Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۹۰ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1656‬‬
‫جمعه ‪ 7‬تا پنجشنبه ‪ 13‬دسامبر ‪2018‬‬

‫داستایووسکیدربرابرجوخهمرگ چه زمانی نام شهر «بمبئی» به‬                                                                                                             ‫پیشینه تقویم جلالی‬

    ‫«مومبای» تبدیل شد‬                                                                                                 ‫«فئودور داستایووسکی»خالق آثار‬
                                                                                                                      ‫ماندگاری همچون «برادران کارامازوف»‪،‬‬
                                                                            ‫را به میدان (سیم ژه نووه) آوردند‪ .‬اول‬     ‫«جنایت و مکافات»‪« ،‬ابله» و «آزردگان»‬        ‫حکیم عمر خیام‬
                                                                            ‫حکم اعدام ما را خواندند و پس از آن‪،‬‬       ‫به سال ‪ 1821‬در بیمارستان بینوایان‬
                       ‫دروازه هند در بمبئی‬                                  ‫صلیب آوردند که آن را ببوسیم‪ .‬آن وقت‬       ‫شهر مسکو پا به عرصۀ حیات نهاد‪ .‬او‬         ‫ملکشاه چند سال بعد چون برادرش‬          ‫بین حدود ‪ 500‬سال فاصله ورود‬
                                                                            ‫کفن به تنمان کردند و سه نفر اول صف‬        ‫که هیچگاه پدر و مادر خود را نشناخت‪،‬‬       ‫«تکش» به حکومتش چشم داشت را‬            ‫اسلام به ایران تا حمله مغول‪ ،‬چندین‬
‫سـلطه کشـور پرتغـال بـود و نامـش‬        ‫شـهر بمبئی با جمعیتی حدود ‪14‬‬        ‫ما را به تیرهای اعدام بستند تا حکم را به‬  ‫در تمام طول عمر شصت ساله خویش‬             ‫کور کرد و بعد بغداد را گرفت و تقریباً‬  ‫سلسله در ایران بساط پهن کردند که‬
‫«بومبایـم» بـه معنـی «تنگـه زیبـا»‬      ‫میلیـون نفـر پـر جمعیت‌ترین شـهر‬    ‫مرحله اجرا بگذارند‪ .‬من نفر ششم صف‬         ‫جز محنت و دلسوختگی‪ ،‬بهره دیگری‬            ‫به زور دخترش را به «مقتدی» خلیفه‬       ‫پاتوق بیشترشان شرق بود چون بخش‬
‫بود و بعدها که مسـتعمره انگلسـتان‬       ‫هندوسـتان اسـت‪ .‬نـام این شـهر در‬    ‫بودم‪ .‬ما را به گروههای سه نفری تقسیم‬                                                ‫عباسی داد تا سلجوقیان و بن ‌یعباس‬      ‫غربی در اختیار بن ‌یعباس ‌یها بود و‬
‫شـد نامـش بـا تلفـظ انگلیسـی بـه‬        ‫سـال ‪ 1995‬میلادی به طور رسـمی‬       ‫کرده بودند و به این ترتیب من جزو گروه‬                ‫از زندگی به دست نیاورد‪.‬‬        ‫فامیل شوند‪ .‬در زمان او حسن صباح‬        ‫کسی با آنها کاری نداشت‪ .‬ملکشاه‬
‫«بمبئـی» تغییر داده شـد‪ .‬نام جدید‬       ‫بـه «مومبای» تغییر یافت‪ .‬این شـهر‬   ‫اول بودم و فقط لحظه کوتاهی به پایان‬       ‫«داستایووسکی» در ابتدای جاده‬              ‫هم در الموت برای خود فرق ‌های علم‬      ‫سلجوقی در چنین دور‌های متولد شد‬
‫«مومبای» گرفته شـده از یک خدای‬          ‫پایتخـت ایالـت «مهاراشـاترا» اسـت‬   ‫زندگیم مانده بود‪.‬برادر! در آن دقیقه من‬    ‫شهرت و موفقیت ادبی بود که در آوریل‬        ‫کرده بود‪ .‬ملکشاه‪ ،‬دو زن داشت؛ زبیده‬    ‫و بعد از پدرش آل ‌بارسلان دومین شاه‬
                                        ‫و از لحـاظ بانکـی‪ ،‬مالـی و ارزی و‬   ‫به تو و خانواد‌هات فکر کردم‪ .‬در آن لحظه‬   ‫سال‪ 1849‬به همراه بسیاری از مخالفان‬        ‫خاتون که پسرش «برکیارق» محبوب‬          ‫سلسله سلجوقی شد‪ .‬آل ‌بارسلان در‬
