Page 26 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۶ (دوره جديد
P. 26
در ِد دگردیسی؛ من تازگی دارد. صفحه۲۶شماره188۲
درباره سرمقالههای معروف فرامرزی باید این حقیقت را جمعه ۲۶خرداد تا 1تیرماه 140۲خورشیدی
مقاله پنجم: بگویم که حضور استاد فرامرزی و قدرت قلم او کیهان را
به حرکت درآورد .اگر استاد فرامرزی از روز اول با ما نبود خبر اختصاصی خودش را میدهد .کیهان هم به تصور
قنا ِت بیآ ِب نمیدانم ما این راه را چطور طی میکردیم .شیوه همکاری اینکه خبر اختصاصی به دست آورده است آن را با آب و تاب
ما این بود که هر روز صبح اول وقت مهمترین خبر و چاپ میکند و آن سر و صدای بیسابقه را به راه میاندازد
ناندار مسئله روز را برای نوشتن سرمقاله انتخاب میکردیم و استاد و از هول حلیم توی دیگ میافتد .آنچه از این خبر درست
فرامرزی در دفترکارش مینشست و مینوشت .مردم هر روز بود فقط این بود که آن روز هواپیمایی به بغداد رفته ولی
=تراژدی قتل حکومتی مهسا امینی جرقهای بود بر انبار با بیصبری انتظار میکشیدند که ببینند عصر استاد فرامرزی نه برای آوردن آیتالله خمینی ولی برای آوردن آشوری نامی
باروت نارضایتیهای سرکوبشدهی طیف بزرگ و متنوعی در کیهان چه نوشته است .استاد فرامرزی و من در مورد که به اتهام آتش زدن سینما رکس آبادان دستگیرشده بود.
از طبقات و گروههای جامعه ایران .چیزی که موجب انتخاب موضوع سرمقاله هیچوقت اختلاف پیدا نکردیم در این تردید ندارم که شاهنشاه از دیدن آن شماره کیهان
همهگیری و استمرار این خیزش شد ،توافق سریع معترضان بسیار ناراحت شدند .من سعی کردم حقیقت را همانطور
وهمکاری ما در سطح عالی ادامه داشت. که اتفاق افتاده بود به عرض برسانم ولی نمیدانم ایشان
بر خواس ِت براندازی نظام تبهکار جمهوری اسلامی بود. اما درباره سردبیران .اگر بین سردبیر و من بر سر موضوعی باور فرمودند یا نه .دولت و نظامیان هر دو بسیار ناراحت
=همنشینی و همبستگی هرچند میتواند فرخنده اختلاف نظری بود مطرح میکردیم .با توضیحاتی که سردبیر و عصبانی بودند .من همیشه بار این مسئولیت را به دوش
و ارزشمند باشد اما نه غایت مبارزه است و نه لزوما به درباره نظر خودش میداد اگر من قانع میشدم که مشکلی کشیدهام و خواهم کشید .ولی نکتهای را که به عنوان
براندازی حکومت ختم میشود .آنچه طی ماههای پس از نبود و اگر اختلاف نظر باقی میماند سردبیر طبق نظر من نتیجهگیری اصلی از این بحث میخواهم یادآور شوم این
خیزش ۱۴۰۱به نام اتحاد و همبستگی رخ داد حکایت از است که راه کیهان از روز ا ّول انتشار روزنامه در طول سالها
این داشت که ِصرف دور (یا کنار) یک میز نشستن و سخن اقدام میکرد و دیگر مسئولیتی نداشت .ولی این به ندرت در جریان «رستاخیز ملّی» و بعد از آن همان راه سرمقاله ا ّول
از اتحاد گفتن و منشور همبستگی نوشتن ،نه تنها نیروهای اتفاق میافتاد و به حدی نادر بود که الان موردی به یاد
برانداز را همدل و همراه نمیکند بلکه موجب تشنج و ما بود .ما ایران را برای ایرانی میخواستیم .ایران آباد ،آزاد و
درگیریهای بیحاصل و فرساینده میان سلیقههای مختلف نمیآورم تا مثال بزنم. متّکی به خود را آرزو میکردیم .از این جهت فکر میکنم که
-حتماً به خاطر دارید که بچهها شعری دارند که دروقت لازم است در پایان این مصاحبه دو سند اساسی را برای ثبت
این طیف رنگارنگ هم میشود. بازی مخصوصی میخوانند و در آن گفته میشود :کی بود در تاریخ و اثبات این طرز فکر در اختیار شما قرار دهم:
=برخلاف آنچه در سیرک رسانههای جریان اصلی تبلیغ کی بود؟ من نبودم ،دستم بود ،تقصیر آستینم بود .حالا که یکی ا ّولین سرمقاله کیهان و دیگری اصول «رستاخیز ملّی»
میشود ،ائتلاف میان گروههای ناهمگون اپوزیسیون، قریب بیست سال از انقلاب اسلامی میگذرد ،بسیاری از که در حقیقت مرامنامه این جنبش سیاسی شبهحزبی بود.
