Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۰ (دوره جديد
P. 11

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌1‌‌1‬شماره‌‪1۸66‬‬                                                  ‫بازنشر‬                               ‫اعتقادات خرافی شاه سلطان حسین و ضعف و زبونی او‬
‫جمعه ‪ 1۷‬تا پنجشنبه ‪ ۲۳‬فوریه ‪۲0۲۳‬‬                                                                               ‫در برابر ملاهای قدرتطلب‪ ،‬تاج و تخت صفویه را بر باد‬
                                                         ‫دست دادن یا ندادن مسأله این است! (‪)۳‬‬                  ‫داد و ایران را تکهپاره کرد تا نادری پیدا شد و به هرج و‬
‫از آن بپرهیزید یا در برابر محذور‪ ،‬برای اجتناب از محظور‪،‬‬                                                        ‫مرج هفتساله و حاکمیت بیرحمانۀ س ّنیمذهبان افغان‬
‫ابتکاری مثل همولایتی محترمتان مرحوم شیخعلیمحمد‬            ‫تو غلط کردی که‪...‬‬                                    ‫خاتمه داد‪ .‬نادر‪ ،‬مرد جنگ بود و اعتنا به مباحث مذهبی‬
                                                                                                               ‫نداشت‪ .‬گفتهاند روزی در مسجدی حضور یافت‪ .‬واعظ‬
                           ‫وزیری بهخرج دهید‪.‬‬             ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۱۶۳-۱۱۷۴‬‬                        ‫وصف بهشت میگفت‪ .‬از قصرهای مجلل و فضای امن و‬
‫آقا شیخ علیمحمد وزیری پیشنماز مسجد جامع یزد‪،‬‬                     ‫تیر تا مهر ‪۱۳۸۶‬‬                               ‫نهرهای شیر و عسل تا مصاحبت حوری و غلمان‪ .‬نادر آواز‬
‫مردی متقی و در عین حال اهل مطالعه و علاقهمند به‬                                                                ‫داد که در بهشت آیا جنگ هم هست‪ .‬واعظ جواب منفی‬
‫کتاب بود‪ .‬بههمت وی در مجاورت مسجد جامع‪ ،‬کتابخانۀ‬                       ‫احمد‌احـرار‬
‫آبرومندی دایر شد که بهنام کتابخانۀ وزیری‪ ،‬نام آن مرحوم‬                                                                  ‫داد‪ .‬گفت پس بیا پایین که آنجا جایی نیست!‬
                                                                                                               ‫بعد از آن‪ ،‬نوبت حکمرانی به زندیه رسید که از طوایف‬
                  ‫را در اذهان زنده نگهداشته است‪.‬‬                                                               ‫لُر بودند و اکثرشان بیگانه با تق ّیدات مذهبی‪ .‬پیامدهای‬
‫ملکۀ دانمارک (مارگارت) زمانی که ولیعهد بود به ایران‬                                                            ‫دوران یکهتازی ملایان حاکم بر عقل و ارادۀ شاه سلطان‬
‫سفر کرد و چون به مطالعات ارکئولوژی (باستانشناسی) و‬                                                             ‫حسین نیز هنوز در حافظه تاریخی ایرانیان باقی بود و‬
‫آرشیتکتور (معماری) علاقه داشت در برنامۀ سفرش بازدید‬                                                            ‫علاقه به تجدید آن دوران نداشتند‪ .‬آخوندبازی در دورۀ‬
‫از یزد و دیدار از مسجد جامع این شهر گنجانده شده بود‪.‬‬                                                           ‫فتحعلی شاه رونق دوباره یافت که پادشاهی بود خودپسند‬
‫طبق برنامه‪ ،‬قرار بود پرنسس مارگارت بعد از مسجد‬                                                                 ‫و هم لذائذ دنیوی را میخواست و هم نعمات اخروی را‪.‬‬
‫جامع دیداری هم از کتابخانۀ وزیری داشته باشد و حضور‬                                                             ‫در زندگی از هیچ لذتی چشم نمیپوشید و در عین حال‪،‬‬
‫بانی کتابخانه برای معرفی به میهمان عالیقدر و ادای‬                                                              ‫چشم به حوری و غلمان و شراب و کباب بهشت داشت‪.‬‬
