چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ تقابل «مهر و نفرت»

- از مهمترین ویژگی‌های این قیام سراسری مردم، اراده‌ای استوار برای پایان بخشیدن به عمر حکومت مذهبی است. در حقیقت، این باور و اراده وصف‌ناپذیر در نزد مردم به وجود آمده که مذهب سیاسی شده فقط درپی خوان یغماست؛ بنابراین وجود آن مایه اصلی همه مصائب و مشکلاتی است که بر این سرزمین روا شده است. پس باید ریشه‌های آن برای همیشه کنده شود تا مردم، نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه، روی آرامش به خود ببینند.
- مقوله‌بندی‌ها، مرزبندی‌ها، وابستگی‌ها، و مهرورزی‌ها، و نفرت‌ها، همه در درون ساختارهای ذهنی و روانی افراد به وجود آمده و پس از آن است که از ابعاد پنهان خویش به طرف ویژگی‌های عینی  اجتماعی کشیده می‌شوند. این فرآیند تبدیل ذهنیت به عینیت با ابعاد آیینی و یا مذهبی می‌آمیزد و شبه‌آگاهی‌هایی را به وجود می‌آورد که در ذات خود چیزی جز جزم‌های آیینی و تحجّر نیستند.

سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ برابر با ۲۷ دسامبر ۲۰۲۲


محمود مسائلی – این نوشته به احترام خانواده‌های ارجمند همه عزیزان دربند در رژیم سفاک مذهبی تنظیم شده است.

تظاهرات در پشتیبانی از جنبش انقلابی مردم ایران / استانبول / ۱۳ دسامبر ۲۰۲۲

طرح موضوع

مبارزات بحق مردم ایران برای رهایی همچنان ادامه دارد، و  رژیم بی رحم و سرکوبگر اسلامی نیز با سبعیت بیشتری هر روز قربانیان دیگری برای خود بر می‌گزیند. جوانان هدف‌های اصلی سرکوب هستند زیرا رژیم به درستی می‌داند که نیروی جوان با آگاهی‌های عمیقی که نسبت به خود و محیط اجتماعی خویش به دست آورده، اصلی‌ترین خطر برای بقای رژیم بیدادگر است. در این تقابل وصف‌ناپذیر میان شوق جوانان برای رهایی و رژیم عقب‌مانده و خشک‌اندیش، بخش‌ها و لایه‌های دیگری از جامعه هم به تدریج مواضع روشن‌تری اتخاذ نموده‌اند. ورزشکاران، هنرمندان، استادان دانشگاه، کارگران و کشاورزان هم به صف مقابله با تحجّر رژیم اسلامی پیوسته‌اند. گویی دیگر مرزهای مغشوش و عاری از تعهد برای رهایی در حال فرو ریختن است. پیوستن بخش‌های از لایه‌های مذهبی، که وجود رژیم را مایه اصلی بی اعتباری اعتقادات خود می‌دانند، به نهضت مقاومت مردم، امید به رهایی را هرچه بیشتر مستحکم می‌سازد. شواهد نشان می‌دهد که این مردم مبارز دیگر نمی‌توانند آنهایی باشند، که خواه از روی اعتقادات مذهبی، و یا از جانب ترس، در برابر رژیم تمکین می‌کردند. دیوارهای ترس به سرعت در حال فرو ریختن است و گروه‌های مختلف جامعه هر روز بیشتر صف مبارزاتی خود را در برابر رژیم سفّاک و به شدت بی‌خرد مستحکم می‌سازند. از مهمترین ویژگی‌های این قیام سراسری مردم، اراده‌ای استوار برای پایان بخشیدن به عمر حکومت مذهبی است. در حقیقت، این باور و اراده وصف‌ناپذیر در نزد مردم به وجود آمده که مذهب سیاسی شده فقط درپی خوان یغماست؛ بنابراین وجود آن مایه اصلی همه مصائب و مشکلاتی است که بر این سرزمین روا شده است. پس باید ریشه‌های آن برای همیشه کنده شود تا مردم، نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه، روی آرامش به خود ببینند.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «کینه‌های کهن»

