کاهش شدید کیفیت آموزشی و از بین رفتن عدالت آموزشی در مدارس ایران یکی از دلایل کاهش سن مهاجرت به دانشآموزان است. وزیر آموزش و پرورش اما معتقد است با آموزش «حبّ وطن» میتوان از موج گسترده مهاجرت جلوگیری کرد.
پس از اعلام نتایج کنکور امسال ویدئویی منتشر که نفرات برتر اعلام کردند حتما به مهاجرت از خارج کشور فکر میکنند. پیشتر نیز گزارشهایی از کاهش سن مهاجرت نخبگان به دانشآموزان منتشر شده بود.
رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش امروز دوشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۲ در واکنش به مهاجرت دانشآموزان و نفرات برتر کنکور گفته که موضوع مهاجرت دلایل متعددی دارد بالاخره آن کسی که رتبه برتر کنکور را آورده است یعنی اینکه خوب درس خوانده و مدرسهاش عموماً مدرسه خوبی بوده است و دلیل تصمیمش برای مهاجرت لااقل میتواند آموزش و پرورش نباشد و دلیلش چیزی دیگری است.
با وجود اینکه آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بر آموزشهای ایدئولوژیک شیعه متمرکز است و رضا مراد صحرای نیز از جمله نیروهای «ارزشی» به شمار میرود اما برای فرافکنی درباره فاجعهای که سن مهاجرت شهروندان را به دانشآموزان کاهش داده، گفته باید بر مسئله هویت و حب به وطن کار شود.
او گفته که «یکی از دلایل مهاجرت به اعتقاد من این است که اگرچه دوره دبیرستان فرصت تربیتی گوهرباری است اما به دلیل کنکور این مهم را از دست دادهایم. یعنی دانشآموزان نمیآیند مدرسه که درسها را دریافت کنند عموماً حتی از مدرسه بینیاز میشوند و میخواهند کلاس کنکور بروند. یکی از دلایل ضریب تحصیل قطعی همین بود که دانشآموز به مدرسه بیاید.»
وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی افزوده که «هنگامی که دانشآموز به مدرسه میرود، در معرض تربیت و برنامه درسی ملی قرار میگیرد و همین اینها هستند که هویت، حب به وطن، عشق به سرزمین و خانواده را در وی تقویت میکند که ما این اهداف را دنبال کردهایم اما برای موفقیت در این راه باید دست به دست هم دهیم.»
خبرگزاری «رکنا» آخر امرداد امسال گزارشی ویدئویی از رتبههای برتر کنکور ۱۴۰۲ منتشر کرده که نشان میدهد اکثریت رتبههای برتر با تشویق خانواده به دنبال مهاجرت هستند.
این خبرگزاری در توصیف فضای گردهمایی رتبههای برتر نوشته است که «معدود افرادی بودند که دوست داشتند در ایران بمانند و زندگی شان را بسازند؛ ولی بسیاری فقط میخواستند بروند برای اینکه اینجا؛ در سرزمین مادریشان، نمیتوانند یک شغل با حقوق کافی داشته باشند، که اینجا پارتی بازی مهمتر از استعداد است، برای اینکه اینجا وضعیت اجتماعی، آنطور که نسل جوان میخواهد بهبود نمییابد.»
روزنامه «هممیهن» نیز در گزارشی نوشته است که بررسیها نشان میدهد که از میان رتبههای یک تا ۱۰ رشته ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۹، تعداد ۱۱۴ نفر، دیگر در ایران حضور ندارند.
مرکز رصدخانه مهاجرت ایران نیز در سالنامه ۱۴۰۲ خود تأکید کرده بود که شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کنار نوع حکمرانی دلیل مهاجرت گسترده ایرانیان است.
آمار مهاجرت شهروندان از ایران سالهاست با افزایش چشمگیری روبروست و همانطور که مرکز رصدخانه مهاجرت ایرانیان تأکید کرده عوامل اقتصادی علت اصلی بخشی از مهاجرتها هستند.
رحیم محمدی مدیر گروه «جامعه شناسی ایران» انجمن جامعهشناسان ایران در اینباره گفته که «امروز نوع مهاجرت هم عوض شده است. مهاجرت، یک گسترده طبقاتی پیدا کرده؛ به این معنا که در گذشته طبقات مرفه، مهاجرت میکردند. اما الان طبقات ضعیف ما هم درحال مهاجرت هستند و خروج از ایران بسیار افزایش پیدا کرده است.»
مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی معتقد است: «درحال حاضر بسیاری از خانواده به خاطر نبودن چشم انداز روشن در آینده فرزندان خود، از همان کودکی و در سن دانشآموزی دست به مهاجرت او میزنند. پس باید برای مهاجرت فکری شود باید فکری برای زیرساختها کرد. هیچ احدی و دستگاهی در این مملکت برای پدیده مهاجرت اقدامی نمیکند.»
روزنامه «اعتماد» خرداد امسال از کاهش سن مهاجرت به دانشآموزان ایرانی خبر داده و نوشته بود که علت مهاجرت دانشآموزان «ناامیدی» دانشآموزان از آینده خود در ایران است. افزایش هزینه مدارس غیرانتفاعی و نمونه مردمی در کنار کاهش شدید کیفیت آموزشی و تعداد بالای دانشآموزان در کلاسهای درس مدارس دولتی به دغدغه بسیاری اولیا تبدیل شده است.
پیشتر الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان اعلام کرده بود «۷۰ درصد دانشآموزان مدارس سمپاد به خارج کشور مهاجرت میکنند و تنها ۳۰ درصد آنان در داخل کشور میمانند.»
این در حالیست که سن مهاجرت تحصیلی تا دانشآموزان کاهش یافته که یکی از مهمترین دلایل آن افزایش نجومی شهریههای مدارس در ایران است. در همین رابطه یک آموزگار پیشتر در گفتگو با روزنامه «اعتماد» به یک نمونه از مهاجرت دانشآموزان اشاره کرد و افزود: «دختری کلاس نهم است و حدود ۶۲۰ میلیون تومان برای ثبتنام او در مدرسهای وابسته به دانشگاهی در تورنتوی کانادا پرداخت کردهاند.»
او یکی دیگر از دلایل مهاجرت دانشآموزان را قانون «لزوم پرداخت مبالغ میلیونی برای آزاد کردن مدرک دوره لیسانس و فوق لیسانس» دانست و گفت: «خانوادهها فکر میکنند مبالغی که باید در آینده برای آزاد کردن مدرک پرداخت کنند، زودتر در سنین دانشآموزی برای اعزام فرزندانشان و تحصیل در کشورهای دیگر هزینه کنند تا از این شرایط رها شوند.»
روزنامه اینترنتی «فراز» نیز در گزارشی به «طبقاتی شدن آموزش و پرورش» در ایران پرداخته و نوشته « نظام آموزش و پرورش در ایران طبقاتی شده و مدارس به سه دسته اصلی تقسیم شدهاند. رویکردی که تقریبا در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته وجود ندارد. در حالی آموزش و پرورش باید در راستای تعدیل نابرابریهای اجتماعی حرکت کند در ایران این روند برعکس شد و شکاف و ناعدالتی اجتماعی در آموزش و پرورش روندی فزاینده داشته است.»
در گزارش روزنامه اینترنتی «فراز» آمده که آموزش و پرورش پرخرجترین وزارتخانه دولت است و سهم بزرگی از بودجه دارد اما بخش عمدهای از بودجه آن صرف حقوق کارکنان و معلمان میشود و عملا بودجهای برای توسعه زیرساختی آموزش و پرورش باقی نمیماند. موافقان خصوصی سازی مدارس با استدلال ناکافی بودن بودجه آموزش و پرورش انجام شد و از دهه هفتاد کنون گسترش بسیاری داشته است و عملا مدارس را به سه دسته سمپاد، نمونه دولتی و مدارس غیردولتی پولی خاص تقسیم کرده است.
در توضیح دستههای مختلف مدارس نیز آمده که «گروهی از دانشآموزان به مدارس سمپاد یا استعدادهای درخشان میروند. بطوری که سال ۶۶ یعنی زمان تشکیل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان این مدارس فقط ۸۰۰ دانش آموز داشت اما در سال ۹۶ به حدود ۱۳۰ هزار دانش آموز رسیده است. در ظاهر مدارس سمپاد در ۸۰ درصد مناطق کشور گسترده شدند اما در واقع هزینهها آمادگی برای آزمونهای ورودی این مدارس و کتابهای کمک آموزشی برای همه فراهم نیست. بنابراین وجود چنین مدارسی با آزمون ورودی به بخشی از دانش آموزان فرصت برخورداری از امکانات و کیفیت آموزشی بیشتر در ازای پول را میدهد.»
این گزارش افزوده که «دیگر مدارس پولی غیردولتی نیز عمدتا یا شهریههای بسیار سنگین دارند یا آزمون ورودی به اضافه شهریههای سنگین برای آنها پرداخت میشود. بنابراین دانشآموزان این مدارس از طبقات برخوردار یا دست کم متوسط رو به بالای جامعه هستند.»
