Page 22 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره 374 (دوره جديد
P. 22
هوشنگ ابتهاج در سالهای گذشته ساکن شهر کلن آلمان امیرهوشنگ ابتهاج صفحه22شماره1840
بود .او درباره مهاجرتش به آلمان در یک مصاحبه گفته بود: درگذشت؛ جمعه ۲1تا ۲7مرداد ماه 14۰1خورشیدی
«رفتن من اجباری بود .اول یکی از بچههایم رفت آلمان،
بعد زنم رفت که بچهام تنها نباشد .بعد بچههای دیگرم پس تو که این ترانه را = امیرهوشنگ ابتهاج با نام هنری «ه.ا .سایه» شاعر و
رفتند .یک مدتی هم من ممنوعالخروج بودم .بالاخره من سرودی چرا در زندانی؟! پژوهشگر بیش از هفت دهه در حوزه شعر و ادبیات
فارسی فعالیت میکرد و در سالهای ۱۳۵۰تا ۱۳۵۶
هم رفتم». امیرهوشنگ ابتهاج (ه .ا .سایه) خورشیدی مسئول بخش موسیقی رادیو ملی ایران و
او همچنین افزوده بود «البته من خودم مهاجرت نکردم ولی هوشنگ ابتهاج به همراه چند نفر از شاعران و نویسندگان
اگر چیزی زندگی شما را تهدید میکند و خطر مرگ برای شما عضو کانون نویسندگان در جریان اختلافاتی که در نخستین سرپرست برنامه معروف «گلها» بود.
وجود دارد ،شما حق دارید که هر نقطه خطرناکی را ترک سالهای پس از انقلاب در این کانون شکل گرفت از آن =هوشنگ ابتهاج در حوزه سیاسی افکار چپگرا و
اخراج شد .وی مدتی پس از اخراج از کانون نویسندگان «تودهای» داشت و پیش از انقلاب ۵۷مانند بسیاری دیگر از
کنید تا در امان باشید». به همراه جمعی از شاعران و نویسندگان از جمله محمود همفکرانش که به کار و زندگی عادی از جمله در نهادهای
هوشنگ ابتهاج درباره اینکه آیا در آلمان هم شعر میسراید اعتمادزاده (بهآذین) ،سیاوش کسرایی و فریدون تنکابنی که دولتی و مؤسساتی مانند رادیو و تلویزیون اشتغال داشتند،
گفته بود« :بله .این ویروسی است که از تن آدم نمیرود. همگی از طرفداران و یا اعضای حزب توده بودند« ،شورای وی نیز به کار در رادیو دولتی ایران مشغول بود ،اما پس از
ترسم این است که در آن دنیا هم دچار شعر گفتن شوم. انقلابی که حزب توده به شکل تمامعیار از آن دفاع میکرد،
شعر گفتن ایران و آلمان و ژاپن ندارد .گاهی چیزهایی به نویسندگان و هنرمندان ایران» را تأسیس کردند. همزمان با قلع و قمع این حزب توسط جمهوری اسلامی،
کله شما میآید و شما یاد گرفتهاید ،که آنچه حس میکنید، هوشنگ ابتهاج در حوزه سیاسی افکار چپگرا و «تودهای» در سال ۱۳۶۲بازداشت شد و یک سال در زندان بسر برد.
داشتو پیشازانقلاب ۵۷مانندبسیاریدیگرازهمفرانشیز = او درباره دوران زندانش گفته «در زندان بودم و با یک
بگویید .گاهی کمتر و گاهی بیشتر». که به کار و زندگی عادی از جمله در نهادهای دولتی و هموطن همبند ،ترانه «ایران ای سرای امید» از بلندگوی
در سالهای گذشته بسیاری از غزلها و سرودههای ه .ا. مؤسساتی مانند رادیو و تلویزیون اشتغال داشتند ،وی نیز به زندان پخش شد ،تا که شنیدم زدم زیر گریه! همبندم گفت:
سایه در میان بخشی از جوانان مورد استقبال قرار گرفت. کار در رادیو دولتی ایران مشغول بود .اما پس از انقلابی که چرا گریه میکنی؟ گفتم :شاعر این ترانه منم .گفت :پس تو
حزب توده به شکل تمامعیار از آن دفاع میکرد ،همزمان با
این غزل از معروفترین آنهاست: قلع و قمع این حزب توسط جمهوری اسلامی ،در سال ۱۳۶۲ که این ترانه را سرودی چرا در زندانی؟!»
