Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۷ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره184۳ کالبدشکافی یک طغیان ()۱۵ کشتار و غارت
جمعه 5تا پنجشنبه 11سپتامبر ۲۰۲۲
( کیهان لندن شماره ) ۱۱۲۵-۱۱۰۰ محمود ،شکست قزوین را با کشتاری فجیع در اصفهان
اصفهان و نشستن بر مسند حکمرانی باور کرده بودند، فروردین تا مهر ۱۳۸۵ تلافی کرد .او بیم داشت که واقعۀ قزوین در اصفهان
خود را با حقیقت تلخ روبرو یافتند .جنون کینخواهی نیز تکرار شود و مردم بر اشغالگران بشورند .یک شورش
و خونریزی در محمود و عزم پایداری در مردم ایران، احمد احـرار بازنشر عمومی ،در حالی که بخشی از سربازان کارآمدش
جانباخته و بخشی دیگر روحیه خود را از دست داده
بهموازات هم ،قوت میگرفت. ِگل مسدود کردند و سلطان جمشیدنشان را با یک زن و
پس از کشتار ،محمود دست تعدی به سوی اموال مردم یک کنیزک و یک خواجه در دو سه حجره جا دادند و روز بودند ،میتوانست تخت و بخت او را بهباد دهد.
دراز کرد .ملا زعفران که بهجانشینی ملاباشی برگزیده شده و شب ،علیالاتصال آن ذات اقدس و آن نفس مقدس به واهمه از طغیان مردم اصفهان و خشمی که از مشاهدۀ
بود و حاکم شرع بهشمار میآمد به مصادرۀ اموال گروهی نمازگزاردن و عبادت نمودن و تلاوت قرآن مجید مشغول افغانهای شکستخورده و فراری به محمود دست داده
فتوا داد .از طرف دیگر ،حکومت باج و خراج سنگینی بر بود ناگهان کردار مسالمتجویانۀ او را عوض کرد .خلق و
اهالی تحمیل کرد .مردم اصفهان بر اثر جنگ و محاصرۀ میبود»... خوی وحشیانهاش بازگشت .بی آن که قصد واقعی خود را
طولانی چندان فقیر شده بودند که قدرت پرداخت مالیات از نظر محمود این کشتار هم کافی نبود .پس از آن که به کسی ابراز کند مجلسی ترتیب داد و بزرگان شهر را به
نقدی نداشتند .جنگجویان افغان ،که جمعآوری مالیات پدران را قتل عام کرد فرمان به ریختن خون فرزندانشان آن مجلس فراخواند .بسیاری از آن معاریف و رجال پس از
برعهده آنان قرار گرفته بود وارد خانهها میشدند و آنچه صادر کرد .کشتار شاهزادگان و امیرزادگان بهصورتی غلبۀ شورشگران از کارها کناره گرفته و خانهنشینی اختیار
مییافتند میبردند و از تجاوز به اهل خانه نیز خودداری کرده بودند .محمود ،برای جلب اعتماد آنان ،شاه مخلوع
فجیعتر صورت گرفت. را واسطه قرار داد و دعوت از طریق او صورت گرفت.
نمیکردند. سیصد تن از رجال صاحبنام در قصر پادشاهی گردآمدند
ابتکار دیگری که محمود برای تحکیم پایههای قدرت محمود افغان
خود و محفوظ ماندن از خطر شورش عمومی بهکار برد بی آن که بدانند با پای خود به قتلگاه میروند.
تختهقاپو کردن عشایر افغان در اصفهان بود .بهحکم او دویست تن از جوانان و نوجوانان را در دشتی هموار الکساندر ،یکی از کارکنان تجارتخانۀ هلندی هند شرقی
اهالی اصفهان اجازه یافتند به هرجا که خواستند کوچ جمع کردند و ناگهان تعدادی سوار مسلح بر آنها تاختند. که دفتر آن در نزدیکی قصر قرار داشت مینویسد« :با
کنند .مردم که از تعدی روزافزون اشغالگران و فشار به اسیران گفته شد که راه فرار به رویشان گشوده است هلندیها در باغ تجارتخانه بودیم که غلغلۀ عجیبی
زندگی بهجان آمده بودند گروه گروه مهاجرت کردند و و اگر بگریزند و پنهان شوند از مرگ نجات خواهند یافت. برخاست .فریادهای دهشتناک و پس از آن ،نالههای
بهجای آنها ،عشایر سنیمذهب افغان به اصفهان انتقال آنها پای به گریز نهادند و سواران ،بهرسم شکار جرگه ،با جگرخراش بهگوش رسید .نزدیک بود کر شویم.
