Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۰ (دوره جديد
P. 13
صفحه1۳شماره1۸66 مركز و منبع تحریك و اغتشاش بودهاند .بهمحض آن كه خبر مقاله ،در كدام روزنامه چاپ شود .دو روزنامه صبح
جمعه 1۷تا پنجشنبه ۲۳فوریه ۲0۲۳ چاپ مقاله به قم رسید ،تظاهرات آغاز شد .نخستین آنها را معاف كردند :نخست «آیندگان» كه بنیانگذار آن خود
كه فردای آن روز روی داد ،كوچك بود و مأموران پلیس با «همایون» بود .او روزنامهنگار با استعدادی بود كه هنگام
سازمانداد.بهراستینیزجنبشیآغازشد.بیشاز سیصدهزار تجهیزاتی بسیار مختصر ،كوشیدند پراكندهاش كنند .چند تن رسیدن به وزارت اطلاعات نیز آن نشریه را اداره میكرد .از
تن در تظاهرات شركت كردند .در میدان بزرگ شهر و در برابر آن پس نیز در «آیندگان» سرمقالههای بی امضایی مینوشت
شهرداری تبریز ،جایگاه ساختند و بر آن« ،جمشید آموزگار» زخمی شدند كه یكی از آنها از شدت جراحات درگذشت. كه كاملا آشكار بود نوشته اوست .چاپ مقاله در «آیندگان»
نخست وزیر و دبیر كل حزب ،اعضای كمیته مركزی و تنی چند در آن زمان ،سه تن از بزرگترین و مهمترین پیشوایان معنای ویژهای به آن میداد و بهگونهای رسمیاش میكرد.
از شخصیتها جای گرفتند .نخست وزیر سخنان بسیاركوبندهای شیعیان جهان در قم زندگی میكردند كه بعداً رسانههای روزنامه دیگر «رستاخیز» ،ارگان حزب یگانهای بود كه
ایراد كرد كه در پارهای موارد بهراستی لحنی شدید به خود بینالمللی آنان را «مثلث قدرت قم» خواندند .در صدر آنان، چندی پیش ،شاه آن را پایهگذاری كرده بود .به همان دلایل،
میگرفت .هر بار پس از بردن نام شاه ،با ابراز احساسات آیتالله «شریعتمداری» بسیار با نفوذ و نیرومند بود كه «رستاخیز» هم معاف شد .بنابراین انتخاب میبایست میان
شدیدی استقبال میشد .خروش و احساسات در اوج خود بود از همان هنگام شاخصترین فرد جنبش مردم ایران شد و دو روزنامه عصر انجام میگرفت« :كیهان» كه مدیر آن
كهناگهانبخشیازجایگاهسخنرانانوشخصیتهاكهباعجلهسر تا هنگام بازگشت «خمینی» این موقعیت را حفظ كرد. سناتور «مصباحزاده» فرد بسیار با نفوذی با ارتباط نزدیك با
همبندی شده بود فرو ریخت .هیچكس حتی زخمی سطحی در آن گاه ،سران سلسله مراتب رهبری شیعه ،مثل همیشه شاه و «آموزگار» ،نخست وزیر وقت بود و میتوانست شاه
برنداشت ،ولی مردم خرافاتی در این حادثه «نشانهای» دیدند. را از آن دستوری كه در واقع نداده بود ،منصرف كند .بالاخره
