Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۳ (دوره جديد
P. 14
او یک ایرانی آزاده «تیمور بختیار» كه در آن زمان رئیس «ساواك» بود ،ریخت. صفحه14شماره1869
اما شاه از طریق یك خبرچین خصوصی و گویا چند نظامی جمعه 19تا 25اسفندماه 1401خورشیدی
بود؛ آمریكایی ،از آن طرح با خبر شد .در نتیجه «بختیار» كه
محبوبیتی نیز در میان مردم نداشت ،بلافاصله از كار بركنار از باجگیریهای «اتاق اصناف» در زمان نخست وزیری
«از سنگ ناله خیزد شد و اصلاحات اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی گستردهای «هویدا» (البته تأكید میكنم كه «مقدم» ،نخست وزیر
انجام گرفت تا اوضاع را آرام و منتقدان را ساكت كند .آیا بار پیشین را مردی مطلقاً درستكار و صادق میدانست) ،فساد
روز وداع یاران» دیگر نخواسته بودند شاه را متوجه فوریت انجام كارهایی و بدكاری تیمسار «نصیری» ،دلایل اصلی افزایش قیمتها كه
تازه در سیاست داخلی ،برای تحكیم قدرت و رویارویی با بهویژه موجب نارضایتی بیش از پیش مردم طبقه متوسط
=او همشهری من بود و دوستی ما پس از حدوث دسیسههایی كه علیهاش كرده بودند ،نمایند؟ دلیلی برای این میشد ،و از نتایج فاجعهبار اختلاف با روحانیون كه روز
انقلاب از دانشگاه تبریز آغاز شد .من که بنا بود در دانشگاه امر ندارم ،ولی به هر حال پرسشی شایسته پرسیدن است. بهروز بالا میگرفت« .مقدم» نتیجهگیری كرده بود كه« :فوراً
ملی ایران در تهران و یا دانشکده نفت آبادان تدریس و بی هیچ وقفه» باید اقداماتی چشمگیر و قاطعانه برای
کنم ،با پیشنهاد دانشگاه تبریز که «اینجا شهر توست و مردی كه زیاد میدانست
روا نیست بجای دیگر روی ،بیا و همت کن که یک گروه «ناصر مقدم» مردی بسیار درستكار و صدیق ،پدری خوب مقابله با این اوضاع صورت گیرد.
اقتصاد نیرومند در دانشگاه تبریز بسازی» ،در آنجا آغاز به برای خانوادهاش ــ ویژگی كه ایرانیان بسیار دوست داشتند از من خواست عقیدهام را در مورد آن یادداشتها بگویم.
ــ و در كار خود بهحدی استثنایی حرفهای بود .بی هیچ در یادداشتها لحنی خشن و عریان بهكار گرفته شده و نامها
تدریس کرده بودم. تردیدی او از كرختی ،سكون و بی حركتی شاه سرخورده بهصراحت و بی هیچ پردهپوشی ذكر شده بود .و اینهاچیزی
=در سال نخست ،تنی چند از درسخواندههای چند شده بود .پس از ۱۲فوریه « ،۱۹۷۹مهدی بازرگان» نخست نبود مگر مطالبی كه پیش از آن ،در دو گزارش دیگر ،یكی
دانشگاه معتبر در رشتههای گوناگون وارد دانشگاه شده و وزیر «خمینی» از او خواست بر سر كار خود بماند« .مقدم» از سوی گروه «بررسی مسائل ایران» كه خود من ریاستش را
پیش از طی مراحل اداری استخدام رسمی آغاز به تدریس در دفتری كوچك و مبدل ،كه تابلو یك شركت ساختمانی داشتم ،و دیگری از سوی ستاد كل ارتش آمده بود .در نگارش
کردند .یکی از این چهرهها سیدجواد طباطبائی بود که علوم را بر درش نصب كرده بودند ،چند روزی كوشید خسارتها گزارش دوم ،احتمالا خود او نقشی ایفا كرده بود .هر دو
سیاسی درس میگفت و در اندک مدتی در نزد دانشجویان، را در حد اقل نگهدارد ،و تشكیلاتی را كه پاكسازی كرده
محبوبیت فراوان به دست آورد بطوری که کلاسهای درس و بهراهی نوین انداخته بود ،نجات دهد .اما اندكی بعد، گزارش ،سه سال پیش از آن تسلیم شاه شده بود.
