Page 21 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۷ (دوره جديد
P. 21

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌1‬شماره‌‪1۹1۳‬‬                                  ‫درباره معنی و ابعاد شکوهمند بودن و نیز سیاستهای‬              ‫برخاسته از آرمانگرایی به عنوان پاسخی به آسیبهای‬
‫جمعه ‪ ۲۶‬ژانویه تا پنجشنبه ‪ 1‬فوریه ‪۲0۲4‬‬                    ‫استعماری نسبت به آن را نیز به دنبال داشت‪ .‬درواقع‬             ‫عقلانیت محاسبهگر و منفعتطلب عصر روشنگری‪ ،‬و منابع‬
                                                          ‫قرن ‪ ۱۹‬آغاز عصری است که در آن مکتب اقتصادی لیبرال‪،‬‬           ‫الهام مذهبی و روحانی که میخواست آرمانی بودن را به‬
‫را در جامعه خویش برقرار سازند‪ .‬همین ناتوانی انگیزهای را‬   ‫موسوم به سرمایهداری‪ ،‬با چالشهای عمدهای مواجه شد‪.‬‬             ‫طریقی عملی در جامعه به تحقق درآورد‪ ،‬جستجو کرد‪ .‬با‬
‫برای بازتعریف مفهوم لیبرال بودن با تعهد به خیر عمومی‬      ‫از یکسو‪ ،‬سوسیالیسم آرمانگرا و مارکسیسم مبانی نظری و‬          ‫این وصف‪ ،‬ابهاماتی در نظریههای آنان وجود داشت که‬
‫به وجود میآورد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬تحقق بخشیدن به آرمان‬            ‫نیز سلطه انحصاری لیبرالیسم اقتصادی بر منابع و روابط‬          ‫در نهایت نهضت سوسیالیسم آرمانگرا برای دفاع از حقوق‬
‫توسعه انسانی و شکوفایی استعدادها برای تنظیم جامعهای‬       ‫اجتماعی تولید را به چالش کشیدند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬خود‬            ‫محرومین را به شکست کشاند‪ .‬این ابهامات و تناقضات به‬
‫سالم و عادلانه آنگونه که از درون عقلانیتی عمیق و آگاهانه‬  ‫مکتب لیبرال از سرچشمههای کلاسیک خود فاصله گرفته‬              ‫نوعی ذاتی بودند زیرا این متفکران به همراه سرمایهداران‬
‫سرچشمه میگیرد‪ ،‬منابع توجیه لیبرالیسم از فردگرایی‬          ‫و به دو جریان نئولیبرالیسم و لیبرالیسم اجتماعی انشعاب‬        ‫خیراندیش میخواستند آرمانهای مدینه فاضله خود را در‬
‫اقتصادی به سوی فردگرایی اجتماعی و ریشهدار را فراهم‬        ‫پیدا کرد‪ .‬علت اصلی این انشعاب‪ ،‬وجود جامعه به شدت‬             ‫متن واقعیت جامعه تحقق بخشند‪ .‬این آرمانها نمیتوانستند‬
                                                          ‫طبقاتی قرن ‪ ۱۹‬و فقر گسترده و عمیقی بود که در متن و‬           ‫رابطه دقیق و سازندهای با روشهای واقعگرایانه که ضرورت‬
                                  ‫میآورد‪]ix[.‬‬             ‫مرکز دوران ویکتوریایی به وجود آمده بود و با امپریالیسم‬       ‫حیات اجتماعی بودند‪ ،‬برقرار نمایند‪ .‬درواقع آنان به دنبال‬
‫سوسیالیسم مارکسیستی جریان سوم چپگرایی را تشکیل‬            ‫بریتانیای کبیر بر عمده نقاط جهان از جمله آفریقا حکم‬          ‫نوعی هماهنگی میان ادبیات و آرای مدینه فاضلهای بودند‬
‫میدهد که میبایست آن را در فلسفه مارکسیستی جستجو‬           ‫میراند‪ .‬فقر مهلک طبقات عمدهای از مردم در جوامع‬               ‫که میتوانست عقلگرایی نوین و فرآیند صنعتی شدن‬
