Page 18 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۰ (دوره جديد
P. 18

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌8‬شماره‌‪‌18۹۶‬‬
                                                                                                                     ‫جمعه ‪ 31‬شهریورماه تا ‪ 6‬مهرماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫مبانی حق و آزادی در نظریه سیاسی بینالمللی‬

    ‫بخش دو‪ :‬تحولات اولیه و تکاملی گفتمان حقوق بشر‬

‫«روشنگری خروج انسان از عدم بلوغ خودتحمیلی است‪.‬‬                        ‫©گرافیک از کیهان لندن‬                     ‫=هرگاه از حقوق بشر سخن به میان آید‪ ،‬باید آن را‬
‫این عدم بلوغ به معنی ناتوانی در به کار بردن قدرت فهم‬                                                            ‫در چارچوب گفتمان حقوق بشر در فهم متعارف آن که‬
‫خویش بدون راهنمائی دیگری است‪ .‬علت اصلی این عدم‬          ‫تصدیق حقوق و آزادیهای اساسی آنگونه که در نظریههای‬       ‫بطور عمده دربرگیرنده مجموعه حقوق فردگرایانه مدنی‬
‫بلوغ خودتحمیلی است نه در سفیه بودن ذاتی انسان بلکه‬              ‫حقوق طبیعی تصریح شدهاند‪ ،‬اصرار میورزید‪.‬‬         ‫و سیاسی است‪ ،‬درنظر گرفت‪ .‬این گفتمان اصلی حقوق‬
‫در فقدان عزم و شهامت در بهکار گرفتن قدرت فهم خود‬                                                                ‫بشر حاوی اسناد و مدارکی حقوقی است که بعد از جنگ‬
‫بدون راهنمائی دیگری؛ بنابراین شعار روشنگری این است‪:‬‬     ‫سوم‪ ،‬به تدریج طی قرون ‪ ۱۶‬و ‪ ۱٧‬خردگرایی فلسفی به‬         ‫جهانی دوم به وجود آمده و مورد شناسایی جهانی قرار‬
‫شهامت داشته باشد تا فهم مستقل خود را به کار بگیری!»‬     ‫مرحله بلوغ خود نزدیک شد و انسان را معیار سنجش همه‬       ‫گرفته است‪ .‬این گفتمان با صدور اعلامیه جهانی حقوق‬
                                                        ‫رفتارها معرفی نمود‪ .‬در این دوره است که «آرمان»های‬       ‫بشر پا به عرصه ظهور نهاده و سپس با اسناد حقوقی‬
                                 ‫(کانت‪)۱٧٨۴ ،‬‬           ‫بشردوستانه شکل نظری منسجم و عام به خود گرفتند تا‬        ‫دیگری شامل میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و‬
‫از نقطه نظر فلسفه روشنگری چنین بلوغی در اندیشه‬          ‫بتوانند آمادگی برای ورود به روابط اجتماعی داشته باشند‪.‬‬  ‫نیز میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی‬
‫انسانی‪ ،‬بیانگر چنین ویژگی برای فقط پارهای از انسانها‬    ‫این تحول و دگرگونی همراه بود با ظهور انسان مدرن‬
‫نیست‪ ،‬بلکه اصل استوار و غیرقابل انکاری است که انسان‬     ‫به عنوان موجود عقلانی مستقل و به لحاظ اجتماعی‬                                         ‫تکمیل شده است‪.‬‬
‫و انسانیت با آن تعریف میشود‪ .‬بر اساس چنین فهم‬           ‫مسئولیتپذیر که آمادگی پذیرش نقشهای اجتماعی‬
‫روشنگرانهای است که حقوق بشر در متعالیترین شکل خود‬                                                               ‫محمود مسائلی – این مجموعه نوشتار از کتابی با عنوان‬
‫پا به عرصه حیات اجتماعی میگذارد‪ .‬ولی با وجود همه این‬                      ‫سیاسی جهانشمول را پیدا میکرد‪.‬‬         ‫«مبانی حق و آزادی در نظریه سیاسی بینالمللی» انتخاب‬
‫بشارتهای انسانی خود‪ ،‬حقوق بشر نتوانست دربرگیرنده‬        ‫و چهارم‪ ،‬در پرتو چنین دگرگونیهایی است که ویژگیهای‬       ‫شده و از این پس با تغییرات و اصلاحاتی در اختیار شما قرار‬
‫حقوق همه مردم حتی در کشورهای بانی حقوق بشر مثل‬          ‫عصر مدرن از عصر پیشمدرن جدا میشود‪ .‬درواقع دوران‬         ‫میگیرد‪ .‬هرچند که این کتاب برای استادان و دانشجویان‬
