Page 15 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۳ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌1‌‌5‬شماره‌‪188۹‬‬                                      ‫درختان خیس از باران را ببیند‪ .‬وقتی چیزی ندید‪ ،‬با یأس آشکار‬  ‫ترسیم میکند‪ .‬او پس از اینهمه سال که از درگذشت‬
‫جمعه ‪ 4‬تا پنجشنبه ‪ 10‬اوت ‪۲0۲۳‬‬                                 ‫در چهره رو به امیر گفت‪« :‬خیس نیست! تو به من گفتی‬            ‫شاه گذشته‪ ،‬خواننده را با این موضوع روبرو میکند که به‬
                                                              ‫باران آمده!» او دقیقا میدانست که بارش هر شهر در هر‬          ‫راستی این گفتار قصار شاه تا چه اندازه حقیقت دارد که‬
‫و خدماتش باشند محروم ساخت‪ :‬پادشاهی که تنها زمانی‬              ‫استان چند میلیمتر بوده است‪ .‬او از میزان آب هر سد با خبر‬     ‫«قدرناشناسی طبیعت مردم است» و مجسمهاش «به وقتش‬
‫تاجگذاری کرد که «درصد رشد اقتصادی ایران از ایالات متحده‬       ‫بود؛ چون همه آنها‪ -‬تا آن زمان بیست و یک سد‪ -‬در دوران‬
                                                              ‫خودش ساخته شده بودند‪ .‬و غالب اوقات در فصل بارندگی یا‬                                  ‫بجای خود بر میگردد!»‬
       ‫آمریکا و بریتانیای کبیر و فرانسه پیشی گرفته بود»‪.‬‬      ‫بعد از بارش برفی سنگین‪ ،‬دوست داشت با هواپیما به سراسر‬       ‫با اینهمه پاسخ یا پاسخهایی برای چرایی رویدادهای تاریخی‬
‫نه تنها این‪ ،‬وی در این مراسم‪ ،‬تاج نیابت سلطنت بر سر‬           ‫کشور پرواز کرده و سطح آب را از بالا بررسی کند‪ ».‬باران را‬    ‫چیزی نیست که به سادگی بتوان در میان روایات و خاطرات‬
‫یک زن نهاد و خشم و کینه را در دل سیاه مرتجعان شعلهور‬          ‫برای مردمی میخواست که میدانست آب در سرزمین پهناور‬           ‫یافت‪ .‬اندرو اسکات کوپر درباره گفتگوهایی که برای نوشتن‬
‫ساخت تا در چهارراه حوادث تاریخ که عوامل متعدد داخلی و‬                                                                     ‫این کتاب با افراد مختلف انجام داده میگوید‪« :‬خاطره در گذر‬
‫خارجی در آن نقش بازی میکنند‪ ،‬بنیادگرایی اسلامی و خمینی‬                   ‫ولی خشک آنها به راستی مایهی حیات است‪.‬‬            ‫زمان تغییر میکند و بیشتر کسانی که با آنان مصاحبه کردم‬
‫به «چراغ راهنما»یی تبدیل شوند که ایران را از «ف ّر ایزدی» به‬  ‫یکی از این مردم‪« ،‬حسین فردوست» از خانوادهای‬                 ‫تاریخها و جزئیات گفت و شنودها را فراموش کرده بودند و یا‬
                                                              ‫«فرودست» بود که رضاشاه وی را به همنشینی ولیعهدش‬             ‫وقایع را با هم خلط میکردند‪ .‬خوشبختانه من توانستم صحت‬
                     ‫سوی ش ّر اهریمنی رهنمون شد‪.‬‬              ‫برگزید و حتا در مدرسه شبانهروزی سوئیس نیز وی را همراه‬       ‫گفتههای آنان را وارسی کنم و آنها را با مصاحبهشوندگان‬
‫دنبال کردن چنین مسیری توسط مرتجعان و در همکاری‬                ‫پسرش کرد‪ .‬نویسنده درباره این دوستی و اعتمادی که شاه به‬      ‫دیگر و نیز منابع دست اول از جمله خاطرات و نامهها و‬
‫با نیروهای داخلی و خارجی‪ ،‬با پادشاهی که از صمیم قلب‬           ‫فردوست داشت مینویسد‪« ،‬شاه حاضر نبود کلامی بر ضد‬             ‫یادداشتها و گزیدههای جراید مقابله کنم‪ ».‬و البته در این‬
‫معتقد بود «اگر ملتم مرا نخواهد‪ ،‬با زور نخواهم ماند»‬           ‫رفیق قدیمی دوران مدرسهاش بشود‪ .‬او شایعات و گزارشها‬          ‫میان از اسناد دوران جیمی کارتر که از طبقهبندی خارج شدند‬
‫چندان مشکل نبود‪ .‬ارتجاع و مشروعهخواهان چپ و راست‬              ‫حاکی از پول گرفتن فردوست از دستگاه اطلاعاتی روسیه یا‬        ‫نیز سود بردهاست‪.‬براساساینمطالعهیاینمنابعاست که‬
‫«سحر شاه» و «جاویدشاه» را باطل کردند بدون اینکه متوجه‬         ‫بریتانیا را تهمت میشمرد و رد میکرد‪ .‬او گله میکرد که‬         ‫مینویسد‪« :‬همینطور که تحقیقم پیش میرفت برایم روشن‬