‫کرد‪ .‬اساس بحث هم این است که نظام سرمایهداری اولیه‬         ‫سرمایهداری آن دوران که در آن اندیشههای آزادیخواهانه و‬        ‫را به نوعی به برابری‪ ،‬انسانیت‪ ،‬و نداهای معنوی متعهد‬
‫توانست با تغییرات بنیادین در نقش افراد در پیشرفت‬          ‫تقاضا برای برابری به اوج خود رسیده بود‪ ،‬این پرسش را برای‬     ‫سازد‪ .‬به همین دلیل مدافعان سوسیالیسم آرمانگرا پاسخ به‬
‫اقتصادی ابزارهای تولید و روابط حاکم برآن را به گونهای‬     ‫بسیاری از متفکران آن زمان ایجاد کرد که چرا نظام لیبرال با‬    ‫رنجهای بشری و ریشهکن کردن نابرابری و فقر را در سیمای‬
‫تنظیم نماید که جامعه‪ ،‬حداقل در ابعاد نظری به سوی‬          ‫وجود تکیه بر مفاهیم متعالی انسانی مانند آزادی‪ ،‬برابری و‬      ‫جامعه هماهنگی جستجو میکردند که در آن مردم ضمن‬
‫رفاه بیشتر برای همه سوق داده شود‪ ،‬ولی همان نظام‬           ‫برادری‪ ،‬جامعه را به زشتترین اشکال محرومیت‪ ،‬به حاشیه‬          ‫برخورداری از آزادیهای بنیادین خود‪ ،‬مانع از پایمال کردن‬
‫به تضادی غیرقابل انکار میان ساختار اقتصادی و اهداف‬        ‫رانده شدن طبقات کارگری‪ ،‬و تقسیم طبقاتی کشانده است؟‬
‫تعیین شده آن و نیروهای تولیدی کشیده شد‪ .‬درواقع‪ ،‬ظهور‬      ‫برای پاسخ به این پرسش غیرقابل چشمپوشی و اساسی‪،‬‬                                       ‫حقوق دیگران نیز بشوند‪.‬‬
‫سرمایهداری با خویش نابرابری را نیز به دنبال آورد چرا که‬   ‫هم متفکران سوسیالیست آرمانگرا‪ ،‬هم مارکسیست‪ ،‬و‬                ‫بر اساس باورهای بنیانگذاران این نوع سوسیالیسم‪ ،‬مانند‬
‫اینگونه نظام اجتماعی ماهیتا منافع فردی افراد قدرتمندتر‬    ‫هم بخش عمدهای از آگاهان مکتب لیبرال اندیشهها را به‬           ‫سن سیمون[‪ ،]v‬رابرت اوون[‪ ،]vi‬و چارلز فووریه[‪ ]vii‬زندگی‬
‫جامعه را تامین میکند‪ ،‬در حالی که حضور خود رادر پناه‬       ‫سوی معنا و مفهوم حق کشاندند‪ .‬واقعا اگر اندیشههای‬             ‫رهبانی و گریز از تجملات برای احیای تمدن انسانی فاضلانهی‬
‫شعار آزادی و فردگرایی توجیه مینمود‪ .‬از همان آغاز تقریباً‬  ‫پیشرو آن زمان مانند نظریه آزادیخواهی استوارت میل و‬           ‫فراموش شده‪ ،‬آمال اصلی سوسیالیستهای آرمانگرا را شکل‬
‫ده درصد از جمعیت کل دارایی عمومی را به قیمت نادیده‬        ‫یا سرمایهداری اخلاقی و خودکنترلکننده مورد نظر اسمیت‬          ‫میبخشید‪ .‬به همین دلیل آنان به نیکوکاری‪ ،‬خیرخواهی‪ ،‬و‬
‫انگاشتن اکثریت جامعه که نیروی اصلی تولید است در‬           ‫باید در عمل به بهبودی شرایط زندگی و سعادت طبقات‬              ‫خدمت به همنوع به عنوان فضایل اجتماعی توجه داشتند‪.‬‬
‫اختیار داشت‪ .‬با پیچیدهتر شدن روابط اجتماعی و اقتصادی‪،‬‬     ‫کارگری و دیگر محرومان منجر شود‪ ،‬پس چرا جامعه با‬              ‫در حالی که سوسیالیسم مارکسیستی اینگونه اوصاف را‬
‫رشد صنعت‪ ،‬و بزرگتر شدن جمعیت شهری‪ ،‬ثروت هرچه‬                                                                           ‫برآمده از ذات نظام سرمایهداری و توجیهی برای استعمار‬
‫بیشتر در دستان طبقات ثروتمند متمرکز شد‪ .‬با گسترش‬                       ‫بالاترین نرخ نابرابری و فقر مواجه است؟‬          ‫طبقات فروتر میدانست‪ .‬هر دو گروه انحصارطلبی و سلطه‬