‫انگلیس باشد‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬از قرن نوزدهم شکافهایی‬       ‫مدرن که بازتاب دهنده ظهور فردیت انسان مستقل و‬           ‫این رشته تهیه شده‪ ،‬اما سعی کردهام تا جایی که ممکن‬
‫در اندیشههای انساندوستانه ظهور کرده و عملا سه جریان‬     ‫بهواسطه آن ارزش و حقوق ذاتی اوست‪ ،‬این دوره را از‬        ‫است مباحث آن را به زبان ساده بازنویسی کنم تا برای همه‬
‫فکری اصلی در خصوص تعریف انسان و حقوق او به وجود‬         ‫عصر پیشمدرن جدا میسازد‪ .‬افزون براین‪ ،‬در عصر مدرن‬
                                                        ‫گفتمان حقوق بشر از فرضیات پیشمدرن فاصله گرفته‬                                  ‫علاقمندان قابل درک باشد‪.‬‬
                                        ‫آورد‪.‬‬           ‫و مفاهیم فردیت‪ ،‬ارزش و حیثیت انسانی‪ ،‬موضوعات‬            ‫صدور اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه در سال‬
‫جریان فکری اول که نولیبرالیسم خوانده میشود‪ ،‬توسط‬        ‫مرتبط با آزادی و برابری بهعنوان ساختارهایی اجتماعی و‬    ‫‪ ۱۷۸۹‬را باید به عنوان سرآغازی برای ظهور حقوق بشر به‬
‫کارل منگر[‪ ]۵‬و لودویک فن مایسس[‪ ]۶‬که از بنیانگذاران‬     ‫با تکیه بر عقلانیت مستقل انسانی‪ ،‬الهامبخش نهضتهای‬       ‫معنی امروزین‪ ،‬یعنی ضرورت شناسایی حقوق مدنی و‬
‫مکتب اقتصادی اتریش به شمار میروند‪ ،‬در نیمه دوم‬          ‫رهاییبخش اروپایی شدند‪ .‬ولی آرمان حقوق بشر که در متن‬     ‫سیاسی همه شهروندان‪ ،‬به حساب آورد‪ .‬این اعلامیه الگویی‬
‫قرن بیستم به وجود آمد‪ .‬این جریان به مفهومی از انسان‬     ‫اندیشه و تحولات مدرن اجتماعی و سیاسی اروپایی بهسوی‬      ‫را به جهانیان معرفی کرد تا براساس آن به درک اهمیت و‬
‫مجرد و انتزاعی نظر دارد که از بافت و ریشههای تاریخی‬     ‫نظریه شدن مدون سیر میکرد‪ ،‬در محدوده اروپایی خود‬         ‫شناسایی حقوق آزادی‪ ،‬مالکیت‪ ،‬امنیت‪ ،‬مقاومت در برابر‬
‫و اجتماعی خود جدا شده و خود را به عنوان نماینده متقن و‬  ‫محبوس مانده و نتوانست به سرزمینهای استعمار شده و‬        ‫ظلم برای همه شهروندان‪ ،‬و اهمیت اراده عمومیبرای‬
‫محکم ارزشهای آزادیخواهی در جهانی که بر مبنای نظریه‬      ‫یا کشورهایی که مستقل از اروپای آن زمان بودند برسد‪.‬‬      ‫اداره کشور واقف شوند‪ .‬بدون اینکه نیاز باشد وارد جزئیات‬
                                                        ‫سرانجام‪ ،‬در عصر روشنگری‪ ،‬یا دوران عقلگرایی‪ ،‬مفهوم‬       ‫اینگونه شهادتهای تاریخی درباره آرمان رهاییبخش‬
               ‫اقتصاد بازار قرار دارد‪ ،‬معرفی میکند‪.‬‬     ‫انسان از محدودیتهای تحمیلی نظام سلسله مراتبی‬            ‫حقوق بشر بشویم‪ ،‬فقط باید تاکید کرد که حقوق بشر‬
‫جریان دوم به لیبرالیسم اجتماعی معروف است و توسط‬         ‫تیولداری اشرافیت قرون وسطایی و یا انقیاد مذهبی[‪]۳‬‬       ‫به معنی امروزین آن پدیدهای کاملا معاصر و برگرفته از‬
‫توماس گرین[‪ ]۷‬نمایندگی میشود‪ .‬این جریان نیز که مولود‬    ‫توسط کلیسا رهایی یافته و دارای این اختیار شد که بتواند‬  ‫تصدیق حقوق بنیادینی است که در اعلامیه جهانی حقوق‬
‫شرایط نابرابر زندگی قرن نوزدهم است‪ ،‬دیدگاهی معطوف‬       ‫هویت مستقل خود را تعریف نماید‪ .‬در نهایت‪ ،‬این سیر‬        ‫بشر[‪ ]۱‬و سپس در اسناد حقوقی دیگر که عمدتا توسط‬
‫به عدالت اجتماعی و انسانیسازی روابط اجتماعی را در‬       ‫تحولات تاریخی به تعریفی از انسان مستقل دست یافت که‬
                                                        ‫بهترین توصیف آن را میتوانیم در ابتدای مقاله «روشنگری‬         ‫سازمان ملل متحد بوجود آمدهاند‪ ،‬تبلور یافته است‪.‬‬