«طبقاتی شدن آموزش و پرورش» تنها یکی از نشانههای نابودی عدالت آموزشی در ایران است؛ گزارش دیگری از بازماندن دانشآموزان از تحصیل و رفوزگی دانشآموزان دبستانی در روستاها به دلیل عدم برخورداری از آموزش با کیفیت حکایت دارد.
بازماندن ۱۶۰ هزار دانشآموز دبستانی از تحصیل؛ آمار بالای مردودی در میان کودکان دبستانی روستاها
معصومه نجفی پازوکی معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به تازگی از بازماندن ۱۶۰ هزار دانشآموز دبستانی از تحصیل خبر داده و گفته که «در حوزه ابتدایی ۱۶۰ هزار دانشآموز به عنوان بازمانده از تحصیل معرفی شدند؛ پس لازم است که برای سایر دانشآموزان نیز نسبت به کیفیت آموزشی، دقت ویژه شود.»
او همچنین با اشاره به تفاوت کیفیت آموزشی در مناطق شهری و روستایی گفته بود: «نرخ تکرار پایه در حوزه معاونت آموزش ابتدایی را پایه اول تمام مدارس به خصوص مدارس روستایی است. مدارس روستایی، ۷۱ درصد از افرادی که شامل تکرار پایه شدند را تشکیل میدهند، پس اگر بخواهیم فرصت یادگیری عادلانه ایجاد کنیم، لازم است تا توجه ویژه به روستاها داشته باشیم.»
منظور از «تکرار پایه» همان مردودی یا رفوزگی است که به گفته این مقام وزارت آموزش و پرورش، بیشترین رفوزگی را دانشآموزان روستایی و به ویژه کلاس اولیها تشکیل میدهند!
روزنامه «خراسان» امرداد ۱۴۰۲، در گزارشی با عنوان «هولناک مثل آمار ترک تحصیل» با اشاره به آمار اعلام شده از سوی معاون آموزش و پرورش نوشته بود که «روی دیگر آمار جاماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی، آمارهای دیگری است که در این زمینه وجود دارد؛ آمارهایی با اعداد و ارقامی هولناک که به معنای واقعی کلمه، لرزه به اندام هر ایرانی دلسوز میاندازد.»
در این مطلب آمده بود که «۷۰ درصد تارکان تحصیل مربوط به دهکهای درآمدی پایین یک تا ۵ هستند. بررسیها نشان میدهد که پنج استان سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزسـتان و آذربایجانغربی دارای بیشترین فراوانی مطلق بازماندگان از تحصیلاند. همچنین اسـتانهای سیسـتان و بلوچسـتان، خراسـان رضوی، خوزستان، آذربایجانغربی و کرمان نیز به ترتیب دارای بیشــترین آمار تارکان از تحصیل در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودهاند.»
روزنامه «جام جم» نیز دانشآموزان روستایی را «مردودی عدالت آموزشی» خوانده و نوشته که «هر سال تحصیلی که به آخر میرسد یک پرونده جدید که مربوط است به دانشآموزان مردودی باز میشود. حالا دیگر به این دانشآموزان «رفوزه» گفته نمیشود، حتی عنوان «مردودی» هم برایشان به کار نمیرود، چراکه در نظام جدید ارزشیابی تحصیلی، اینها دانشآموزان «نیازمند تکرار پایه» هستند اما چه رفوزگی، چه مردودی و چه نیازمند تکرار پایه، واقعیت این است که دانشآموزان ضعیف که بنیه علمی برای ارتقا به پایه بالاتر را ندارند، در کشور ما پر تعدادند.»
این مطلب افزوده که «بخش بزرگی از این دانشآموزان نیز متعلق به مقطع ابتدایی و بهویژه کلاس اولند که طبق آمار معاونت ابتدایی وزارت آموزشوپرورش نرخ تکرار پایه در آنها ۱۰درصد است. اینکه از هر صد دانشآموز کلاس اولی در کشور، ۱۰نفرشان نیازمند تکرار پایه هستند آمار هولناکی است. هولناکتر اینکه ۷۱ درصد دانشآموزانی که موفق به عبور از پایه اول ابتدایی نمیشوند به گفته معاون ابتدایی وزیر، بچههای مدارس روستایی هستند.»
در مطلب «جام جم» تأکید شده که این روند «به معنی ناکامی تحصیلی حدود ۱۵۰ هزار کلاس اولی در هر سال است که دو نفر از هر سه نفرشان در روستاها تحصیل میکنند. بنابراین مدارس روستایی را باید محل تولید دانشآموزان کمتوان علمی که آموزششان سخت مخدوش است دانست.»