Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۸۲ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1848 کالبدشکافی یک طغیان ()۲۰ فرمانروایحیلهگر
جمعه 11تا پنجشنبه 1۷اکتبر ۲0۲۲
( کیهان لندن شماره ) ۱۱۲۵-۱۱۰۰ اشرف ،با سیاستی که در پیش گرفته بود ،باعث رنجیدگی
شبانهروز راهپیمایی خود را به تهران رساندند .طهماسب نیز فروردین تا مهر ۱۳۸۵ بخشی از سپاهیان افغان شد .آنها «کودتا»ی اشرف و قتل
پس از دریافت پیام امیراصلان به آن سوی جبال البرز پناه محمود را خیانت نسبت به فرمانده و فاتح بزرگی که افغان
برد .و بدین سان نخستین حمله سیاسی اشرف ـ اعم از آن احمد احـرار بازنشر را از مذلت رهانیده و به قدرت رسانیده بود ،تلقی میکردند.
حسین ،برادر محمود که حکومت قندهار را بهعهده
که صادقانه بود یا خدعهآمیز ـ به شکست انجامید. پطر کبیر داشت ،سر تسلیم و تمکین در برابر اشرف فرود نمیآورد
اشرف ،خشمگین از این ناکامی ،به تهران حمله برد اما اشرف را تقدیم داشتند جلگۀ ورامین را برای دیدار با اشرف و کوس استقلال میزد .از طرفی ،آشفتگی اوضاع ایران تزار
بهسبب پایداری مردم این شهر نتوانست بر آن دست یابد. روس (پطر کبیر) و سلطان عثمانی (احمد سوم) را بهفکر
در بازگشت ،ابتدا ساوه و سپس قم را متصرف شد .در قم، تعیین کرد. بهرهبرداری انداخته بود .روسیه و عثمانی سفیرانی مبادله
که پس از هشت روز محاصره تسلیم شده بود ،او همسر در این هنگام ،طهماسب میرزا و همراهان او یقین داشتند کردند و به هم نزدیک شدند و برای تقسیم قسمتهایی از
و تعدادی از یاران طهماسب میرزا را بهاسارت گرفت و در که تاج و تخت صفوی و قدرت حکومتی در انتظار آنهاست. خاک ایران قرارداد بستند .در نتیجه سپاهیان روس بخش
اصفهان با آن عده از رجال که برای طهماسب نامه نوشته بر سر پوست خرس شکارنشده بین سرداران سپاه اختلاف عمده قفقاز و سواحل غربی دریای خزر را متصرف شدند
افتاد .سپاهیان طهماسب میرزا از قزلباشها و قاجارها تشکیل و سپاهیان عثمانی در صفحات غربی ایران به تاخت و
بودند تصفیهحساب کرد. میشدند .قاجارها از لحاظ تعداد بر قزلباشها برتری داشتند تاز پرداختند .طهماسب میرزا فرزند شاه سلطان حسین بر
او شکست خود را در طرحی که برای دیدار با طهماسب و خواستار آن بودند که پس از بازگشت سلطنت به خاندان قسمتی از عراق عجم و گیلان و مازندران و استراباد تسلط
میرزا ریخته بود معلول خبررسانی این عده میدانست .به صفوی ،مقام اعتمادالدوله (وزیر اعظم) برای همیشه متعلق داشت .خراسان در تصرف ملک محمود سیستانی بود.
همین سبب ،و جهت آن که برای همیشه از دغدغۀ خیانت به قاجاریه باشد .قزلباشها چنین تصمیم و تضمینی را خلاف مابقی ایالات و ولایات ایران نیز به پایداری و نافرمانی ادامه
آنها برهد ،همگی را بهبهانۀ شکار به قصر فرحآباد دعوت سنت سلطنت میشمردند و با آن مخالف بودند .اختلاف میدادند .بدینسان ،قلمرو فرمانروایی اشرف به اصفهان و
امیران به دو دستگی در سپاه و دو دستگی ،به شورش منجر
کرد و در آنجا گردن زد. شد .طهماسب که از متحد کردن قشون خود عاجز مانده کرمان و شیراز محدود میشد.
در این زمان ،علاوه بر طهماسب میرزا ،تعدادی از بود تصمیم گرفت تنها با هزار سوار به میعادگاه برود .اما از اشرف ،فرمانروایی حیلهگر بود .چون میدانست که
شاهزادگان و بستگان خاندان صفوی در نقاط مختلف ایران باب احتیاط یکی از سرداران خود ـ امیراصلان ـ را به تجسس از جنگیدن در تمامی جبههها سودی نخواهد برد تصمیم
َعلَم مقاومت برافراشته بودند .شاخصترین آنها ،سید احمد گرفت به تدابیر سیاسی توسل جوید و مرحله به مرحله
نوۀ دختری شاه سلیمان بود .او در ابتدای امر به طهماسب درباره تعداد سپاهیان و آرایش قوای اشرف مأمور کرد. پیش برود .بهقراری که نوشتهاند بین او و طهماسب میرزا،
میرزا پیوست و در جمع یاران و نزدیکان وی قرار گرفت امیراصلان در برخورد با سپاهیان افغان که بهسرعت طی در دو ماهۀ آخر سلطنت محمود ،روابطی برقرار شده
اما از آنجا که در خانواده مذهبی رشد کرده و از سوی طریق میکردند ،متوجه شد این عده نه برای صلح ،که برای بود و بهطور پنهان مکاتبه داشتند .آنها پیمان نهاده بودند
پدری نوۀ میرزا داود متولی مرقد امامرضا بود ،رفتار غیر جنگ تجهیز شدهاند .از این رو قاصدانی تیزپا نزد طهماسب که متفقاً برای برافکندن محمود ،یکی از داخل و دیگری
مذهبی طهماسب میرزا را برنمیتافت .بهتصریح مؤلف میرزا فرستاد و او را از خطر آگاه کرد .آنگاه بین خود او، از خارج ،اقدام کنند و پس از پیروزی ،طهماسب بر تخت
مجمعالتواریخ« :سید احمد چون دید که شاه ]طهماسب[ که دو هزار سوار بههمراه داشت با سپاهیان افغان جنگ سلطنت بنشیند مشروط بر آن که افغانها را بهچشم متحد
بهسبب اعمال شنیعه و بزم و ُشرب خمر که برهمزن امر درگرفت .در نبردی سخت که تمام روز ادامه یافت ،امیراصلان بنگرد و در دستگاه حکومت ،جایگاه و پایگاهی شایسته
سلطنت و سرداری است و همیشه مست و بیخبر بودن و سربازانش شجاعانه پایداری کردند و دو بار حلقه محاصرۀ
و نظر خیانت به بنین و بنات (پسران و دختران) سرداران دشمن را در هم شکستند ولی چون از پیروزی نهایی، برایشان منظور بدارد.