ویژگی دیگری را نیز می‌بایست در نظر گرفت. صفوف پیوسته مبارزات مردم به خوبی نشان می‌دهد که اتحادی عمیق و با پیامدهای سرشار از امید در میان مردم به وجود آمده  که به طرز حیرت‌آور و بی‌سابقه‌ای مرزهای تفاوت‌های قومی‌ و ملی و فرهنگی را به سرعت پشت سر گذاشته است. کردستان بلوچستان شده، و بلوچستان خوزستان، و خوزستان خراسان، و خراسان تهران  و همه ایران، همه ایران صرف نظر از ویژگی‌های قومی، ملی، مذهبی، هویتی و زبانی یک ایران شده‌اند؛ ایرانی که یک‌صدا مصمم است مرز و بوم مادری خود را از رژیم تبهکار فاسد پس بگیرد. از همه شگفت‌انگیزتر اینست که ایران امروز یک‌صدا  آرام آرام مایه‌های هویت اصیل خویش را بازمی‌یابد، و امید که بتواند ریشه‌های خود را در امتداد هویت باستانی خردمندانه خویش امتداد دهد. به همین دلیل است که می‌توان خیزش عمومی‌ مردم علیه نظام فاسد مذهبی را به عنوان نقطه عطفی در تاریخ کشور، و بی‌تردید شکل‌گیری اراده‌ای استوار برای یافتن هویت خویش نیز تفسیر کرد.

هم‌صدایی و همراهی ایرانیان مقیم خارج کشور نیز ویژگی‌های تحسین‌برانگیزی از اراده ملی برای پایان بخشیدن به عمر رژیم مذهبی را نشان می‌دهد. همه روزه در گوشه و کنار جهان ایرانیان شرافتمند با گردهمایی‌های خود صدای مردم مظلوم و ستمدیده را رساتر ساخته، به گوش مردم و مسئولان می‌رسانند. در اثر سعی و مساعی ایرانیان خارج کشور موفقیت‌های قابل توجهی مانند اخراج جمهوری اسلامی از کمیسیون مقام زن اتفاق افتاد، حمید نوری پیشتر با توسل به اصل صلاحیت جهانشمول به پیشگاه عدالت آورده شد، و شورای حقوق بشر، که از زیرمجموعه‌های مجمع عمومی‌ سازمان ملل متحد است نیز کمیسیون حقیقت‌یاب برای رسیدگی به جنایت‌های مستمر و سازماندهی شده نظام اسلامی علیه مردم خود تشکیل داده است.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ تئوری «ناهنجاری‌های اجتماعی»

این رخدادها و موفقیت‌های جنبش فراگیر مردم برای آزادی و استقرار دمکراسی همچنان امیدوارانه در حال تکامل و پیشرفت است. به هر حال، صرف نظر از ابعاد تحلیل خبری آنچه در حال تکوین است، هنوز برای تامل بیشتر و عمیق‌تر در خصوص چرایی شکل‌گیری خیزش عمومی‌ مردم و خشم آنان نسبت به مصیبت‌هایی که رژیم مذهبی در این چهل و اندی سال بر سر ملک و مردم آورده است، به بررسی نظریه‌های علمی‌ نیاز است. در چهار بخش این سری از نوشتارها، چشم‌اندازهای تئوریک متفاوتی توضیح داده شد. این بخش به معرفی و توضیح نظریه «مهر و نفرت»[۱] می‌پردازد.