‫این حقیقت ناگزیر باشند که گذشته از جنبههای تاریخی‬             ‫«حتی نمیتوانند یک دوست را به من بینند!» شاه به فردوست‬       ‫شد که با دو روایت از انقلاب سر و کار دارم‪ ،‬یکی آمریکایی‬
‫و فرهنگی‪ ،‬از نظر اقتصادی‪ ،‬اگر نتوانند شرایطی بهتر از‬          ‫آنقدر اطمینان داشت که به همسرش گفته بود اگر خواست از‬
‫دوران پهلویها برای ایران به ارمغان بیاورند‪ ،‬طلسم «شاه» و‬      ‫صحت اطلاعاتی مطمئن شود یا اگر نتواست جواب مقتضی را‬                                         ‫و دیگری ایرانی‪».‬‬
‫«جاویدشاه» فراتر از دو شاه پهلوی و به مثابه یک نهاد گریبان‬                                                                ‫به این ترتیب به نظر میرسد روایتهای انقلاب ‪ ۵۷‬از یکی‬
                                                                   ‫از جایی در دولت بگیرد نظر فردوست را جویا شود‪».‬‬         ‫دو تا بسیار فراتر باشد به ویژه آنکه نسلهای جوان ایران که‬
                            ‫آنها را خواهد گرفت‪.‬‬               ‫اما حسین فردوست «مار در آستینی بود که از احساس‬              ‫اصلا آن دوره را ندیدهاند بر اساس زندگی و تجربهی ملموس‬
‫کسانی که گاهی با تکیه بر «اگر» میگویند‪ ،‬اگر شاه‬               ‫ظلمی شدید و کینهبرانگیز تغذیه میکرد‪ .‬او هرگز اصل و‬
‫میماند‪ ،‬اگر شاه فلان تعداد را میکشت‪ ،‬اگر شاه این یا آن‬        ‫نسب خود را فراموش نکرده بود‪ :‬پسر نظامی دونپایهای که‬               ‫از جمهوری اسلامی‪ ،‬به روایتهای دیگری میرسند‪.‬‬
‫کار را میکرد‪ ،‬خمینی و رژیم ارتجاعیاش پیروز نمیشدند‪،‬‬           ‫برای خدمت به قدرتمندترین خانواده کشور در سنی حساس‬           ‫خود اندرو اسکات کوپر در گفتگویی که کیهان لندن در سال‬
‫این نکته مهم را فراموش میکنند که اگر شاه به این «اگر»ها‬                                                                   ‫‪ ۱۳۹۵‬با وی داشت در پاسخ به این پرسش که «کتاب شما را‬
‫عمل میکرد‪ ،‬از یکسو با توجه به شرایط داخلی و خارجی و‬                                   ‫از والدینش جدا شده بود‪».‬‬            ‫تلاشی برای اعادهی حیثیت دودمان پهلوی توصیف کردهاند؛‬
‫دیگر «اگر»های آن دوران‪ ،‬معلوم نیست به چه نتایجی منجر‬          ‫به هر حال‪ ،‬میوهی تل ِخ قدرتی که همراه با رشد اقتصادی‪،‬‬       ‫آیا به نظر شما این توصیف عادلانه است؟» میگوید‪« :‬من‬
‫میشد و از سوی دیگر هرگز ش ّر اهریمنی جمهوری اسلامی از‬         ‫قدرت سیاسی را بین نیروهای اجتماعی و شهروندان توزیع‬          ‫با این برداشت موافق نیستم‪ .‬من هرگز تلاشی برای اعادهی‬
‫نزدیک تجربه نمیشد تا قدر موهبتهایی که جامعه داشت‬              ‫نکرده بود‪ ،‬در خانوادهی پادشاهی که بیشتر به خدمت و نام‬       ‫حیثیت شاه و یا هر شخص دیگری نکردهام‪ .‬در جریان‬
‫و میبایست برای بیشتر کردن آنها و نه ویرانیشان بکوشد‪،‬‬          ‫نیک فکر میکرد‪ ،‬به نوشتهی این کتاب‪ ،‬به با ِر فساد نشست‪.‬‬      ‫پژوهشهایی که انجام دادم متوجه شدم که بسیاری از توده‬
‫چنان دانسته شود تا نسلهایی که آن دوران را ندیدهاند‪ ،‬آینده‬     ‫فسادی که شاه نه باور و نه قبول میخواست بکند‪ .‬رشد‬            ‫ایرانیان ازهماکنونشاهومیراثیراکهازخودبجاگذاشتبار‬
‫را در گذشتهی خود بازیابند و آن را در گرو غلبه بر فاجعهی‬       ‫اقتصادی دهه پنجاه خورشیدی بدون رشد لازم سیاسی از‬
                                                              ‫یکسو به اختلاف دارا و ندار دامن زد و از سوی دیگر پادشاه‬                                ‫دیگر ارزیابی میکنند‪».‬‬
                          ‫جمهوری اسلامی بدانند‪.‬‬               ‫را از نهادهای مدنی که بتوانند در بزنگاه تاریخ‪ ،‬پشتیبان او‬   ‫وی ادامه میدهد‪« :‬درواقع من در جریان دیدار خود از ایران‬
‫شاید به دلیل همین کامیابیها و ناکامیهاست که به نظر‬                                                                        ‫در سال‪ ۲۰۱۳‬متوجه این نکته شدم که گروهی از روشنفکران‬
‫نویسندهی «سقوط بهشت»‪« ،‬داستان زندگی شاه ایران در‬                                                                          ‫و نویسندگان ایرانی سالهاست سرگرم بررسی چنین روایاتی‬
