مازیار قویدل- جمشید شاه پس از به آگاهی رساندن برنامههای دوره شهریاری خود، دست به کار ساماندهی کشور شد و:
نخست آلت جنگ را دست بـرد
درِ نام جُستن به گــردان سپرد
بخش ۲۴- دو: جمشید، بنیانگذار ایرانی نوین
بنیانگذاری و ساماندهی ارتش نوین برای ایرانزمین، کاری نو سترگ است و این که چرا نُخست به بنیاد نهادن ارتش و راهاندازی توان پدافندی و دفاعی برای میهن دست میزند دارای انگیزههایست. انگیزهها و راز و رمزهایی که در گامهای پس از آن آشکار میشود.
شاه جمشید رهبری کشوری رابه دست میگیرد که مردمانش برای نُخستین بار– (در جهان آن روز)- با یاری و بهرهگیری از دانش و بینش و کوشش نیای جمشید شاه، از بیابانگردی و آوارگی رهایی یافته و برای رهایی از گزندهای گوناگون دارای جای و جایگاهی در کوه میگردند:
کیومرس شـد بــر جهـان کـدخـــدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
پس از کیومرس هوشنگ، به راز افروختن آتش پی میبرد و در پی آن، آهن را از دل سنگ درآورده و ابزارهای گوناگونی چون ارّه و تیشه میسازند. با داشتن آن ابزار دست به ساختن جوی و رود میزنند و آب را به جاهایی که میخواهند میبرند و دانهکاری میکنند.
تهمورس شاه نیز هم میهنانش را با بهرهگیری مداراجویانه از دام و داد آشنا میسازد و تنهای عریان مردم را نُخست با پوست پوشانیده، و پس از آن رشتن و بافتن از پشم و موی را بدانان میآموزد و در پایان نیز با یاری وزیر و رایزن اندیشمندش “شهرسپ”، خواندن و نوشته را برای مردمانش به ارمغان میآورد.
پس، مردمانش پیش از او و برای نُخستین بار در جهان آن روز، دارای جای و جایگاه، و همچنین پوشش و خوراکیهایی شدهاند که خود کاشته و پروردهاند و این خود میتواند، انگیزه تنگچشمی دیوان و اهریمنخویان را فراهم آورد.
بنا بر این، هوشنگ شاه، رهبری کشوری را به دست میگیرد که پیش از او به بزرگترین یافتههای دوران زندگی انسان– (بزرگترین یافتههای انسان، از سر آغاز پیدایش، تا همین امروزی که ما زندگی میکنیم و سده بیست و یکم میباشد، و:۱٫راز افروختن آتش، ۲٫دانهکاری و کشاورزی و ۳٫ خواندن و نوشتن باشد)- دست یافته است.
از اینها گذشته، خود او برنامههایی برای بهتر و برتر کردن زندگی مردمانش دارد که آنها نیز تنگچشمیها را چند برابر خواهد ساخت. برای همین:
نخسـت آلت جنگ را دست بــرد
در نـام جُسـتن به گـــردان سپرد
و با بهرهگیری از خرد پرورده شدهاش دست به ساخت و ساز جنگ ابزارهای میزند که اگر چه پیش از او کاربرد داشتهاند، جنسشان اما از پوست بود و او اینک نه تنها آنها را از آهن که به گونههایی ویژه میسازد:
به فــر کیـی نــرم کـــــرد آهنـــا
چو خود و زره* کرد و چون جوشنا*
چو خفتان* و چون دَرع و بَرگُستوان
همـه کــرد پیــدا به روشـن روان
سامان گرفتن این کار پنجاه سال به درازا میکشد:
بدین انــدرون سـال پنجـاه رنج
ببـرد و از این ساز بنهـاد گنج
یکی از نکتههای ریز و در خور نگرشی که در همین جوشن و زره و درع و برگستوان ساختن نهفته است، نامگذاری ویژه برای زره مردان، زنان و همچنین اسبان و پیلان و … میباشد. چرا که “دَرع”، زره زنان و “برگستوان” زره اسب و پیل و … است و این خود نمایانگر ارزشگذاری به انسان، چه زن و چه مرد، و همچنین جاندار یار و یاور انسان چه اسب و چه پیل و همانند آنهاست.