و سرکردگان کردن ،لایق امر سلطنت و جهانداری نیست و بهسبب نابرابری قوا ،اطمینان نداشتند با استفاده از تاریکی پیماننامهای را که بین اشرف و طهماسب در این زمان
از او ،امر جهانگشایی متم ّشی نمیتواند شد و گوش سخن شب گریختند و از طریق راههای کوهستانی ،که خطر تنظیم شده بود کروسینسکی «لعنتنامه» مینامد زیرا
نیوش ندارد ،و خود ] سید احمد [نیز صاحب داعیه و پادشاه تعقیبشان را بهوسیله دشمن منتفی میساخت ،پس از چند طرفین در هر بند آن لعنت خدا و رسول و ائمه اطهار و
چهار یار (ابوبکر ،عمر ،عثمان ،علی) را در صورت تخلف بر
رسمی بود ،لاجرم از شاه طهماسب جدا شد».
نوشتهاند که سید احمد با جعل فرامینی از سوی طهماسب خود خریده بودند.
میرزا موفق شد نیروهای مقاومت را با خود همراه کند و نظر به همین سابقه ،اشرف در نخستین قدم به سوی
در خطه فارس به کمک رزمندگان محلی ضربات سختی بر طهماسب میرزا روی آورد و از وی دعوت کرد در نقطهای
بین قزوین و اصفهان با هم دیدار و مذاکره کنند .فرستادگان
افغانها وارد آورد. اشرف زمانی از اصفهان خارج شدند که طهماسب میرزا ،بی
سید احمدخان پس از فتوحاتی در فارس ،به کرمان تاخت خبر از واقعۀ قتل محمود ،بر اساس قول و قرارش با اشرف،
و شهر کرمان را به آسانی تصرف کرد و در آنجا بهنام خود از قزوین بهسوی اصفهان حرکت کرده و در کاشان با صیدلی
سکه زد و خود را احمدشاه نامید. خان ،فرمانده افغان ،جنگیده و او را شکست داده بود.
طهماسب میرزا چنان از خودسری و طغیانگری سید احمد از دیگر سو ،رجال وفادار به سلسلۀ صفوی که از قصد
بهخشم آمده بود که طی فرامینی ،محمدخان شاملو را به اشرف آگاه شده بودند ،نامهای نوشتند و طهماسب را از
حکومت کرمان و شاهوردیخان چگنی ُکرد را به سپهسالاری اعتماد کردن به اشرف برحذر داشتند و یادآور شدند اشرف
فارس برگماشت و مأمور گرفتن و به بند کشیدن سید احمد همان دامی را که برای پدرش ،شاه سلطانحسین ،نهاده بود
خان یاغی و طاغی کرد. اکنون پیش پای او گسترده است.
محمدخان شاملو در جنگ با سید احمدخان شکست قاصدی که این نامه را برای طهماسب میرزا میبرد ،در راه
خورد و اسیر و زندانی شد .اما کمی بعد ،سید احمد او را با لشکریان صیدلی خان روبرو شد که پس از تحمل شکست
از زندان بیرون آورد و اعتمادالدوله (صدر اعظم) خود قرار در کاشان ،به اصفهان میگریختند .قاصد را گرفتند و نامه
داد .سید احمد خان که این زمان احمدشاه نامیده میشد به دست صیدلی خان افتاد که آن را به اصفهان برد و در
با لشکری گران عازم تسخیر شیراز شد .در جنگی که میان
او با محمدخان بلوچ ،حاکم شیراز (منصوب از سوی اشرف) اختیار اشرف گذاشت.
درگرفت محمدخان بر وی غلبه کرد .سید احمد به کرمان اشرف ،محض آن که نقشههایش بهم نخورد نامه را پنهان
بازگشت اما دیگر توان حکمرانی نداشت .اشرف سپاهی را نگهداشت و هیچگونه واکنشی ابراز نکرد .طهماسب میرزا،
بر سر او فرستاد .سید احمد فرار کرد و به بندرعباس رفت و پس از آن که فرستادگان اشرف به حضور وی رسیدند و نامۀ
در آنجا به مقاومت ایستاد .مقاومتش ۹ماه طول کشید و
سرانجام برای رهانیدن برادرش که به اسارت درآمده بود سر
تسلیم فرود آورد .افغانها هر دو برادر را در کنار زایندهرود
گردن زدند.
«در شماره آینده :جنبشهای داخلی و دشمنان خارجی»