                                                                                                                          ‫شدهاند که بسیار به دردشان خورده است‪ .‬مشکل آن است که‬
                     ‫خور آمدن در شاهنامه» است‪.‬‬                                                                            ‫کنجکاوی آمیخته با روشنفکری‪ ،‬نسل بعدی را راضی نمیکند‪.‬‬
‫اما گذشته از جنبههای دراماتیک سیاست که همواره و‬                                                                           ‫امیدوارم که دانشجویان و دانشپژوهان جوان هدف حملات‬
‫همه جا وجود دارد‪ ،‬تاریخ مانند منشور است‪ .‬یک سطح آن‬                                                                        ‫و انتقاداتی که من قرار گرفتم‪ ،‬قرار نگیرند‪ .‬آنان باید به خاطر‬
‫مستندات و سطح دیگر آن رویدادها هستند‪ .‬سطح سوم اما‬                                                                         ‫داشته باشند که ما برای خوشآمدن دیگران و یا رضایت از‬
‫روایاتی هستند که بستگی به این دارند که به منشور تاریخ‬
‫از کدام زاویه نگریسته شود‪ .‬آنچه مسلم است این است که‬                                                                        ‫آنچه وجود دارد‪ ،‬نیامدهایم‪ .‬باید بپرسیم و باز هم بپرسیم‪».‬‬
‫حقیقت آبادی دوران پهلوی و ویرانی چهل و اندی سال اخیر‬
                                                                                                                                                   ‫همیشه در انتظار باران‬
                ‫را در این منشور نمیتوان تحریف کرد‪.‬‬                                                                        ‫بخشی از «سقوط بهشت» به زندگی روزانه شاه اعم از کار‬
‫کتاب «سقوط بهشت» با مستندات و روایات متعدد از‬                                                                             ‫و خورد و خوراک و علائق و نگرانیهای وی اختصاص دارد‪.‬‬
‫رویدادها تلاش میکند این حقیقت آشکار را در برابر خواننده‬                                                                   ‫یکی از نکات قابل توجهی که در اوایل کتاب به آن اشاره‬
‫قابل تشخیص کند‪ .‬از همین رو چه بسا خوانندگانی که به‬                                                                        ‫میشود اهمیت باران برای محمدرضاشاه پهلوی و به عنوان‬
‫این نتیجه برسند که این «بهشت» یا «ف ّر ایزدی» به مثابه یک‬                                                                 ‫پادشاه یک سرزمین خشک و کمآب است‪ .‬اندرو اسکات کوپر‬
‫نشانهی تاریخی و فرهنگی که به یک «فرد» وابسته نیست و‬                                                                       ‫این موضوع را چنین توصیف میکند‪« :‬خبر بارش باران شادی‬
‫نمیتواند از مردم و سرزمینی که حامل آن بودهاند‪ ،‬جدا باشد‪،‬‬                                                                  ‫و رضایت در پی داشت‪ .‬روز بیباران در پیاش پیشانیای‬
‫فقط گم شده و باید آنقدر به جستجو ادامه داد تا دوباره‬                                                                      ‫گرهخورده و غمگین بود… یک روز صبح امیر [پورشجاع] به‬
‫آن را یافت و همچون داستانهای شاهنامه جایگزین «ش ّر‬                                                                        ‫شاه خبر میدهد که در طول شب باران باریده است‪« :‬او‬
‫اهریمنی» کرد‪ .‬آیا تاریخ معاصر ایران به تراژدیهای شاهنامه‬                                                                  ‫بسیار شاد شد»؛ به حدی که کنار پنجره رفت تا شاخههای‬

       ‫که شبیهترین آنها «داستان ضحاک» است‪ ،‬نیست؟!‬

‫*این کتابگزاری نخستین بار ‪ ۲۶‬دیماه ‪ ۱3۹۹‬در کیهان لندن‬

‫منتشرشد‪.‬برایخریدنکتاب«سقوطبهشت»بهاینلینکمراجعه‬

‫کنید‪/https://kayhanlife.com/fall-of-heaven_farsi.‬‬

                                                              ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20