Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۳۱ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷9۷
جمعه ۹تا 1۵مهرماه14۰۰خورشیدی
آغازگاه بازنگری کل حقیقت ایران در تاریخ در آئینۀ تحقیق =صحبت از جمشید آموزگار
نظر گرفتم ،کل واقعیت ایران ،که ما از شد شما از ایشان خبری دارید؟
این جا بایستی شروع کنیم و همه چیز (بخش پایانی) چرا اینهمه سکوت؟ کجا هستند و
را تقریبا ،زیرو رو کنیم؛ و آن وقت در
این کتاب به آنجا رسیدم که مشکل ما انقلاب چه میکنند؟
مشکل فرهنگی است .ما فرهنگ را با ــ نه خبری ندارم .بیست و چند
هویت از یک سو و با دین از سوی دیگر و ایران سالی میشود .از سیاستگران رژیم
آمیختهایم یعنی میگوئیم فرهنگ ما پیشین کسانی که خبری از ایشان
دین ماست و بعد از آن طرف میگوئیم پس از دارند به انگشتان یک دست نمیرسند.
هویت ما فرهنگ ماست .خودمان را من فضای سیاست ایران آن زمان را
دچار بن بست کردهایم .بایستی هویت جهان آخوندی به گلخانه تشبیه کردهام .فضائی بود
را ازدین و از فرهنگ جدا و آزاد کنیم. دور از باد و باران؛ نه حملهای نه انتقاد
فرهنگ میتواند عوض بشود و بایستی =شخصی کردن مسائل عمومی جدی .همه از یک تن حساب میبردند
عوض بشود ،دین میتواند جای خود را آفت بزرگ سیاست ایران است و دیگر جز رقابتها یا کارشکنیهای
داشته باشد و لازم نیست جزو هویت ما پشت پرده خبری نبود .پس از انقلاب،
باشد .ایرانی غیر مسلمان و غیر مذهبی داریوش همایون پژوهشگر ،نویسنده و آنها خود را ناگهان در میان دشتی
هم هویت ایرانی دارد .در نتیجه ما روزنامهنگار ،در مصاحبه با شیرین طبیبزاده توفان زده یافتند .هرکس سری بر
میتوانیم جامعۀ متحدی درست سردبیر مجله الکترونیک روزنه گوشهای از میآورد ،هزار دهان به تهمت و بدزبانی
کنیم که فقط مسلمان شیعه در آن برداشتهای خود را از تاریخ همروزگار ایران باز میشد .یک جماعت بزرگ بیمایه
به حساب نیاید .اینکه میگویند ملت بازگفته است .متن این گفتگو را که حاوی نگاهی که تنها مزیتش آزادی عمل نامحدود
مسلمان شیعه ایران ،دشمنی با ایران پژوهشگرانه به رویدادهای تاریخی یکصد سال بود کینهها و عقدههای خود را بر هر
است و جدا کردن خودی از غیرخودی. که نامی داشت و به جائی رسیده
از اینجا در همین زمینۀ فرهنگی اخیر ایران است در چند شماره میخوانید. بود خالی میکردند ــ و البته بساط
جلوتر رفتهام و مفاهیم امروزی یعنی پاک کردن خرده حسابها که در
آنچه که فرهنگ جهان پیشرفته را همه جا شده است .در اروپا شده است، است ،ولی با اینهمه .پادشاهی پهلوی است دنبال کنم .ولی نه آن پادشاهی بخشی ،از همان دستگاه به اصطلاح همه جا گسترده بود .تقریبا همه آن
تشکیل میدهد بررسی کردهام که در تاریخ ما هم شده است .اما به یک را میباید در کل آن از بد و نیک که داشتیم .آن پادشاهی به نظرم مادر اینتلیجنس آمد و خیال داشتند آشتی سیاستگران خردمندانه سلامت را بر
