Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۸ (دوره جديد
P. 14

‫گفتگو با عباس معروفی؛‬                                                                                                                                     ‫صفحه‌‪‌‌14‬شماره‌‪‌1844‬‬
                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۱۸‬تا ‪ ۲4‬شهریورماه ‪۱4۰۱‬خورشیدی‬
‫آنچه نوشت و آنچه فرصت نوشتنشان را نیافت…‬
                                                                                                                       ‫گذشته میخواهم دوستانه به آقای میلانی نصحیت‬
‫عکس از اینستاگرام «خانه هدایت» برلین‬                                                                                   ‫كنم كه زیاد پاپی دكتر عهم نشود‪ .‬چون و چرا در باره تألیفات‬
                                                                                                                       ‫ایشان ممكن است به غیرت حزبالله بر بخورد‪ .‬و در این صورت‬
‫پرتودرمانی روی فک راستش به علت سرطان غدد لنفاوی‪،‬‬        ‫=«در عرض یک ماه سی و هفت اعلامیه علیه من‬                       ‫آقای میلانی همین باریكه راه به داخل كشور را هم از دست‬
‫زبان خود را از دست ندهد‪ .‬از طرفی دیگر کاسه سرش را تا‬    ‫منتشر شد‪ .‬یک سازمان مرا تفنگدار ادبی جمهوری اسلامی‬             ‫خواهد داد و چاپهای بعدی معمای هویدا‪ ،‬به نفع آقایان مصادره‬
‫پایین سر بطور عموی شکافته و یک غده سرطانی را بیرون‬      ‫خطاب میکرد‪ ،‬یک گروه نوشته بود معروفی موبایل و‬                  ‫خواهدشد‪ .‬در این باب سرنوش*ت*بن*ده باید مایه عبرت بشود‪.‬‬
‫کشیده بودند؛ تصور کنید که در چنین حالی نمیشود خیلی‬      ‫ماشین دارد‪ ،‬و هفده نفر از همین قورباغهها از پلیس آلمان‬         ‫پارسال‪ ،‬ضمن حملههای شدید بازجو حسین شریعتمداری‪،‬‬
‫زیاد حرف زد و من بودم که بیشتر این زمان را صحبت‬         ‫خواستار اخراج من از آلمان شده بودند‪ .‬شکایت رسمی هم‬             ‫مدیر كیهان تهران‪ ،‬به وجود ناچیز بنده‪ ،‬همه كم و بیش دانستند‬
‫میکردم و گاهی کتابهایی از قفسه کتابها برمیداشتم‬                                                                        ‫كه یكی از گناهان عمدهام كه ناموس بازجویان را جریحهدار‬
‫و مقداری از آن را برای معروفی میخواندم‪ .‬عباس معروفی‬          ‫با امضای فریدون تنکابنی تودهای امضا شده بود!»‬             ‫كرده‪ ،‬این بود كه جسارت كرده و بخودم اجازه داده بودم به‬
‫عاشق نظامی گنجوی بود‪ .‬اما این را باید دانست که با تمام‬  ‫=«من برای هیچ منتقدی رمان نمینویسم‪ ،‬ابتدا برای‬                 ‫كتاب تألیف آقای دكتر عهم اعتراض كنم‪ .‬یكی از شش شماره‬
‫این محدودیتهای جسمی و عملهای متعددی که رویش‬             ‫دل خودم مینویسم‪ ،‬ولی من و خوانندگانم همدیگر‬                     ‫حمله كیهان تهران به بنده‪ ،‬به این جسارت اختصاص داشت‪.‬‬
‫انجام شده بود‪ ،‬ذهن و هوش وی مثل همیشه قوی و دقیق‬        ‫را ساختهایم؛ من سطح توقعشان را از رمان ایرانی ارتقا‬            ‫بعدازفصلمشبعیناسزاگوئیبهبندهكهچطورجرأتكردهام‬
‫بود‪ .‬اما در آن چهره خسته آخرین امید را که خیاموار باید‬                                                                 ‫به نقل نوشتهام در یكی از كتب درسی دانشگاهی اعتراض كنم‪،‬‬
‫گفت چیزی جز یأس و نومیدی نیست میدیدم‪ .‬در این چند‬                      ‫دادهام‪ ،‬و آنها سلیقه مرا ارتقا دادهاند‪».‬‬         ‫نوشتهبود‪«:‬اینكتابكهدرشمارانتشاراتدانشگاهامامصادقع‬
‫روز بود که این مصاحبه را با عباس معروفی انجام دادم‪ .‬از‬  ‫=«هر کس که زبان مادریاش فارسی است و در فیس‬                     ‫چاپ شده بود‪ ،‬سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی نام داشت‬
‫طرح این پرسشها خوشحال بود و گفت‪« :‬بالاخره کمی از‬        ‫بوک هم مینویسد‪ ،‬لزوما نویسنده نیست‪ .‬زمانی بود که‬               ‫و مؤلف آن دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی بود‪ .‬ایرج پزشكزاد‬
‫حرفهایی را که باید میگفتم در اینجا گفتم‪ ».‬چند وقت‬       ‫صد نویسنده داشتیم و ده هزار خواننده‪ ،‬این روزها دهها‬            ‫چاپ این كتاب را بهانه قرار داده و اعتراضیهای را در جراید‬
