Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۵ (دوره جديد
P. 15
صفحه1۵شماره18۷1
جمعه ۳1مارس تا پنجشنبه 6آوریل ۲0۲۳
گفتگو با امیر طاهری در مورد ایرانگرایی و انقلاب ملی ایرانیان
©Kayhan.London استان آذربایجان شرقی را نیز ممنوع کرد! با اینهمه مردم =«فقط با اتکاء به ایرانگرایی میشود دموکراسی
به هر مناسبت ملی و تاریخی خشم و انزجار خود را علیه و پلورالیسم را به دست آورد .زیرا اول باید قبول کنیم
شده است .همیشه هم این داد و ستد بوده .اکنون هم حکومت و عشق خویش را به میهن و فرهنگ ایرانی ابراز ایرانی وجود دارد .برخی این را قبول ندارند .وقتی این را
میتوانم بگویم ایرانیان به صورت ناخودآگاه متوجه میدارند .در ارتباط با این تقابل فرهنگی و تاریخی بین قبول کردید وارد بازی میشوید .یک ایران و یک ملت
شدهاند که دارند هویت ملیشان را از آنان میگیرند زیرا جمهوری اسلامی و جامعه و تلاش ایرانیان برای بازیابی ایران وجود دارد .در این ملت تکثر هست و همه مثل هم
نظامی که اکنون سر کار است اجازه نمیدهد که ایرانیان هویت ملی خود با امیر طاهری نویسنده و روزنامهنگار نیستند .وقتی این را قبول کردیم سپس در سنت و فرهنگ
آنطور که دلشان میخواهند زندگی کنند .یعنی طوری
که با فرهنگ و تاریخ و شیوه زندگی ما ایرانیان منطبق بینالمللی به گفتگو نشستیم. خودمان ریشههای آزادمنشی را پیدا میکنیم».
باشد .در سالهای آخر محمدرضا شاه دیده بودیم که =آقای طاهری ،آیا جنبشی که نگاهی به میراث گذشته =«وقتی شما شاهنامه را بخوانید در بخشی که کیخسرو
گفتمان ایرانگرایی تضیف و گفتمان مذهبی ،فرقهای و و باستانی دارد میتواند هم به دنبال نوزایی ملی و هم از ایرانیان خداحافظی میکند و از آنها میخواهد لهراسب
قبیلهای قوی شده بود .مثلاً مردم سفره حضرت عباس را به پادشاهی برگزینند بحث شدیدی در میگیرد .یعنی
میانداختند .مادر شهبانو میرفت که حاجی شود .دوست دمکراسی باشد؟ معلوم است در آن زمان پادشاه از اول تعیین نشده بود
خودم اردشیر زاهدی اصرار میکرد که باهمدیگر به زیارت -اولا بگویم که من از مفاهیمی مانند ملیگرایی و و باید انتخاب میشدُ .خب ،این ریشه همان چیزی است
مکه برویم و حاجی شویم .جلسات سینهزنی تشکیل ناسیونالیسم و دموکراسی استفاده نمیکنم .من از لغت که خارجیها میگویند دموکراسی یعنی مشارکت مردم در
میشد .آش نذری به فقرا میدادند .خلاصه ظواهر ایرانگرایی استفاده میکنم« .ناسیون» و یا «نیشن» انتخاب پادشاه .داریوش کبیر هم توسط نمایندگان هفت
به انگلیسی از قرن ۱۷میلادی استفاده میشود یعنی از
مذهبی رو آمده بود. زمان از هم پاشیدن امپراتوری روم مقدس و کاتولیک و تیره ایرانی انتخاب شد».
شما توجه کنید که در هر جامعه ٢تا ٣درصد جمعیت با انعقاد قراردادهای وستفالی و مونستر .ولی اگر تاریخ =«مشروطه یعنی این که حکومت شرط دارد .یعنی
بیشتر سیاسی نیستند .در آن دوره این دو سه درصد فعال بیهقی را بخوانید ۶۰۰ ،سال قبل از این تحولات در اروپا به هیچکس چک سفید نمیدهیم .همه اقوام در انقلاب
سیاسی ما یا مذهبی شده بودند و یا فرقهای شده یعنی واژه ملت و دولت در ایران وجود داشته است .بنابراین، مشروطه نقش و شرکت داشتند .یعنی در آن زمان این
مسئله ایرانگرایی است .ایران هم در طول تاریخ خود از تقسیمبندیهای جدیدتر ترک و کرد و بلوچ و اینها نبود.
مسلکهای مختلف چپی و غیره. توفانهای مختلفی گذاشته و مانند اکوردئونی گاه باز و الان هم اگر نگاه کنید خیلی از تاجیکهای افغانستان
حال اینها ۴۴سال وقت داشتند نظام مورد قبول ایرانیان گاه جمع شده و قسمتهایی از آن در جنگهایی که به خودشان را ایرانی میدانند .یعنی ایرانگرایی مخصوص
را به وجود آورند که نتوانستند و به نظر من به بنبست ما تحمیل شدند کنده شدهاند .ولی آن زیربنای ایرانگرایی یک قوم و نژاد نیست .برخی نادانها ایرانگرایی را با تفکر
رسیدهاند .مردم ایران هم به دنبال راهی هستند که از این همیشه پابرجا مانده است زیرا به نظر من ،ایران از چند نظر هیتلر که جنبه شدید نژادگرایانه داشت مقایسه میکنند.
