Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۴ (دوره جديد
P. 13
صفحه 13ـ Page 13ـ شماره 1۷60
جمعه ۸تا پنجشنبه ۱4ژانویه 2۰2۱
موسیقی در شعر حافظ ()۲ فریدون تنکابنی دنیای دیوانۀ دیوانۀ دیوانه
دکتر قاسم طالبزاده (تذلیل :خوار دانستن ،بیارزش فقیر و غنی
شمردن) فقرا غذا ندارند و اغنیا اشتها.
در آنها به کار برده است: ساز *** *** فقرا بدنشان را به کار وا میدارند که
* حافظ که ساز مطرح عشاق ساز *** ـ آقای دکتر ،برادرم خیال میکنه معما
واژه «ساز» در مکالمات امروزی به شباهت گرسنه نمانند.
کرد هر نوع آلت موسیقی گفته میشود، مرغه! ـ چرا فیلها عینک آفتابی به چشم اغنیا بدنشان را به کار وا میدارند تا
خالی مباد عرصۀ این بزمگاه از او کمانچه ،تار ،تنبک ،سنتور ،ویولون و یک چینی دیدم که قیافهاش شبیه ـ از کی این خیال به سرش افتاده؟ میزنند؟
حافظ در اینجا به گوشه عشاق در غیره را «ساز» مینامند .حافظ و دیگر لیو شائوچی ،بعد از مغضوب شدن بود. گرسنه شوند.
شعرای ایرانی ،این واژه را در بسیاری از ـ از یک سال پیش. ـ برای این که کسی آنها را نشناسد! نزد فقرا ،غذا جایی برای تشریفات
موسیقی اشاره میکند. موارد با معانی گوناگون به کار بردهاند. *** ـ پس چرا زودتر به من خبر ندادید؟ ***
مطرب بساز که کس بیاجل نمرد ساز ،به عنوان هر دستگاهی که لغت معنی ـ آخر ما تخممرغهایش را لازم باقی نمیگذارد.
وانکو نه این ترانه سراید خطا کند ـ چگونه میتوان جلو ولخرجی یک نزد اغنیا ،تشریفات جایی برای غذا
* بساز ای مطرب خوشخوان خوشگو تولیدکننده صدای موسیقی است. رادیو بیست و چهار ساعته :متکلم داشتیم! فیل را گرفت؟
(در بعضی نسخهها «بزن» آمده است). ساز کردن ،به معنی کوک کردن ،هم وعده ،کسی که پشت سر هم و بیوقفه *** باقی نمیگذارد.
به شعر فارسی صوت عراقی (مقام اسلام در دیار کفر ـ کردیت کارتش را ازش بگیرید! ***
آهنگ کردن هر ساز حرف میزند. خانمی ایرانی در لسآنجلس سفرۀ ***
عراق) ساز ،به معنی دستگاه ،مقام ،گوشه، *** ابوالفضل پهن کرده بود ،با این نیت که طنز بودار!
* ساز چنگ ،آهنگ عشرت ،صحن شوهرش که به لاس وگاس رفته است، مثل روسی به انگلیسی: در کدام فعالیت است که همۀ افراد
پرده. دندان طمع What the sober have on بشر ،به دور از تفاوتهایشان به یک سان
مجلس جای رقص ساختن ،به معنی نواختن ،کوک آقای آزمند نزد دندان پزشک رفت و در قمار برنده شود!
خال جانان ،دانۀ دل ،زلف ساقی، *** ?their mind شرکت دارند؟
کردن ،زدن. دندان طمعش را پر کرد! شاه و گدا ،دارا و ندارا ،زورمند و ناتوان،
دام راه * مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد *** گفت و گو The drunk have on their ژنرال و سرباز ،خردسال و سالخورده ،زن
* تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند * این مطرب از کجاست که ساز ازدواجهای ناجور ـ احمدینژاد و رحیم مشایی و امثال tongue.
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت یک قورباغه با یک طوطی ازدواج کرد. و مرد؟
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است عراق زد؟ اینها خودیاند ،یا غیرخودی؟ ترجمۀ فارسی آن: ـ در زور زدن برای تخلیل!