دریابم در جاهای دیگر چه خبر بوده جائی میرسد که اگر نظام ارزشها و نگریست .با چنان نگاه و با توجه به مشکلات ایران بود .پیشترها کارهای ملی را با چنان تاکتیکهای خودکشانه کنار دیدند و ناپدید شدند .آن چند
نظام حکومتی تحولی پیدا نکند حتا ازهم گسیختگی سیاسی ایران من هیچ خوب بسیار کرده بودند ولی در سال نفر استثنا ،بیش از همه خود من که
است. فرایند نوسازندگی نیز کند میشود، مشکلی نمیبینم که از نیروی اخلاقی ۵۷همه کم و کاستیهای ساختاری پیش ببرند. در دشمنی میبالم ،درس عبرتی برای
از کشورهائی که خیلی عقب چنان که در ایران شد .در ایران آن آن پادشاهی برای نگهداری دمکراسی آن گونه پادشاهی پدیدار گردید؛ و در فضائی بود که در جائی آن را بقیه همکاران بودند ــ اگر اصلا لازم
مانده بودند ،مثلا از اروپای سده 1۲ اواخر این فرایند کند شده بود ،یعنی با در ایران و خود ایران بهره بگیریم. لحظه آزمایش سخت خود به بدترین سوررئالیستی توصیف کردهام .از بالا
شروع کردم .چه کردند ،اینها که به سرعت و ژرفائی که جامعه ما به خوبی =بسیار ممنون آقای همایون. نحوی کشور را به آخوندها تقدیم کرد. تا پائین در سینیسم (بی اعتقادی) میداشتند.
اینجاها رسیدهاند ،چگونه به جهان میتوانست پیش نمیرفت و به موانع آخرین سئوال من در بارۀ کتاب علاقهام به پادشاهی قسمتی هم بر محضشان ،سود شخصی خود را هم تازگی آموزگار همه دارائی خود را
نگریستهاند؟ انسانگرائی و روشنگری یک نظام سنتی واپسمانده بر میخورد. اخیرتان است با نام «صد سال میگشت به مشروطیت ،چون همیشه درنمییافتند .بی اخلاقی و بی شعوری که پس از انقلاب به رنج و کاردانی
سدههای 1۷و ،1۸نقش دولت -ملت؛ همان وقتها لازم بود که مردم به کشاکش با تجدد در ایران» ممنون در مسابقهای ویرانگر افتاده بود .رفتار به دست آورده وقف بخش مطالعات
و بعد به پارهای ریشههای واپسماندگی میشوم اگر خیلی خلاصه در بارۀ به مشروطیت علاقه داشتم. گروه فرمانروای ایران در آن ماهها ایرانی دانشگاه مریلند کرده است که
ایران پرداختم که یکی از آنها اعتقاد میدان بیایند ولی نمیگذاشتند. این اثرتان صحبت کنید .گویا مسالۀ عمده اینست که ما بایستی یکبار دیگر نشان داد که هیچ ماهیت به رهبری دکتر احمد کریمی حکاک
به مشیت است که ما فکر میکنیم اما این کتاب بیشتر برای این نوشته مسائل شخصیمان را کنار بگذاریم و اجتماعی را نمیتوان بی یک عنصر یکی از فعالترین مراکز نوع خود به
خداوند در هر لحظۀ زندگی انسان شده است که بد فهمیهائی را که ما شمار میرود ــ اقدامی نجیبانه در
و جهان هستی حضور دارد و تعیین در بارۀ تجدد ،مدرنیته و مدرنیزاسیون محمدرضا شاه پهلوی و جمشید آموزگار در نشست اوپک سال 13۵3 خدمت موسسهای که نام ایران را در
کننده است .نشان دادهام که این یکی داریم برطرف کند .چون سراسرنگرش
از دلایل کلی واپسماندگی ماست. ما به این مساله دچار سوءتفاهمی تاکید اصلی کتاب بر مدرنیته عواطف را کمتر دخالت بدهیم چون اخلاقی (فراتر از « »idفرویدی) اداره آن گوشه امریکا بلند نگاه میدارد.
