Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۴ (دوره جديد
P. 15
صفحه15شماره1۸۶0 نمیتوان بازگرداند و بر اساس همان تجربه میدانم حال قیمتی بسیار سنگین برای خودشان و کشورشان به
جمعه ۶تا پنجشنبه 1۲ژانویه ۲0۲۳ اهمیت ویژهای دارد .خرد سیاسی را امروز کجا میتوان یافت؟ نتایجی برسند که اکنون رسیدهاند و آن را به افراد و احزاب
من نیز مانند بسیاری از ایرانیان خواهان آزادی ،ساختار
اسپانیا مقایسه کرده و معتقدند اگر او راست میگوید و سیاسی دمکراتیک ،تأمین و تضمین حقوق بشر ،رفاه نسبی و جریانات نیز تحمیل کنند.
دمکرات است پس مانند خوان کارلوس در سیاست دخالت *****
نکند ،بهتر است پیش از ادعا کمی بر اطلاعات خود بیفزایند. و عدالت اجتماعی در میهن خود هستم. (آبان « – )۱۳۸۴جمهوریخواهی» و «مشروطهطلبی» به
اتفاقا قانون اساسی اسپانیا از همه نظر (از جمله حقوق آرزو دارم روزی بدون هرگونه سانسور در سرزمین خودم شاخصترین و در عین حال شکنندهترین مرزبندی نیروهای
اقوام) یکی از منابع قابل استفاده برای دمکراتها میتواند بنویسم .با اینکه اعتراف میکنم از شیوه و تفکر برخی از سیاسی به ویژه در خارج کشور تبدیل شده و به نظر نمیرسد
احزاب و گروههای سیاسی ایران متنفرم (که یک سلیقه کاملا مردم ایران غم هیچکدام از این دو را داشته باشند .از همین
باشد. شخصی و ناشی از تجربه فردیست) لیکن به موجودیت آنها رو میتوان تلاش برای تحقق دمکراسی را که امروز به تنها
نخستین جمهوری اسپانیا در سال ۱۸۷۳شکل گرفت که احترام گذاشته و مدافع آزادی فعالیت همه آنهایی هستم که راه حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه تبدیل شده
تنها یک سال دوام داشت و طی آن صاحب پنج رییس است ،شاخصترین زمینه و مهمترین نقطه اشتراک یک
جمهوری شد! بعد خاندان بوربُن به سلطنت بازگشت و تا مدعی دمکراسی و حقوق بشرند. ائتلاف بزرگ دانست که دربرگیرنده همه نیروهای دمکرات
۱۹۳۱ماند .جمهوری دوم از ۱۹۳۱تا ۱۹۳۹و در جنگهای ولی معتقدم شرایط دمکراتیک به استناد تاریخ و تجربه جمهوریخواه و مشروطهطلب اعم از راست و چپ باشد.
داخلی تشکیل شد که ژنرال فرانکو به عمر آن پایان داد و میتواند در هر یک از دو نظام جمهوری یا پادشاهی تأمین برای من هیچ فرق نمیکند نظام سیاسی ایران جمهوری
باشد یا پادشاهی .به یاد نمیآورم هرگز زمانی برای یکی
دیکتاتوری نظامی خود را به مدت ۳۵سال تحکیم کرد. بشود یا نشود. از این دو سینه چاک کرده باشم .از همان دوران جوانی و
خوان کارلوس که در ماده ۵۶قانون اساسی اسپانیا «رییس از همین رو تعصب گاه بیمارگونه برخی از جمهوریخواهان سپس میانسالی همواره به آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی
کشور و نماد وحدت و پایداری آن» شناخته میشود ،به و مشروطهطلبان را در مورد نظام مورد علاقه خود ،که تا توجه داشتم .اگر در سنین بیست گفتم «مرگ بر شاه» (که
عنوان نوه آلفونس سیزدهم آخرین پادشاه اسپانیا از سوی تحریف تاریخ و افسانهپردازی پیش میرود ،درک نمیکنم گفتم) به این دلیل بود که «مرگ بر شاه» را به مثابه یک
و به همین دلیلِ ،صرف مخالفت سطحی با رژیم کنونی را شعار نمادین ،خود به خود مترادف ظهور آزادی و عدالت
خود فرانکو به نام پادشاه و جانشین او منصوب شد! اجتماعی میپنداشتم .درست به همان دلیل میتوانستم
نکند کسانی که معتقدند رضا پهلوی نباید در سیاست دلیل حقانیت کسی نمیدانم. بگویم مرگ بر فلان رییس جمهور یا فلان رهبر! خامتر اینکه
«دخالت» کند ،انتظار داشتند ژنرال خمینی و ژنرال خامنهای همزمان با مخالفت باید گفت با چه چیز موافقیم و برای گمان میکردم کمونیستها و از میان کمونیستها تنها
رسیدن به کدام جامعه و تحقق کدام ساختار تلاش میکنیم. «چریکهای فدایی خلق ایران» یکتنه بهشت سیاسی و
«شاهزاده» را جانشین خود اعلام میکردند؟! اینکه «سلطنت» و «پادشاهی» امتحان خود را پس داده، اقتصادی را در ایران بر پا خواهند کرد.
