Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۸ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‪‌1۳‬شماره‌‪1844‬‬                                                                    ‫بنده ــ به این شرح كردند‪:‬‬           ‫بنده در سری كتابهای تاریخی با عنوان «مروری در‪»...‬‬
‫جمعه ‪ ۱۲‬تا پنجشنبه ‪ ۱۸‬سپتامبر ‪۲۰۲۲‬‬                           ‫«پیامد فوری این رویدادها قتل حسنعلی منصور در‪ ۶‬بهمن‬           ‫كه برای استفاده جوانان تألیف كرده بودم‪ ،‬تألیفی هم داشتم با‬
                                                             ‫‪ ۱۳۴۳‬و سوءقصد نافرجام به جان شاه در كاخ مرمر در ‪۲۱‬‬           ‫عنوان «مروری در واقعه‪ ۱۵‬خرداد‪ »۴۲‬كه یك بررسی بیطرفانه‬
           ‫فارسی» تشخیص داده و در ترجمه آورده اند‪.‬‬           ‫فروردین‪ ۱۳۴۴‬بود و پیامد دراز مدت آن انقلاب توفندهای بود‬      ‫علل و عواقب این واقعه بود‪ .‬شش هفت سال پیش‪ ،‬به خواهش‬
‫این هم خیال میكنم نتیجه دوری دراز مدت نویسنده از‬                                                                          ‫مجلهعلموجامعهچاپواشنگتن‪ ،‬خلاصهبخشیازاینكتاب‬
‫محیط ادبی كشور است‪ .‬ما‪ ،‬در ایران یك مكتب اختصاصی‬                                  ‫كه رژیم پهلوی را درهم كوبید»‬            ‫را به صورت مقالهای تنظیم كردم كه همان موقع در آن مجله‬
‫ترجمه داشتیم‪ ،‬كه هر چند رو به تعطیل است‪ ،‬ولی هنوز‬            ‫در نتیجه‪ ،‬با این حذف و جابجائی و مونتاژ‪ ،‬مقاله بنده به‬       ‫و متعاقباً در مجموعهای از مقالاتم تحت عنوان «مصدق باز‬
‫پیروانی دارد‪ .‬خصوصیت مكتب مزبور اینست كه مترجم بین‬           ‫صورترسالهایدرآمدهبوددرتحقیروتخفیفرژیمسابق‪،‬مایه‬
‫نویسنده و خواننده بی طرف نمیماند‪ .‬پیشرو این مكتب كه‬          ‫ذلت و محنت ایران و تجلیل و تعظیم رژیم جدید‪ ،‬احیا كننده‬                                    ‫مصلوب» چاپ شد‪.‬‬
‫از مترجمین معروف و پركار بود‪ ،‬اظهار وجود مترجم را برای‬       ‫شوكت و عظمت ایران‪ ،‬آن هم در متن كتاب درسی «سیاست‬             ‫آقای دكتر عهم كه نسخهای از این نشریه را به دست آورده‬
‫تصحیح كجرویهای نویسنده لازم میدانست و مترجمین وفادار‬                                                                      ‫بودند‪ ،‬از تهران به من تلفن زدند و اجازه گرفتند كه مقاله مرا‬
‫به متن ــ مثل قاضی و توكل و بهآذین ــ را «مترجمین متحصن»‬                          ‫خارجی ایران در دوران پهلوی»!‬            ‫در تألیفی نقل كنند‪ .‬چندی بعد كتابی را كه زیر عنوان «سیاست‬
‫می نامید‪.‬میگفتاینهادرحصنوپناهنویسنده‪ ،‬خوانندهرا‬              ‫چون به عنوان ممنوع القلم و ممنوعالوجود راهی به جراید‬         ‫خارجی ایران در دوران پهلوی» متنشر كرده بودند‪ ،‬از تهران برای‬
‫گمراه میكنند‪ .‬حالی كه مترجم «غیر متحصن» با سبك سنگین‬         ‫داخلی نداشتم‪ ،‬اعتراضی در جراید خارج نوشتم آقای دكتر عهم‬      ‫بنده فرستادند‪ .‬دیدم كه در این كتاب بخشی را تحت عنوان‬
‫كردن موضوع‪ ،‬شخصیت خودش را بروز میدهد‪ .‬ما‪ ،‬در آن‬              ‫هم ضمن جواب تندی كه در مجله علم و جامعه واشنگتن به‬           ‫«كاپیتولاسیون دوم» ظاهراً به نقل مقاله بنده اختصاص داده‬
