Page 12 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۷ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌۲‬شماره‌‪‌1۹1۳‬‬
                                                                                                                           ‫جمعه ‪ ۶‬تا ‪ 1۲‬بهمنماه ‪140۲‬خورشیدی‬

                     ‫«نگاهی از درون به جنبش چپ ایران» (بخش پایانی)‬

      ‫كم و كیف روابط سازمان انقلابی با چین كمونیست‬

‫چینیها اصولا با انقلاب در ایران مخالف بودند بازنشر‬

                       ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪ :‬از مهر تا آذر ماه ‪ - ۱۳8۴‬از شماره ‪۱۰۷۵‬تا ‪)۱۰8۲‬‬

           ‫حمید شوكت‬                                            ‫كنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی و سازمان انقلابی كه از ائتلاف آن با حزب توده به‬
                                                                ‫وجود آمد در سوق دادن مبارزه سیاسی به مسیر مبارزه چریكی و اقدام مسلحانه علیه رژیم‬
‫فارس فرستادیم تا راهی برای انتقال به ایران پیدا كنند‪ .‬بنابراین‬  ‫پیشین ایران نقش مؤثر داشتند‪ .‬حمید شوكت‪ ،‬از فعالان كنفدراسیون‪ ،‬در سالهای اخیر به‬
‫این كه اینجا بمانیم و ریاست كنیم در فكرمان نبود‪ .‬مانعی‬          ‫تدوین تاریخ شفاهی كنفدراسیون همت گماشته و چند كتاب زیر عنوان «نگاهی از درون به‬
‫نمیدیدیم اگر آنها بمانند و ما برویم‪ .‬داوطلب بودیم كه برویم‬
                                                                           ‫جنبش چپ ایران» انتشار داده كه آخرین آنها گفتگو با محسن رضوانی است‪.‬‬
      ‫و سنگرها را‪ ،‬هرچقدر مخاطرهآمیز باشند فتح كنیم‪.‬‬            ‫در این كتاب‪ ،‬گفتنیهای بسیار از كم و كیف فعالیتهای پنهان و ارتباطات كنفدراسیون و‬
‫=سازمان دهی چنین كارزاری حتی اگر با خلوص ن ّیت‬
‫انجامگیرد‪،‬نیزنهایتاعمالقدرتاست‪.‬قصدمنازطرحاین‬                              ‫سازمان انقلابی بهصورت گفت و شنود بین شوكت و رضوانی بازگو شده است‪.‬‬
‫پرسش قضاوت ارزشی نیست‪ .‬میخواهم تفاوتها آشكار شود‪.‬‬               ‫خوانندگان عزیز و پژوهندگان تاریخ معاصر ایران را به مطالعه این كتاب كه بخشهایی از آن‬
‫ــ ما در قید و بند كسب اعمال قدرت نبودیم‪ .‬كورش پزشكی‬
‫موفق بود كه چه در آلمان و چه در ایران میتوانست زندگی‬                          ‫برای درج در صفحه خاطرات و تاریخ برگزیده شده است دعوت میكنیم‪.‬‬
‫مرفهی برای خود تدارك ببیند‪ .‬او كه با ملكه زیبائی شهر مونیخ‬      ‫گزیده كتاب را از مأموریت پرویز نیكخواه و عزیمت وی به تهران میآغازیم‪« .‬گروه‬
‫ازدواج كرده بود همسر و فرزندش را گذاشت و خود را یكسره‬           ‫نیكخواه» پس از حادثه تیراندازی به محمدرضاشاه در كاخ مرمر (‪۲۱‬فروردین ‪ ) ۱۳۴۴‬به عنوان‬
‫وقف انقلاب و مبارزه مخفی كرد‪ .‬مهدی (خانبابا تهرانی) نیز‬         ‫متهم اصلی شناخته شد‪ .‬پرویز نیكخواه و تعدادی دیگر از افراد تیم او بازداشت و محاكمه‬
‫چنین كرد و رفقای دیگری نیز همین راه را برگزیدند‪ .‬البته در‬       ‫شدند‪ .‬نیكخواه پس از آن كه قسمتی از دوران محكومیت خود را در زندان گذراند آزاد شد و‬
‫آغاز كار وضع چنین نبود كه همه ارزشها را نفی كنیم‪ .‬پس از‬         ‫چون به تحولات ناشی از «انقلاب سفید» در جامعه ایران عقیده پیدا كرده بود مانند كورش‬
‫كنگرههایدانشجوییشرابیمیخوردیموشعریمیخواندیم‬                     ‫لاشایی تصمیم به همكاری برای پیشبرد این برنامه گرفت‪ .‬او در سازمان رادیو تلویزیون ملی‬
‫و كنار آب قدم میزدیم‪ .‬اما با كشیده شدن به زندگی مخفی‬            ‫ایران مشغول كار شد و پس از انقلاب اسلامی در شمار نخستین كسانی بود كه اعدام شدند‪.‬‬
‫همه اینها یكباره تغییر كرد‪ .‬این انتخاب‪ ،‬انضباط تشكیلاتی و‬
‫توان تحمل سختیها را در ما افزایش داد‪ .‬اما همین اقدام‬                      ‫سه نفر را از سازمان انقلابی اخراج كردید‪ .‬چرا؟‬    ‫=آنها ضد شاه نبودند و درآستانه انقلاب اسلامی‪ ،‬هنگامی‬
‫باعث شد كه خیلی سخت زندگی كنیم‪ .‬نوعی از زندگی كه‬                ‫ــ آنها از همان اول راهشان را انتخاب كرده بودند و‬          ‫كه ملكه انگلستان سفرش را به ایران لغو كرد رهبر حزب‬