یافتند و در خانههای بدون صاحب جای گرفتند .ازجملۀ اندک فاصلۀ زمانی به تعاقبشان پرداختند و یکایکشان را نمیدانستیم و نمیتوانستیم تصور کنیم که چه اتفاقی
تازهواردها ،مادر محمود بود .او که پس از مرگ شوهرش رخ داده است .گهگاه ،این چنین فریادها و ضجهها،
میرویس ،با مردی بهنام عثمانبیک ازدواج کرده بود و یافتند و در محاصره گرفتند و به خاک هلاک انداختند. شبهنگام که افغانها به خانههای مردم هجوم برده
در قندهار اقامت داشت ،سوار بر شتری وارد اصفهان محمود مدعی بود رجال دربار شاه سلطان حسین توطئه خانهها را غارت و ساکنانشان را قتل عام میکردند ،در فضا
شد« .کروسینسکی» که خود ناظر صحنه بوده است کرده بودند که با شوراندن مردم اصفهان او را از تخت طنین میافکند .اما ،روز روشن ،و از سوی قصر پادشاهی،
مینویسد« :مادر شاه جدید ،بسیار ژولیده و در حالی که به زیر بکشند و یکی از شاهزادگان صفوی را به سلطنت هرگز چنین صداها شنیده نشده بود .روز بعد ،هنگامی که
لباس ژندهای به تن داشت و نیمه برهنه بهنظر میرسید، بردارند اما هیچ دلیلی بر گفتۀ او وجود نداشت و همگان اجساد برهنۀ بزرگان دربار صفوی و شخصیتهای سرشناس
هنگام ورود به اصفهان بر شتری سوار بود .شتر او را ُجل میدانستند که این قتل عام به انتقام قیام قزوین و از بین پایتخت ،در میدان شاه بهنمایش گذارده شد فهمیدیم چه
سرخفامی از شترهای دیگر متمایز میساخت .تربی را که
در دست داشت حریصانه گاز میزد و در این حال ،به تکرار آن در شهرهای دیگر صورت گرفته است. اتفاق افتاده است».
ساحرهای بیشتر شبیه بود تا به مادر یک پادشاه بزرگ!» با این حال ،کشتار اصفهان ،انتظار محمود را برآورده مؤلف «رستمالتواریخ» واقعه را چنین توصیف میکند:
بر اثر این حوادث بار دیگر آذوقه کمیاب شد و قحطی نساخت و آرامشی به دنبال نیاورد .برعکس ،در ولایات «پس ،روزی سلطان جمشیدنشان را در شاهنشین تالار
و گرسنگی به اصفهان روی آورد .محمود ،سرداران خود ایران جنبشهای خودجوش بهظهور پیوست ،مردم که ابتدا چهلستون شاهعباسی برنشانیدند و امرا و وزرا و باشیان
را به این سوی و آن سوی فرستاد تا آذوقه جمع کنند رفتار شفقتآمیز و دادگریهای محمود را پس از تصرف و مق ّربین درگاه و عملهجات پادشاهی ،همه به حمام
و به اصفهان برسانند ولی آنها به هرجا قدم نهادند با رفته و خلعت پوشیده و در طاقنماهای کریاس و دالان
دروازههای بسته و مقاومت مردمی روبرو شدند .با آن چهلستون با تبختر و طمطراق نشسته بودند و منتظر اذن
که پادشاهی از میان رفته بود و سرداری که علم رهبری دخول بودند که ناگاه والاجاه محمودخان غلجهای از روی
برافرازد وجود نداشت ،در اینجا و آنجا مقاومتهای فتوای ملاهای خود به غلامان حکم فرمود که بروید ایشان
خودجوش شکل میگرفت و جنبش مقاومت ،رهبران خود
را بکشید.
را مییافت. نعوذ بالله ،بهیکبار آن غلامان خونخوار شمشیرها از
حتی در خطۀ اصفهان ،علیرغم سقوط پایتخت ،هنوز غلاف بیرون کشیده دویدند و بر شکمهای بزرگ امرا و
شهرهای کوچکی وجود داشت که بهتسخیر محمود وزرا و عملهجات مذکوره به ناز و نعمت پرورده ،فرود
آوردند ،خروار خروار پیه از شکمهای ایشان بیرون آمده
درنیامده بود. و در و دیوار از خون ایشان من ّقش گردید و آن کشتگان
کامرواترین سردار محمود در این تاخت و تازها نذیرالله را از میانشان چهار ذرعی و یراق و اسباب گشودند و
بود .از این فرمانده جنگی ،گاه بهنام نصرالله گور و گاه در فضای دیوانخانۀ امیرزاده جهانشاه ،نوادۀ امیرتیمور
با لقب کور یاد شده است .برخی نوشتهاند که او از گورکانی ،که در آن وقت دفترخانۀ ملوک صفویه بود و
زرتشتیان کرمان بود که با افغانها همعهد شد و آنها را در زمین آن عمیق بود و اکنون مس ّمی به چهارحوض میباشد
برافکندن سلطنت صفوی یاری داد .صفت «گُور» را هم از همه را به پهلوی هم خوابانیدند و بر آنها خاک ریختند و
این جهت به او دادهاند که در کرمان و یزد به گبران ،گور پنجاه زن سلطان جمشیدنشان را بهتعدی و عنف ،از وی
میگویند .اما بهروایتی دیگر او نذیرالله نام داشت و از طلاق گرفتند و یک زن به وی واگذاردند و از هزار نفر
سرکردگان افغان بود و چون یکی از دو چشمش معیوب بیشتر اولاد و احفاد سلطان جمشیدنشان را هلاک نمودند
بود و عادتاً نیمهباز بهنظر میرسید او را با صفت «کور» و ایشان را به درجۀ شهادت رسانیدند و زنهای آبستن
باز میشناختند .به هر تقدیر ،نصرالله یا نذیرالله ،که در ایشان را در اطاقها و حجرهها نمودند و درهای آنها را به
همدان و نواحی غرب کشور به پیروزیهایی دست یافته و
غنائم زیادی به چنگ آورده بود در لشکرکشی به شیراز
ناکام ماند.
در شماره آینده :هستههای مقاومت