Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۸ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1844 کالبدشکافی یک طغیان ()۱۶ هستههایمقاومت
جمعه ۱۲تا پنجشنبه ۱۸سپتامبر ۲۰۲۲
( کیهان لندن شماره ) ۱۱۲۵-۱۱۰۰ محمود ،با آنکه تاج از سر سلطان صفوی برگرفته و در
وفاداریشان را بیازماید و اگر همراهی نشان دادند آن را فروردین تا مهر ۱۳۸۵ اصفهان بر مسند سلطنت نشسته بود ،هرگز بهعنوان
دلیل پیمانشکنی و بهانۀ انتقامجویی از «بن» و مردم آن پادشاه ایران شناخته نشد زیرا قلمرو حکمرانی او تنها بخش
احمد احـرار بازنشر کوچکی از کشور قزلباش را در بر میگرفت .حتی در ناحیۀ
قرار دهد. اصفهان نیز شهرهای کوچکی مانند «گز» و «بن» پس از
بدین خیال ،در مقام پیشدستی برآمدند و لطفعلی خان شجاع گرجیتبار ایران ،از دل محمود زدوده شد.
را با همعهدانش دستگیر کردند و کتبسته به اصفهان شاه سلطانحسین ،زمانی که محمود به جانب اصفهان سقوط پایتخت ،سر بهفرمان فاتح افغان نمینهادند.
میتاخت ،بر آن بود که فرماندهی قوا را به لطفعلی خان گز ،در سه فرسخی اصفهان ،بر زمین بلندی مشرف بر
فرستادند. بسپارد .اما لطفعلی خان افق را تیره و اوضاع را خرابتر از جلگۀ وسیع بنا شده بود .برای تسخیر گز ،محمود یکی از
محمود که پیشاپیش از قضایا آگاهی یافته بود وقتی آن مییافت که بتوان کاری صورت داد .از طرفی ملاباشی و سرداران سپاه خود بهنام زبردستخان را برگزید .زبردست
رویاروی لطفعلی خان قرار گرفت نتوانست بردباری نشان دیگر دستاندرکاران توطئه علیه او و ع ّمش فتحعلی خان خان در اصفهان تولد یافته ولی در بین افغانها بزرگ شده
دهد .از فرط خشم ،مانند جانوری درنده حمله برد و در داغستانی صدر اعظم ،نگران بودند که بازگشت لطفعلی بود .او با سپاه خود به سوی «گز» شتافت و پیامی به
حالی که به زمین و زمان دشنام میداد ،او را با شمشیر خان به قدرت برایشان خطرآفرین باشد .از این رو شاه مدافعان شهر فرستاد و آنها را به ترک مقاومت فراخواند؛ اما
سلطانحسین را برحذر میداشتند و هشدار میدادند که پاسخ مساعد نشنید .پارسیانی را که زیر فرمان خود داشت
برهنه قطعه قطعه کرد. مأمور کرد دروازههای شهر را با تیر و تبر بگشایند؛ از این
*** سپردن سپاه به سردار زخمخورده و دلچرکین به مصلحت طریق هم به نتیجه نرسید .شهر سرسختانه مقاومت میکرد.
در دیگر نقاط ایران شورشها ادامه داشت .در اصفهان، نیست .در نتیجه ،لطفعلی خان مانند مردم عادی ،در تصمیم گرفت برای راه یافتن به شهر نقب بزند .بدین ترتیب،
حکومت با کمبود آذوقه و کمبود درآمد روبرو بود .رفع هر اصفهان شاهد زوال سلطنت شاهسلطانحسین و ورود ناگهان سپاهیان افغان از داخل شهر سر درآوردند و با
دو مشکل به گشودن شهرهای دیگر نیاز داشت .محمود، شمشیرهای آخته به جان مردم افتادند .مدافعان که غافلگیر
سرکردگان خود را به این سوی و آن سوی میفرستاد و فاتحانۀ محمود افغان بود. شده و فکر برخورد با چنان وضعی را نکرده بودند ،ناگزیر
به سپاهیان اذن میداد هرچه یافتند از خودشان باشد. محمود که از کفایت لطفعلی خان آگاه بود ،هرچند
بدین سان دست فرماندهان و سپاهیان را برای غارتگری و خاطره شکست کرمان را فراموش نمیکرد ،در برخورد با تسلیم شدند.
خونریزی باز میگذاشت .متقابلاً مردم نیز در مقام مقاومت مشکلات فرمانروایی و شورشهای مکرر ایالات و ولایات به نبرد «بن» اما بیشتر طول کشید .اهالی بن تصمیم گرفته
استوارتر میشدند .کروسینسکی مینویسد« :به سپاهیان وجود او احساس نیاز کرد .لطفعلی خان را به حضور طلبید بودند هر گونه سختی را تحمل کنند و تسلیم نشوند.