دوگانگی مهر و نفرت

آغاز این بحث را می‌بایستی با این فرضیه آغاز کرد که خشم مردم نسبت به نظام حاکم مذهبی بطور عام و شرایط امروز ایران بطور خاص، مستلزم بررسی و تجزیه و تحلیل قدرت احساسی و هیجانی و وابستگی‌های گروهی دارد که به عنوان نیروی پیشبرنده جنبش آزادیخواهی و ایستادگی به شکل‌گیری «مهرورزی درون‌گروهی» و «نفرت برون‌گروهی» چهره خود را نشان می‌دهد. این ساز و کار در هر دو سوی گروه‌های رقیب دیده می‌شود. به عنوان مثال آنهایی که با ابعاد ایدئولوژیک حکومت مذهبی به جمود و تعصب افراطی کشیده شده و در جهت بقای رژیم مذهبی می‌کوشند، ممکن است به آیاتی از قرآن مراجعه کرده تا بتوانند مواضع خود را توضیح داده و یا توجیه کنند. آیه معروف «أشداء على الکفار رحماء بینهم» بی‌تردید بارزترین نقطه رجوع توجیهات آنهاست. این آیه قرآنی به هواداران نظام استبدادی مذهبی می‌آموزد  در دورن خود نوعی حلقه‌های عشق و مراوده به وجود آورده و بر مبنای آنچه خودشان ایمان دینی می‌نامند، آن علقه‌های الفت را استوار سازند، در حالی که دیگران، یعنی آنهایی را که برای آزادی با این نظام ستمگر در نبردی بی امان هستند به عنوان دشمنان خدا و دین مورد تنفر قرار می‌دهند و در نقطه مقابل مواضع هواداران نظام، مبارزان راه آزادی نیز از همه محدودیت‌های تحمیلی خودساخته مانند ویژگی‌های قومی، ملی، فرهنگی، مذهبی عبور کرده و در میان خود عشق به میهن، مهرورزی به یکدیگر، و پایبندی به آداب و سنن ملی را تقویت نموده و به گونه‌ای منسجم حکومت دینی را مورد نفرت قرار می‌دهند. محوریت تقابل میان عشق درون‌گروهی و نفرت برون‌گروهی، در عین حال این قابلیت را دارد تا برای استحکام و تقویت هویت گروهی نیز به کار گرفته شود. بنابراین در هر دو سوی موضوع، یعنی عشق به یکدیگر و نفرت از دیگران، موضوع هویت برجسته می‌شود.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «ناامیدی- قیام»

باید گفت هرچند عواملی مانند نگرش و بینش رهبران گروه مذهبی حاکم، به اصطلاح نخبگان آنها، و اشتیاق آنان برای انحصار قدرت، موجبات محروم شدن مردم از مزایای یک زندگی عادی را باعث شده، اما همان ساز و کار مهرورزی درون‌گروهی حاکمان نسبت به خود و نفرت برون‌گروهی نسبت به مردمی‌ که خواهان یک زندگی آزادانه هستند، از موضوعات کلیدی در تحلیل چرایی خشم مردم است. در حقیقت، خشم مردم از این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که نظام حاکم از آغاز کار همه منابع و امکانات کشور را در اختیار انحصاری خود گرفته  و مزایای حاصل از آن را همواره از طریق مهرورزی درونی که توجیهات مذهبی آن نیز فراهم آمده، در میان خود تقسیم کرده است. همانگونه که در بخش اول این سری از نوشتارها توضیح داده شد، کینه‌های کهن دستگاه به اصطلاح روحانیت نسبت به مظاهر مدل زندگی، با همراهی ساز و کار دوگانه مهر- نفرت گروهی موجبات محروم ساختن بخش عظیمی‌ از جمعیت ایران را برای داشتن یک زندگی عادی باعث شده است. به همین دلیل، خشم مردم را می‌بایستی به عنوان پاسخی به نظام حاکم تحلیل کرد؛ یعنی خشمی‌ که با چرخش به سوی تنفر، متقابل از روحانیت را مبنای مطالعات جدی خیزش سراسری مردم قرار داد. این نکته را نیز باید خاطرنشان ساخت که کارکرد مهر- نفرت از زاویه دید اخلاقی و انسانی، مرزبندی خاصی را نیز در درون خود به وجود آورده است. این مرزبندی را می‌توان در پناه گفتمان حقوق بشر به روشنی توضیح داد. رژیم اسلامی در سویه توحش و بربریت، و مردمی‌ که به ناچار در مقابل مظالم رژیم قیام کرده‌اند، در راستای مقام انسانی و حق بیان آزادانه خویش قرار می‌گیرند. رژیم مظهر تباهی و فساد، مردم صدای بلند رهایی؛ رژیم پرده سیاه جهل و جنون، مردم پیشگامان نور و روشنایی، و رژیم ابلیسی که هیچ ارزش انسانی را بر نمی‌تابد، و مردم نماد «زن،  زندگی، آزادی». «مهر- نفرت» به عنوان ابزار حیله‌گری روحانیت شیعه جای خود را به تدریج به مهر مردم آزادیخواه نسبت به یکدیگر و تنفر آنان از موجودیت حکومت مذهبی و هواداران آن داده است.