‫انحصار بر منابع و روابط تولید توسط طبقات سرمایهداری‪،‬‬      ‫در پاسخ به اینگونه پرسشها بود که لیبرالیسم اجتماعی‬           ‫بر منابع و ابزار تولید توسط سرمایهداری را مایه اصلی‬
‫طبقه متوسط به تدریج حضور فعال خود را از دست داده و‬        ‫تعهدی عمیق برای اعاده حق آزاد بودن برای تعیین نوع‬            ‫همه تباهیها میدانستند‪ ،‬اما برای مقابله با آن روشهای‬
‫در طبقه کارگر سقوط کرد‪ .‬آنچه توسعه سرمایهداری با خود‬      ‫زندگی عادلانه را در مرکز فلسفه اجتماعی و سیاسی قرار‬          ‫متفاوتی را دنبال میکردند‪ .‬سوسیالیستهای آرمانگرا و‬
‫به همراه آورد در تضاد کامل با حقوق بشری بود که نوید آن‬    ‫داده و آنرا با تکیه بر مفهوم خیر عمومی باز کرد‪ .‬بحث‬          ‫روحانی مسلک اخلاقی نظرگاههای رمانتیک و رویاگونه‬
‫توسط فلاسفه لیبرال داده شده بود‪ .‬سرمایهداری نه تنها از‬    ‫اصلی در اجتماعیسازی (سوسیالیزاسیون) این است که‬               ‫را دنبال میکردند‪ ،‬در حالی که سوسیالیسم مارکسیستی‬
‫زمینههای اخلاقی که به آن وفاداربود خود را گسست‪ ،‬بلکه‬      ‫عاملیت عقلانی برای حفاظت از حقوق خویش آنرا از‬                ‫عملگرا‪ ،‬مادیگرا‪ ،‬بیخداگرا‪ ،‬انقلابی‪ ،‬و بنیادشکن بود‪]viii[.‬‬
                                                          ‫طریق منافع جمع درآمیخته و علاوه بر «آزاد بودن از…» به‬        ‫هرچند که اینگونه سوسیالیسم آرمانی به سرعت فرو‬
       ‫حضوری مسلط در سیستم قانونی به دست آورد‪.‬‬            ‫«آزاد بودن برای…» توضیح میدهد‪ .‬این تفسیر گسترده از‬           ‫پاشید و نتوانست مدینه فاضله خود را تاسیس کند‪ ،‬اما‬
‫نکته مهمی که باید در نظر داشت اینست که تضاد میان‬          ‫حقوق خویش با به رسمیت شناختن حقوق دیگران ملازمه‬              ‫هنوز میتواند درسهایی برای دنیای امروز داشته باشد‪ .‬در‬
‫نیروهای تولید و نیروهایی که غلبه انحصاری بر فرآیند‬        ‫دارد‪ .‬بنابراین مفهوم حق خود را با دو چهره نشان میدهد‪:‬‬        ‫حقیقت‪ ،‬سوسیالیسم آرمانی توانست آسیبهای حاصل از‬
‫تولید و کسب منافع حاصل از آن را داشتهاند‪ ،‬در تاریخ‬        ‫احساس آزاد بودن برای انتخاب در خصوص موضوعات‬                  ‫سرمایهداری انحصاری را به معرض نمایش بگذارد‪ ،‬هرچند‬
‫گذشته به انقلاباتی منجر شد‪ .‬ولی این انقلابات اساس روابط‬   ‫حیاتی تحقق انسانی از یکسو‪ ،‬و احساس آزاد بودن با ادراک‬        ‫که برای ریشهکن ساختن آنها نتوانست اقدامی روشن انجام‬
‫تولید و آگاهیهای حاصل از آنرا تغییر ندادهاند‪ .‬پس لزوماً‬   ‫آن به عنوان معیار انسان بودن برای همنوعان خویش‪ .‬به‬           ‫دهد‪ .‬علاوه بر این‪ ،‬سوسیالیسم آرمانگرا توانست اهمیت‬
‫انقلاب به تغییرات رهاییبخش منجر نمیشود چرا که در‬          ‫همین سبب‪ ،‬آزادی با تعهد سیاسی به آزادی دیگران همراه‬          ‫تعهد به انسانیت و اخلاق در مراودات اجتماعی را به‬
‫فضای پساانقلاب نیروهای مسلط به دلیل همان آگاهیهای‬         ‫و به همین دلیل ضرورتا به خیر عمومی معطوف است‪.‬‬                ‫معرض نمایش بگذارد‪ .‬این مکتب سوسیالیستی آرمانگرایانه‬
‫سلطهگر و فریبنده خود بار دیگر منابع حاصل از انقلاب را‬     ‫توماس هیل گرین این رابطه را به عنوان ظرفیتی برای‬             ‫به مخالفت جدی با رقابتهای غیرقابل کنترل‪ ،‬نزاع‪ ،‬و‬
