مازیار قویدل- در بخش نخست نوشتار درباره جمشید شاه خواندیم که پس از تهمورس دیوبند، جمشید بر تخت نشست و:
کمـــر بست با فــــر شاهنشهـــی
جهان سر به سر گشته اورا رهی
زمانــه بـــــر آســـود از داوری
به فـرمان او دیو و مـرغ و پری
بخش ۲۶- بخش سه از نوشتار درباره جمشید شاه، نخستین پادشاه سکولار و سامانبخش جهان
درخور نگرش است که کارهای این پادشاه دربرگیرنده آسایش و آرامش جهانی است:
جهــان را فــزوده بــدو آبــــروی
فــروزان شـده تخت شاهی بدوی
از برنامههای او نیز که همچون دیگر پادشاهان ایرانی به آگاهی مردم رسانیده میشود، آگاهی یافتیم و پیمانش با مردم را دیدیم که کوتاه کردن دست بدان و همزمان شادی و رشنی روانی مردمی را در آرمان دارد:
بدان را ز بَـد دست کوتـه کنـــم
روان را سوی روشنی ره کنـم
همچنین آگاه شدیم که جمشید برنامه ساماندهی ایرانی نوین را در سر میپرورد و این میتوانست انگیزه رشک دشمنان را فراهم کند، پس باید با بالا بردن توان پدافندی یا دفاعی کشور را از گزند تنگچشمیها دور نگاه میداشت. پس بالا بردن توان پدافندی کشور و پاساداری از خواستهها و ساختهها:
نخسـت آلت جنگ را دست بــرد
در نـام جُسـتن به گـــردان سپرد
در گزارش کارِ جنگ ابزارسازی، برابری دیدگاهی جمشید درباره زن و مرد و دیگر جاندارانِ یاور انسان که برخاسته از فرهنگ سرزمینهای پشته ایران میباشد به خوبی نمایان میشود، و همچنان که در بخش پیشین خواندیم، او از زره و جوشن برای همگان، درع یا زره برای زنان و همچنین برگستوان یا زره برای اسب و فیل، با نامهای ویژه- (زره، جوشن، درع و برگستوان)- یاد میکند.
گام دیگر او در پیشبرد کارِ جهان و بهترکردن آسایش انسانها، فراهم آوردن تنپوش است. او رشتن و تافتن و دوختن و شستن را به گونه گسترده و همهگیر به مردم میآموزد:
بیاموخت شـان رشتــن و تافتـــن
بـه تـار انــدرون پـــود را بافتن
چـو شـد بافتـه شستـن و دوختـن
گرفتنـــد ازو یک سر آموختــن
با بالا رفتن توان پدافندی، پرداختن به آسایش بیشتر مردم در برنامهها گنجانده شد و گام نخست در این راه، رها کردن آنان از برهنگی و آسیبهایش میباشد که این هر دو کار پدافندی و پوششی، دو برنامه پنجاه ساله را در بر میگیرد.
در گام و برنامه پنجاه ساله سوم، جمشید به دستهبندی گروههای مردمی دست زد و آنان را همانند گروههای کاری و صنفی امروز بخش بخش میکند:
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیــز شـــاد
ز هر پیشه ور انجمن گرد کـرد
بدین اندرون سال پنجـاه خـورد
گروهبندی مردمیجمشید شاه، روشی تازه در راه ساماندهی جهان است. این کارِ نوین او، نه تنها گروههای کاری را دستهبندی، که برای یک گروه ویژه که “کاتوزیان”، دین مداران باشد، جایگاههای ویژه نیز ساخته، و جایگاه پرستندگان دینی را در کوه بنا میکند، در جای بالا و بلندی که همواره از ما بهتران را در چنان جاهایی به مردم میشناسانند:
گروهی که کاتوزیان-(آتوریان، آثوریان)- خوانیش
بـه رسـم پرستندگــــان دانی اش
جدا کردشــان از میــــان گـروه
پرستنـده را جایگــه کـــرد کـوه
این کار جمشید آنان را به همان کاری رهنمون میگردد که همواره شعارش را میدهد و به مردم پیشنهادش میکنند:
بـِدان تا پرستش بـود کارشـــان
نـوان پیش روشـن جهاندارشان
این دور کردن دینمداران از دیگر گروههای مردمی، انگیزههای گوناگونی را میتوانسته در بر گیرد، که چه بسا پیشگیری از بهرهکشی مردم کوچه و بازار میتواند یکی از آنها بوده باشد زیرا اگرچه رخت و پوشاک کاتوزیان و دینمداران بیشتر ساده بودهاند، مردم را به گونهای میتواند به سوی خود بکشاند. در کنار مردم بودن آنها همچنین میتوانست و میتواند شستشوی مغزی مردم را در پی داشته باشد، به ویژه اینکه گاه همه و یا شماری از دینمداران از ترس و بیم مردم از نادیدهها و آسیبهای زیست بومیهمچون سیل و زمین لرزه و همانند انها، بهره نادرست ببرند و به سرکیسه کردن آنان بپردازند.
