Page 14 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۳ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌4‬شماره‌‪‌1۹0۹‬‬
                                                                                                               ‫جمعه ‪ 1‬تا ‪ ۷‬دیماه ‪140۲‬خورشیدی‬

        ‫«نگاهی از درون به جنبش چپ ایران» (‪)۴‬‬
‫از انگلستان به عنوان «عنصر نامطلوب» اخراج شدم و در فرانسه دریافتم‬

‫بازنشر‬      ‫كه مرا به شركت در توطئه ترور شاه متهم كردهاند!‬

        ‫وقتی پس از انقلاب به ایران بازگشتم توانستیم خیلی سریع به اشتباهاتمان پی ببریم‬

        ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪ :‬از مهر تا آذر ماه ‪ - ۱۳8۴‬از شماره ‪۱۰۷۵‬تا ‪)۱۰8۲‬‬

           ‫حمید شوكت‬                                    ‫كنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی و سازمان انقلابی كه از ائتلاف آن با حزب توده به‬
                                                        ‫وجود آمد در سوق دادن مبارزه سیاسی به مسیر مبارزه چریكی و اقدام مسلحانه علیه رژیم‬
‫=هنوز نگفتهای وجه تمایز تو با دیگر رهبران سازمان‬        ‫پیشین ایران نقش مؤثر داشتند‪ .‬حمید شوكت‪ ،‬از فعالان كنفدراسیون‪ ،‬در سالهای اخیر به‬
                       ‫انقلابی در چه بوده است؟‬          ‫تدوین تاریخ شفاهی كنفدراسیون همت گماشته و چند كتاب زیر عنوان «نگاهی از درون به‬