رابطه تنگاتنگ میان دوگانگی «مهر و نفرت» با موضوعات مربوط به هویت از زاویه دیگری نیز می‌بایست مورد دقت قرار گیرد. به سخن دیگر، دوگانگی یادشده نوعی ساختار ذهنی است که با ابعاد احساسی و روانی فرد و جایگاه او در میان گروه همراه شده، و درنتیجه  مرزبندی‌های نوینی را ارائه می‌کند تا در درون آن «مهر و نفرت» قابلیت اجرا و کارکرد داشته باشد. این مرزبندی نوین از طریق مقوله‌بندی‌ها[۲] شروع می‌شود. به عنوان مثال، رژیم اسلامی اغلب این گفتمان مقوله‌بندی را که در ساختارهای ذهنی تجسم یافته با صراحت (البته با وقاحت) به نمایش می‌گذارد که ما دینداران بر حق هستیم و شما دشمنان دین می‌بایستی نابود شوید! این یک شعار نیست بلکه استراتژی است که از آغاز شکل‌گیری حکومت دینی دنبال و اجرا شده است. ساختار ذهنی است که مرزهای اعتقادات و باورها را به صحنه عمل اجتماعی می‌کشاند و از طریق آن وابستگی‌ها و مزایا را نیز مشخص می‌کند. این نوع کارکرد سیاسی با همان مقوله‌بندی «ما» در برابر «شما» آغاز می‌شود. مقوله‌ها و یا عناوین[۳] ساختارهای اجتماعی هستند که نه فقط شرایط سلطه را توجیه می‌کنند، بلکه راه را برای سیاست‌های سلطه‌گرایانه آینده نیز هموار می‌سازند.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «هویت اجتماعی»

مقوله‌بندی‌ها با خود مرزبندی‌ها را نیز به دنبال می‌آورند. در درون مرزبندی‌ها کارکرد «مهر و نفرت» امکانپذیر می‌شود. به همین دلیل می‌توان گفت که مقوله‌بندی نوعی نیاز روانی است که با ابعاد هویت افراد یا گروه‌های خاصی می‌آمیزد. این آمیختگی برای افراد عضو گروه این فرصت را فراهم می‌آورد تا بتوانند خود را برای خویشتن خویش تعریف کرده و سپس آنرا در روابط اجتماعی به نمایش بگذارند. در حقیقت نیاز به هویت برای امکان بیان خویش با وابستگی‌هایی که در آن مرزبندی‌ها معین می‌شوند، ارتباط برقرار می‌کند و همین وابستگی است که احساس خودِ خویشتن را برای فرد، آنگونه که در جایگاه اجتماعی می‌بایست تجلی پیدا کند، فراهم می‌آورد. به سخن دیگر، مقوله‌بندی انگیزه اصلی شکل‌گیری هویت[۴] است. هر نوع انگیزه دیگری به این انگیزه اصلی وابسته و منوط است. در نظر داشته باشیم که چنین انگیزه‌ای در ماهیت خود روانی، و یا ذهنی و شهودی و از نیاز برای ادراک خویشتن خویش و به اشتراک گذاشتن آن در میان گروهی خاص ناشی می‌شود. پس می‌بایست یکبار دیگر خاطرنشان ساخت که مقوله‌بندی لازمه توضیح هویت نیز هست. حال اگر شما به این رابطه‌ها دقت نظر بیشتری داشته باشید، متوجه خواهید شد که مقوله‌بندی‌ها، مرزبندی‌ها، وابستگی‌ها، و مهرورزی‌ها، و نفرت‌ها، همه در درون ساختارهای ذهنی و روانی افراد به وجود آمده و پس از آن است که از ابعاد پنهان خویش به طرف ویژگی‌های عینی  اجتماعی کشیده می‌شوند. این فرآیند تبدیل ذهنیت به عینیت با ابعاد آیینی و یا مذهبی می‌آمیزد و شبه‌آگاهی‌هایی را به وجود می‌آورد که در ذات خود چیزی جز جزم‌های آیینی و تحجّر نیستند.