بازداشت شد و یک سال در زندان بسر برد .ابتهاج درباره این
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است دوره از بازداشت خود گفته است که «به مدت ۸۴روز مرا با امیرهوشنگ ابتهاج شاعر و غزلسرای معاصر ایران بامداد
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است چشمبند در راهرو و کنار مستراح نگهداشتند و همانجا روی چهارشنبه ۱۹امرداد ۱۴۰۱در سن ۹۴سالگی در آلمان
موزاییک باید میخوابیدم اما بعد از ۸۴روز مرا به سلولی
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری درگذشت.
دانی که رسیدن ،هن ِر گا ِم زمان است کوچک منتقل کردند». امیرهوشنگ ابتهاج با نام هنری «ه.ا .سایه» شاعر و پژوهشگر
او درباره دوران زندانش گفته «در زندان بودم و با یک بیش از هفت دهه در حوزه شعر و ادبیات فارسی فعالیت
تو رهرو دیرینهی سرمنزل عشقی هموطن همبند ،ترانه «ایران ای سرای امید» از بلندگوی میکرده و پیش از انقلاب ۵۷مسئول موسیقی رادیو ایران و
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است زندان پخش شد ،تا که شنیدم زدم زیر گریه! همبندم گفت: سرپرست برنامه معروف «گلها» بود .او چند مجموعه شعر
چرا گریه میکنی؟ گفتم :شاعر این ترانه منم .گفت :پس تو و همچنین چند تألیف دارد و تصحیحی نیز بر دیوان اشعار
آبی که برآسود ،زمینش بخو َرد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است که این ترانه را سرودی چرا در زندانی؟!» حافظ با عنوان «حافظ به سعی سایه» انجام داده است.
تصنیف خاطرهانگیز «تو ای پری کجایی» و شعر «دیرست علت درگذشت هوشنگ ابتهاج که مدتها بیمار بود،
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند گالیا» از دیگر اشعار خیلی معروف هوشنگ ابتهاج هستند. گذشته از کهولت ،از سوی خانواده او اعلام نشده است .او
بس تیر که در چلهی این کهنه کمان است تیرماه امسال به دلیل نارسایی کلیه چند روز در بیمارستان
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه بستری بود.
این دیده از آن روست که خونابهفشان است یلدا ابتهاج فرزند هوشنگ ابتهاج بامداد امروز چهارشنبه ۱۹
مردادماه ۱۴۰۱در صفحهی اینستاگرام خود از درگذش ِت این
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهی ایام ،دل آدمیان است شاعر نامدار خبر داد.
یلدا ابتهاج با انتشار تصویری از پدرش نوشت«« :بگردید
دل بر گذر قافلهی لاله و گل داشت ،بگردید ،درین خانه بگردید درین خانه غریبید ،غریبانه
این دشت که پامال سواران خزان است
بگردید .سایه ما با هفتهزارسالگان سربهسر شد».
روزی که بجنبد نفس با ِد بهاری امیر هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۰۶خورشیدی در شهر رشت
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است متولد شد و در میانهی دوره دبیرستان برای ادامه تحصیل
به تهران رفت .او فرزند میرزا آقاخان ابتهاج و فاطمه رفعت
ای کوه ،تو فریاد من امروز شنیدی و تنها پسر یک خانواده ۴فرزندی بود .پدرش آقاخان ابتهاج
دردیست درین سینه که همزاد جهان است از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان معروف
از داد و ِوداد آنهمه گفتند و نکردند پورسینا در این شهر بود.
یارب ،چه قدر فاصلهی دست و زبان است هوشنگ ابتهاج در ۲۲سالگی در سال ۱۳۲۸خورشیدی
نخستین مجموعه اشعارش با عنوان «نخستین نغمهها» را
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری در رشت منتشر کرد« .سراب» دومین دفتر شعر هوشنگ
این صبر که من میکنم ،افشرد ِن جان است ابتهاج در سال ۱۳۳۰در تهران منتشر شد« .سیاه مشق»،
«شبگیر» و «زمین» سه مجموعه اشعار دیگر ابتهاج بودند
از راه مرو سایه ،که آن گوهر مقصود که در فاصله سالهای ۱۳۳۲تا ۱۳۳۴منتشر شدند« .چند
گنجیست که اندر قد ِم راهروان است برگ از یلدا» حدود یک دهه بعد در سال ۱۳۴۴منتشر شد.
در سال ۱۳۵۲سایه مجموعه دیگری از غزلیات خود را با
نام «سیاه مشق دو» منتشر کرد و کتاب شعر بعدی او سه
سال پس از انقلاب سال ۱۳۵۷به نام «یادگار خون سرو» در
سال ۱۳۶۰و «سیاه مشق سه» در سال ۱۳۶۴انتشار یافت.
هوشنگ ابتهاج همچنین در سالهای ۱۳۵۰تا ۱۳۵۶شمسی
مسئول بخش موسیقی رادیو ملی ایران و سرپرست برنامه
معروف «گلها» بود.