Page 16 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۸ (دوره جديد
P. 16

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌6‬شماره‌‪‌18۹4‬‬
                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ 1۷‬تا ‪ ۲۳‬شهریورماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫اگر«رضاخان»خواستارقدرتنبودو«رضاشاه»نمیشدچهبرسرایرانمیآمد؟!‬

‫و شایسته سرزنش شد به سبب نحوه خودکامه اداره قدرت‬       ‫در اسپانیا کمک کنم نه اتحادی برای دموکراسی در اسپانیا‬  ‫= قدرت به خودی خود نه مایه فساد است و نه مانع‬
‫بود که به استبداد سیاسی و زورگوئی انجامید‪ .‬موثرترین‬    ‫ممکن میشد و نه دموکراسی به این زودیها در اسپانیا‬       ‫آن‪ .‬بسته به هدف و انگیزه میتواند هم شایسته ستایش‬
‫راه پیشگیری رواج فساد‪ ،‬سوء استفاده از قدرت و فرهنگ‬                                                            ‫باشد و هم سزاوار سرزنش‪ .‬از آنجا که هدف رضاشاه‬
‫بتسازی‪ ،‬دموکراسی و آزادی است و نه گریز از قدرت!‬                                       ‫برقرار میگشت‪.‬‬           ‫در کسب و اعمال قدرت پیشرفت و آبادی ایران بود‪ ،‬به‬
‫تجربه خوان کارلوس پادشاه پیشین اسپانیا شاهد درستی این‬  ‫در هر دو مورد به گمان زیاد همان میشد که در‬             ‫گواهی تاریخ اراده او به قدرت سزاوار ستایش است‪ .‬اگر‬
‫باور است‪ .‬پس از اینکه خوان کارلوس نقش موثری در پایه‬    ‫افغانستان رخ داد‪ .‬محمد ظاهر آخرین پادشاه افغانستان‬     ‫در اواخر پادشاهی وی‪ ،‬اعمال قدرت او به فساد منجر و‬
‫گذاری دموکراسی و آزادی سیاسی ایفا کرد‪ ،‬زمانی که از‬     ‫وقتی در سال ‪ ۲۰۰۲‬میلادی به افغانستان بازگشت تصریح‬      ‫شایسته سرزنش شد به سبب نحوه خودکامه اداره قدرت‬
‫طرف رسانههای آزاد اسپانیا به فساد مالی متهم شد‪ ،‬مجبور‬  ‫کرد که در اندیشه احیای سلطنت در این کشور نیست‪ .‬وی‬      ‫بود که به استبداد سیاسی و زورگوئی انجامید‪ .‬موثرترین‬
‫به استعفاء از پادشاهی شد و قدرت را به پسر خود واگذار‬   ‫گفت‪« :‬اینجانب به فکر احیای سلطنت نیستم‪ .‬آرزوی من‬       ‫راه پیشگیری رواج فساد‪ ،‬سوء استفاده از قدرت و فرهنگ‬
                                                       ‫فقط خدمت به ملت رنجدیده افغانستان است‪ ».‬به باور‬        ‫بتسازی‪ ،‬دموکراسی و آزادی است و نه گریز از قدرت!‬
                                        ‫کرد‪.‬‬           ‫مختار پدرام روزنامهنگار افغانی «وقتگذرانی محمد ظاهر‬    ‫تجربه خوان کارلوس پادشاه پیشین اسپانیا شاهد درستی‬
‫همانطور که الاهه بقراط نویسنده و روزنامهنگار و سردبیر‬  ‫به عنوان یک پادشاه و زمامدار و ‪ ۴۰‬سال غفلت ظاهرشاه‬     ‫این باور است‪ .‬پس از اینکه خوان کارلوس نقش موثری‬
‫کیهان لندن مینویسد «پیروزی در مبارزه برای جایگزینی‬                                                            ‫در پایه گذاری دموکراسی و آزادی سیاسی ایفا کرد‪ ،‬زمانی‬
‫قدرت استبدادی با قدرت دموکراتیک‪ ،‬بدون رهبری قابل‬                    ‫به نظر من یک فاجعه بشری رقم زد‪]i[».‬‬       ‫که از طرف رسانههای آزاد اسپانیا به فساد مالی متهم شد‪،‬‬
‫اعتماد و شفاف» ممکن نیست‪ .‬و «نقش اراده قدرت با‬         ‫خبرنگاری از یک سیاستمدار کهنهکار اروپائی که سالیانی‬    ‫مجبور به استعفاء از پادشاهی شد و قدرت را به پسر خود‬
