Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۱ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‌‪‌1‌‌۳‬شماره‌‪186۷‬‬                                     ‫در داخل هواپیما بههنگام حركت از تهران به «ورشو»‬            ‫داخلی‪ ،‬یك وزیر كه نخست وزیر او را بهنمایندگی‬
‫جمعه ‪ ۲4‬فوریه تا پنجشنبه ‪ ۲‬مارس ‪۲0۲۳‬‬                         ‫صورت خواهد گرفت‪ .‬پس از آن كه «شاهین»‪ ،‬بوئینگ‬               ‫برگزیده بود‪ ،‬آیتالله «سید حسن امامی» روحانی‬
                                                             ‫‪ ۷۰۷‬سلطنتی كه خلبانیاش را خود شاه برعهده داشت‪،‬‬             ‫نزدیك به شاه و امام جمعه تهران‪« ،‬كاظم ودیعی» استاد‬
                                        ‫بود‪.‬‬                 ‫در ساعت ‪ ۱۰/۳۰‬بهپرواز درآمد‪ ،‬همراهان در تالار هواپیما‬      ‫جامعهشناسی دانشگاه و نویسنده اصلی گزارش و خود من‪،‬‬
‫پس از این تكگویی تكاندهنده و پر احساس‪ ،‬زنگ زد و‬              ‫گردآمدند‪ .‬شاه‪ ،‬چند دقیقه بعد به ما پیوست و یك ربع‬          ‫بهعنوان رئیس گروه تهیهكننده گزارش عضویت داشتیم‪.‬‬
‫دستور داد برایمان دو گیلاس ویسكی بیاورند‪ .‬دیگر چیزی‬          ‫ساعتی را به مطالعه نشریات ایرانی و خارجی پرداخت‪.‬‬           ‫ریاست كمیسیون هم به «نصرتالله معینیان» رئیس دفتر‬
‫نگفت‪ ،‬آرام و منتظر از پنجره هواپیما بیرون را مینگریست‪.‬‬       ‫بقیه‪ ،‬یا با یكدیگر گفتگو میكردند و یا مطالعه میكردند‪.‬‬      ‫پادشاه محول شده بود‪ .‬پس از پایان دو جلسه بحث و‬
‫آنگاه به من نگاه كرد‪ ،‬با انگشتانش چند ضربه به روی‬            ‫محیط‪ ،‬مثل همه سفرهای شاه‪ ،‬خودمانی و غیر رسمی‬               ‫گفتگو و اختلاف نظر‪ ،‬كمیسیون اظهار عقیده كرده بود‬
‫میز زد‪ ،‬گویی در رؤیایی غوطهور بود‪ .‬ویسكیها را با یخ‬          ‫بود‪ .‬اندكی بعد او برخاست و به من گفت‪ :‬برویم‪ ،‬و به‬          ‫كه جز چند مزدور خارجی‪ ،‬روحانیون ایرانی همچنان به‬
‫و سودا آوردند‪ .‬وانمود میكرد كه مینوشد‪ ،‬ولی در واقع‬           ‫دفتر چسبیده به تالار رفتیم‪ .‬آن هواپیما‪ ،‬بیگمان همچون‬       ‫شاه وفادارند‪ ،‬و اغتشاشها بهوسیله حزب «توده»‪ ،‬یا حزب‬
‫نمینوشید‪ .‬نگاهی پرسشگر بر من افكند و گفت‪« :‬ولی ما‬            ‫هواپیماهای همه سران كشورها‪ ،‬یك تالار كوچك‪ ،‬یك‬
‫اینجاییم كه سخنان شما را بشنویم‪ .‬با این كه میدانم و‬          ‫ناهارخوری‪ ،‬یك دفتر‪ ،‬اتاق خوابی مجهز برای زوج سلطنتی‬                ‫«كمونیست زیر زمینی» ایران‪ ،‬راه افتاده است!‬
                                                                                                                        ‫آیتالله «سید حسن امامی» با این نتیجهگیری موافق‬
         ‫میتوانم حدس بزنم چه میخواهید بگویید‪».‬‬                                                                          ‫نبود‪« .‬پرویز ثابتی» بههنگام امضای گزارش كمیسیون اعلام‬
‫آنگاه من‪ ،‬گزارشهای «گروه بررسی مسائل ایران» را كه‬                                                                       ‫كرد لازم است نظر كمیسیون با توضیحاتی همراه شود‪ ،‬ولی‬
‫بهتدریج نگرانی از وضع مملكت در آنها بیشتر دیده میشد‪،‬‬
                                                                                                                             ‫طبیعتاً فقط نظر رئیس مستقیم او اهمیت داشت‪.‬‬
‫محمدرضا شاه و جیمی کارتر‬                                                                                                ‫نظر دولت نیز كه بعداً بهوسیله نمایندهاش ــ وزیر مشاور‬
                                                                                                                        ‫در امور پارلمانی ــ ابراز شد‪ ،‬آن بود كه باعث اغتشاش‬
‫و همچنین جنجال مطبوعاتی در مورد كسانی كه رویدادهای‬           ‫و دو بخش مجزا برای كارمندان و مأموران تشریفات‪،‬‬             ‫تبریز چند آشوبگری بودهاند كه از آن سوی مرزها‪ ،‬مخفیانه‬