ولی از شوخی گذشته ،چرا خوان کارلوس محبوبترین سخنی بس سطحی و سخیف است .در اینصورت میتوان قطعا شرایط بینالمللی ،دو قطبی بودن جهان ،جذابیت
پادشاه اروپا به شمار میرود؟ [در زمان انتشار این مطلب گفت جمهوری هم امتحان خود را پس داده است .مگر کمونیسم ،سیاستهای امپریالیستی ،پنهان بودن بنیادگرایی
آبان .]۱۳۸۴اتفاقا نه از این رو که در سیاست دخالت جمهوری اسلامی در ایران ،جمهوریهای دمکراتیک بلوک اسلامی ،و در یک کلام ،جوانسری ماجراجویانه و پر تلاطم
نکرد ،بلکه درست به این دلیل که وی نقش تعیینکننده در شرق ،جمهوری مادامالعمر کوبا ،جمهوری موروثی سوریه، جهان ،در مناسبات بینالمللی ،شرایط منطقهای و سیاست
دمکراتیزه شدن فضای سیاسی و اجتماعی اسپانیا و استقرار جمهوریهای دیکتاتور آمریکای لاتین ،جمهوریهای داخلی یک کشور نقش داشت .با اینهمه نباید همه چیز را
فاسد آسیا و آفریقا نمونههای گویا نیستند؟ اگر بشود به به شرایط خارج از خود نسبت داد .در این صورت همواره
دمکراسی پس از دیکتاتوری فرانکو بازی کرد. جمهوریهای آزاد استناد کرد ،در آن صورت بلافاصله میتوان دلایل شکست و اشتباه را در جای دیگری غیر از
در تمامی اسناد و گزارشها بر این نقش خوان کارلوس خود جست و با وجدان آسوده بار سنگین مسئولیت را از
تأکید میشود .چگونه میتوان بدون «دخالت در سیاست» میتوان پادشاهیهای آزاد را در کنار آنها قرار داد.
به چنین نقش و محبوبیتی رسید؟! اگر رضا پهلوی نقشی در جالب اینجاست که برخی معتقدند رضا پهلوی باید از شانه برداشت.
مبارزه برای استقرار دمکراسی در کشورش نداشته باشد ،به حکومت پدر و پدربزرگش که وی نقشی در آنها نداشت شرایط خارج از اراده ما در بررسی گفتار و کردار باید در
انتقاد کند ،ولی خودشان حاضر نیستند درباره سیاستهای نظر گرفته شود ،لیکن از سنگینی مسئولیت آنها که انقلاب
چه دلیل مردم باید وی را برگزینند؟ ناکامی که خود طراح و مجری آن بودهاند زبان به انتقاد کردند و آنها که علیهشان انقلاب شد ،چیزی نمیکاهد .از
آیا همین جمهوریخواهان نخواهند گفت آنروز که ما همین رو در شگفتم چرا برخی در رؤیای «آریامهر» بسر
«مبارزه» میکردیم ،شما کجا بودید؟! راستش را بخواهید بگشایند! میبرند و برخی اصرار دارند همان جوانک «جنبش چریکی»
گفتهاند «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» ولی هرگز همین افرادند که عرقریزان تلاش میکنند «سلطنت»
را همتراز «ولایت» و «پادشاه» را مترادف «ولی فقیه» باقی بمانند!