در برابر این نمایش قدرت مردم به سود حكومت ،آخوندها در تاریخ ایران از سال ۱۵۰۲میلادی ــ سالی كه این شاخه روزنامه «اطلاعات» از همه ضعیفتر انتخاب شد كه پنجاه
اقلیت اسلام به دلایل كاملا سیاسی ،مذهب رسمی كشور سال پیش از آن ،توسط خانواده «مسعودی» بنیانگذاری
تاكتیكی را در پیش گرفتند كه نامش «چله» بود .بر اساس اعلام شد ــ با همدیگر اختلافات اساسی داشتند .با این حال، شده و «عباس مسعودی» ،شخصیت پر قدرت و نایب رئیس
سنن اسلامی ،برای هر مردهای در چهلمین روز مرگ ،مراسم باز هم بر اساس سنتی كهن ،در برابر آنچه توهین به یك مجلس سنا تا هنگام مرگش آن را اداره میكرد .پس از او،
یادبودیبرپامیشودوآئینهایمذهبیانجاممیگیرد.آیتالله روحانی میانگاشتند ،متحد شدند .آیتالله «شریعتمداری»، اداره «اطلاعات» به پسرش «فرهاد» سپرده شده بود كه
«شریعتمداری» از هموطنان خواست كه برای تنها كشته كه خمینی را خیلی خوب میشناخت و او را چندان نه تأثیر و نفوذ زیادی داشت و نه تجربه سیاسی .تا حدی
تظاهرات قم« ،چله» بگیرند و این مراسم در روز ۱۸فوریه در بهحساب نمیآورد ،فقط برای این كه اغتشاش مردم را آرام كه حتی «هویدا» ،به هنگام نخست وزیریاش سردبیری
تبریز انجام گرفت .شب پیش از آن ،به دستور رئیس شهربانی، كند ،از دولت خواست كه از چاپ مقاله كذایی عذر بخواهد برای او انتخاب و به وی تحمیل كرده بود كه زیر فرمان
مسجدی كه قرار بود مراسم در آن برگذار شود ،تعطیل شد. یا دست كم ابراز تأسف كند .اما دولت با ناشیگری و قطعاً خودش بود« .فرهاد مسعودی» ۴۸ساعت مقاومت كرد.
صبح روز چهلم كه مردم آغاز به گرد آمدن كردند ،تیمسار با موافقت شاه ،به وی پاسخ داد مطبوعات آزادند ،دولت كار به دخالت «ساواك» كشید .به تیمسار «نصیری» رئیس
«نصیری» به رئیس شهربانی شهر تلفن كرد و از او خواست نقشی در چاپ آن نداشته و دلیلی برای عذرخواهی نیست. «ساواك» میفهمانند كه چاپ مقاله یك «دستور» است .او
كه مسجد را باز كند .اما رئیس شهربانی با كمال احترام پاسخ و البته هیچكس باور نكرد .اغتشاشها بسیار محدود و بهویژه كه شخصیت نیرومندی نداشت ،كلمهای نگفت .او را برای
داد كه دستوراتش را از رئیس شهربانی كل كشور میگیرد كاملا محلی و پراكنده بود كه بهراحتی میتوانستند مقتدرانه این در آن مقام گذاشته بودند كه اطاعت كند ،نه اظهار نظر.