                       ‫زن است‪.‬‬          ‫جلـب توریسـت پایتخت هندوسـتان‬       ‫فقط تو را در تصورم داشتم‪ ،‬تنها تو را‬      ‫حکومت تزاری توقیف و محکوم به مرگ‬          ‫خواجه نظا ‌مالملک بود و ترکان خاتون‬    ‫جنگ ملازگرد‪ ،‬روم ‌یها را شکست داد‬
‫در ‪ 1995‬بـا روی کار آمـدن‬                                                   ‫احساس کردم که چقدر دوستت دارم‪.‬‬            ‫شد ولی چندی بعد حکم اعدام وی لغو‬          ‫که پسرش «محمود» را هیچ‌کس‬              ‫اما یک سال بعد کشته شد تا قلمروی‬
‫هندوهـا در ایـن ایالـت‪ ،‬ایـن شـهر‬                     ‫بـه حسـاب می‌آید‪.‬‬     ‫برادر عزیز و گرامی من‪ ،‬آنقدر فرصت‬                                                   ‫دوست نداشت‪ .‬ترکان خاتون با اعمال‬       ‫گسترده سلجوقی به دست ملکشاه ‪20‬‬
‫بـرای از یـاد بـردن ایـام اسـتعماری‬     ‫«بالیـوود» مرکـز کارهـای فیلـم‬      ‫یافتم که «پلش چیف» و «دوروف»‬                        ‫و به سیبری تبعید گردید‪.‬‬         ‫نفوذ زیر آب خواجه نظا ‌مالملک را زد‬    ‫ساله بیفتد‪ .‬ملکشاه وزیر کاردانی چون‬
‫و حکومـت اروپائیـان بـر ایـن کشـور‬      ‫و سـینمای هنـد کـه نامـش از‬         ‫را که با من هم صف بودند در آغوش‬           ‫مجموعۀ نامه‌هایی که نویسنده‬               ‫و ملکشاه او را برکنار کرد‪ .‬خواجه‬       ‫«خواجه نظام‌الملک» را در خدمت‬
‫«مومبـای» نـام گرفـت‪ .‬بـه دنبـال‬        ‫«هالیـوود» نشـأت م ‌یگیـرد نیـز در‬  ‫کشم و ببوسم و از آنها خداحافظی کنم‪.‬‬       ‫از تبعیدگاه نوشته به نوبه خود‬             ‫نظا ‌مالملک مدتی بعد در نهاوند توسط‬    ‫داشت تا همه مسائل را رتق و فتق کند‪.‬‬
‫ایـن اتفـاق برخـی شـهرهای دیگـر‬         ‫ایـن شـهر قـرار دارد‪ .‬سـاکنین ایـن‬  ‫در همین حین قاصدی رسید‪ .‬بر طبلها‬          ‫شاهکاریست که به روشنی نبوغ وی را‬          ‫فدائیان حسن صباح (و به گفتاری به‬       ‫در ابتدای حکومتش ملکشاه‪« ،‬قارود»‬
‫هندوسـتان نیـز نام برخی فرشـتگان‬        ‫شـهر عمدتـاً هنـدو یـا مسـلمان و‬    ‫کوفتند و آنها را که به تیرها‪ ،‬برای اجرای‬                                            ‫دست ترکان سلجوقی) ترور شد و ‪5‬‬          ‫عموی خود که خیال حکومت داشت را‬
‫را جانشـین نـام قبلـی کردنـد مانند‪:‬‬     ‫همچنیـن پیـروان دین‌هـای دیگـر‬      ‫حکم بسته بودند از نو سر جایشان بر‬                         ‫به ثبوت م ‌یرساند‪.‬‬        ‫هفته بعد هم ملکشاه در ‪ 40‬سالگی‬         ‫کشت‪ .‬بعد از یک طرف خود در شرق و‬
‫کلکتـه (کالکاتا)‪ ،‬بنگالـور (بنگالورو)‪،‬‬                                      ‫گرداندند‪ .‬برای ما حکمی را خواندند که‬      ‫«داستایووسکی» را م ‌یتوان در واقع‬         ‫در اصفهان در سال ‪ 267‬شمسی‬              ‫ازبکستان شروع کرد به سنجاق کردن‬
‫بـارودا (وادودارا) و مـدرس (چنایی)‪.‬‬      ‫مسـیحیت‪ ،‬بودایـی و‪ ...‬هسـتند‪.‬‬      ‫مضمونش این بود‪« :‬امپراتور زندگی را‬        ‫بنیا ‌نگذار مکتبی خاص در رما ‌ننویسی‬      ‫درگذشت تا حکومت ‪ 20‬سال ‌هاش تمام‬       ‫سرزمی ‌نهایجدیدبهقلمرویخویشو‬
                                        ‫ایـن ایالت در قرن شـانزدهم تحت‬                                                ‫دانست که به تعبیری آن را مکتب‬             ‫شود‪ .‬بعد از ملکشاه‪ ،‬ترکان خاتون‪ ،‬پسر‬   ‫از طرف دیگر سپاهیانش در غرب آ ‌نقدر‬
                                                                                         ‫به ما بازگردانده بود‪.»...‬‬    ‫روان‌شناسی نیز می‌نامند‪ .‬پاره‌ای را‬       ‫‪ 4‬سال ‌هاش محمود را به سلطنت رسانید‬    ‫جلو رفتند تا به دریای مدیترانه رسیدند‪.‬‬