‫بیان اینکه «من» و «ما» به دنبال قدرت نیستیم‪ ،‬از بین‬    ‫دراز در قدرت بود پرسید آیا درست است که «قدرت انسان‬
‫نمیرود!»[‪ ]iv‬تمامی تئوریهای جنبشهای اجتماعی‪ ،‬به‬        ‫را فاسد میکند؟» سیاستمدار در پاسخ گفت «نداشتن قدرت‬                                        ‫واگذار کرد‪.‬‬
‫روایت هومن خلیلی فعال مدنی و سیاسی و عضو «حزب‬          ‫انسان را بیشتر فاسد میکند!» این پاسخ را میشود به این‬
‫ایران نوین» نیز بر این باورند که «همبستگی حول یک‬       ‫تعبیر کرد که با نبود قدرت کسانی هستند که میکوشند با‬    ‫حقیقتجو – کمتر کسانی باور دارند که اگر رضاخان‬
‫مرجعیت سیاسی یا همان رهبر… به عنوان یکی از عوامل‬       ‫چاپلوسی‪ ،‬تعارف و دروغ از قدرتمندان به نفع خود سوء‬      ‫قدرت را به دست نمیگرفت و رضاشاه نمیشد ایران‬
‫کلیدی در پیروزی جنبشهای انقلابی تلقی میشود‪ .‬برای‬       ‫استفاده کنند‪ .‬نمونههای این افراد در اطرافیان محمدرضا‬   ‫میتوانست از روال بیسامانی دوران قاجار نجات یافته و‬
‫مثال‪ ،‬در تجربه جنبش ‪ ۵۷‬ایران‪ ،‬مرجعیت سیاسی روحالله‬     ‫شاه نیز[‪ ]ii‬وجود داشتند که با تملق و بتسازی شاه را در‬  ‫با شتابی بیهمتا در کمتر از بیست سال به کشوری مدرن‬
‫خمینی با ارتباط مستقیم با مفاهیم دینی و ایدهآلهای‬      ‫مقام دیکتاتور تثبیت کردند تا خودشان هر کاری دلشان‬      ‫در زمان خود تبدیل شود‪ .‬اگر رضاخان میگفت من دنبال‬
‫اسلامی‪ ،‬توانست جنبشهای مختلف ایران را تحت پرچم‬         ‫خواست بکنند‪ .‬به این ترتیب شاه تصمیمگیر نهائی شد‬        ‫مقام و قدرت سیاسی نیستم و هدف من فقط مانند یک‬
‫همبستگی امتی یکپارچهسازی کند و با جلب حمایت‬            ‫و اگر کسی با سیاست دولت مخالف میبود طبیعتا به‬          ‫شهروند و سیاستمدار کمک به مردم ایران است در آن زمان‬
‫اجتماعی‪ ،‬به عبور از حکومت شاهنشاهی پهلوی رسید‪]v[».‬‬                                                            ‫هیچکدام از این پیشرفتها رخ نمیداد و شاید حتی ایرا ِن‬
‫به این نتیجهگیریهای درست باید افزود که اراده قدرت‬                   ‫مخالفت با شخص شاه تعبیر میشد![‪]iii‬‬
‫و مرجعیت سیاسی بدون سازماندهی نمیتواند شکل بگیرد‬       ‫واقعیت اما اینست که قدرت به خودی خود نه مایه فساد‬                       ‫یکپارچه نیز دیگر وجود نمیداشت‪.‬‬
‫و موثر باشد‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬مرجعیت سیاسی خمینی بدون‬    ‫است و نه مانع آن‪ .‬بسته به هدف و انگیزه میتواند هم‬      ‫همچنین اگر پادشاه سابق اسپانیا‪ ،‬خوان کارلوس‪ ،‬بعد‬
‫شبکههای مذهبی که در تمام نقاط کشور وجود داشت و‬         ‫شایسته ستایش باشد و هم سزاوار سرزنش‪ .‬از آنجا که هدف‬    ‫از مرگ فرانکو میگفت خواست من پادشاهی و قدرت‬
                                                       ‫رضاشاه در کسب و اعمال قدرت پیشرفت و آبادی ایران بود‪،‬‬   ‫سیاسی نیست فقط میخواهم به عنوان یک شهروند و‬
     ‫درواقع واسطه خمینی و جامعه بود هرگز قدرت‬          ‫به گواهی تاریخ اراده او به قدرت سزاوار ستایش است‪.‬‬      ‫سیاستمدار به اتحاد احزاب دموکرات و پا گرفتن دموکراسی‬
                                                       ‫اگر در اواخر پادشاهی وی‪ ،‬اعمال قدرت او به فساد منجر‬
   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20   21