‫تبریز را مورد بررسی دلسوزانه قرار داده بودند‪ ،‬یادآوری كردم‪.‬‬              ‫نگهبانان‪ ،‬خبرنگاران‪ ،‬دیلماجها و‪ ...‬داشت‪.‬‬       ‫وارد كشور شده بودند‪ .‬البته حقیقت داشت كه چند تن از‬
‫متذكر شدم كه گونهای نگرانی در افكار عمومی پیدا شده‬                                                                      ‫آشوبگران و خرابكاران كه از «لبنان» و «لیبی» آمده و در‬
‫كه مرتباً بر آن افزوده میشود‪« .‬اعلیحضرت‪ ،‬زمان بركندن‬         ‫سخن را او آغاز كرد و گفت‪« :‬سفری كه آغاز كردهایم‬            ‫اردوگاههای آموزش خرابكاری «فلسطین» تربیت شده بودند‬
‫ریشه نابسامانیهای مملكت فرا رسیده و دگرگونیها و اصلاحات‬      ‫بسیار مهم است‪ .‬با آن كه ایدئولوژی اینها با ما در تضاد است‬  ‫را در تبریز دستگیر كرده بودند‪ .‬اما حضور آنان نمیتوانست‬
‫سیاسی عمیقی باید صورت گیرد‪ .‬اگر شاهنشاه بهراستی‬              ‫و احتیاطی كه باید از این نظر بكنیم‪ ،‬نمیدانم چرا نباید با‬
‫مایلند ولیعهدشان به پادشاهی برسد‪ ،‬هم اكنون است كه باید‬       ‫كشورهای بلوك شرق نزدیكتر شویم‪ .‬آنها دیگر میدانند كه‬               ‫توجیهگر ابعاد گسترده تظاهرات و اغتشاش باشد‪.‬‬
                                                             ‫ما مستحكم و با ثباتیم‪ ،‬بنابراین بهآرامی رفتارشان را مهار‬   ‫اما «گروه بررسی مسائل ایران» تصمیم گرفت گزارش‬
                             ‫دست بهكار شوند‪».‬‬                ‫میكنند‪ ».‬سپس با لبخندی افزود‪« :‬حالا‪ ،‬بالاخره رسماً هم‬      ‫بعدی خود را منتشر كند و دلایل عمیق آشوبهای تبریز را با‬
‫درآن زمان خبر نداشتم كه شاه به بیماری درمانناپذیری‬           ‫شده مهار میكنند‪ ».‬و ادامه داد‪« :‬آنها شریكان اقتصادی‬        ‫مردم در میان بگذارد‪ .‬این كار‪ ،‬یك هفته بعد انجام شد‪ .‬در‬
‫مبتلاست‪ .‬پوزش خواستم و گفتم‪ :‬مرا بهخاطر صراحت و‬              ‫قابل اعتمادی هستند‪ .‬ما باید از رقابت بین دو بلوك بهره‬      ‫گزارش به دلایل محلی اغتشاش ــ اشتباهات شهرداری تبریز‬
‫ركگوییام عفو بفرمایید‪ .‬با این حال دیدم باز بهحالت‬            ‫ببریم‪ .‬اگر این كار را نكرده بودیم‪ ،‬هرگز نمیتوانستیم‬        ‫ــ و علل كشوری آن ازجمله سیاست اشتباهآمیز اقتصادی‬
‫دفاعی لجوجانه خود كه همواره در این مواقع میگرفت‪،‬‬             ‫كارخانههای «ذوب آهن» اصفهان‪« ،‬ماشینسازی» اراك‪،‬‬             ‫كه موجب فقیر شدن بخشی از مردم شهر شده‪ ،‬و در همان‬
                                                             ‫«تراكتورسازی» تبریز و‪ ...‬را بسازیم‪ .‬باجخواهی آمریكائیان و‬  ‫حال در اطراف شهر صنایعی را ساخته بود كه با اقتصاد‬
                                   ‫متوسل شد‪.‬‬                 ‫«بانك جهانی» را در مورد ذوب آهن بهیاد دارید؟ دیگر بس‬
‫«می دانم‪ ،‬میدانم‪ .‬باز میخواهید در مورد فساد مالی‬             ‫است‪ .‬آن زمانه دیگر سپری شده و من دیگر هیچ باجخواهی‬                    ‫عمومی استان نمیخواند‪ ،‬پرداخته شده بود‪.‬‬
‫سخن بگویید! من از این فساد منزجرم‪ ،‬این برای ما تازگی‬         ‫یا تهدیدی را نمیپذیرم‪ .‬ما آنقدر نیرومند هستیم كه بگوییم‬    ‫گزارش‪ ،‬تحریكات خارجی را منكر نمیشد‪ .‬اما میگفت‬
‫ندارد كه در میان اطرافیان من كسانی یافت میشوند كه‬                                                                       ‫كه این تحریكات از فضای گرفته و ناسالم بهره میبرد‪.‬‬
‫بی عیب و پاك نیستند! این را هم میدانم‪ .‬میدانید كه من‬              ‫نه‪ .‬و آنها هر روز بیشتر صدای ما را خواهند شنید‪».‬‬      ‫بنابراین توصیه میكرد كه لازم و فوری است كه گفتگویی‬
‫در تشكیلات دولت هیچ قدرت مستقیمی ندارم‪ .‬بنابراین‬             ‫و باز گفت‪« :‬شما نسبت به دیگران جوانترید و آن دوران‬         ‫با روحانیت آغاز شود‪ .‬انتشارات حزب واحد «رستاخیز» و‬
‫نمیتوانم چنان كه میخواهم دخالت كنم و واكنش نشان‬              ‫و سختی و حقارتی را كه ما كشیدیم‪ ،‬ندیدهاید‪ .‬روزگاری‬         ‫رادیو دولتی‪ ،‬ظاهراً با تحریك دولت‪ ،‬وزیر دربار و بیگمان‬
‫دهم‪ ...‬اما در آنجا كه قدرت دارم‪ ،‬یعنی در ارتش‪ ،‬فساد را‬       ‫را كه ما ناگزیر بودیم همه اینها را تحمل كنیم و دم‬          ‫رئیس «ساواك» بهشدت «گروه بررسی مسائل ایران» را‬