‫از آن خود میسازند‪ .‬راه این نوع سلطه نیز از طریق استفاده‬   ‫فهمیدن حقوق فردی از طریق شناسایی همان حقوق برای‬              ‫جنگ بر سر منافع بیشتر برخاست که عمیقترین جراحات‬
‫طبقه مسلط از مفاهیم عمومی مانند اختیار‪ ،‬آزادی‪ ،‬و یا‬       ‫دیگران و از طریق آن نوعی شناسایی متقابل حق و تعهد‬            ‫را بر روح جوامع وارد کرده بودند‪ ،‬و بجای آن شفقت و‬
‫برابری انجام میشود و از این طریق طبقه حاکم را برای‬                                                                     ‫مهربانی‪ ،‬دوستی و همکاری را پیشنهاد میکرد‪ .‬در نهایت‬
‫رسیدن به مقاصد خود یاری مینماید‪ .‬به عنوان مثال مفهوم‬                               ‫اجتماعی تفسیر میکند‪.‬‬                ‫سوسیالیسم آرمانگرا توجهات را به هماهنگی میان تولید و‬
‫اختیار در جوامع سرمایهداری فقط محدود به کارآفرینان و‬      ‫این شکل لیبرالیسم ریشهدار میتواند آرمان حق‬                   ‫تفاهم اقتصادی از یکسو‪ ،‬و عواطف و نیازهای انسانی از‬
‫طبقات سرمایهداری است که کنترل بازار را در اختیار دارند‪.‬‬   ‫برخورداری از آزادی و خیر عمومی (عدالت اجتماع) را‬
‫اینان دیگرانی را که ایدئولوژی سرمایهداری شامل مباحث‬       ‫با یکدیگر همراه و هماهنگ سازد‪ .‬این در حالیست که‬                                         ‫دیگرسو معطوف نمود‪.‬‬
‫انتزاعی آزادی و برابری را به انتقاد میکشند‪ ،‬ناقض حقوق‬     ‫لیبرالیسم اختیارگرایی و نظریه مسلط اقتصادی لیبرالیسم و‬       ‫سوسیالیسم لیبرال‪ ،‬یا به عبارت بهتر لیبرالیسم اجتماعی که‬
‫بشر تلقی میکنند‪ .‬پس تا زمانی که این ابزارهای فریبنده‬      ‫نیز نهادهای اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬و اخلاقی آمیخته به آن‬          ‫به هیچ عنوان نباید با مارکسیسم اشتباه گرفته شود‪ ،‬یکی از‬
‫به ظاهر اخلاقی در اختیار طبقات حاکم سرمایهداری قرار‬       ‫به این دلیل که نمیتوانند نیاز به عدالت اجتماعی را تامین‬      ‫جریانات فکری سوسیالیستی است که میکوشید آیین لیبرال‬
‫دارد‪ ،‬امیدی به رهایی نیست‪ .‬به روشنفکران سیستم‬             ‫کنند‪ ،‬ناقص هستند‪ .‬به عبارت بهتر‪ ،‬انواع دیگر لیبرالیسم‬        ‫را با مفهوم خیر عمومی در پیوند قرار داده‪ ،‬و به تعبیری‬
‫سرمایهداری نیز که این مفاهیم را توضیح میدهند نمیتوان‬      ‫به دلیل ناتوانی در موضوع آزادیبخشی از پیامهای اصیل‬           ‫در جهت عدالت اجتماعی آنرا بیشتر انسانی سازد‪ .‬در‬
‫اعتماد داشت به این جهت که آنها با توجیه پایههای طبقاتی‬    ‫خود فاصله گرفتهاند‪ .‬به همین دلیل جوامع لیبرال دمکراسی‬        ‫حقیقت‪ ،‬قرن ‪ ۱۹‬میلادی صرف نظر از اینکه به عصر شکوه‬
‫اینگونه مفاهیم‪ ،‬همواره روابط قدرت را در جوامع محفوظ‬       ‫مبتنی بر بازار نتوانستهاند با وجود داعیه لیبرال بودن برابری‬  ‫ویکتوریایی معروف است‪ ،‬بیتردید انتقادات بسیار جدی‬
‫میدارند‪ .‬طبیعی است که نقد ایدئولوژی سرمایهداری‪،‬‬
‫خواننده آثار مارکس را میتواند به این نتیجهگیری اولیه‬

     ‫هدایت نماید که گفتمان حقوق بشر خواه از سوی‬
   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26