                                                                            ‫«استفانتسوایک»یکیازنویسندگان‬              ‫اعتقاد بر این است که خمیر مایه‬            ‫و برکیارق را به کنج عزلت فرستاد‪ .‬اما‬   ‫به این ترتیب قلمروی ملکشاه شبیه‬
                                                                            ‫بزرگ معاصر در کتابی که به تحلیل نبوغ‬      ‫آنچه را که «سارتر» و حتی به نوعی‬          ‫یک سال بعد ورق برگشت و برکیارق‬         ‫دوران هخامنشی شد‪ .‬در این دوران‬
                                                                            ‫داستایوسکی اختصاص داده او را از‬           ‫«کامو» در آثارشان به کار گرفت ‌هاند‪ ،‬با‬   ‫همه کاره شد‪ .‬بعد از این اتفاقات چون‬    ‫خواجه‌نظا ‌مالملک‪ ،‬عمر خیام و چند‬
                                                                            ‫مفاخر جهان دانسته و معتقد است که‪:‬‬         ‫«داستایووسکی» و به ویژه‪ ،‬با نگارش‬         ‫خواجه نظا ‌مالملکی در کار نبود‪ ،‬دیگر‬   ‫دانشمند دیگر را جمع کرد و تقویمی‬
                                                                            ‫«قدرت و نفوذ شخصیت داستایووسکی‬                                                      ‫سلجوقیان تضعیف شدند‪ .‬باقیمانده‬         ‫که اکنون داریم را درست کردند که به‬
                                                                            ‫از همه قواعد و اسباب بحث و تحقیق‬                       ‫«ابله» آغاز گردیده بود‪.‬‬      ‫سلاجقه در کرمان‪ ،‬ترکیه‪ ،‬عراق و‬         ‫تقویم جلالی معروف است (چون کنیه‬
                                                                                                                      ‫قبل از اعزام داستایووسکی به سیبری‪،‬‬        ‫سوریه تا ‪ 200‬سال بعد حکوم ‌تهای‬        ‫ملکشاه جلا ‌لالدین بود)‪ .‬این تقویم از‬
                                                                             ‫که ما در اختیار داریم بزرگتر است»‪.‬‬       ‫نیم ساعت به او فرصت دادند تا با برادرش‬
                                                                            ‫«فئودور داستایووسکی» به سال‬               ‫خداحافظی کند‪ .‬دوستی که ناظر صحنه‬                            ‫ضعیفی داشتند‪.‬‬               ‫سال ‪ 471‬هجری اجرایی شد‪.‬‬
                                                                            ‫‪ ،1881‬در حالی که به مانند تمامی‬           ‫بود‪،‬م ‌یگویدکهداستایوسکیازبرادرش‬
                                                                            ‫زندگانیش در فقر و شوربختی به سر‬           ‫آرامتر بود و برای احساس آرامش بیشتر‬
                                                                                                                      ‫به برادرش گفته بود‪« :‬مردمی که در‬
                                                                                 ‫م ‌یبرد چشم از جهان فرو بست‪.‬‬         ‫زندان هستند‪ ،‬حیوان درنده نیستند‪،‬‬
                                                                                                                      ‫بلکه انسا ‌ناند و بسیاری از آنها شاید از‬
                                                                                                                      ‫من خیلی فهمید‌هتر باشند‪ ...‬برای من‬
                                                                                                                      ‫نامه بنویس‪ .‬منهم بزودی برایت خواهم‬
                                                                                                                      ‫نوشت‪ .‬مسلماً مطالب بسیاری برای‬

