Page 19 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۵۴ (دوره جديد
P. 19

‫صفحه ‪ 19‬ـ ‪ Page 19‬ـ شماره ‪1820‬‬         ‫ویژه نامه نوروز‬
‫جمعه ‪ 18‬تا پنجشنبه ‪ 31‬مارس ‪۲۰۲2‬‬

       ‫احمد شاملو‬                                   ‫هوشنگ ابتهاج‬                                 ‫اسماعیل خویی‬

                       ‫بهار خاموش‬               ‫بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم‬            ‫کام همگان باد روا‪ ،‬کام شما نه‌!‬
                                           ‫به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم‬                    ‫ایام همه خرم و ایام شما نه‌!‬
‫بر آن فانوس که ش دستی نیفروخت‬
 ‫بر آن دوکی که بر رف بی صدا ماند‬              ‫به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم‬              ‫زانگونه عبوسید که گویی م ِی نوروز‬
          ‫بر آن آئینه ی زنگار بسته‬     ‫کهماخوددرداینخونخوردنخاموشمیدانیم‬                     ‫در جام همه ریزد و در جام شما نه‬
 ‫بر آن گهواره که ش دستی نجنباند‬                                                            ‫وانگونه شب‌اندوده که با صبح بهاری‬
   ‫بر آن حلقه که کس بر در نکوبید‬           ‫نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد‬                ‫شام همگان م ‌‌یگذرد‪ ،‬شام شما ن ‌‌ه‬
 ‫بر آن در که ش کسی نگشود دیگر‬              ‫بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم‬            ‫وانگار که خورشی ِد بهارانه‌ی ایران‬
    ‫بر آن پله که برجا مانده خاموش‬
    ‫َک َسش ننهاده دیری پای بر سر‪-‬‬            ‫شرار ارغوان واخیز خون نازنینان است‬                  ‫بر بام همه تابد و بر بام شما نه‬
        ‫بهار منتظر بی مصرف افتاد!‬       ‫سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم‬             ‫ای مر ‌گپرستان! بپژوهیدم و دیدم‬
   ‫به هر بامی درنگی کرد و بگذشت‬        ‫جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل‬               ‫هر دین به خدا ‌ره بَ َرد‪ ،‬اسلام شما نه‬
    ‫به هر کویی صدایی کرد و اِستاد‬      ‫سرودیخوشبخوانکزمژدهیصبحشبخندانیم‬                    ‫قهقاه بهاران بسوی خلق به شادباش‬
   ‫ولی نامد جواب از قریه‪ ،‬نَز دشت‪.‬‬     ‫گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد‬
  ‫نه دود از کومه یی برخاست در ده‬       ‫ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم‬                    ‫پیغام خدا آرد و پیغام شما نه‌‬
   ‫نه چوپانی به صحرا دم به نی داد‬                                                                ‫ای جز دگرآزار ِی انعا ِم شمایان‬
        ‫نه گل روئید‪ ،‬نه زنبور پر زد‬           ‫سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد‬               ‫مایان همه را عیدی و انعام شما نه‬
      ‫نه مرغ کدخدا برداشت فریاد‪.‬‬       ‫چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم‬           ‫از عشق و جمالید چنان دور که گویی‬
        ‫به صد امید آمد‪ ،‬رفت نومید‬                                                              ‫مام همگان زن بُ َود و مام شما نه‌‬
    ‫بهار‪ -‬آری بر او نگشود کس در‪.‬‬          ‫به دست رنج هر ناممکنی ممکن شود آری‬               ‫وانسان چغر آمد دلتان کز تف دانش‬
 ‫درین ویران به رویش کس نخندید‬                                                               ‫خام همگان پخته شود‪ ،‬خام شما نه‌‬