بنبست بیرون بیایند .ایران هم یک صفحه سفید نیست که استثنایی است .مسئله ایران مسئله دینی و مسلکی نیست ولی از دید ما آریایی واژه نژادپرستانه نیست بلکه واژه
هر چه خواستید روی آن بنویسید و نقاشی کنید .پس ناچار بلکه مسئلهای فرهنگی است .ما در ایران همیشه ادیان و فرهنگی است .کسانی که خودشان را متعلق به این فرهنگ
ایرانیان بر میگردند به ایرانگرایی .اگر ایران اسلامی را قبول فرهنگهای مختلف داشتیم یا ایرانیان مناطق مختلف از آریایی میدانند مهم نیست که از چه نژادی باشند و رنگ
ندارید به ایران قبل از اسلام برمیگردید .من اینجا دچار نظر چهره و خصوصیات فیزیکی تفاوتهایی با همدیگر
باستانگرایی نیستم .هویت ایرانی و ایرانگرایی واقعیتی زنده داشتهاند ولی همواره در چارچوب ایرانگرایی در همزیستی پوستش چه باشد».
و پویاست .الان هم به اشکال مختلف ابراز میشود که با
نمودهای ١٠و ٣٠و ۷٠سال پیش آن متفاوت است .منظور بودهاند؛ یعنی تکثر در وحدت داشتهایم. پس از انقلاب اسلامی ۵۷جشنها و آیینهای ملی و
اینجا به دنبال استخوان مردگان رفتن نیست .منظور آینده در تاریخ سیصد یا چهارصد ساله گذشتهمان ،اگر تاریخی ایرانیان مورد هجوم سازمانیافته و هدفمند جمهوری
ایران است ،منتها این آینده را باید بر اساس چیزی ساخت. نخواهیم به دوره باستان برگردیم ،هروقت که ایرانگرایی اسلامی قرار گرفت .اما با وجود دستگاه عظیم تبلیغاتی نه
درخت باید ریشه داشته باشد که بتواند ببالد و شاخههای تضعیف شده ،دو گفتمان قوی شده است .یکی گفتمان تنها برای تخریب بلکه جهت جایگزین کردن مراسم مذهبی
تازه و جوان پیدا کند تا بعد از زمستان هم بتواند گل بدهد. طایفهای و قبیلهای و دیگری گفتمان مذهبی در شکل شیعه بجای آداب و رسوم ملی ،جامعه در برابر آن مقاومت
ما داریم ریشههای خودمان را پیدا میکنیم و بر اساس سنی و شیعه و نیز نسخههای افراطی مانند سربداران نشان داده و حکومت را به عقبنشینی واداشت .حتی در
آن درخت موجودیت ایرانی خودمان را هرس میکنیم و یا انشقاقها و فرقههایی مانند معتزله ،بابیه ،بهاییه و سالهایی که برای نمونه ،نوروز با ایام سوگواری شیعیان
شاخههای پوسیده و مردهاش را دور میریزیم تا برای بهار شیخیه .ولی وقتی اینها تضعیف شدهاند ،ایرانگرایی قوی همزمان میشد ،باز هم حکومت نتوانست مردم را وادارد
که جشن باستانی هزاران ساله خود را برگزار نکنند و بجایش
آمادهاش میکنیم.
به عزاداری مذهبی بپردازند.
در بیش از دو دهه اخیر نسلهای جوان به جشنها
و آیینهایی توجه نشان میدهند که به اندازه
چهارشنبهسوری و نوروز و یا شب یلدا در جامعه گسترده
نبودهاند؛ از جشن سده تا اسپندارمذ و… همچنین
هفتم آبان به عنوان روز کوروش بزرگ از مراسمی است
که در برابر تحمیلهای مذهبی حکومت از سوی خود
مردم شکل گرفت .جمعیت کثیری نه تنها در این روز
راهی پاسارگاد میشدند بطوری که جمهوری اسلامی از
هفتم آبان ۱۳9۵که شمار عظیمی در آنجا گرد آمدند،
با ترفندهای گوناگون و سرکوب مانع برگزاری آن شد
بلکه برای نوروز نیز هر سال شهروندان زیادی با چیدن
سفره هفتسین در کنار آرامگاه کوروش گرد میآمدهاند.
از سوی دیگر بابک خرمدین به عنوان قهرمانی که در
برابر حمله و اشغال اعراب مسلمان ایستادگی کرد نیز
به شدت مورد توجه قرار گرفت .جمهوری اسلامی اما
کوهپیمایی به سوی قلعه بابک در نزدیکی شهر کلیبر در