Page 18 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۰ (دوره جديد
P. 18

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌8‬شماره‌‪‌1۹0۶‬‬
                                                                                                                                                         ‫جمعه ‪ 10‬تا ‪ 1۶‬آذرماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫گزارش میدانی؛ کاسبی حکومت از اعتیاد و مواد مخدر در ایران‪:‬‬
               ‫بدشان نمیآید اینها باشند!‬

                                                                                                                     ‫=سالها پیش که «هفتاد هزار تومن برای آزادی یکی‬

                                                                                                                     ‫از بستگان که با سیگار حشیش بازداشت شده بود پرداختم‬
                                                                                                                     ‫دیدم که جریمههای بسیار سنگینتر و بسته بسته تراول‬
                                                                                                                     ‫و اسکناس بود که مردم پرداخت میکردند و متوجه شدم‬
                                                                                                                     ‫دولت در این کاسبی چقدر پول بدون حساب و کتاب‬

                                                                                                                                                     ‫جابجا میکند‪».‬‬
                                                                                                                     ‫=«پسر و دخترهای ایرانی اولین تجربههای مصرف مواد‬
                                                                                                                     ‫را در پارک یا مهمانی دارند‪ ...‬دخترهای همنسل ما و دهه‬
                                                                                                                     ‫‪ ۶۰‬حتی ‪ ۷۰‬گرایش و مصرف مواد را تابو میدانستند ولی‬

                                                                                                                           ‫الان دختر و پسر همرده هم دارند پیش میروند‪».‬‬
                                                                                                                     ‫=یک پزشک متخصص‪« :‬مادری میگفت آقای دکتر‬
                                                                                                                     ‫دوست دارم قرص برنج را آسیاب کنم یک جوری در‬
                                                                                                                     ‫کپسولی بریزم این بخورد‪ ،‬فقط بمیرد‪ ،‬بچهام هست ولی‬
                                                                                                                     ‫دیگر نمیخواهم! مادرانی را میشناسم که میگویند اینکه‬
                                                                                                                     ‫اینطوری پشت ماشین نشسته آرزو میکنم بمیرد‪ ،‬یا خلبانی‬
                                                                                                                     ‫بازنشسته که ‪ ۷‬سال در جنگ شرکت کرده یا مجروح‬
                                                                                                                     ‫شیمیایی زمان جنگ‪ ،‬اینها همه از فرزندان معتاد خود به‬

                                                                                                                                                     ‫ستوه آمدهاند»‪.‬‬
                                                                                                                     ‫=یک کارمند میانسال ساکن تهران به هئیتهای مذهبی‬
                                                                                                                     ‫اشاره میکند و معتقد است این مراکز‪ ،‬یکی از پرخطرترین‬