                                                                                                                                 ‫نوشتن خواهم داشت‪.»...‬‬
                                                                                                                      ‫د ر یکی ا ز ا و لین نا مه‌ها ی‬
                                                                                                                      ‫داستایووسکی به برادرش‪ ،‬آخرین‬
                                                                                                                      ‫لحظات زندگانی گروهی از محکومین‬
                                                                                                                      ‫به اعدام از جمله خود نویسنده توصیف‬
                                                                                                                      ‫شده است که قسمتهایی از آن را‬
                                                                                                                      ‫م ‌یخوانید‪«.‬امروز ‪ 22‬دسامبر‪ ،‬همۀ ما‬

‫‪6‬‬

   ‫‪5 39‬‬

   ‫‪2 5 63 4‬‬                                                                       ‫(سودوكو)‬                            ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪4 68‬‬                                    ‫‪57‬‬           ‫‪3‬‬                      ‫‪1‬‬                                         ‫‪1‬ـ از داستانسرایان و نویسندگان‬                                                                       ‫‪1‬‬
                                                                                                                      ‫برجسته و معروف کشور ما و خالق‬
‫‪78‬‬  ‫‪25‬‬                                                                                                                                                                                                                     ‫‪2‬‬
                                                                                                                                    ‫«یکی بود یکی نبود»‬
                                        ‫‪97‬‬        ‫‪2‬‬     ‫‪2 46‬‬                                                                      ‫‪2‬ـ روکش چراغ ـ وثوق‬                                                                      ‫‪3‬‬
                                                                                                                      ‫‪3‬ـ فرمانده ـ دورانی از عمر ـ سرزمین‬
    ‫‪81‬‬                                                  ‫‪45‬‬                                                            ‫‪4‬ـ واحدی است آموزشی ـ بندری زیبا‬                                                                     ‫‪4‬‬
                                                               ‫‪62‬‬                                                             ‫در اروپا ـ دور کردن و ابطال‬
‫‪1 2 46‬‬                                                                                                                ‫‪ 5‬ـ بازدارنده و مانع ـ مرکز شمیرانات‬                                                                 ‫‪5‬‬