                                                                                                               ‫از همین رو‪ ،‬بهعنوان پادشاه دینپناه‪ ،‬میدان را برای تاخت‬
         ‫توضیحات و پاسخ به سؤالات ضرورت داشت‪.‬‬                                                                  ‫و تاز ملایان باز گذاشت و آنان قدرت از دسترفته را بار‬

‫سیدمحمدخاتمی در ایتالیا‬                                                                                                                   ‫دیگر بهدست آوردند‪.‬‬
                                                                                                               ‫این پادشاه دینپناه روزی به میرزای قمی‪ ،‬از علمای‬
‫مشکل اما این بود که شیخ علیمحمد هم مانند همولایتی‬        ‫روز چه مبلغ گزافی است) ترجمان را فوراً تقدیم نمود‪،‬‬    ‫عصر‪ ،‬تکیه کرده بود و در حین راه رفتن گفت من بهسبب‬
‫خود آقا سید محمد دست دادن (مصافحه) با نسوان را از‬        ‫خود را از خوردن آنچه نخورده بود معاف داشت و چون‬       ‫ملازمت شما علما به بهشت خواهم رفت‪ .‬میرزای قمی‬
‫نظر شرعی جایز نمیدانست و از طرفی‪ ،‬شایسته نمیبود‬          ‫میخواست تقدس خود را بر علمای آن عصر معلوم نماید‬       ‫گفت ولی ما را بهسبب ملازمت شما سلاطین جور به‬
‫که پرنسس دست خود را به سوی او دراز کند و او دستش‬         ‫تفصیل این فرمایش شاه و عرض خود و ادای جریمه را‬        ‫بهشت راه نخواهند داد‪ .‬شاه گفت چه اهمیت دارد که شما‬
                                                         ‫به میرزا ابوالقاسم قمی نوشت‪ .‬مرحوم میرزا در جواب‬      ‫به کدام جهنم بروید‪ ،‬مهم آن است که من به بهشت بروم!‬
                                ‫را عقب بکشد‪.‬‬             ‫نوشته بود بسیار غلط کردی که یک پیاله شراب حلال را‬     ‫باری‪ ،‬بساط تحریم و تکفیر و تفسیق در زمان فتحعلی‬
         ‫چه میبایستی کرد که آبروریزی بهبار نیاید؟‬        ‫که بهحکم سلطان بود نخوردی‪ ،‬میخواستی آن پیاله را‬       ‫شاه‪ ،‬مانند دورۀ آخر حکومت صفویه‪ ،‬از نو در ایران‬
‫تصمیم بر این شد که شیخ بهبهانۀ شکستگی دست‪،‬‬               ‫صرف کنی و پنجهزار تومان را برای فقرا و ضعفا مبذول‬     ‫رایج شد تا بدان حد که صدر اعظم وقت‪ ،‬محض مراعات‬
‫دستی را که نشکسته بود گچ بگیرد و به گردن بیاویزد و‬                                                             ‫احتیاطات شرعی‪ ،‬وقتی به حضور پادشاه احضار میشد‬
                                                                                               ‫داری‪».‬‬          ‫آنقدر تعلل میکرد تا فراشان بیایند و او را کشانکشان به‬
                  ‫طبعاً از دست دادن معذور باشد‪.‬‬          ‫بنده نمیخواهم به ساحت مقدس آقای خاتمی جسارت‬
‫رفیق فقید خودمان‪ ،‬آیتالله روحانی هم که در شهر‬            ‫کنم‪ .‬ای کاش در میان علمای عصر ما نیز یکی پیدا میشد‬                                       ‫دربار ببرند!‬
‫پاریس شیعیان اروپا را رهبری میکرد‪ ،‬وقتی خانمی ـ‬          ‫که به این «س ّید نجیب محترم» بگوید جناب آقا‪ ،‬با چنین‬  ‫احمدمیرزا عضدالدوله‪ ،‬فرزند فتحعلی شاه‪ ،‬در تاریخ‬
‫بخصوص خانم غیر مسلمان ـ دستش را برای فشردن دست‬           ‫تقیدات و ملاحظات تو غلط کردی از حوزۀ دین به حوزۀ‬      ‫عضدی مینویسد «امینالدوله بر علمای عصر وزارت‬
‫او پیش میبرد از زیر عبا دست میداد یعنی عبا را برای‬       ‫سیاست پا نهادی و مسند ریاست جمهوری ایران را‬           ‫خویش خاطرنشان و معلوم کرده بود که برخلاف شرع الهی‬
                                                         ‫بهمدت هشت سال اشغال کردی‪ .‬جای کسی مثل تو در‬           ‫به هیچ کاری اقدام ندارد و برای جلوه دادن این مقصود تا‬