‫روزگاران‪ ،‬بین خودمان این قبیل ترجمه را ترجمه «ازمیری»‬                                                                     ‫و در پانویس آخرین صفحه با عزت و احترام تمام متذكر شده‬
‫لقب داده بودیم‪ .‬وجه تسمیه هم این بود كه یك وقتی رئیس‬                                 ‫بنده دادند‪ ،‬مرقوم فرمودند‪:‬‬           ‫بودندكهاینبخشنتیجهتحقیقفلانیاستكه«اكنونبااجازه‬
‫جمهوری تركیه‪ ،‬شاید جلال بایار‪ ،‬به سفر رسمی به ایران آمده‬     ‫«هر شخص با انصافی تصدیق خواهد كرد كه مطالب مندرج‬
‫بود‪ .‬چون غیر از تركی هیچ زبان دیگری نمیدانست‪ ،‬سرمیز شام‬      ‫در صفحات‪ ۱۷‬تا‪ ۲۰‬مقاله آقای پزشكزاد در جمهوری اسلامی‬                             ‫ایشان در این كتاب نقل میگردد»‬
‫داریوش كوپال را به عنوان مترجم در فاصله دو صندلی محمد‬                                                                     ‫اما وقتی این بخش را خواندم دودی غلیظتر از دودی كه‬
‫رضا شاه و رئیس جمهوری نشاندند‪ .‬داریوش كوپال‪ ،‬كه هر جا‬                                    ‫قابل انتشار نمیباشد»‬             ‫احتمالا بعد از شنیدن خبر انتشار ابوالهول ایرانی از سر آقای‬
‫هست امیدوارم به سلامت باشد‪،‬از همكاران ما در وزارت خارجه‬      ‫بسیار خوب‪ ،‬صفحههای ‪ ۱۷‬تا ‪ ۲۰‬قابل انتشار نبوده است‪.‬‬
‫وجوانیبذلهگو وبهنهایتدوستداشتنیبود‪.‬وقتیمهمانان‬               ‫اما‪ ،‬نمیفرمایند كه چطور صفحه بعدی‪ ،‬یعنی صفحه‪ ۲۱‬قابل‬            ‫میلانی بلند شده‪ ،‬از سر بنده بلند شد‪ .‬چرا؟ عرض میكنم‪.‬‬
‫از سر میز شام بلند شدند و رئیس جمهوری با یكی از وزرایش‬       ‫انتشار شده و تصادفا به آخر صفحه ‪ ۱۶‬الحاق گردیده است!‬         ‫مقاله بنده از دو بخش تشكیل میشد‪ .‬بخش اول حكایت‬
‫مشغول صحبت شد‪ ،‬شاه با استفاده از فرصت‪ ،‬آهسته ولی با‬                                                                       ‫فشار دولت امریكا بود به دولت ایران برای اعطای مزایا و‬
                                                             ‫حالا این مونتاژ و نتیجهگیری «خداپسندانه» بجای خود‪،‬‬           ‫مصونیتهای دیپلماتیككنوانسیونوینبهنظامیانامریكائیدر‬
                        ‫لحن تعرض به كوپال گفت‪:‬‬               ‫نفرمودهاند كه چرا از قول من به مردم ناسزا گفتهاند؟ در «نقل»‬  ‫ایران‪ ،‬و مقاومت اولیه دولتهای علم و منصور و تمكین آنها در‬
‫ــ اواخر شام‪ ،‬موقع دسر رئیس جمهوری مدتی حرف زد كه‬            ‫مقاله بنده‪ ،‬به یك جائی میرسیم كه ضمن صحبت از نخست‬            ‫نهایت‪ ،‬و جریان تصویب قانون آن در پارلمان‪ .‬و بخش دوم كه‬
                                                             ‫وزیر‪ ،‬حسنعلی منصور‪ ،‬آوردهاند‪« :‬نخست وزیر با وقاحت هر‬         ‫نتیجهگیری از بخش اول بود‪ ،‬شرح تمهیدات آیتالله خمینی در‬
                   ‫شما نفهمیدم چرا ترجمه نكردید!؟‬            ‫چه تمامتر دروغ میگفت» ــ كه روح بنده از چنین عبارتی و‬        ‫بهره برداری از این ضعف دولت برای كوبیدن نظام حاكم بود‪.‬‬