      ‫کسی تاجی ز گل ننهاد بر سر‪.‬‬                        ‫لعبت والا‬                       ‫وین زلزله کز علم در ارکان خرافه است‬
     ‫کسی از کومه سر بیرون نیاورد‬                                                               ‫خواب همه آشوبد و آرام شما نه‬
     ‫نه مرغ از لانه‪ ،‬نه دود از اجاقی‪.‬‬                                 ‫گل‪ ،‬همان گل‬           ‫وین صاعقه در پرد ‌هی اوهام جهانی‬
       ‫هوا با ضربه های دف نجنبید‬                       ‫سبزه‪ ،‬ساغر‪ ،‬سيب‪ ،‬سنبل…‬                ‫زد آتش و در پرد ‌هی اوهام شما نه‌‬
        ‫گل خودروی برنامد ز باغی‪.‬‬                                                            ‫وآنگه ز دوای خرد و عاطفه‪ ،‬درمان‬
     ‫نه آدم ها‪ ،‬نه گاوآهن‪ ،‬نه اسبان‬                       ‫آسمان نوبهاران هم همان‪،‬‬          ‫سرسام جهان دارد و سرسام شما نه‌‬
                                                                ‫با همان رنگين‌كمان‬         ‫سنجیدم و دیدم که نشانی ز تکامل‬
‫نه زن‪ ،‬نه بچه‪ ...‬ده خاموش‪ ،‬خاموش‪.‬‬                                                             ‫احکام نِرون دارد و احکام شما نه‌‬
       ‫نه کبکنجیر می خواند به د ّره‬                       ‫عطر نرگس‪ ،‬لاله‪ ،‬ياس زرد‬             ‫واندر ح ِق فرهن ِگ هنرپرور ایران‬
                                                               ‫رقص گلبرگ شكوفه‬                  ‫اِکرام عمر دیدم و اکرام شما ن ‌ه‬
  ‫نه بر پسته شکوفه می زند جوش‪.‬‬                                ‫با نسيم دور ‌هگرد‪،‬‬           ‫وین قافله‌ی پیشرو دانش و فرهنگ‬
      ‫به هیچ ارابه ئی اسبی نبستند‬                                                             ‫از گام همه برخو َرد‪ ،‬از گام شما نه‬
           ‫سرود پتک آهنگر نیامد‬                            ‫نغم ‌ههاي مرغ خوشخوان‪،‬‬           ‫وین مام طبیعت به فرآوردن انسان‬
                                                            ‫بزم گنجشگان بازيگوش‬              ‫وام َه َجرش هست‪ ،‬ولی وام شما نه‬
    ‫کسی خیشی نبرد از ده به مزرع‬                   ‫روي شاخ و برگ سرخ ارغوان‪،‬‬             ‫ای معنی‌ «آمال»‪ ،‬شما را ن ‌ه جز «آلام»‬
        ‫سگ گله به عوعو در نیامد‪.‬‬                                                                 ‫کام همگان باد روا‪ ،‬کام شما نه‌‬
                                                                       ‫پكي شادي‪،‬‬        ‫ای دین شما دین «الم» زانکه به تصریح‬
 ‫کسی پیدا نشد غمناک و خوشحال‬                                         ‫مژدة نوروز باور‬      ‫جز «میم» پسایند‪« ،‬الف لا ِم» شما ن ‌ه‬
      ‫که پا بر جاده ی خلوت گذارد‬                                   ‫آرزوي سال بهتر‪،‬‬         ‫وی جز الم‪ ،‬البته الم تا دگران راست‬
      ‫کسی پیدا نشد در مقدم سال‬                                   ‫مهر بي پايان ياران‬         ‫سرچشم ‌هی انگیزش و الهام شما ن ‌ه‬
      ‫که شادان یا غمین آهی برآرد‪.‬‬                               ‫از همه سوي جهان‪،‬‬          ‫شادی گوهر ماست که ما جان بهاریم‬
          ‫غروب روز ا ّول لیک‪ ،‬تنها‬                          ‫بيش از اينها هم هنوز…‬             ‫ای «ملت گریه» بجز انعام شما ن ‌ه‬
       ‫درین خلوتگه غوکان مفلوک‬                          ‫باز بينم روز نو‪ ،‬پيروز نيست‬    ‫ما همچو گل از خنده‌ی خود سر بدر آریم‬
                                                 ‫شور و حال خانه چون ديروز نيست‬                   ‫بر کام خدا‪ ،‬نز قبل کام شما نه‬