شرط ضروری براندازی جمهوری اسلامی نیست .براندازی دولتمردان سابق در برابر این سؤال که چه کس یا کسانی
به وسیله یک نیروی منسجم و منضبط با رهری واحد و باعث این انقلاب شدند مثل همان بچهها همین جواب را سرمقاله جاودانی فرامرزی
برنامه مشخص -البته با تکیه بر همدلی و یاری در داخل میدهند که« :من نبودم» و شخص محمدرضا شاه پهلوی را -تأثیر شخص شما در تعیین خط مشی سیاسی کیهان
کشور و در صورت امکان استفاده از کمک خارجی- یک تنه مس ّبب و باعث این حادثه و عواقب آن میدانند. چه در مورد سرمقالههای معروف فرامرزی و چه در مورد
بسیار محتملتر و عملگرایانهتر است تا براندازی با فر ِض سردبیران و دبیران سرویسهای مختلف چه بود؟ آیا به
هم ِکناری مجموعهای ناهمگون و متشتت با اوزان متفاوت شما چه میگویید؟ توصیههای شما عمل میکردند یا فقط توجه میکردند ،یا
و نیروهای نامتوازن در برونمرز که به اجبار یا مصلحت دکتر مصباحزاده :این شعری که آوردید که به قول خودتان
مال بچههاست ،درمورد ایران و ما آدمهای بزرگ ،من آن را اصل ًا توجهی نداشتند؟
برای کوتاه مدتی «متحد» شدهاند. اینطور اصلاح میکنم :کی بود؟ کی بود؟ منم بودم ،دستم دکتر مصباحزاده :در آغاز کار کیهان من تازهوارد صحنه
بود ،تقصیر آستینم نبود! ما همه ،هر کدام در این اتفاق سیاست و مطبوعات بودم و نمیتوانستم نفوذ و تأثیر
یوسف مصدقی -طغیانهای اجتماعی ،پدیدههایی کم و بیش سهمی داشتیم و شکستن همه کاسه کوزهها به چندانی در مطالب روزنامه داشته باشم .میدانستم چه
پیچیده و س ّیال هستند .زمینه بروز این طغیانها معمولا سر شاهنشاه و ایشان را مسبب همه چیز دانستن کمال میخواهم بکنم ولی به فوت و فن کار آشنا نبودم .ماهها
یا بیتوجهی حکومتهای فاسد و ناکارآمد به تلنبار شدن بیانصافی و بیاطلاعی از مسئولیت وجدانی هر کسی است طول کشید تا از کار سر درآوردم .در آن زمان برای اینکه
مطالبات شهروندان است یا سرکوب مستمر خواستههای واقعاً سراپا کیهانی شوم سرمقاله اولین شماره کیهان را توی
گروههای مختلف جامعه توسط حکومتهای مستبد .گاهی که اینطور فکر میکند. جیبم گذاشته بودم و در خانه و اداره هم روی میزم بود.
هم استبداد و ناکارآمدی و فساد در حکومتی چون جمهوری در پایان این گفتگو لازم میدانم که از توجه «بنیاد هروقت فرصت پیدا میکردم و هرکجا بودم آن را دوباره و
اسلامی بهم میرسند و حجم عظیمی از نارضایتی و خشم را مطالعات ایران» و مجله «ایراننامه» در طول سالهای اخیر دوباره میخواندم و دربارهاش فکر میکردم .خواندن این
در جامعه زیر سلطه آن حکومت ایجاد میکنند که زمینهای نسبت به مسائل اجتماعی ،فرهنگی و ادبی ایران تقدیر کنم سرمقاله برای من تمامی نداشت .الان هم که این سطور را
مینویسم باز به اولین شماره کیهان و آن سرمقاله که روی
مستعد برای یک طغیان بزرگ را آماده میکند. و این خدمت بزرگ را ارج بگذارم. دیوار دفتر کارم نصب شده نگاه میکنم و هنوز هم برای
نفر ِت وحدتآفرین
زمینه برای اعتراض اما معمولا بدون وقوع یک حادثه
تراژیک و تکاندهنده به طغیان نمیانجامد .درواقع برای بروز
طغیان بهانهای لازم است تا همگی ناراضیان حول آن جمع
شوند و در مقابل حکومت فاسد و مستبد بایستند .به بیان
مرسوم و معروف ،وقوع چنین حادثهای ،حکم جرقه در انبار
باروت را دارد که منجر به انفجار میشود .در بیشتر مواقع،
فصل مشترک میان طغیانگران ،نفرت از وضع موجود است و
تمایل به نابودی آن .از این روست که هر اعتراضی در