     ‫متن و بطن همان سنت فلسفی لیبرال دنبال میکرد‪.‬‬                                                               ‫بنابراین‪ ،‬برای سهولت در مطالعات حقوق بشری میتوان‬
                                                                         ‫چیست»[‪ ]۴‬از امانوئل کانت بیابیم‪:‬‬
                                                                                                                     ‫سیر تکوین آن را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد‪.‬‬
                                                                                                                ‫دوره اول دربرگیرنده ظهور «آرمان و عقیده حقوق بشر»‬
                                                                                                                ‫و مربوط به دورانی است که ضرورت تلاش برای حمایت از‬
                                                                                                                ‫حقوق و آزادیهای اساسی به گونهای محدود و مقطعی در‬
                                                                                                                ‫عقاید و اندیشههای فلسفی‪ ،‬آراﺀ و متون مذهبی و یا در‬
                                                                                                                ‫اسنادی مانند فرمان کوروش کبیر و روش حکومتی او‪ ،‬یافت‬
                                                                                                                ‫میشود‪ .‬اما چنین ظهوری فقط در حد آرمانهای پراکندهای‬
                                                                                                                ‫است که آنها را میبایست به عنوان بخشی از منابع الهام‬

                                                                                                                            ‫حقوق بشر مدون و مدرن به حساب آورد‪.‬‬
                                                                                                                ‫دوم به جریانات فلسفی آزادیخواهی عصر مدرن اروپایی‬
                                                                                                                ‫اطلاق میشود که به موجب آن آرمانهای پیشین درباره‬
                                                                                                                ‫حقوق بشر به تدریج به سوی سامان یافتن فلسفی و‬
                                                                                                                ‫نظریهپردازی سیاسی کشیده شده و پایههای فلسفه سیاسی‬
                                                                                                                ‫مدرن را بنیاد نهادند‪ .‬درواقع از قرن چهاردهم میلادی که‬
                                                                                                                ‫ریشههای عصر نوزایی فرهیختگی انسانی[‪ ]۲‬شکل گرفت‪،‬‬
                                                                                                                ‫دوره نوینی در حیات بشری ظهور کرد که با خود نوعی‬
                                                                                                                ‫عقلگرایی انسانی را برای پایان بخشیدن به عصر پیشمدرن‬
                                                                                                                ‫نوید میداد‪ .‬بطور طبیعی این عقلگرایی بر شناسایی و‬
   13   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23