اروپائیها در همان سده 1۲در داستان است ،از نقش و پیام انقلاب مشروطه، و مدرنیزاسیون و فرق بین این دیدیم که نتیجهاش چه شد .در آن کرد و نگهداشت .حتی دسته دزدان =پیش از اینکه آخرین پرسشم
آفرینش توراتی دقیق شدند و نتایجی و دوران رضا شاه و اصلاحاتش تا دورۀ دوست .این دو معنایشان چیست و ماههای انقلاب به عنوان نمونه از هر را مطرح کنم سئوال بعدی من در
گرفتند که همه پیشرفتهای امروز محمدرضا شاه تا دلایل پیروزی انقلاب سو در فکر خودشان بودند و خیر به یک «کد» اخلاقی نیازمند است. مورد دستگیری شما در زمان انقلاب
جهان از آن آغاز شد .خداوند در شش اسلامی که نفهمیدن پیام مشروطه و چه فرقی با هم دارند ،لطفا؟ همگانی را در نظر نگرفتند و تقریبا ولی دستگیر شدن مقدمهای شد است .نظام پادشاهی در آخرهای کار
روز جهان را آفرید و روز هفتم رفت تجدد مایهاش بود؛ برای اینکه ما سعی ــ مدرنیته به معنای تغییر نظام همه زیان کردند و کشور ما دههها برای من که بنشینم و از اول فکر ناگهان ابتکار عجیبی به خرج داد!
کنار و استراحت کرد! یعنی گذاشت کردیم تجدد را با سنت آشتی بدهیم ارزشها ،تغییر نگرش و دید انسان، میباید تاوان آن بدبختی را بدهد کنم .تا آن وقت دنبالۀ اندیشههای از عدهای از کسانی را که سالیان دراز
دنیا کار خودش را بکند .پس خدا در و مشروطه ایرانی بسازیم ــ کتابی هم تغییر مبانی اندیشگی است .انسان که این مردم به سر خود آوردند .این شهریور ۲۰را گرفته بودم و آمده بودم به آن سیستم ،خوب یا بد ،خدمت
هر لحظه حضور ندارد و در کارهای ما آقای آجودانی در این باب دارد ــ یعنی از جهان سنتی مذهب زده میآید شخصی کردن امر عمومی یک آفت جلو .آن رویداد تکان دهنده فرصتی کرده بودند دستگیر کرد و به زندان
تصمیم نمیگیرد و ما خودمان تعیین تجدد را در قالب جامعۀ سنتی عقب بیرون .دیگر بندۀ بیاختیار خداوند بزرگ سیاست ایران است .تصمیم برای من شد که دوباره زندگیم را انداخت .شما یکی از آن کسان
کننده هستیم .وظیفه انسان دین دار مانده بریزیم و این ادامه پیدا کرد .بعد نیست ،موجود مستقلی است سر گرفتم که به ویژه در شرایط تبعید و در بررسی کنم .عادت من این است که بودید .خصوصیتی که در شما بیش
تسلیم و توکل نیست ،یافتن قوانینی هم متوقف شدن جریان مدرنیته در پای خود ایستاده و مسئول خودش و حالی که دست هیچ کس به جائی بند میباید از الف شروع کنم و جلو بروم. از همه برای من جالب و متفاوت بود
است که خداوند جهان هستی را بر آنها ایران ،جلوگیری از آن و توجه بیش اجتماعش ،و اعتقاد به پیشرفت دارد. نیست ملاحظات شخصی و محبوبیت وقتی از ایران بیرون آمدم فرصت این این بود که شما آمدید بیرون و بعد
ساخته است و دیگر آن قوانین است از اندازه به نوسازندگی و غفلت از حالا یک وقتی این پیشرفت مکانیکی و دوستی و دشمنی افراد را کنار بگذارم را پیدا کردم که بنویسم ،چون پیش از رفع خستگی در اولین فرصت
اسباب مدرنیته .اگر مدرنیته نباشد و مداوم تصور میشد ولی امروز و با موقعیت ملی آن چنان که هست و از آن میترسیدم که قلم بروی کاغذ شروع کردید به فعالیت سیاسی و
که جهان را اداره میکند. نوسازندگی به جائی که باید نمیرسد و اعتقاد داریم که پیشرفت سکندری بی توجه به مصلحت سیاسی و شخصی بیاورم ،چه در دورۀ وزارت و چه در مهمتر اینکه به اصطلاح آن خشم
بازگشت به ارزشهای نخستین و برعکس .این فرایند میباید رویهمرفته خوران پیش میآید؛ ولی بهر حال دورۀ دستگیری و پنهان شدن .به خود و عقدۀ ظلمی که بر شما رفته بود