                              ‫كوپال جواب داد‪:‬‬                ‫چنین ناسزائی بی اطلاع بود و باید بگویم كه با وجود اعتراض‬     ‫لب كلام این بود كه آیتالله خمینی با هدف استقرار حكومت‬
                                                                                                                          ‫دینی در جستجوی شعاری بود كه همه قشرهای جامعه را به‬
               ‫ــ برای اینكه مزخرف میگفت‪ ،‬قربان‪.‬‬                  ‫مكر ّرم‪ ،‬اقدامی برای حذف اسم من از كتاب نكردهاند‪.‬‬       ‫مخالفت با نظام حاكم به حركت در آورد‪ .‬از هنگام سربلند‬
                           ‫ــ مزخرف میگفت؟‬                   ‫آقای میلانی علاوه بر اعتراض به نادرستیهای ترجمه‪ ،‬به‬          ‫كردن به مناسبت لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ‪،۱۳۴۱‬‬
                                                             ‫دستكاریهای آقای دكتر عهم در متن نیز گله كردهاند‪ .‬فیالمثل‬     ‫با شعارهای مذهبیاش هیچگاه نتوانسته بود ــ حتی روز ‪۱۵‬‬
‫ــ بله‪ ،‬قربان از خربزه گرگاب اصفهان كه داشت می خورد‪،‬‬         ‫از اینكه سگ شاه را دانماركی معرفی كردهاند‪ ،‬حالیكه در متن‬     ‫خرداد ‪ ۴۲‬ــ جمعیتی بیش از چهار پنج هزار نفر را به حركت‬
‫تعریف میكرد‪ .‬ولی میگفت خربزههای ازمیر ما از این‬              ‫انگلیسی صحبتی از ملیت این سگ نبوده است‪ .‬یا در جای‬            ‫در آورد‪ .‬ولی پس از اطلاع از تصویب قانون مصونیت نظامیان‬
‫شیرینتر و خوشبوتر است‪ .‬ده‪ ،‬مزخرف میگوید‪ ،‬قربان! من‬           ‫دیگری‪،‬لهجه هویدارابهابتكارشخصی‪«،‬مخلوطیازعربیو‬                ‫امریكائیكهآنراكاپیتولاسیونتازهایدانست‪،‬یكفریادملیهمه‬
‫خربزه ازمیر را میشناسم‪ ،‬مادرم اهل ازمیر است‪ .‬اینها آنجا یك‬                                                                ‫گیری را سرداد‪« :‬عظمت ایران از بین رفت‪ .‬استقلال ما از دست‬
‫چیزی مثل كدو حلوائی میخورند كه خیال میكنند خربزه‬                                                                          ‫رفت‪ ،‬عزت ما پایكوب شد‪ .‬مگر ما مستعمره هستیم؟‪ »...‬كه‬
‫است‪ .‬آن وقت این آقا میگوید آن كدوهای ازمیری از خربزه‬                                                                      ‫هر چند بلافاصله از ایران تبعید شد‪ ،‬این شعار او با طنین ملی‬
                                                                                                                          ‫و دلسوزی برای استقلال و عزت و حرمت ایران‪ ،‬در ته ذهن‬
                               ‫گرگاب بهتر است!‬                                                                            ‫خیلیها باقی ماند و پانزده سال بعد روزی كه آیتالله از نو با‬
‫باری‪،‬آخریناثریكهازبانیوپیشرومكتب«غیرمتحصن»به‬                                                                              ‫شعار آزادی و استقلال به میدان آمد‪ ،‬از این ذخیره ذهنی مردم‬
‫یادم مانده عباراتی از ترجمهاش از یك رمان تاریخی الكساندرو‬