‫پیش برای آخرین بار به این گفتگو نگاهی انداخت و به من‬    ‫هزار نویسنده داریم و صد خواننده‪ .‬به تیراژ کتابهاشان‬            ‫ضد انقلابی خارج از كشور چاپ كرد‪ .‬قسمتی از این اعتراض را‬
‫پس فرستاد‪ .‬عباس معروفی سحرگاه پنجشنبه ‪ ۱۰‬شهریور‬                                                                        ‫كهدركیهانسلطنتطلبچاپلندندرجشده میخوانیم‪»...‬‬
                                                                     ‫در نشر داخل نگاه کنید‪ ،‬غمانگیز است‪».‬‬              ‫كه كیهان تهران‪ ،‬با چاپ عمده اعتراض بنده‪ ،‬جای تردیدی‬
                    ‫‪ ۱۴۰۱‬چشم از جهان فروبست‪.‬‬            ‫=«البته بد نیست که همه بتوانند بنویسند‪ ،‬اما‬                    ‫نمی گذاشت كه گناهم نفس اعتراض به یك استاد علوم سیاسی‬
‫–احساس نیاز به نوشتن «فریدون سه پسر داشت» چه‬            ‫لازمه نویسنده شدن خواندن بیوقفه ادبیات و فلسفه و‬               ‫دانشگاه امام جعفر صادق علیهالسلام بوده است‪ .‬و كاری به‬
                                                        ‫مردمشناسی و اسطوره و تاریخ است‪ ،‬شناخت و دقت در‬
                                        ‫بود؟‬            ‫معماری و نقاشی و دیگر هنرهاست‪ .‬و بعد میماند یک‬                                     ‫وارد بودن یا نبودن آن نداشتهاند‪.‬‬
‫‪-‬برادرکشی مثل ابری بر فراز کشور و منطقه ما ایستاده‬      ‫پرسش اساسی که نویسنده با آن روبروست‪ :‬اگر من این‬                ‫ضمناً‪ ،‬آقای میلانی باید توجه كند كه رفتار آقای دكتر عهم با‬
‫و مدام در حال خونبارش است‪ .‬همه چیز در پنجه و چنبره‬      ‫رمان یا داستان یا نمایشنامه را بنویسم چی به فرهنگ و‬            ‫او بالنسبه ملایمتر از رفتارشان بااین بنده بوده است‪ .‬وقتی به‬
‫دینی قرار گرفته که با مدنیت و ُمدارا سر سازگاری ندارد؛‬  ‫ادبیات میافزایم؟ و اگر ننویسم به کجای دنیا بر میخورد؟»‬         ‫اعتراض او جواب میدهند كه من كارگر فكری هستم و بروید‬
‫هر اندیشهای را دشمن میپندارد‪ ،‬هیچ نقدی را برنمیتابد‪،‬‬                                                                   ‫یقه كارفرمای مرا بگیرید‪ ،‬این بخودی خود‪ ،‬تا حدی اعتراف به‬
‫با خدایی که «قاسمالجبارین» است‪ ،‬و تا زمانی که قدرت و‬    ‫شهرام امیرپور سرچشمه – چند ماه پیش برای دیدار عباس‬             ‫خطاست‪ .‬اگر زیاد بوی آشتی نمیدهد‪ ،‬لااقل حالت طلبكاری‬
                                                        ‫معروفی چند روزی از پاریس به برلین رفتم و نمیدانستم‬             ‫هم ندارد‪ .‬در حالیكه در جواب شلاقی كه به بنده دادند‪ ،‬نه‬
       ‫اسلحه داشته باشد دست از برادرکشی نمیشوید‪.‬‬        ‫آخرین باری خواهد بود که معروفی را ملاقات میکنم‪.‬‬                ‫تنها اثری و خبری از ناراحتی وجدان و عذر كارگری نبود‪ ،‬كه‬
‫اگر برادرکشی در «سمفونی مردگان» غریزی بود‪ ،‬در‬           ‫تقریباً تمام این پنج روز را با او بودم و از بسیاری مسائل ادبی‬  ‫مقداری هم منت گردنم گذاشته و نوشته بودند كه مقاله فلانی‬
                                                        ‫و تاریخی و فرهنگی صحبت کردیم و وقتی خسته میشد‪،‬‬                 ‫را «به سابقه دوستی چهل ساله» نقل كردهام‪ .‬كه پیدا بود از‬
           ‫«فریدون سه پسر داشت» ایدئولوژیک شد‪.‬‬          ‫میرفت و کمی استراحت میکرد؛ به علت عملهای متعدد‬                 ‫قصور من در عرض تشكر‪ ،‬رنجیدهاند‪ .‬گر چه‪ ،‬آدم چه میداند؟‬
‫وقتی در شهر «دو ِرن» هوشنگ گلشیری دستنویس‬               ‫و نوشیدن فقط غذای مایع آنهم با نی مقداری بیحوصله و‬             ‫شاید عقل من نرسیده و ایشان در عالم دوستی خواستهاند با‬
‫این رمان را خواند گفت‪« :‬بالاخره یکی از ما باید فریدون‬   ‫خسته بود؛ از سوی دیگر‪ ،‬تمام دندانهایش را کشیده بودند‬           ‫این «نقل مرقع» مرا هم در حوزه ولایت فقیه به عزتی برسانند‪.‬‬
‫را مینوشت» و حاشیههایی نیز بر رمان نوشت‪ -‬که هنوز‬        ‫و فقط دو دندان در فک پایین سمت چپ باقی بود و زبانش‬             ‫باری‪ ،‬بعد از این دلداری به نویسنده آسیب دیده‪ ،‬میخواهم‬