این نامگذاری ویژه جنگابزارها برای زنان و مردان، نمایانگر جایگاه ویژه زن و مرد به گونه دارنده جای و جایگاه ویژه خود، و بدون وابستگی به دیگری در فرهنگ ایران زمینیست. کاری که نه تنها در روزگاران کهن ، که در چند سده پیش از این نیز، در بسیاری از کشورهای غربی همانند و نمونه نداشته و در شماری از کشورهای آفریقایی و آسیایی هنوز هم ندارد.
نیروی نیساری و یا ارتشی بدین گونه راهاندازی میشود و سامان مییابد، با این همه یادمان باشد که این نیروی ارتشی یا نیساریان، در دوران جمشیدی هرگز به جنگ و یا رویارویی با دیگران نپرداخت، و شاید همان بودنش راه گزند و یورش را بسته بود.
این دوره ساختن و پرداختن و ساماندهی نیساریان و یا ارتشیان و جنگ ابزارشان پنجاه سال به درازا میکشد.
گام دیگر جمشید شاه در راستای آسایش مردمان، دوختن و فراهم آوردن جامه* و تنپوش بود. جمشید شاه به مردم رشتن و تافتن آموخت و از کتان و ابریشم و موی قز، پارچههای زیبا برای تنپوش و یا برای گستردنی بافت و ساخت:
بیاموخت شـان رشتــن و تـافتـــن
بـه تـار انــدرون پـــود را بـافتن
او رشتن را که در دوره پدرش تهمورس (گویی) به گونه آموزشی آغاز شده بود، گسترش داد و به مردمان آموخت که پس از رشتن و تافتن، بدوزند و بشویند و سپس بدوزند:
چـو شـد بافتـه شستـن و دوختـن
گـرفتنـــد ازو یک سر آموختـــن
روند پیشرفت این گونه رویدادها در شاهنامه، بی هیچ کم و کاستی با بررسیهای تاریخی و جامعهشناسانه، و همچنین دانش و بینش پیشرفته امروزی انسانی سازگاری دارد و از هرگونه کهنهانگاری و خرافهباوری به دور است. این کوشش نیز پنجاه سال دیگری از کوششهای شاهی را در بر میگیرد.
دهه سوم کوششها و ساماندهیهای جمشید شاهی، ردهبندی گروههای مردمی است:
چو این کرده شــد ساز دیگـر نهـاد
زمانه بــدو شاد و او نیـــز شـــاد
ز هـر پیشه ور انجمن گـرد کـرد
بدین انـدرون سال پنجـاه خــورد
از آنجا که درباره این ردهبندی به اندازه در خور باید نوشت، پیگیری کار به نوشتاری دیگر واگذاشته میشود.
۲۱ سپتامبر ۲۰۱۵
*زره پوشش جنگی دارای آستین کوتاه است، و جوشن دایرههای ریز فولادی دارد.
*خَفتان پیراهن زیر زره، درع زره زنانه
*”جامه” و “پای جامه”، دو نام واژه برای بالا پوش و پا پوش میباشند که امروز هنوز هم “جامه”، را برای تن پوش بالاتنه به کار میبرند و “پای جامه”، به کار گرفته نمیشود. واژه “پای جامه”، به زبان اروپایی راه یافت (پیژاما یا پیژامه) و پس از چندی از زبان فرانسوی یا فرانکی و یا فرنگی، دوباره به ایران باز گشت.
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش] [بخش هفت] [بخش هشت] [بخش نهم] [بخش دهم] [بخش یازدهم] [بخش دوازدهم] [بخش سیزدهم] [بخش چهاردهم] [بخش پانزدهم] [بخش شانزده] [بخش هفده] [بخش هژده] [بخش نوزده] [بخش بیست] [بخش بیست و یک] [بخش بیست و دو] [بخش بیست و سه]