نگفتهاند «شاهزاده» باید تماشا کند نه فعالیت! قرار دهند .آنان یا به عمد فراموش میکنند و یا آگاهی خرد سیاسی
رضا پهلوی بارها به صراحت گفته است با برکناری رژیم سیاسی ندارند که «سلطنت» و «پادشاه» همواره مفاهیم امروز میبینم جوانان ایران چقدر آگاهتر از جوانی من
کنونی ایران و باز شدن راه برای تحقق یک ساختار دمکراتیک و نهادهایی سیاسی و حکومتی بوده و هستند ،حال آنکه هستند .بیتردید دلایل این آگاهی را باید در گسترش
و مبتنی بر حقوق بشر به نود درصد آرزو و اهداف خود «ولایت» و «ولی فقیه» مفاهیم و نهادهایی دینی هستند و دمکراسی در جهان و در تکنولوژی ارتباطات پی گرفت.
رسیده است .این بدین معنی است که «پادشاهی» برای او «جدایی دین از دولت» یکی از اندیشههای بنیادین تجدد شاید بتوان ناآگاهی دو نسل فعال در انقلاب را از جمله به
(مدرنیته) و از اصول خدشهناپذیر دمکراسی به شمار میرود. شرایط محدود و سانسور آن دوران نسبت داد .آنها از همان
در مبارزاتش تنها «ده درصد» نقش دارد. جدایی «سلطنت» یا «پادشاه» از سیاست یا دولت چیزی تغذیه میکردند که نامستقیم و در عمل به ایشان
جمهوریخواهان دمکرات اما باید این را درک کنند اگر یا حکومت نه تنها هرگز از سوی اندیشهورزان سیاسی و عرضه میشد:
«شاهزاده» با احترام به آرای مردم از هدف و آرزوی خود فلسفی مطرح نشده است و نه تنها هرگز نشانه تجدد و ایدئولوژی بجای خرد سیاسی
کوتاه میآید ،آنها نیز باید آماده باشند از هدف و آرزوی صد معیار دمکراسی شناخته نشده و نمیشود ،بلکه از اساس احساس و ایمان بجای عقل
درصدی خود کوتاه بیایند تا بتوانند در یک نقطه به همدیگر شیفتگی بجای آگاهی
سخنی بیمعنی است. تودهگرایی بجای خودآگاهی
برسند .راز ائتلاف نیروهای متخالف در همین نکته است. میتوان با سلطنت و نظام پادشاهی مخالف بود ولی نباید جمع بجای فرد
ائتلاف بدون سازش و توافق ممکن نیست .سلاطین و ماجراجویی بجای تحصیل و سازندگی
ولایات فقیه جمهوریخواه و مشروطهطلب که میخواهند برای مخالفت به تحریف علوم سیاسی متوسل شد. تپانچه و سیانور بجای بحث و گفتگو
توی دهن همه بزنند و به تنهایی دولت تعیین کنند ،خود یارانی که سالهاست نگهدار جمهوری اسلامی شدهاند، ترور بجای فعالیت سیاسی
خویشتن را از این روند حذف میکنند زیرا امر ائتلاف بدون میل دارند نقش «شاهزاده» را به سطح خود و «پادشاه» و سرانجام انقلاب بجای اصلاح.
را به «ولی فقیه» کاهش دهند و با به کار بردن ترکیبات به جوانان امروز رشک میبرم .میدانم زمان را به عقب
آنان نیز پیش خواهد رفت. بیمعنی مانند «جمهوری سلطانی» و «مشروطهطلبان
امروز جمهوراللهی درست مانند حزباللهی و شاهاللهی در دینی» تاریخچه خونین جمهوری را هم به حساب سلطنت
برابر واقعیتی قرار گرفته که آن را نمیپسندد. بنویسند.
ائتلاف نیروهای دمکرات ایران به یک ضرورت در حال ضرورت ائتاف
تشکل تبدیل میشود .نامه دهها دانشجو از داخل و خارج کسانی که نقش رضا پهلوی را با خوان کارلوس پادشاه
کشور خطاب به افراد و احزاب سیاسی راست و چپ برای
اقدام جهت یک ائتلاف بزرگ و فراگیر بازتاب کوچکی از
همین واقعیت است [در زمان انتشار این مطلب آبان.]۱۳۸۴
در عین حال کسانی که از یکسو با درک این ضرورت
خواهان همراهی با آن هستند ولی از سوی دیگر