 ‫شاید در تصمیمات سیاسی ما تأثیری منفی برجای گذاشت‪.‬‬                                            ‫میخواستندبروند‪.‬‬                                    ‫كمونیست چین به تهران رفت‬
                    ‫=این تأثیر منفی چگونه بود؟‬                  ‫=اگر شما را مجاب كرده بودند كه نظراتشان را كم و بیش‬                 ‫=حمید شوكت‪ :‬قاسمی چه تیپ آدمی بود؟‬
                                                                ‫بپذیرید‪ ،‬اگر انتشار نشریه «توده» را در دست گرفته بودند‪،‬‬    ‫محسن رضوانی‪ :‬برخلاف فروتن كه در صحبتهایش نرمش‬
‫ــ به گمان من برای این شیوه تفكر درست حداقلی از رفاه‬            ‫اگر در هیئت اجرائیه عضویت داشتند چه دلیلی داشت كه‬          ‫به خرج میداد‪ ،‬آدمی ُرك و یك دنده بود‪ .‬در چشمت نگاه‬
‫مادی لازم است و محرومیتهای زیاد تأثیر منفی برجای خواهد‬                                                                     ‫میكرد و سختترین حرفها را میزد‪ .‬در هیئت تحریریه‬
‫گذاشت‪ .‬خاطرم هست وقتی با كورش در شهر هانوور آلمان‬                                               ‫بخواهندبروند‪.‬‬              ‫نشریه «توده» نیز رفتار جالبی داشت‪ .‬كیفی داشت شاید با‬
‫دنبال كار سازمانی بودیم‪ ،‬هیچ تفریحی نداشتیم‪ .‬فقط گاهی‬           ‫ــ متوجه شده بودند كه با ما نمیتوانند كار بكنند‪ .‬مسئله‬     ‫بیش از ‪ ۲۰۰‬شیار‪ ،‬كه داده بود در آلمان شرقی از چرم برایش‬
‫به حمامهای عمومی كه پول كمی میگرفتند میرفتیم‪ .‬كورش‬              ‫مركزی آنها این بود كه میخواستند حزب توده را احیا كنند‪.‬‬     ‫درست كرده بودند‪ .‬درست مثل عطاریهای سابق كارش این‬
‫شاید یك ساعت زیر دوش آب گرم میایستاد و میگفت‪:‬‬                                                                              ‫بود كه مطالب روزنامه را قیچی میكرد و بریدههای آن را با‬
‫«محسن این دوش اب گرم آسایشی را برای من به وجود‬                     ‫حزبی كه همچنان خود را رهبران انقلابی آن میدانستند‪.‬‬      ‫دقت خاصی به ترتیب در این شیارها كه با شماره و حروف‬
‫میآورد كه غیرقابل توصیف است‪ ».‬ما هر لذتی را بر خود‬              ‫=شمانیزجزایننمیگفتید‪.‬همخودراانقلابیمیدانستید‬               ‫الفبا مشخص شده بودند‪ ،‬قرار میداد‪ .‬وقتی از او میپرسیدیم‬
                                                                ‫و هم ادامه حزب توده و مدافع نظریه احیای حزب طبقه‬           ‫این چه نوع كاری است‪ ،‬در پاسخ گفت‪ :‬مقالهنویس است و با‬
                               ‫منع كرده بودیم‪.‬‬                  ‫كارگر‪ .‬تردیدی نیست كه روحیه‪ ،‬سنت و تاریخی متفاوت‬                  ‫این نظم و ترتیب به بهترین نحو میتواند كار كند‪.‬‬
                              ‫=چه لذتی را؟‬                      ‫داشتید و این به لحاظ نگاهتان به مبارزه واقعیتی غیرقابل‬     ‫خاطرم هست جلسه هیئت اجرائیه نشریه «توده» در‬
                                                                ‫انكار بود‪ .‬اما به لحاظ نظری تفاوتی بنیادین در میان نبود‪.‬‬   ‫پاریس تشكیل میشد و كورش (لاشائی) نیز چون عضو هیئت‬
                                                                ‫ــ در ظاهر چنین به نظر میرسید‪ ،‬اما هرچه جلوتر میرفتیم‬      ‫تحریریه بود از آلمان به پاریس میآمد‪ .‬او همیشه مقداری‬