                   ‫ــ این را باید از دیگران بپرسی‪.‬‬                 ‫جنبش چپ ایران» انتشار داده كه آخرین آنها گفتگو با محسن رضوانی است‪.‬‬
   ‫=میخواهم از تو بپرسم‪ .‬خود را چگونه میبینی؟‬           ‫در این كتاب‪ ،‬گفتنیهای بسیار از كم و كیف فعالیتهای پنهان و ارتباطات كنفدراسیون و‬
‫ــ من همیشه این آموزش مائوتسه دون را دنبال میكردم‬
                                                                  ‫سازمان انقلابی بهصورت گفت و شنود بین شوكت و رضوانی بازگو شده است‪.‬‬
                    ‫كه باید خود را وقف خلق كرد‪.‬‬         ‫خوانندگان عزیز و پژوهندگان تاریخ معاصر ایران را به مطالعه این كتاب كه بخشهایی از آن‬
                     ‫=دیگران نیز چنین كردند‪.‬‬
          ‫ــ من صداقت انقلابی خود را حفظ كردم‪.‬‬                        ‫برای درج در صفحه خاطرات و تاریخ برگزیده شده است دعوت میكنیم‪.‬‬
                   ‫=نقطه ضعفت در كجاست؟‬                 ‫گزیده كتاب را از مأموریت پرویز نیكخواه و عزیمت وی به تهران میآغازیم‪« .‬گروه‬
‫ــ وقتی یك خطی را میپذیرفتم تا آخر میرفتم و‬             ‫نیكخواه» پس از حادثه تیراندازی به محمدرضاشاه در كاخ مرمر (‪۲۱‬فروردین ‪ ) ۱۳۴۴‬به عنوان‬
‫مكثی نمیكردم‪ .‬شنیدهام دختر ماركس از او پرسیده است‬       ‫متهم اصلی شناخته شد‪ .‬پرویز نیكخواه و تعدادی دیگر از افراد تیم او بازداشت و محاكمه‬
‫بزرگترین كییفیتاش در كجاست؟ ماركس گفته است شك‬           ‫شدند‪ .‬نیكخواه پس از آن كه قسمتی از دوران محكومیت خود را در زندان گذراند آزاد شد و‬
‫داشتن‪ .‬من این حرف ماركس را نادیده میگرفتم و همواره‬      ‫چون به تحولات ناشی از «انقلاب سفید» در جامعه ایران عقیده پیدا كرده بود مانند كورش‬
‫به درست بودن راهمان به شكلی افراطی اطمینان داشتم‪.‬‬       ‫لاشایی تصمیم به همكاری برای پیشبرد این برنامه گرفت‪ .‬او در سازمان رادیو تلویزیون ملی‬
                      ‫میتوانی نمونهای بیاوری؟‬           ‫ایران مشغول كار شد و پس از انقلاب اسلامی در شمار نخستین كسانی بود كه اعدام شدند‪.‬‬
‫ــ میگویند بایزید بسطامی درس الهیات میداد و قرار‬
‫بود وجود خدا را اثبات كند‪ .‬یكی از شاگردانش گفته بود‪:‬‬                                  ‫گاه ممكن نمیشد‪.‬‬          ‫=حمید شوكت ــ در خصوصیاتی كه برشمردی از خطر‬
‫«استاد! آن چه میگویید باعث میشود من به نبودن خدا‬        ‫=نكته قابل تأملی است‪ .‬در بحبوبه انقلاب‪ ،‬هنگامی‬                               ‫كردن سخنی در میان نیست‪.‬‬
‫برسم» و بایزید بسطامی خنجری به او میدهد و میگوید‪:‬‬       ‫كه سنگ روی سنگ بند نبود تو میخواستی به عنوان یك‬
‫«اگر چنین است مرا بكش‪ ».‬میخواهم بگویم گاه آن‬            ‫انقلابی حرفهای كه سالیان سال در رویای چنین روزی بود‪،‬‬   ‫محسن رضوانی ــ در این زمینه پرسشی طرح نكردی تا‬
‫قدر بر اعتقاداتمان پای میفشاریم كه گاه بدون آن كه‬       ‫كنار بكشی و كتاب بخوانی؟ لنین در پایان كتاب «دولت‬                                        ‫پاسخ بدهم‪.‬‬
‫متوجه باشیم به ضد خود تبدیل میشد‪ .‬شاید اگر كمی‬          ‫و انقلاب» میگوید الان فرصت نوشتن نیست و باید به‬
‫شك میكردم‪ ،‬بهتر میتوانستم خدمت بكنم‪ .‬این مایه در‬                                                               ‫=بگذارید این پرسش را به نوع دیگری عنوان كنم‪ .‬بین‬
‫من كم بود‪ .‬من روزگاری بر این امر اعتقاد مطلق داشتم كه‬                                  ‫انقلاب پرداخت‪.‬‬          ‫رهبران سازمان انقلابی علیرغم نكات مشتركی كه داشتند‪،‬‬
‫راه نجات ایران اقدام به مبارزه مسلحانه است‪ .‬پافشاری بر‬  ‫ــ تعجب میكنم با این كه این همه مخالف لنین هستی‬        ‫تفاوتهایی نیز موجود بود‪ .‬آن چه تو را از دیگران ممتاز‬
‫این اعتقاد شاید از آنجا ناشی میشد كه در خارج از كشور‬
  ‫محیط زنده برای فراگرفتن عقاید صحیح وجود نداشت‪.‬‬                                  ‫از او نقل قول میكنی‪.‬‬                                        ‫میكرد چه بود؟‬
                                                        ‫= باید از خودت تعجب كنی كه با همه ارادتی كه به‬         ‫ــ یكی صداقت بود و دیگری فعالیت پیگیر انقلابی‪.‬‬
                                    ‫=چرا؟‬                                                                      ‫میبایست از خود گذشته میبودی و از همه چیز خود‬
‫ــ چون همه چیز فرقهای بود و گروه گرایی غلبه داشت‪.‬‬       ‫لنین داشتی و داری در گرماگرم انقلاب یاد كتاب خواندن‬
‫=میان خودتان هم فرقه گرایی و گروه گرایی حاكم‬            ‫افتاده بودی‪ .‬به عنوان یك انقلابی حرفهای میبایستی‬                                          ‫میگذشتی‪.‬‬
                                                        ‫كششی غریزی میداشتی كه در طوفان حوادث قرار‬              ‫=اینها عمومی است‪ .‬میخواهم بدانم تو چه‬
                                        ‫بود‪.‬‬            ‫بگیری‪ .‬علاوه بر این‪ ،‬مگر در تمام آن سالهای زندگی مخفی‬
                                                                                                                                           ‫خصوصیاتی داشتی؟‬
                                                                   ‫در اروپا فرصت مطالعه پیدا نكرده بودی؟‬       ‫ــ نمیدانم‪ .‬شاید رفتن زیر بار مسئولیتها بود‪ .‬شاید این كه‬
                                                        ‫ــ در انگلیس كه بودم‪ ،‬پیش از آن كه مخفی شوم‪،‬‬
                                                        ‫هر چند وقت یك بار كلی كتاب میخریدم و یك به یك‬                      ‫مسئولیتهایم را با موفقیت انجام میدادم‪.‬‬
                                                        ‫آنها را مطالعه میكردم‪ .‬این را جزو وظیفه زندگی خود‬                          ‫=دیگران جز این میكردند؟‬