چون از این غصه ننالیم و چرا (این مطرب کیست و از کجاست که بچهشان شد :قوطی! ـ نه خودیاند ،نه غیر خودی. آنچه هشیار در نهان میداند دارا میتواند به نوکرش بگوید :تو به
*** سست همواره بر زبان میراند. جای من کار کن .اما نمیتواند بگوید :تو
نخروشیم گوشه عراق را اجرا کرد؟) یک قوی سفید با یک قوی سیاه «بیخودی»اند!
* * مطرب چه پرده ساخت که در ازدواج کرد .بچهشان لک لک از کار ـ مردم در این معرکه و بازی چیاند؟ *** به جای من زور بزن!
دکترها و بیماران ژنرال میتواند به سرباز بگوید :تو به
زهره ،سازی خوش نمیسازد مگر پردۀ سماع... درآمد! ـ مردم در این بازی «نخودی»اند! ـ آقای دکتر ،من خیال میکنم سگم! جای من بجنگ و کشته شو ،اما نمیتواند
عودش بسوخت (مطرب با چه کوکی آهنگ سماع را *** *** ـ از کی این فکر به سرت افتاده؟
اجرا کرد؟) یا (مطرب در چه پردهای یک اسب سفید با یک مادیان قهوهای واکنش ـ از وقتی که توله سگ بودم! بگوید تو به جای من زور بزن!
کس ندارد ذوق مستی ،میگساران ازدواج کرد ،بچهشان گورخر شد. *** شوهر میتواند به زن بگوید :من به
را چه شد آهنگ سماع را اجرا کرد؟) *** در برابر هر مسأله اجتماعی ،واکنش ـ آقای دکتر ،تصور میکنم به عینک جای تو میروم کار میکنم و پول در
* * مطرب بساز پرده که کس بیاجل یک خیاط با یک بزاز ازدواج کرد: ما ایرانیان تذلیل یا تجلیل است ،نه میآورم ،درعوض تو هم به جای من
بچهشان خ ّباز از کار درآمد. تحلیل .ما هنوز هم دارای فرهنگ احتیاج داشته باشم. کارهای خانه را انجام بده .اما هیچ یک
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی نمرد( .ساز خود را کوک کن و بزن) *** ـ مطمئناً همین طوره ،آقا .اینجا مغازۀ نمیتواند به دیگری بگوید :تو به جای
کجاست چند بیت دیگر که حافظ واژۀ ساز را تحلیل نیستیم.
با همۀ خریتش! اغذیه فروشی است نه مطب دکتر! من زور بزن!
تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم یک اسب از یک قاطر پرسید :بابات ***
که بود؟ حکایت
گفت :بابام خر بود .اما با همۀ خریتش مرد افغان ثروتمند سالخوردهای ،دختر
خردسالی را به زنی گرفت .از او پرسید:
توانست حساب آبجیجانت را برسد!
*** «مرا دوست داری؟»
روی میمون دختر گفت« :بسیار».
پرسید« :به حیث شوهر یا به حیث
احمدینژاد رفته بود شیراز .برای
استقبال پوسترهایی چاپ کرده بودند با برادر؟» (به عنوان)
گفت« :هیچ یک .به حیث بابای
تصویر او و این شعر سعدی:
بخت باز آید از آن در که یکی چون کلان!» (پدربزرگ)
***
تو درآید شوخی سورئالیستی!
جوانی راه افتاد و زیر تمام پوسترها، یک روز غضنفر خودش را میزند به
مصراع دوم شعر سعدی را نوشت: آن راه ،گم میشود!
روی میمون تو دیدن د ِر دولت بگشاید!