حال به این کارکردها توجه نماییم تا بهتر و روشن‌تر بتوانیم ماهیت رژیم سرکوبگر و خشم مردم نسبت به آنرا درک کنیم. رژیم در متن خود با مقوله‌بندی‌ها هویت خود را به نمایش می‌گذارد، آنرا در مرزهای از پیش تعیین شده به عنوان ساختاری برحق توجیه می‌کند، وابستگی‌های گروهی خودی– غیرخودی را سازماندهی می‌کند، علقه‌های درون‌گروهی را با انگیزه‌های هویتی می‌آمیزد، کارکرد مهرورزی به گماشتگان خویش، تنفر نسبت به آزادیخواهان را سازماندهی می‌کند، ، به این طریق به هیولایی تبدیل می‌شود که از نابودی مردم واهمه ای ندارد، بلکه آنرا در راستای فضیلت‌های خودساخته‌ی مذهبی ضروری و لازم نیز بر می‌شمارد. به این ترتیب آیا به راستی خشم مردم در مقابل این هیولای مذهبی قابل ادراک نیست؟!

نتیجه‌گیری ساده

مقوله‌بندی‌ها و مرزبندی‌هایی که به دنبال آن ایجاد می‌شود تا بتواند مهر درون‌گروهی را توجیه کند، و به کمک آن تنفر نسبت به دیگران را سامان بخشد، صرفاً به ابعاد ذهنی و یا شهودی محدود نیستند. این فرآیندها به فرد یاری می‌رساند تا خود را در متن مرکزی گروهی که با آن آمیخته است، هویت خویش و مفاهیم خاص خود از زندگی را تعریف کند. مهمترین ابعاد این مقوله‌بندی‌ها و یا عناوینی که با الهامات مذهبی می‌آمیزند، و در ساختارهای ذهنی و اجتماعی تبلور پیدا می‌کنند، این است که برای عضو گروه این امکان را فراهم می‌آورد تا بتواند خود را به عنوان ارزیابی کننده رفتار دیگران، قاضی و داور، و تصمیم‌گیرنده تصور کرده، و همچنین خود را به عنوان مامور اجرای آن برداشت‌های ذهنی جزم‌گرایانه صاحب اختیار بداند. این ذوب‌شدگان در ولایت (یا هر ایدئولوژی مذهبی و غیرمذهبی) همان آتش‌به‌اختیارانی هستند که گوش به فرمان هستند تا فقط دستورات را دریافت کرده و به اجرا بگذارند.  یا فرآیندهای عقیم‌سازی اراده انسانی [۵]، ماهیت گروه مذهبی به گونه‌ای دستکاری می‌شود که در آن مجالی برای اندیشیدن ایجاد نشده، بلکه فقط و فقط آلت دست ذوب شده در رهبری مذهبی و  در جهت اهداف از پیش تعیین شده می‌شود. بی‌دلیل نیست که این هیولاها با وضو شکنجه می‌کنند، برای «قربت الی الله» به نوجوانان سبعانه تجاوز می‌کنند، و برای نزدیکی به خدای خودساخته انسان بی‌گناه را به جرم یک پرسش ساده از نظام می‌کشند تا بیشتر و بیشتر بتوانند قلوب رهبران خود را با مهرورزی درون‌گروهی برانگیزند. کارکرد مهرورزی درون‌گروهی و نفرت برون‌گروهی در این فرآیندهای مغلوب ساختن هویت‌های انسانی و تبدیل ساختن آنان به هیولایی خونخوار، در همه ابعاد کارکرد رژیم به خوبی نمایان است. در این کارکرد، فرد خود را با گروه باز می‌یابد، حفاظت از منافع گروه را عین منافع خود می‌داند، و به همین خاطر به راحتی کتک می‌زند، شکنجه می‌کند، می‌کشد، و با نام خدا دین و زیر عنوان مقدسات، کودکان بی‌گناه را از صحنه زندگی محو می‌کند. این جانیان متعصب بی‌خرد تبدیل به موجودی منفعل بی‌اراده و بی‌روح شده‌اند که آنچه را انجام می‌دهند در راستای انجام فرائض دینی خود بر می‌شمارند.

*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا


[۱] In-group love – out-group hate
[۲] Categorization
[۳] Labels as social constructions
[۴] Identity impulse
[۵][۵] Emasculating human volition

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=308675