                                                                                                                              ‫مراکز پخش و تجربه مصرف مواد مخدر است‪.‬‬

‫و برادرش آمدند او را به یک کمپ در شمال بردند‪ .‬آنجا‬        ‫عبور کرده‪ ،‬بیشتر به رابطه باجگیر و باجدهنده تبدیل‬          ‫فیروزه نوردستروم‪-‬وضعیت اعتیاد و مصرف موادمخدر در‬
‫آنقدر او را کتک زدند که خون بالا آورد و در راه بیمارستان‬  ‫شده‪ ،‬خانوادهها به خاطر ترس از آبرو یا محبت‪ ،‬تن به این‬      ‫کشور چگونه است؟ مسئولان دست اندرکار تا حال برای‬
                                                          ‫رابطه غلط میدهند‪ ،‬مادرانی را میشناسم که میگویند‬            ‫ساماندهی این وضعیت چه کردهاند؟ خانوادههای افراد‬
                                   ‫فوت کرد‪».‬‬              ‫اینکه اینطوری پشت ماشین نشسته آرزو میکنم بمیرد‪ ،‬یا‬         ‫معتاد چه میگویند؟ کمپهای ترک اعتیاد تا چه اندازه به‬
‫یک روزنامهنگار منتقد هم که میگوید به خاطر چندین‬           ‫خلبانی بازنشسته که ‪ ۷‬سال در جنگ شرکت کرده یا مجروح‬         ‫ترک اعتیاد این بیماران در ایران کمک میکند؟ کیهان لندن‬
‫ماه حقوق پرداخت نشده مطبوعات را بوسیده و کنار‬             ‫شیمیایی زمان جنگ‪ ،‬اینها همه از فرزندان معتاد خود به‬        ‫این پرسشها را با یک پزشک و چند شهروند مطلع در میان‬
‫گذاشته میگوید‪« :‬در ایران کمتر خانوادهای است که‬
‫لااقل یک دوره مستقیم و غیرمستقیم درگیر اعتیاد نشده‬                                        ‫ستوه آمدهاند»‪.‬‬                                              ‫گذاشته است‪.‬‬
‫باشد‪ ،‬دسترسی راحت به مواد مخدر اولین خطر برای‬             ‫در ادامه یک روزنامهنگار به این گفتگو میپیوندد‪:‬‬             ‫«نمی دانید پدرو مادرها چقدر به ستوه آمدهاند‪ ،‬کسی‬
‫خانوادههاست‪ .‬سال ‪ ۸۵‬با معاون وقت دانشآموزی وزارت‬          ‫«حدود سال ‪ ۱۳۸۶‬یکی از بستگان مرا با یک سیگار حشیش‬          ‫حریف اینها نمیشود‪ ،‬کمهوش نیستند‪ ،‬رانندگی بلدند‪،‬‬
‫آموزش و پرورش مصاحبه کردم‪ .‬او قبول داشت سن اعتیاد‬         ‫بازداشت کردند و او را از پاسگاه الغدیر بخش مبارزه با مواد‬  ‫مدرک تحصیلی دارند ولی مثل جمهوری اسلامی از‬
‫در مدارس به ‪ ۱۳‬سال رسیده ولی گفت اگر بنویسید مجبور‬        ‫مخدر شرق تهران به دادگاه انقلاب فرستادند‪ .‬صبح روز بعد‬      ‫پدرومادرها باج میگیرند‪ ،‬مثل ًا مادری معلم‪ ،‬خود را بازخرید‬
                                                          ‫برای پیگیری کار او به دادگاه انقلاب رفتم‪ .‬آن روز اجازه‬     ‫کرده پسر معتادش وادارش میکند که باید پول بازخریدت‬
                            ‫به تکذیب میشوم!»‬              ‫کارت کشیدن نمیدادند‪ .‬زمانی بود که حقوقم به عنوان‬           ‫را به من بدهی میخواهم مغازه باز کنم؛ مادر میگوید این‬
‫او به پنهانکاری حکومت و زد و بند پلیس با‬                  ‫سردبیر ‪۵۰۰‬هزار تومان بود و آن زمان ‪ ۷۰‬هزار تومان برای‬      ‫پول آب باریکه را میخواهم در بانک بگذارم‪ ،‬سودش را‬
‫خردهفروشهای محلات نیز اشاره میکند‪« :‬پلیس هم‬               ‫آزاد کردن او جریمه دادم ولی جریمههای بسیار سنگینتر و‬       ‫بگیرم‪ ،‬پسر میگوید اگر ندهی یا خودم را میکشم یا خانه‬