و مورد نوازش قرار داد و گفت گذشته هر چه بود گذشته فرماندهی نیروی مقاومت را تعدادی از سرکردگان قزلباش
افغان دیناری داده نمیشد .هر که مواجب میخواست بهعهده داشتند که از اصفهان گریخته و در «بن» پناه گرفته
میگفتند بروید فلان شهر را تسخیر کنید ،هرچه در آن شهر است و اکنون باید به اوضاع کشور سامان بخشید. بودند .آنها با تسلط بر فنون جنگی ،عملیات را ماهرانه
بدین سان ،لطفعلی خان نزد محمود تقربی یافت و هرگاه اداره میکردند .گرداگرد شهر خندقی حفر شده بود که راه
باشد به غارت برید ،این مواجب شماست»! مثل اکثر ابناء زمانه اهل ریا بود و سازش با قدرت حاکم بر مهاجمان میبست و دفاع از دروازهها را آسان میکرد.
بهروایت اسماعیلبن محمد مازندرانی که در آن زمان را غنیمت میشمرد ،از این سازشکاری سود میبرد اما او علاوه بر این ،جنگجویان «بن» تعدادی افغان در اسارت
شاهد اوضاع بوده است «دوران کشتار مؤمنان بود و دلش با فاتح اصفهان یکی نبود و فرصتی میجست تا خود داشتند .این اسیران ،که برادر کوچکتر محمود و تعدادی از
افتادن زنانشان در دست مردم ُملحد فاجر و غارت اموال و را به طهماسب میرزا برساند و در سلک یاران و سرداران او خویشاوندان نزدیک وی را نیز شامل میشد ،در یکی از زد
و خوردها گرفتار شده بودند و بهصورت گروگان در «بن»
اولادشان به دست بیدینان کافر». قرار گیرد. نگهداری میشدند .محمود که نگران جان آنها بود از شاه
پس از دوران کوتاهی مساهله ،حکومت جدید زیر فشار لطفعلی خان یکی از کسانی بود که در مذاکرات صلح سلطانحسین یاری خواست .پادشاه مخلوع نامهای نوشت
مفتیان سنی و در رأس آنها ملا زعفران ،مرشد و مشاور با مدافعان «بن» شرکت داشت و از آن پس به آن شهر و از اهالی بن آزادی گروگانها را طلبید اما پیش از آن که
محمود ،تبعیضات قومی و مذهبی برقرار کرد .کروسینسکی رفت و آمد میکرد .در این رفت و آمدها قصد خود را نزد این وساطت به نتیجه برسد ،اسیران افغان بهقتل رسیدند
روایت میکند« :منادی ندا کرد که در مملکت ایران ،خاصه سردارانی که از اصفهان به «بن» گریخته و با افغانها جنگیده و محمود نیز متقابلاً آن عده از سپاهیان قزلباش را که در
در شهر اصفهان ،طوایف مختلف مراتب تکریم و احترام بودند آشکار ساخت .او در صدد بود آن عده را با خود
نسبت به افاغنه مرعی دارند .در هر محل که با افغان همراه سازد اما برخی از آنان میپنداشتند که محمود دامی اسارت داشت قتل عام کرد.
روبرو شوند برخیزند و بهاحترام بایستند .در راهها که سوار برایشان نهاده است و با فرستادن لطفعلی خان میخواهد پس از تسخیر «گز» که پیروزی مهمی برای محمود
چارپایانند به زیرآیند و دست بر سینه گذارند .افراد ناس ،از بهشمار میرفت و روحیه مبارزان «بن» را نیز تا حدودی
هر صنف و طبقه ،جایگاه خود بدانند .اول ،افاغنه که اج ّل تضعیف کرده بود ،زبردست خان از سوی محمود مأمور
و اقدم باشند .دوم ،جماعت درگزینی که از اهل سنتاند. تصرف «بن» شد .او برای اهالی شهر پیام آشتی فرستاد و
سوم ،ارامنه و نصاری .چهارم مولتانیان که از هندیانند .پنجم تضمین کرد که هرگاه دست از مقاومت بکشند خونی ریخته
گبران ،ششم یهودان .هفتم جماعت رافضی که از همه نخواهد شد و جان و مال همگان در امان خواهد بود اما
در صورتی که شهر با جنگ تصرف شود احدی از انتقام
ایشان ادنی و احقر و بیرتبهترین طوایفند». مصون نخواهد ماند .مردم «بن» پی برده بودند که در برابر
همان خ ّفتی را که شیعه در دوران صفوی در حق س ّنی روا سپاه مهاجم تنها ماندهاند و در جنگ ،جز شکست نصیبی
نخواهند داشت .اما به صداقت فرمانده افغان اطمینان
داشته بود اینک س ّنی بر شیعه تحمیل میکرد! نداشتند .بهویژه آن که خود را در خطر انتقامجویی محمود
شماره آینده :محمود در محاصرۀ مشکلات مییافتند .زبردست خان از محمود قول گرفت و تعدادی
از سرکردگان سپاه افغان به نمایندگی وی با مدافعان «بن»
پیمان صلح امضا کردند و قول شرف دادند که دست تعدی
به سوی کسی دراز نشود.
«بن» نیز بدین گونه تسلیم شد در حالی که اهالی
همچنان از محمود بیمناک بودند و محمود نیز کینۀ آنها را
به دل داشت .این کینه ،بهقیمت خون لطفعلی خان سردار