                                                          ‫میدانستم‪ .‬اما خواندن رمان از كارهای اصلی من نبود‪.‬‬    ‫ــ نه‪ ،‬رفقای دیگر رهبری سازمان نیز همین خصوصیات‬
                                                                    ‫=از چه نوع رمانهایی خوشت میآمد؟‬                                                ‫را داشتند‪.‬‬

                                                        ‫ــ بیشتر از همه از رمانهای ویكتور هوگو و داستایوسكی‬                          ‫=پس ویژگی تو چه بود؟‬
                                                        ‫كه در ایران خوانده بودم‪ .‬از رمانهای دوریس لسینگ كه‬     ‫ــ دنبال مقام نبودم‪ .‬مثلا پس از انقلاب كه حزب رنجبران‬
                                                        ‫در ایران به دنیا آمده و پدرش دیپلماتی انگلیسی بود نیز‬  ‫را درست كردیم‪ ،‬مرا به عنوان دبیر اول حزب انتخاب كردند‪.‬‬
                                                                                                               ‫من مخالف این كار بودم و چند نفر دیگر را پیشنهاد كردم‪.‬‬
                                                                                        ‫خوشم میآمد‪.‬‬
                                                                  ‫=پیشتر گفتی به تئاتر نیز علاقمند بودی‪.‬‬                                    ‫=چرا پذیرفتی؟‬
                                                        ‫ــ از جوانی سینما رو بودم و تئاتر نیز میرفتم و تمام‬    ‫ــ حزب خواست كه بپذیرم‪ .‬پیش از تشكیل حزب رنجبران‬
                                                                                                               ‫نیز وقتی در اردیبهشت ‪ ،1358‬چهارمین كنفرانس سازمان‬
                                                                       ‫نمایشنامههای شكسپیر را دیده بودم‪.‬‬       ‫انقلابی را در تهران تشكیل دادیم و برای اولین بار همه‬
                                                        ‫=كدام یك از شخصیتهای نمایشنامههای او مورد‬              ‫كادرهای علنی و مخفی حزب زیر یك سقف جمع شدند‪،‬‬
                                                                                                               ‫اصرار كردم رفیق علی صادقی عهدهدار مسئولیتها شود‪.‬‬
                                                                                         ‫علاقهات بود؟‬          ‫میخواستم بارم كمی كمتر باشد‪ ،‬چون در تمام آن سالها كه‬
                                                        ‫ــ بیشتر برای استراحت به تئاتر میرفتم و با دید آموزشی‬  ‫مخفی بودم هیچ زندگی خصوصی نداشتم‪ .‬دلم میخواست‬
                                                                                                               ‫بنشینم و كتاب بخوانم‪ ،‬اما كارها آنقدر زیاد بود كه هیچ‬
                                                                                         ‫نگاه نمیكردم‪.‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19