اصیل زردشتی که ما چه اندازه لازم و با تاخیرهای ناگزیر هماهنگ باشد. این اعتقاد به کمال پذیری انسان روبرو شوم. گفتم اول باید بنویسم که مشکل در باعث نشد که مثل بعضی از دستگیر
داریم وارد فرهنگمان کنیم ،منظورم این اولین اشتباه ما بوده ،برخورد را مدرنیته میگویند ،اینکه انسان علت این هم که اکنون با این کجا بود .مشکل به نظر من شخصی شدگان بلند پایۀ دیگر که به محض
مسئولیت مشترک انسان و اهورمزدا ما با تجدد ناقص بوده است ،یعنی میتواند بهتر بشود و بالاتر برود .عناصر صراحت صحبت میکنم با آنکه نبود ،این نبود که شاه مارا گرفت و به خروج از ایران جزو مخالفین رژیم
در پیروزی نیکی بر بدی است ،و بکلی گوشهای از آن را دیدیم ولی همهاش را اصلی مدرنیته خردگرائی ،انسانگرائی میدانم خیلیها ناراحت میشوند زندان انداخت .مشکل سیستمی بود. پادشاهی در آمدند شما نیز ناگهان
یک فرایافت مدرن است؛ موضوع ندیدیم .عمل هم که کردیم ناقص بود و عرفیگرائی است ،سرتاسر بیگانه همین است .ناراحت شدن بهتر از مشکل روانشناسی و اساسا اخلاقی بود، به جهت صدمۀ شخصی مخالف
رستگاری و جانشین کردنش با پویش و در عین حال عناصر ضد مدرنیته را از فرهنگ آخوندی و فولکلوری که در دروغ زندگی کردن است .باید با اخلاق سیاسی .پس ملاحظۀ شخصی خوانی کنید ،بلکه به عکس حدود
خوشبختی که در قانون اساسی آمریکا هم تقویت کردیم .هم کوشیدیم جامعه به نام مذهب پنج سده به مردم ما واقعیات ناخوشایند روبرو شد و چاره را گذاشتم کنار .به گفته هویدا یک 1۷-16سال پیش حزب مشروطه
آمده است؛ بخش دیگر کتاب است .در را جلو ببریم و هم دشمنان پیشرفت را خوراندهاند و نه عقلانیتی در آن هست، جوئی کرد .حالا وقت روابط عمومی و سیستمی بود ،ما هم جزو آن سیستم ایران را در خارج از ایران بنیاد
ادامه همین بحثها به سیر دمکراسی تقویت کردیم ،به ویژه با آخوند بازی نه انسانیتی .مدرنیزاسیون اما تغییر دوست یابی نیست .نسل من ممکن بودیم .آن سیستم هم همینها بود و نهادید و کماکان معتقد به سیستم
و لیبرالیسم در جهان غرب و آنچه ما در زمان رژیم گذشته که سرانجام به نهادها و تشکیلات و روابط اجتماعی و است نتواند این صحبتها را تحمل به آنجا کشید که بسیاری از کسانی پادشاهی هستید .چگونه توانستید
ازآن گرفتیم و بایستی بگیریم میرسد زیر ساختها و نوکردن آنها و گسترش کند .ولی کسانی که آن بستگیهای که در دستگیری ما دست داشتند و با این مساله کنار بیائید و ببخشید و
و سرانجام به آنجا که ما میباید از انقلاب اسلامی رسید. دادن نیروهای تمدن است به سطح عاطفی را ندارند باید بفهمند ،تا این حسابهاشان را پاک کردند آرزومند
این جهانهای واپسماندهای که خود انقلاب اسلامی را من به عنوان جامعه .مدرنیزاسیون یا نوسازندگی تا اشکالات در آینده پیش نیاید .در سرنوشت ما شدند .پس بایست به چنین نتیجهای برسید؟
را در آنها گیرانداختهایم بیرون بیائیم مدتها میتواند بدون تغییر اساسی بررسی تاریخی و سیاسی میباید مهر سیستم درستی داشته باشیم .من ــ درست است .من رفتم در
و خود را یک ملت غیر اسلامی و در نظام ارزشها و شیوۀ حکومت و کین را تا میتوان کنار گذاشت. ترجیح دادم شکل حکومت پادشاهی دستگاه حکومت و دو سه سالی در
غیر خاورمیانهای و غیر جهان سومی صورت بگیرد .این کاری است که در میدانم که نزدیک به غیر ممکن را که به نظرم میرسید برای ایران بهتر مقامات بالای سیاسی خدمت کردم.