‫چلوکبابی قدیمی تهران‬             ‫عمودی‪:‬‬           ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                                     ‫ـ کشنده‬                                                                      ‫‪6‬‬
    ‫‪9‬ـ گزینش ـ توان‬                                                                                                   ‫‪ 6‬ـ تکرار یک حرف ـ از کارخانجات‬
                       ‫‪1‬ـ ا ز کشتی‌گیر ا ن‬                                                                 ‫‪1‬‬          ‫اتومبی ‌لسازی اروپا ـ هم معرفت است‬                                                                   ‫‪7‬‬
‫‪10‬ـ درمانده و زبون ـ‬   ‫بلندپایۀ ایران و قهرمان‬
‫از اعضای داخلی بدن‬                                                                          ‫‪2‬‬                                ‫و هم تمامیت ـ حرف خطاب‬                                                                        ‫‪8‬‬
                               ‫پیشین جهان‬                                                                             ‫‪ 7‬ـ شبی طولانی ـ باریک اندام ـ پاسبان‬
               ‫انسان‬   ‫‪2‬ـ نابود و ناپدید ـ اندوه‬                                            ‫‪3‬‬                         ‫‪ 8‬ـ از شهرهای ایران ـ پایتخت‬                                                                         ‫‪9‬‬
‫‪11‬ـ تج ّرد ـ تکرار یک‬                                                                                                                                                                                                      ‫‪10‬‬
                              ‫ـ حیوانی است‬                                                  ‫‪4‬‬                                             ‫کشوری است‬
               ‫حرف‬     ‫‪3‬ـ تسلی ـ حرف خطاب‬                                                                             ‫‪9‬ـ اندیشیدن و اهتمام ـ علامت مفعول‬                                                                   ‫‪11‬‬
                       ‫‪4‬ـ ایزد روشنایی ـ‬                                                    ‫‪5‬‬                                                                                                                              ‫‪12‬‬
                                                                                            ‫‪6‬‬                                         ‫بی واسطه ـ شعور‬
                                      ‫اطلاع‬                                                                           ‫‪10‬ـ زاپاس ـ از زبا ‌نهای آسیایی ـ از‬                                                                 ‫‪13‬‬
                       ‫‪ 5‬ـ فرهنگی است ـ عزم‬                                                 ‫‪7‬‬                                                                     ‫‪11‬ـ شگرد ـ محل نگهداری‬
                                                                                                                             ‫آنطرف موجودی است خیالی‬                         ‫عکس ـ کمک‬                                      ‫‪14‬‬
                                     ‫و اراده‬                                                ‫‪8‬‬                         ‫‪11‬ـ شهری تاریخی در ایران ـ محلی‬
                       ‫‪ 6‬ـ نا ا ستو ا ر ـ‬                                                   ‫‪9‬‬                         ‫برای خوردن و آشامیدن ـ وارفته ـ پیشوا‬       ‫‪12‬ـ توشه و ذخیرۀ سفر ـ‬                                   ‫‪15‬‬
                                                                                                                      ‫‪12‬ـ از سبزیجات ـ حرفه‌ای است‬                    ‫شراب ـ مزدور ـ مادر‬
                               ‫پی ‌شپرداخت‬                                                  ‫‪10‬‬                                                                                                                         ‫افقی‪:‬‬
                       ‫‪ 7‬ـ زبانی است ـ روزها‬                                                                                        ‫سنتی ـ بخار متراکم‬            ‫‪13‬ـ از روزهای هفته ـ‬
                       ‫‪ 8‬ـ بیابان ـ معروفترین‬                                                                                        ‫‪13‬ـ عشیره ـ تقویم‬                       ‫شماره ـ غوغا‬              ‫‪1‬ـ موسیقیدان‪ ،‬آهنگساز و‬
                                                                                                                             ‫‪14‬ـ وفور ـ از شهرهای ایران‬                                                ‫ترانه سرای نا ‌مآور و فقید‬
                       ‫حل جدول شماره قبل‬                                                              ‫‪11‬‬              ‫‪15‬ـ شهری در ایالات متحده آمریکا ـ‬           ‫‪14‬ـ ورشکستگی ـ درختی‬
                                                                                                                                 ‫از پیمودن ‌یها ـ نامهربانی‬          ‫است ـ قسمتی از اندام‬                                ‫ایران‬
                                                                                              ‫افقی‪:‬‬                                                                                                    ‫‪2‬ـ از آهنگسازان برجسته‬
                                                                                                                                               ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫‪1 5‬ـ ا ز سیا ستمر د ا ن‬              ‫و بلندپایه و فقید کشور ما‬
                                                                              ‫‪1‬ـ از بازیگران برجسته و‬                                                             ‫برجسته و قدیمی آمریکا ـ‬              ‫‪3‬ـ بندری در کنار مدیترانه‬
                                                     ‫‪11‬ـ او هم حرف ‌های دارد‬  ‫فقید تآتر و سینمای ایران‬
                                                             ‫ارجمند ـ کمک‬     ‫‪ 2‬ـ حرف همراهی ـ رند‬                                                                    ‫از گوی ‌شهای فارسی‬                     ‫ـ فهیم ـ از ادوی ‌‌هها‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪4‬ـ خرس ـ پرهیزگاری ـ‬
                                                                                               ‫و زبل‬                                                                                                   ‫واحد انداز‌هگیری مایعات ـ‬
                                                                                 ‫‪3‬ـ ملاقات ـ پشیمانی‬
                                                                               ‫‪4‬ـ پلی تاریخی در ایران‬                                                                                                            ‫راه تمام نشده‬
                                                                                ‫‪ 5‬ـ ظرفی است ـ پیکر‬                                                                                                    ‫‪ 5‬ـ مکان ـ تکرار یک حرف‬
                                                                              ‫‪ 6‬ـ واژ‌هها ـ آشفته و شیفته‬
                                                                               ‫‪ 7‬ـ مشایعت ـ از آبزیان‬                                                                                                            ‫ـ از سبزیجات‬
                                                                               ‫‪ 8‬ـ همنشین و مصاحب‬                                                                                                      ‫‪ 6‬ـ از نویسندگان بزرگ و‬
                                                                               ‫‪9‬ـ حرف تعجب ـ چینی‬                                                                                                      ‫معروف روس و خالق اثر‬
                                                                              ‫‪10‬ـ از دروس ریاضی ـ از‬
                                                                                                                                                                                                                  ‫جنگ و صلح‬
                                                                                             ‫مرکبات‬                                                                                                         ‫‪ 7‬ـ لنگه بار ـ یادبود‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪ 8‬ـ حیوان ـ یغما ـ خانه‬

                                                                                                                                                                                                                      ‫و کاشانه‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪9‬ـ از شعرا و تران ‌هسرایان‬

                                                                                                                                                                                                              ‫بلندآوازۀ کشور ما‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪10‬ـ علامت جمع ـ سنگی‬

                                                                                                                                                                                                                ‫است ـ کندزبان‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18