‫جنس را میگیرد هم کارتشان را خالی میکند‪ .‬معتادهایی‬         ‫بسته بسته تراول و اسکناس بود که مردم پرداخت میکردند‪.‬‬       ‫را آتش میزنم‪ ،‬پدرومادر هم از ترس جان و آبرو‪ ،‬پول را‬
‫را به کمپ میبرند که اصل ًا قصد ترک ندارند‪ .‬کمپ مورد‬       ‫دیدم دولت در این کاسبی چقدر پول بدون حساب و کتاب‬           ‫تقدیمش میکنند‪ ،‬در حالی که اصلاً مغازه را باز نمیکند‪،‬‬
‫توافق با پلیس‪ ،‬بابت ورود و تشکیل پرونده هر معتاد از‬                                                                  ‫مغازه را میفروشد زمینی بدون سند میخرد‪ ،‬در نهایت‬
‫بهزیستی یک پولی میگیرد که خرج خوراکشان هم نیست‪.‬‬                                           ‫جابجا میکند‪».‬‬              ‫آن پول را به باد فنا میدهد‪ ،‬ازدواج میکند‪ ،‬دو ماه بعد‪،‬‬
‫خانوادهها هم باید پول بدهند تا جوانشان ترک کند و‬          ‫صاحب یک بنگاه معاملات مسکن در پردیس هم‬                     ‫همسرش را آنقدر کتک میزند که سر از بیمارستان و کلانتری‬
‫اگر از طرف خانواده پیگیری نشود فرد را از کمپ بیرون‬        ‫میگوید‪« :‬قبل ًا در پردیس دو برادر بودند که از ‪ ۱۰‬سال پیش‬
                                                          ‫ساقی بودند [فروشنده مواد مخدر و مشروبات الکلی]‪ .‬بعد‬                                          ‫در میآورد‪».‬‬
                                  ‫میاندازند‪».‬‬             ‫از چند سال ناگهان شنیدم کمپ ترک اعتیاد درست کردهاند‬        ‫یک پزشک متخصص ترک اعتیاد از تهران با این توضیحات‪،‬‬
‫یک کارمند بانک هم میگوید‪« :‬در سال ‪ ۹۱‬یکی از‬               ‫و همدیگر را دکتر صدا میزنند! الان در این کمپ‪ ،‬بیزنس‬        ‫مستقیم سر اصل مطلب میرود‪« :‬این خانوادهها خون گریه‬
‫دوستانم مسکن مهر خرید‪ .‬فروشنده معتاد بود و میخواست‬                                                                   ‫میکنند‪ ،‬مادری میگفت آقای دکتر دوست دارم قرص برنج‬
‫دوباره بفروشد‪ ،‬او را گرفتیم و به کمپ فرستادیم‪ .‬آنموقع‬                                  ‫خودشان را دارند‪».‬‬             ‫را آسیاب کنم یک جوری در کپسولی بریزم این بخورد‪ ،‬فقط‬
‫هزینه کمپ‪ ،‬ماهی ‪ ۳۰۰‬هزار تومان بود‪ .‬اما خانواده او‬        ‫پرستاری هم از جایگاه یک شهروند از همسایه خود‬               ‫بمیرد‪ ،‬بچهام هست ولی دیگر نمیخواهم! همه اینجا داریم‬
‫از اعتیادش استقبال میکردند چون میخواستند برایش‬            ‫میگوید که زمانی مربی مویتای بود‪« :‬یک مرتبه به شیشه‬
‫گواهی مهجوریت جور کنند و ارثیه پدریشان را بالا بکشند‪.‬‬     ‫معتاد شد‪ ،‬خانواده ترکش کردند‪ .‬از اداره اخراج شد و خیلی‬                                  ‫از دست میرویم‪».‬‬
                                                          ‫وضع بدی پیدا کرد‪ .‬یافامیلی داشتیم مهندس هوافضا‪ ،‬پدر‬        ‫این متخصص ترک اعتیاد با بیان اینکه ورود مواد مخدر‬
     ‫خوشبختانه او ترک کرد‪ ،‬حق و حقوقاش را گرفت‪.‬‬                                                                      ‫به کشور کاملاً هدفمند و قانونی انجام میشود معتقد‬
                                                                                                                     ‫است‪« :‬در حال حاضر وضعیت اعتیاد از مسئله احساسات‬
   13   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23