بدانیم .نه اینکه مسلمان نباشیم ــ البته خیلی زودتر میتوانستم وارد
هرکس دلش خواست میتواند باشد دستگاه حکومتی در سطح بالا بشوم،
ــ اما به عنوان اسلامی تعریف نشویم. پیشنهاد هم شده بود ،از سالهای
ما ملت اسلامی نیستیم ،ما ملت ایران . 41-4۰ولی من تامل کردم وعلتش
هستیم ،ملت ایران که میتواند بجای هم این بود که میخواستم ابتدا کمی
خاور میانه و جهان سوم در جهان اول کارهای فرهنگی بکنم ،کتاب چاپ
زندگی کند ،اروپائی بشود به مقدار کردم ،روزنامه انتشار دادم .بعد از
زیاد .اساسا بازگشت به تقی زاده است. بس مقاله نوشتم و کسی گوش نکرد،
تقی زاده میگفت ما بایستی روحا هرچند تعریف میکردند ،سرانجام
و جسما فرنگی بشویم یعنی نظام گفتم برویم شاید خودمان بتوانیم
ارزشها و شیوۀ زندگیمان را تغییر کاری بکنیم .رفتم آنجا اما در سطح
بدهیم .ما شیوۀ زندگیمان را به مقدار کشوری نتوانستم کاری بکنم .در
زیاد عوض کردهایم ،نظام ارزشهامان سطح وزارتخانه هم فقط توانستم
را نیز بایستی تغییر بدهیم .شهادت و دست وزارتخانه را از کارهای تصدی
عزاداری و روحیه قضا قدری و اعتقاد کوتاه کنم .به نظر من مشکل اصلی
به معجزه؛ و معامله ریاکارانه هر روزی حکومت در آن موقع این بود که از
با خداوند،که هر ضریح و چاهی را بس به اعمال (عملهای) تصدی افتاده
جایش گذاشتهاند ،برای خرید بهشت بود از سیاستگزاری غافل میماند .اما
در عین تباهی سرتاسر زندگی؛ و حفظ اصلاحاتی که منظور اصلی من از رفتن
ظاهر دین و فرو رفتن در خرافات و به دستگاه حکومتی بود رویهم رفته در
پلیدیهای فولکلور آخوندی؛ و «نان آن مدت کوتاه به جائی نرسید .سیستم
این جهان خوردن و کار آن جهان اجازه نمیداد .مارا ناگهان برداشتند و
کردن» شایسته ملتی نیست که شریف امامی را گذاشتند سر کار و
نخستین بار ،سه هزار سالی پیش، بکلی همه چیز در هم ریخت و بعد هم
مسئولیت و خودمختاری انسان را ازهاری آمد و او هم گروه بزرگتری از
کشف کرد و تا آنجا رفت که انسان را ما را دستگیر کرد ،از جمله من .اندیشه
دستگیری ما (خیال داشتند در برابر
همتراز خداوند گذاشت. چند صد نفری که از دشمنان خونین
پایان رژیم از زندانها رها میکردند پانصد
تنی از مقامات پیشن را دستگیر کنند)