به هر روی و با هر انگیزه دیگری، شاه جمشید آنان را از خود و مردم دور نگاه میدارد، که این کار به گونهای نخستین گام دور نگهداشتن دینمداران از سیاستمداری و یا سکولاریسم میتواند برآورد شود.
دسته و گروه دیگر، “نیساریان”، یا ارتشتیان هستند:
صفی بـر دگــر دست بنشانـدنـد
همینـام نیسـاریــان خـوانـدنـد
کجا شیـر مـــردان نــــام آورنـد
فروزنده ی لشگـر و کشـورنــد
کز ایشان بود تخت شاهی به پای
وز ایشان بـود نام مــدی به جای
ناگفته نماند در تاریخ ایران و جهان میبینیم که ارتشیان نیز همواره دارای جای و جایگاه ویژهای بوده و میباشند، که این هم میتواند برای پاسداری از ساز و برگ و راز و رمزهای ارتش باشد تا مبادا دشمن از آن راز و رمزها و چگونگی ساخت و کاربرد جنگ ابزارها آگاهی پیدا کند و از کارآیی آنان کاسته شود و هم اینکه مبادا کسانی از میان آنان، از ارزشگزاری و احترام، و ترس و بیم مردم، بهره ناروا ببرند.
گرده بندی دیگر مردمان، “نسودیها” و یا کشاورزان را دربر میگیرد، که سودرسانترین گروههای مردمیدر جهان بوده و هستند:
نســودی سـه دیگــر گـره را شمار
کجا نیست بر کس از ایشان سپاس
کسانی که با نیروی بازو و کوشش خود، کاشت و داشت و برداشت دارند و گوش به بیهوده گوییها نمیسپارند:
بکــارند و ورزند و خــود بـدروند
بـه گـــاه خـورش سرزنـش نشنوند
ز فرمـان سرآزاده خود ژنده پوش
ز آوازِ بیغــاره آســـــوده گــوش
بـرآســــوده از داور و گفتگـــوی
تـن آزاد و آبــــاد گیتــــی بـــدوی
گروه چهارمیکه در دستهبندیهای مردمی جای میگیرند، اختو خشیها و یا پیشهوراناند:
چهـــارم که خواننـد آختــو خـوشی
همـــان دست ورزان بر سـرکشـی
کجــا کارشــان همگنـــان پیشه بود
روانشان همیشــه پـراندیشــه بــود
دنبالهی کارها و برنامههای جمشید، شاه سازندهی ایران نوین، در نوشتاری دیگر پی گرفته خواهد شد.
۵ اکتبر ۲۰۱۵
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش] [بخش هفت] [بخش هشت] [بخش نهم] [بخش دهم] [بخش یازدهم] [بخش دوازدهم] [بخش سیزدهم] [بخش چهاردهم] [بخش پانزدهم] [بخش شانزده] [بخش هفده] [بخش هژده] [بخش نوزده] [بخش بیست] [بخش بیست و یک] [بخش بیست و دو] [بخش بیست و سه] [بخش بیست و چهار] [بخش بیست و پنج]