  ‫به یاد آن حکایت ها که رفته ست‬                             ‫بايد از نو خانه را آراستن‬     ‫وینگونه در این عید رمان آهوی امید‬
 ‫ز عمق برکه یک دم ناله زد غوک‪...‬‬                             ‫از غبار اهرمن پيراستن‬            ‫رام هم ‌هی ماست‪ ،‬ولی رام شما ن ‌ه‬
                                                          ‫تا رسد نوروز پيروزي ز راه‬     ‫ای عا ِم شما‪ ،‬در بدی و ددصفتی‪ ،‬خاص‬
           ‫بهار آمد‪ ،‬نبود اما حیاتی‬                      ‫بگذرد كابوس اين روز سياه‬           ‫وی خاص شما نیک‌تر از عام شما نه‌‬
        ‫درین ویرانسرای محنت آور‬        ‫لندن ـ نوروز ‪1383‬‬                                        ‫پوشید عبا زیرا پوشاک بشر را‬
                                                                                                 ‫اندام همه زیبد و اندام شما ن ‌ه‬
          ‫بهار آمد‪ ،‬دریغا از نشاطی‬                                                           ‫ای مرد ِم ما را بجز اندیشه و دانش‬
    ‫که شمع افروزد و بگشایدش در!‬                                                             ‫بیرون شدی از مهلکه‌ی دا ِم شما نه‌‬
                                                                                         ‫بس مدرسه هر سوی به سرتاسر ایران‬
    ‫رهی معیری‬                               ‫منوچهر آتشی‬                                         ‫وا باد‪ ،‬ولی مکتب اوهام شما نه‬
                                                                                            ‫بادا که به بازار جهان دکه‌ی هر دین‬
         ‫روا ‌نپرور بود خر ‌مبهاری‬           ‫آید بهار و پیرهن بیشه نو شود‬                        ‫وا مانَد و دکانک اصنام شما ن ‌ه‌‬
  ‫که گیری پای سروی دست یاری‬               ‫نوتر برآورد گل اگر‪ ،‬ریشه نو شود‬                  ‫ای تا به سیاست کسی‌ اعدام نگردد‬
                                          ‫زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو‬                         ‫تدبیر سیاسی بجز اعدام شما ن ‌ه‬
       ‫وگر یاری ندارد لال ‌هرخسار‬      ‫زیباتر آ ‌نکه در سرت اندیشه نو شود‬               ‫گر بخشش خصمان خدا خواهم از خلق‬
 ‫بود یکسان به چشمت لاله و خار‬             ‫ما را غم کهن به می کهنه بسپرید‬                       ‫نام هم ‌هشان م ‌یبرم و نام شما نه‌‬
‫چمن ب ‌یه ‌منشین زندان جان است‬         ‫به حال ما چه سود اگر شیشه نو شود‬                     ‫یعنی‌ که سرانجا َم همه خلقان نیکو‬
                                       ‫شبدیز‪ ،‬رام خسرو و شیرین به کام او‬                  ‫خواهم به سرانجام و سرانجام شما ن ‌ه‬
   ‫صفای بوستان از دوستان است‬            ‫بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود‬                  ‫ای از پس خون د ِل ما نوشی جز مرگ‬
       ‫غمی در سایه جانان نداری‬         ‫جان م ‌یدهیم و ناز تو را باز م ‌یخریم‬                   ‫از بهر دل خو َن دل آشام شما نه‌‬
                                        ‫سودا همان کنیم اگر‪ ،‬پیشه نو شود‬                          ‫بادا که به ن‌امیزد فردای رهایی‬
     ‫وگر جانان نداری جان نداری‬                                                                ‫فرجام همه باشد و فرجام شما نه‬
     ‫بهار عاشقان رخسار یار است‬
   ‫که هرجا نوگلی باشد بهار است‬
   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24