          ‫اباحۀ محظور‪ ،‬مثل دستکش بهکار میگرفت‪.‬‬           ‫مسجد بود نه در جایگاه یک سیاستمدار مسؤول‪ .‬سرکار‪،‬‬      ‫دو سه فراش و دربان به احضار او نمیرفت بهحضور اقدس‬
‫اینها همه زمانی که انسان بهعنوان ملای متش ّرع‪ ،‬به امور‬   ‫با آن لبخند ملیح و قیافۀ نجیب و عبا و عمامۀ تمیز اگر‬  ‫نمیآمد‪ .‬آن وقت که چند محصل (مأمور) احضار آمده بود‬
‫شرعی اشتغال دارد‪ ،‬دست کم برای بستن دهان غوغاگران‬         ‫به مقام امامت مسجد اکتفا میکردید هم حمایت خلق‬         ‫میگفت پادشاه مقتدر و اولوالامر است‪ ،‬اگر نروم بیم جان‬
‫و عیبجویان مجاز است و خالی از اشکال‪ .‬اما کفر است‪،‬‬        ‫را داشتید‪ ،‬هم رضایت خدا را‪ .‬در آن مقام میتوانستید‬
‫رسوایی است‪ ،‬آبروریزی است‪ ،‬قبیح است‪ ،‬سخیف است‬             ‫به حرام و حلال شرعی خالصاً مخلصاً پایبند باشید و اگر‬            ‫است‪ ،‬تکلیف شرعی مقتضی شرفیابی شده»!‬
                                                         ‫دست دادن با زنان را امری خلاف شرع تشخیص میدهید‪،‬‬       ‫در همین کتاب آمده است‪« :‬از وصایای شاه شهید‬
            ‫برای کسی در حوزۀ سیاست یا دیپلماسی‪.‬‬                                                                ‫(آقا محمدخان) عروسی مرحومۀ رضوانمکانی مهد‬
            ‫در این زمینه باز هم گفتنی باقی است‪.‬‬                                                                ‫علیای ثانی (همسر عباس میرزا و مادر محمدشاه) بود‬
‫ادامه دارد‬                                                                                                     ‫که در سال ششم از سلطنت حضرت خاقان واقع شد‬
                                                                                                               ‫و از عیشهای بسیار بزرگ بود که مردم ایران را آزادی‬
                                                                                                               ‫هفت شبانه روز کوس زده شد (هفت شبانه روز مردم‬
                                                                                                               ‫را از قید محرمات و محظورات شرعی معاف داشتند)‬
                                                                                                               ‫و معنی حریت را فهمیدند‪ .‬تمام بزرگان قاجار و رجال‬
                                                                                                               ‫دولت با اقتدار رخصت یافتند که به هر قسم دلخواهشان‬
                                                                                                               ‫باشد مشغول شادی شوند‪ .‬همۀ طبقات اوقات خود را‬
                                                                                                               ‫به شادمانی گذراندند‪ .‬خاقان مرحوم (فتحعلی شاه) در‬
                                                                                                               ‫این جشن بزرگ به میرزا شفیع صدر اعظم فرمودند یا‬
                                                                                                               ‫یک پیاله شراب بخور و با این اشخاص سرخوش باش یا‬
                                                                                                               ‫جریمۀ بزرگی از تو خواهم گرفت‪ .‬صدر اعظم (که مرد‬
                                                                                                               ‫متمولی بود) دادن جریمه را بر گرفتن ساغر ترجیح داد و‬
                                                                                                               ‫حسبالامر پنجهزار تومان (در نظر آورید که به پول آن‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16