                                                                                                                                      ‫برای كشاندن آنها به دنبال خود استفاده كرد‪.‬‬
                                    ‫دوما است‪:‬‬                                                                             ‫بخصوصاینكهدولتازانتشاركتاب«ولایتفقیه»‪،‬مانیفست‬
‫«دوك دومونمرانسی با چهره گرفته مدتی در اتاق قدم زد آنگاه‬                                                                  ‫سیاسی او‪ ،‬به سختی جلوگیری كرده و مانع شده بود كه نظریه‬

                 ‫در برابر پیشكار خود ایستاد و گفت‪:‬‬                                                                                         ‫حكومت فقها به موقع شناخته شود‪.‬‬
‫ــ آلفونس‪ ،‬از شما میخواهم كه بی درنگ به فونتن بلو حركت‬                                                                    ‫خلاصهاینكهمنطوفان‪،‬بادوبوران‪،‬كمـِیدید‪،‬لغزندگیجاده‬
‫كنید‪.‬وقتیكنتسدوبارمراتنهایافتیدبگوئید‪:‬دوكدومونمرانسی‬                                                                      ‫را شرح داده بودم كه بگویم حادثه چرا و چگونه اتفاق افتاد‪ .‬اما‬
‫از دور و از قلب میدان جنگ بر دستهای شما بوسه میزند و‬                                                                      ‫آقای دكتر عهم‪ ،‬در این «نقل» بخش اول را كه حكایت ضعف‬
‫میگوید آنچه شنیدهاید ساخته و پرداخته دشمنان است و‬                                                                         ‫دولتهای علم و منصور بود‪ ،‬در كتاب خود آورده ولی تمام نتیجه‬
‫نباید مورد توجه كنتس قرار گیرد‪ .‬فرمود‪ ،‬سعدیا گوش مكن بر‬                                                                   ‫گیری بخش دوم را حذف فرموده بودند‪ .‬كاش قضیه به همین‬
                                                                                                                          ‫جا ختم می شد‪ .‬نه! ماجرای درماندگی دولت و مجلس بیست‬
                                ‫سخن اعدایت!»‬                                                                              ‫و یكم را با حذف چند صفحه‪ ،‬به صفحه آخر مقاله و پیام ملی‬
‫حالا رمان جای خود‪ ،‬شنیدهام یكی از بزرگان مكتب «غیر‬
‫متحصن»‪ ،‬سی چهل سال پیش‪ ،‬در ترجمه كتاب روح القوانین‬                                                                                     ‫آقای خمینی (عظمت ایران از بین رفت‪)...‬‬
‫مونتسكیو‪ ،‬آنجائی كه نویسنده در شرح انواع حكومتها‬                                                                          ‫چسباندند و بعد از این مونتاژ‪ ،‬نتیجه گیری هم ــ البته از قول‬
‫مینویسد‪« :‬سه نوع حكومت وجود دارد‪ :‬جمهوری ــ سلطنتی‬
‫ــ استبدادی»‪ ،‬بنا به مصلحت وقت یا اعتقاد خود‪ ،‬آنها را به دو‬

          ‫نوع «سلطنتی ــ استبدادی» ترجمه كرده است‪.‬‬
‫پس‪ ،‬جزئیاتی مثل تعیین لهجه هویدا‪ ،‬در مقابل ابتكارات‬

          ‫مكتب ترجمه غیر متحصن چیزی نیست‪ .‬از این‬

                                                             ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18