بهدستور شخص «خمینی» ،دستگیر و كشته شد .او مردی پس از خواندن گزارش ،در حالی كه بهراستی تحت تأثیر
او با دانشجویان رشتههای گوناگون پر میشد. بود كه زیاد میدانست .هنگامی كه روزنامهنگاران در مورد قرار گرفته بودم ،برخاستم و او را در آغوش گرفتم و گفتم:
=با آغاز «انقلاب فرهنگی» همه آبها از آسیاب افتاد خبر قتل او از «بازرگان» پرسیدند ،او گفت :من خبر قتل «به شما تبریك میگویم .ولی میدانید دارید چه خطری
و جریانهای اداری استخدام استاد نیز متوقف شد و تیمسار را از رادیو شنیدم .رفتار «مقدم» را در چند هفته
بدینسان دکتر طباطبائی هم در میان خیل دیگر نامزدان قبل از پایان كار ،بسیاری از همكارانش تأیید نمیكنند و بر میكنید؟»
آن نقطه سؤال میگذارند .اطلاعات من آنقدر نیست كه در پاسخ گفت« :میدانم .اكنون یك هفته است من و
کار دانشگاهی بلاتکلیف و بدون حقوق رها گردید. همكارانم ،تهیه این گزارش را بهپایان رساندهایم .اما اگر
=در گرماگرم «انتخابات خرداد »۷۶بود که حجتالاسلام بتوانم در این مورد داوری كنم. خودم مستقیماً این را به اعلیحضرت بدهم ،فوراً از كار
سیدمحمد خاتمی نامزد ریاست جمهوری بود و مردم در این شاه با بركناری «نصیری» كه فردی تنكمایه ،شهره بر بدی بركنارم میكنند و این حقایق را میپوشانند .من ،مسؤولیت
توهم که از بیغوله جمهوری اسلامی نقبی به اصلاح امور ولی حتی تا حد نابینایی و بدون قید و شرط وفادار بود، كامل این پرونده را برعهده میگیرم .اما آیا شما میخواهید
میزنند .طباطبائی برای سفری به پاریس آمد .از شعارها و بهدرستی میپنداشت اقدام سیاسی مهمی انجام داده است. یا میتوانید آن را بهاطلاع شهبانو برسانید (چند ماه پیش از
وعدههائی سخن رفت که فضای تبزده انتخابات را سرشار رئیس تازه سازمان اطلاعات ،مأموریت یافته بود آن آن ،شاه مرا به ریاست دفتر شهبانو گمارده بود) و از ایشان
کرده بود .از طباطبائی پرسیدم آیا او به راستی امیدوار مؤسسه را بازسازی و پاكسازی كند و بهویژه تماس و گفتگو بخواهید آن را بهشاه بدهند؟ به این ترتیب من چند شاهد
است خاتمی چنان خواهد کرد که میگوید و او گفت با جامعه مدنی ،روشنفكران ،بازاریان و روحانیون را همچون خواهم داشت .فوراً پذیرفتم .یادداشت كوتاهی برای شهبانو
آری .و من گفتم آیا فکر میکنی وی یا هر شخص دیگری زمان تیمسار «پاكروان» از سر گیرد و وجهه سازمان را بالا نوشتم و بههمراه گزارش ،در پاكتی سربسته بهوسیله پیك
میتواند در ذیل نظام «اسلامی» تبعیض میان زن و مرد، فرستادم .تیمسار اندكی پیش از سه بعد از ظهر مرا ترك كرد.
شیعه و سنی ،و مسلمان و غیرمسلمان را -بر خلاف نص برد.
قرآنی -بردارد؟ که پاسخ او امیدوارانه بود ولی من موافق چند ماه پیش از آن ،در سپتامبر ،۱۹۷۷شاه «امیراصلان چیزی پس از شش بعد از ظهر ،شهبانو به من تلفن كرد:
افشار» را كه سفیر كبیر بود ،بهریاست كل تشریفات ــ آیا پروندهای را كه برایم فرستادهاید ،خواندهاید؟
نبودم .بعدها نظر او تغییر کرد. شاهنشاهی برگزید .به او مأموریت داده بود كه آن
تشكیلات را كه از لحاظ استراتژیك ــ همچون سازمان امنیت، ــ البته ،خود تیمسار از من خواست بخوانم و چون از
حسن منصور – دکتر سیدجواد طباطبائی به تاریخ نهم البته از جهاتی دیگر ــ اهمیت بسیار داشت ،پاكسازی و محتوای آن آگاه شدم ،فوراً برای علیاحضرت فرستادم.