                                                                                                                           ‫روزنامه آلمانی برای قاسمی میآورد‪ .‬در یكی از این جلسات به‬
                                                                                            ‫تفاوتها آشكار میشد‪.‬‬            ‫قاسمی گفت «رفیق قاسمی‪ ،‬این روزنامهها را از آلمان برایتان‬
                                                                ‫=شما گذشتهای نداشتید و آنچه داشتید پرچمی بیلكه‬             ‫آوردهام‪ ».‬قاسمی گفت‪« :‬یك بار دیگر آن چه را كه گفتی تكرار‬
                                                                ‫بود‪ .‬آنها حقایق وجودیشان در گذشتهای گاه آلوده به زشتی‬      ‫كن‪ ».‬كورش كه هاج و واج مانده بود حرفش را تكرار كرد و‬
                                                                ‫توجیه میشد‪ .‬تا اینجا تفاوتها آشكار بود‪ .‬در اعمال قدرت‬      ‫قاسمی با جدیت گفت‪« :‬چنین چیزی نیست‪ .‬اینها را برای من‬
                                                                                                                           ‫نیاوردهای‪.‬برایتشكیلاتآوردهای‪.‬منچیزشخصینمیپذیرم‪».‬‬
                                                                              ‫چطور؟ آیا تفاوتی بنیادین در میان بود؟‬        ‫فروتن در مقابل‪ ،‬شخصیتی دیگر داشت و اهل نرمش و‬
                                                                ‫ــ قدرت مسئله ما نبود و با آنها با حسن نیت رفتار كردیم‪.‬‬    ‫مصالحه بود و سعی میكرد دیدگاههای ما را بفهمد‪ .‬یك بار‬
                                                                ‫اگرنمیخواستیمكهفروتنعضوهیئتاجرائیهنمیشد‪.‬قاسمی‬              ‫در اوج اختلافات وقتی از رفتار قاسمی انتقاد میكردم گفت‪:‬‬
                                                                ‫را نیز از مركز قدرت دور نكردیم‪ .‬گفتیم در كنفرانس بعدی راه‬  ‫«بابا من كه قاسمی نیستم‪ ».‬قاسمی در واقع شخص درجه اول‬
                                                                ‫برایاو بازخواهدبودوایناقدامنیزبااصولخواناییداشت‪.‬‬           ‫آنهابود‪ .‬سغاییموقعیتوتواناییآندونفررانداشتوآدم‬
                                                                ‫تمام فكر و عمل ما معطوف انتقال به ایران بود و بچهها را‬
                                                                ‫مخفی و علنی به ایران میفرستادیم‪ .‬میدانستیم خطر‬                                  ‫صاف و سادهای به نظر میآمد‪.‬‬
                                                                ‫دستگیری‪ ،‬شكنجه و مرگ وجود دارد‪ ،‬اما میگفتیم آخر پایمان‬     ‫=شما در فاصله یك سال پس از برگذاری كنفرانس لییژ آن‬
                                                                ‫بند میشود و ماندگار میشویم و تشكیلات داخل را سازمان‬
                                                                ‫میدهیم‪ .‬بر همین اساس بود كه شماری را از كشورهای اروپا‬
                                                                ‫و آمریكا به تركیه‪ ،‬عراق و افغانستان و كشورهای حاشیه خلیج‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17