‫كیفر میدهم‪ .‬بالاخره‪ ،‬میدانید كه از این بهبعد‪ ،‬كمیسیون‬                                                                   ‫بهباد حمله گرفتند‪ .‬انجمن شهر تبریز آن را رسماً با عنوان‬
                                                                                                ‫برنیاوریم‪».‬‬             ‫«گروه آشوبگر سیاسی» نامید‪ .‬در میان این آشوبگران‬
     ‫بازرسی شاهنشاهی آنچه را باید‪ ،‬انجام خواهد داد‪».‬‬         ‫تمام سیاست او همین بود‪ .‬تمام رؤیای او كه بهزودی‪،‬‬           ‫اكثریتی از رؤسا و استادان دانشگاهها‪ ،‬دادستان كل كشور‬
‫ــ «اعلیحضرت‪ ،‬همه اقدامات كلی علیه فساد‪ ،‬پخش‬                 ‫و بهگناه همین بلندپروازیها و فرا نگریهای بیش از پیش‬        ‫و چندین رئیس شعبه دیوانعالی كشور‪ ،‬رئیس كانون وكلا‪،‬‬
                                                             ‫تحمل ناپذیرش برای این و آن‪ ،‬در هم میشكست‪ ،‬همین‬             ‫یك وزیر شاغل و حتی پزشك شخصی شاه و یكی از دو‬
      ‫برنامههای تلویزیونی (جلسات كمیسیون بازرسی‬
                                                                                                                                            ‫سردفتر خانواده سلطنتی بودند!‬

                                                                                                                                                    ‫یك ملاقات آسوده‬
                                                                                                                         ‫در آن میان‪ ،‬رویدادها روز بهروز بهوخامت میگرایید‪.‬‬
                                                                                                                        ‫در بهار ‪ ،۱۹۷۸‬شاه و شهبانو كه «خلعتبری» وزیر‬
                                                                                                                        ‫امور خارجه و همسرش و «امیراصلان افشار» رئیس كل‬
                                                                                                                        ‫تشریفات همراهیشان میكردند به دو سفر رسمی خارجی‬
                                                                                                                        ‫رفتند‪ .‬نخست به «لهستان» و «چكسلواكی» و سپس به‬
                                                                                                                        ‫«مجارستان» و «بلغارستان»‪ .‬من و همسرم نیز در كنار آنان‬
                                                                                                                        ‫بودیم‪ .‬همه جا از ما استقبال با شكوهی شد‪ .‬كشورهای‬
                                                                                                                        ‫سوسیالیست از بهترین شركای اقتصادی و بازرگانی‬
                                                                                                                        ‫ایران بودند و همه كار میكردند كه روابطشان با تهران‬
                                                                                                                        ‫مستحكمتر شود و در این راه حتی به اغراق مجیز مقامات‬

                                                                                                                                           ‫ایرانی و بهویژه شاه را میگفتند‪.‬‬
                                                                                                                        ‫پیش از سفر‪ ،‬از راه تشریفات دربار‪ ،‬تقاضای گفتگویی‬
                                                                                                                        ‫طولانی با شاه كردم‪ .‬پاسخ دادند كه این «ملاقات آسوده»‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18