اسفند ۱۴۰۱نابهنگام پر کشید و دوستداران خود را به سازماندهی كند .با آن كه «هویدا» مدام به «افشار» توصیه
سوگ نشاند .ایران امروز بیش از هر زمانی به او نیاز داشت. میكرد با حذف مزایای اعضای خانواده سلطنتی ،خود را ــ بسیار ترجیح میدادم شما از این مطالب اطلاع پیدا
او همشهری من بود و دوستی ما پس از حدوث انقلاب از با آنها درنیندازد ،او این كار را انجام داد و موفق نیز شد. نمیكردید.
دانشگاه تبریز آغاز شد .من که بنا بود در دانشگاه ملی ایران ساختار ،روشهای كار و شیوههای روابط عمومی دربار
در تهران و یا دانشکده نفت آبادان تدریس کنم ،با پیشنهاد یكسره دگرگون شد و زیادهرویهایی كه بهتأئید همگان به واقعیت این بود كه پای برخی از «دوستان» و نزدیكان
دانشگاه تبریز که «اینجا شهر توست و روا نیست بجای وجهه دربار لطمه میزد ،حذف گردید .نتایج این اقدامات، شهبانو ،در یادداشتها به میان كشیده شده بود.
دیگر روی ،بیا و همت کن که یک گروه اقتصاد نیرومند در كاملا آشكار و محسوس بود .شاه میاندیشید كه با تیمسار
دانشگاه تبریز بسازی» ،در آنجا آغاز به تدریس کرده بودم و «مقدم» نیز میتواند همین تجربه را البته با ملایمت ،تكرار ــ تیمسار از من خواست گزارش را بخوانم تا در موردش
در این اندیشه بودم با گرد آوردن استادانی از دانشکدههای كند .ولی زمان كم بود و هیچ یك از اقدامات آمده در گزارش نظر بدهم .پس از خواندن ،اندیشیدم وظیفه من است كه
ادبیات ،کشاورزی و فنی و جذب چند اقتصاددان خوب یک «مقدم» ،جامه عمل نپوشید .اما به هرحال «محمدرضاشاه»
با حسن نیت این اقدامات را صورت داده و به نتایج مثبت آن را به حضور علیاحضرت تقدیم كنم.
بخش اقتصاد پدید آورم. تصمیمات خود ایمان داشت .دولت به آزادسازی فضای ــ اما در این كاغذها چیزهایی است كه بهراستی بهتر بود
در سال نخست ،تنی چند از درسخواندههای چند دانشگاه سیاسی ادامه داد و ارتباطهایی هم با روحانیون برقرار شد.
معتبر در رشتههای گوناگون وارد دانشگاه شده و پیش از طی شاه گمان میكرد بحران را خنثی كرده است .اما او هنوز به از آنها بیخبر میماندید.
بسیار متأسف شدم ،و حتی امروز افسوس میخورم كه با
مراحل اداری استخدام رسمی آغاز به تدریس کردند. ابعاد و سرچشمه خارجی پی نبرده بود.
(ادامه دارد) بیرحمی پاسخ دادم:
ــ علیاحضرت بدون شك نمیدانند كه آنچه در این گزارش
پیرامون برخی اشخاص آمده ،یك دهم چیزهایی نیست
كه بهدرست یا غلط ،مردم در محافل و قهوهخانهها برای
همدیگر بازگو میكنند.
شهبانو با خشونت تلفن را قطع كرد ،ولی گزارش به شاه
داده شد .تیمسار «مقدم» نه از كار بركنار شد و نه مورد
سرزنش قرار گرفت .گمان میكنم آن نوشته دقیق و خشن،
آشكارا در سال ۱۹۷۸اخطاری از سوی آمریكاییان یا پارهای از
نظامیان آمریكایی به شاه بود كه نگران دسیسهای بودند كه
در واشنگتن علیه ایران نطفه بسته و در حال كامل شدن بود.
در زمان «كندی»« ،كاخ سفید» طرح كودتایی را بهوسیله