‫دارمش و جابجا نوشته شاهکار‪ ،‬درخشان‪ ،‬عالی…)‪ .‬گلشیری‬      ‫را نیز با کمی برش به آن دو دندان دوخته بودند تا هنگام‬          ‫جسارتاً تذكری هم به آقای دكتر عهم بدهم‪ .‬و آن‪ ،‬اینست كه اگر‬
                                                                                                                       ‫توانستهاند‪ ،‬برای رفع مسئولیت عذركارگر فكری را در برابر آقای‬
      ‫گفت‪« :‬هرچند که زندگی را در تبعید به سختی طی‬                                                                      ‫میلانی مقیم آن طرف دنیا‪ ،‬بدون ضایعه مادی عنوان كنند‪ ،‬به‬
                                                                                                                       ‫بی خطر بودن آن در همه جا امیدوار نباشند‪ .‬دستور كارفرما‪،‬‬
                                                                                                                       ‫حتی دركارهای ساختمانی‪ ،‬از كارگر‪ ،‬در برابر خسارت وارده به‬
                                                                                                                       ‫دیگران‪،‬رفعمسئولیتنمیكند‪.‬علیالخصوصكهآقایدكترعهم‬
                                                                                                                       ‫در امور تعلیم و تربیتی هم‪ ،‬كارفرما دارند‪ .‬از آن میترسم كه‬
                                                                                                                       ‫ــ به شیوه مرسوم در جمهوری اسلامی كه شرحی در باره فواید‬
                                                                                                                       ‫حجاب زنها‪ ،‬از قول دهخدا به لغت نامه او افزودند ــ ایشان هم‬
                                                                                                                       ‫به سفارش كارفرماشان‪ ،‬آیت الله رئیس دانشگاه امام صادق ع‪،‬‬
                                                                                                                       ‫فی المثل‪ ،‬ترجمه تازه و غیر متح ّصنی از كتاب «روح القوانین»‬
                                                                                                                       ‫برای تدریس در كلاس علوم سیاسی عرضه كنند كه در آن فصلی‬
                                                                                                                       ‫در بارهبرترینظامولایتمطلقهفقیهبرتمامرژیمهایسیاسی‬
                                                                                                                       ‫به قلم مونتسكیو‪ ،‬آمده باشد‪ .‬و‪ ،‬در مقابل بازخواست احتمالی‪،‬‬
                                                                                                                       ‫به عذركارگری متعذر بشوند‪ .‬كه در این صورت‪ ،‬هیچ بعید‬
                                                                                                                       ‫نمیدانم كه دانشجویان ــ كه مزایای ولایت فقیه را در خیابان‪،‬‬
                                                                                                                       ‫در كلاس درس‪ ،‬در خوابگاه و در سلولهای اوین‪ ،‬شناختهاند ــ‬
                                                                                                                       ‫در اولین فرصت‪ ،‬و حتی قبل از فرو ریختن ساختمان‪ ،‬دستمزد‬

                                                                                                                             ‫استاد كارگر را‪ ،‬با نزول دیر كرد‪ ،‬كف دستش بگذارند‪.‬‬
                                                                                                                                                        ‫تیرماه ‪۱۳۸۰‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19