96
43 1 5
۲ (سودوکو)
53۷ 4 15 14 13 1۲ 11 10 9 8 ۷ 6 5 4 3 ۲ 1عمودی:
1۷ 8 4 5 ۱ـ از خوانندگان معروف ،خوشصدا 1
1 و فقید ایران
96 ۲1 4 ۲ ۲
3 3 2ـ نه به عربی ـ سایه ـ فراوان ـ جهان
۷8 ۲ 3 ۳ـ از روزنامهنویسان قدیمی و فقید 3
1
۷8 ایران و ناشر «نسیم شمال» 4
6 4ـ هم میوه است و هم بیابان ـ
4 ۲1 1 5
جسارت ـ علامت جمع
ایران عمودی: 11 10 9 8 ۷ 6 5 4 3 ۲ 1 ۵ـ او هم حرفهای دارد ـ رفوزه 6
۷ـ وظیفه ـ دام
۸ـ گلی است ـ از ۱ـ از رؤسای جمهوری 1 ۶ـ پیشینه ـ لقا ـ نشانه ۷
وسایل زینتی بانوان پیشین آمریکا ۷ـ پهلوان ـ پاکتر ـ عزیز و
9ـ علمی است ۲ 8
۱۰ـ قبیله ـ وسیلهای 2ـ سرپرست ـ شجاعت دوستداشتنی
برای روشن کردن ۳ـ بهره ـ تاریخدان و 3 ۸ـ دو رو ـ از شهرهای ایران 9
۱۱ـ فهمیدن ـ شهری سیاستمدار معروف 9ـ شهری در کشور ما ـ حیوانی 10
در ایران ـ مرغی است ایتالیایی در قرن 4 است ـ از فراوردههای پوستی ـ
11
شانزدهم 5 حرف تعجب 1۲
4ـ سکونت دادن ـ 6 ۱۰ـ از محلههای قدیمی بین تهران و
تجریش ـ راه بیپایان ـ مرغی است 13
علامت جمع ۷ ۱۱ـ دو دلی ـ خداوند ـ پیش و ۱۰ـ از نویسندگان معروف
۵یادداشت ـ مسیر و راه آمریکا در قرن نوزدهم ـ 14
8 نزدیک ـ نوعی پارچه گرانبها
و طریق 9 ۱2ـ خجلت ـ دو رو دارد نوعی حمام 15
۶ـ از شعرای نوپرداز و ۱۱ـ دسری است سنتی ـ از
ترانهسرایان معاصر ۱۳ـ ابتدا ـ در نانواییها پیدا میشود کارخانجات معظم صنعتی افقی:
ـ «شوخی» نیست
10 آلمان ۱ـ از هنرپیشگان قدیمی و
۱4ـ مشابه و همانند ـ در نوردیدن ۱2ـ جزیرهای توریستی در فقید تئاتر ایران
حل جدول شماره قبل 11 آسمانها اقیانوس هند ـ اسمگذاری
2ـ مردار ـ واحد اندازهگیری
افقی: ۱۵ـ اثری زیبا و فراموشناشدنی از شده ـ نقش زمان ـ از وسایل آشپزخانه
ایرج پزشکزاد ۱۳ـ پنهان ـ افسون ـ از
از هنرپیشگان توانا، نوشیدنیها ـ ستارهای است ـ از حرکات آب
صاحبنام و قدیمی تئاتر حل جدول شماره قبل ۱4ـ از وسایل آرایش ـ ۳ـ وسیلهای برای نواختن ـ
جانشینها ـ موجودی از اعضای داخلی بدن انسان
۷ـ قلعهای تاریخی در ایران
لرستان 2ـ متصلـ مخلوطی از افسانهای ـ نوعی مار
داروها و اجسام خوشبو ۱۵ـ رستاخیز ـ از مرکبات 4ـ از سیاستمردان دوران
۸ـ پرچم ـ خویشی و ۳ـ صاحب ملک ـ از پهلوی و رهبر یکی از
قرابت آنطرف معنی ارشد و
احزاب مهم سیاسی
9ـ جدا ـ کمک و استعانت بزرگتر میدهد ۵ـ از نخستوزیران پیشین
۱۰ـ داخل شدن ـ پیرو و 4ـ حرف خطاب ـ از ایران ـ او هم حرفهای دارد
دنباله ـ حرفی به اول آن
بیفزائید از اعضای داخلی شهرهای ایران ـ اسارت
۵ـ راه و روش ـ جهتی ۶ـ از سر باز کردن ـ او
بدن انسان است ۷ـ از پادشاهان ایران قبل از
۱۱ـ از رودخانههای بزرگ است یورش عربها ـ علامت جمع
جهان ـ به سبکی مثال ۶ـ منزوی ـ کیشها ۸ـ سرکرده ـ جوی خون ـ
است ـ رواندازی است درختی است
9ـ نوعی خودرو ـ وحشی
ـ ش ّر و ناپسند ـ خوراکی
است متداول