و نه «ساواك» .سپس به «نصیری» گفت كه دستور كتبی در برابرش بایستند .عدهای را دستگیر كنند و غائله را در از این گذشته ،او باید تأیید نخستوزیر را كه ظاهراً رئیسش
دریافت كرده ،و برای باطل شدن آن باید دستور كتبی دیگری نطفه خفه .یا آن كه میتوانستند چنانكه «شریعتمداری» بود ،و بهویژه تأیید شاه را در مورد واقعیت دستور ،پیش
به او برسد .این ،البته از آن موارد رقابت دو نیروی انتظامی خواسته بود بهراه آرام كردن اوضاع بروند .اما مقامات، از اجرای آن ،دریافت میكرد .اما این كار را نكرد« .پرویز
بود .اما دستور باز كردن مسجد دیر رسید ،زیرا «نصیری» با بهگمان آن كه گذشت زمان بهسود آنهاست ،به هیچ یك از ثابتی» كه مسئول امنیت داخلی بود ،نظر منفی داد و گفت:
نخست وزیر تماس گرفت و او از شاه اجازه خواست .زمانی این دو راه نرفتند .و این باز اشتباهی دیگر بود .نیروهای زیر «این مقاله ،زیانبار و چاپش ضد منافع ملی است ».اما كسی
كه با این دست و آن دست كردن تلف شد ،موجب برخورد زمینی كه برای بی ثبات كردن رژیم متشكل شده و ساقط توجهی به نظر او نكرد« .مسعودی» سعی كرد با شاه تماس
تظاهركنندگان و نیروهای انتظامی كه مسجد را در محاصره كردن شاه را در هدف داشتند ،از همان هنگام دست بهكار بگیرد ،اما نتوانست و بالاخره تن داد .در نهایت ،مقاله روز ۸
داشتند ،گردید .ساختمان حزب رستاخیز كه تقریباً محافظی بودند .این تردید و دو دلی دولت برای آنان بهترین حربه ژانویه منتشر شد .نخستوزیر كه اصلا در جریان هیچ چیز
نداشت ،مورد حمله قرار گرفت و به دست تظاهركنندگان زیر و امتیاز بود .آرامشی كه پس از تظاهرات قم حاكم شد، نبود ،و شاه كه نوشته را قبلا نخوانده بود ،هنگامی از چاپ
و رو شد .اغتشاشی خونین روی داد و مأموران پلیس كه برای آن با خبر شدند كه منتشر و در سراسر كشور پخش شده بود.
رویارویی با تظاهرات و ناآرامیهای خیابانی آمادگی نداشتند ،از بسیار موقتی بود. عملیات «بر روی كار آوردن خمینی» آغاز شده بود .تصورش
اسلحههای خود استفاده كردند .چندین كشته و بسیار زخمی دولت تصمیم گرفت وزنه را از لحاظ مردم و افكار عمومی دشوار است كه «امیرعباس هویدا» ،آن مرد هوشمند كه مسلماً
بهبار آمد .زنجیره خشن و بیرحم تظاهرات و سركوبهای پیاپی سنگینتر كند .حزب واحد رستاخیز ،روز ۲۶ژانویه ،تظاهرات از سازمانهای اطلاعاتی و منابع خارجی دستور نمیگرفت ،منشأ
بزرگی در تبریز ،پایتخت آذربایجان و زادگاه «شریعتمداری» مستقیم آن عملیات بوده باشد .بعید نیست كه او آلت دست
آغاز گردید كه یكراست به انقلاب انجامید. كسانی در میان اطرافیان خود شده یا از سر بی فكری این
(ادامه دارد) كار را كرده باشد .او به این گونه تحریكات علاقمند بود و
گاهی اوقات مقالات یا شایعاتی علیه مخالفان سیاسی یا رقبای
بالقوه خو در پارهای نشریات بهچاپ میرساند« .شجاعالدین
شفا» اخیراً در مورد ماجرای چاپ آن مقاله برای من نوشت
كه «گونهای پوست خربوزه» زیر پای رژیم گذاشتن ،یا به بیان
دیگر ،خدعهای برای تحریك علیه شاه بود .و اشتباه نمیگوید.
پس از چاپ مقاله ،و بهویژه پس از بروز واكنشهای منفی
در برابرش« ،محمدرضاشاه» بهعادت همیشگی ،تحمل كرد
و اقدامی نكرد .اما آیا هنگامی كه چند ماه بعد اجازه داد
دولت نظامی« ،هویدا» را به زندان اندازد (و آن خود اشتباه
بزرگ دیگری بود) ،در حقیقت نمیخواست ــ آگاهانه یا غیر
آن ــ «هویدا» را بهخاطر آن ماجرا و چند مورد دیگر كه
بعداً به او نسبت دادند ،تنبیه كند؟
شهر قم ،مركز اصلی آموزشی ملاهاست .طلاب و شاگردان
حوزه علمیه آنجا ،كه برخی از مدارسش اندكی هم متجددتر
بودند ــ البته نه بهصورت دانشگاههای غربی ــ همواره