬          ‫آزادیخواهان این مرز و بوم که سکوت‬          ‫پس از شکست امپراتوری ساسانی‬              ‫ازبکستان و بخش هایی از ترکستان‬
        ‫شخصیت برازنده نیاز دارند‪.‬‬                                              ‫این شعر سوپرمدرن را که سرودۀ یکی‬       ‫سنگین سال های گذشته خود را به‬              ‫برابر عرب‌های بیابانگرد‪ ،‬در دوران‬
                                                         ‫حسب حال!‬              ‫از شاعران داخل کشور است‪ ،‬بخوانید‪:‬‬      ‫فریادی خشمگین تبدیل کرده اند‪ ،‬این‬          ‫خلافت خلفای اموی که در پی انهدام‬
‫و از ‪ 55‬سالگی به بعد‪ / ،‬آنان به پول‬                                                                                   ‫بار نیز فریاد اعتراض خود را نسبت به‬        ‫و نابودی جشن های ایرانی بوده اند‪،‬‬
        ‫درست و حسابی نیاز دارند!‬               ‫دید مردی دوستش را ناگهان‬        ‫بهنیشابوراحساسمتبچنگیزافتادهاست‬        ‫جنایاتی که به نام دین و مذهب در‬            ‫ایرانیان با شهامت و استواری ستایش‬
                                             ‫بع ِد چندین سال دوری‪ ،‬هم زنو‬      ‫ب ‌هجز«عطار»چشمانتنداردهیچدارویی!‬      ‫ایران انجام می شود‪ ،‬رساتر به گوش‬           ‫انگیز نوروز و آئین های آنرا زنده نگاه‬
    ‫دارم پو ‌لهایم را جمع م ‌یکنم!‬        ‫دید او را بس دگرگون وضع و حال‬                                               ‫مردم دنیا برسانند و نشان دهند تا‬
                                                                               ‫‪-‬دنیای دیوانۀ دیوانۀ دیوانه‪!...‬‬        ‫تحقق آزادی فردی و اجتماعی و برپایی‬                                  ‫داشتند‪.‬‬
                      ‫«سوفی تاکر»‬               ‫کرده او را زندگی گویی چپو‬      ‫فاسق خانم‪ ،‬کارآگاه خصوصی گرفته‬         ‫نظامی برخاسته از اراده مردم و جدایی‬        ‫با انتقال خلافت به عباسیان که با‬
                                            ‫بید قامت گشته حالا چون چنار‬        ‫بود از ترس آن که مبادا خانم با‬         ‫دین از حکومت از پای نخواهند نشست‪.‬‬          ‫همت ابومسلم صورت پذیرفت‪ ،‬نوروز و‬
             ‫**‬                             ‫َسر ِو قدش واژگون گشته چو مو‬                                                                                         ‫آئین های آن همراه با سایر جشن های‬
‫از آن دخترهایی است که از نردبان‬                                                        ‫شوهرش رابطه داشته باشد!‬                                                   ‫ایرانی موقعیت و جایگاه خود را در میان‬
‫موفقیت بالا می‌رود‪ ،‬اشتباه از پی‬               ‫باسنش هم آمده قدری عقب‬                       ‫**‬                                                                   ‫مردم بازیافت و حتی به بارگاه خلفا نیز‬
                                               ‫َوز شکم خود ورقلنبیده جلو‬
                   ‫اشتباهی دیگر‪.‬‬        ‫پیش از ای ‌نها او «لورل» خود م ‌ینمود‬  ‫در همه جای دنیا‪ ،‬محافظ ‌هکاران و‬
                                        ‫آن «لورل»‪« ،‬هاردی» شده حالا ی ‌ههو!‬    ‫تندروان دو سر طیف سیاسی جامع ‌هاند‪.‬‬
                       ‫«مای وست»‬        ‫آن چنان گشته که گویی کرده است‬          ‫در جمهوری اسلامی‪ ،‬تندروها همان‬

             ‫**‬                                                                             ‫محافظ ‌هکارها هستند!‬
‫زنان نیک‌سرشت همیشه تصور‬                                                                    ‫**‬
‫می‌کنند که گناه از آنان است که‬                                                 ‫یک مرسدس بنز ‪ SL600‬به یک‬
‫دیگری ناخوشایند و مهاجم است‪.‬‬                                                   ‫‪ BMW‬کوپه م ‌یگفت‪« :‬اجازه دارم‬
‫زنان بد هرگز برای هیچ چیز خود را‬

                ‫سرزنش نم ‌یکنند‪.‬‬

                     ‫«آنیتا بردکنر»‬

             ‫**‬
‫تقوای زنان‪ ،‬بزرگترین اختراع مردان‬

                           ‫است!‬

                  ‫«کورنلیا اسکینر»‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20