خاطرات عبدالرضا انصاری، دولتمرد پیشین، که چندی پیش از سوی انتشارات Ibex در آمریکا انتشار یافت،عنوان «دهمین مجلّد از مجموعه توسعه و عمران ایران» را بر خود دارد.
جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹]
بدین ترتیب چون مشکلات حقوقی و مقامی من برطرف شده بود قرار گذاشتیم که آقای پیرنیا به من اطلاع دهند چه روزی برای تصدی این مقام به وزارت دارایی بروم.
یکی دو روز بعد، صبح خیلی زود خدمتکار منزل ما اطلاع داد که آقای سرلشکر انصاری وزیر راه به دیدن من آمدهاند. بسیار تعجب کردم و به سرعت لباس پوشیدم و به دیدن ایشان شتافتم تا ببینم چه خبر است؛ چون سابقه نداشت که ایشان بدون خبر به خانه من بیایند. پس از سلام و علیک و تعارفات معمول، ایشان گفتند علت آمدن من خبری است که دیشب در هیأت دولت شنیدم که قرار است شما برای تصدی خزانهداری کل به وزارت دارایی بروید. لذا میخواستم قبل از رفتن به وزارتخانه، شما را ببینم و بخواهم که از این کار صرف نظر کنید چون شما مانند پسر من هستید و صلاح نمیدانم وارد درگیریهای وزارت دارایی بشوید. زیرا مطمئنم نه تنها نخواهید توانست کاری انجام دهید بلکه بعد از چند ماه چندین پرونده زیر بغل شما میگذارند و روانه دیوان کیفرتان میکنند و آنوقت هیچ کاری از دست کسی بر نمیآید که به کمک شما بیاید. و اضافه کردند من مأمورین وزارت دارایی را میشناسم و میدانم که اینها به هیچ وجه افرادی را که از خارج وارد کادر وزارت دارایی بشوند قبول ندارند و از هیچ کاری برای لجنمال کردن و بیآبرو کردن اشخاص تازهوارد خودداری نخواهند کرد زیرا اغلب آنها از کارمندان قدیمی و باسابقه هستند که مقامات را پلهپله طی کرده و به سمتهای بالا رسیدهاند و آنهایی که جوان هستند اکثراً مدرسه اختصاصی دارایی را تمام کردهاند و مانند افسران جوان ارتش که دانشکده افسری را گذراندهاند بین آنها یک نوع همبستگی حرفهای وجود دارد که در مقابل تازهواردین جبهه متحدی تشکیل داده و دیر یا زود فرد تازهوارد را از دستگاه طرد خواهند کرد. بنابراین از شما میخواهم که به هر طریقی که میتوانید از این کار چشم بپوشید. به ایشان گفتم اولا من به هیچوجه داوطلب چنین شغلی نبودهام، و سابقه امر را برایشان توضیح دادم، ولی حالا که این مراحل طی شده است و قول دادهام دیگر کاری از دستم برنمیآید و ناچارم این سمت را قبول کنم. ایشان گفتند به هرحال من خیلی نگرانم و حالا دیگر شما خود دانید. این را گفتند و تشریف بردند.
در اولین ملاقات با آقای ناصر وزیر دارایی، ایشان گفتند اولین کاری را که من انتظار دارم شما انجام دهید این است که ترتیبی بدهید حقوق کارکنان دولت در سراسر کشور در اول هر ماه پرداخت شود چون تأخیر در پرداخت حقوق کارکنان، باعث شده است که قسمتی از وقت من چه در مجلس و چه در دولت صرف شنیدن شکایات نمایندگان و آقایان وزرا در مورد تأخیر پرداخت حقوق کارمندان شود که البته به علت نامنظم بودن ارقام درآمد وزارت دارایی است که همیشه خزانهداری با کمبود موجودی مواجه است ولی باید نهایت کوشش را به عمل آورید که حقوق کارمندان دولت در سر موقع پرداخت شود. حضورشان عرض کردم هرچند من از وضع امور مالی دولت اطلاع دارم ولی متأسفانه هیچگونه تجربهای در نحوه انجام امور در وزارت دارایی و خزانهداری کل ندارم و اجازه دهید حداقل دو هفته سیستم پرداختها را بررسی کنم و راه حلی برای رفع مشکل جستجو نمایم. پس از این ملاقات به اتفاق آقای باقر پیرنیا به خزانهداری کل رفتیم و ایشان پس از معرفی من به رؤسای واحدهای مختلف خزانهداری، از همکاران سابقشان خواستند که از هرگونه همکاری با من کوتاهی نکرده و کمک کنند که بهبودی در وضع پرداختهای کشور انجام شود. پس از این معارفه، رسماً مسئولیت خزانهداری کل را عهدهدار شدم.
برای اینکه جریاناتی که بعداً پیش آمد بهتر روشن شود، بهتر است بطور اختصار توضیحی درباره وظایف و مسئولیتهای خزانهداری کل در آن زمان داده شود.
خزانهداری در بعضی کشورها مانند آمریکا وظایفی شبیه وزارت دارایی دارد و خزانهدار کل دارای مقامی معادل وزیر دارایی است ولی در ایران خزانهداری کل یکی از واحدهای اداری وزارت دارایی است که مسئول آن همردیف مدیران کل است و وظیفه اصلی آن حفظ و نگهداری کلیه درآمدهای دولت و پرداخت هزینههای کلیه واحدهای دولتی در سراسر کشور میباشد. این وظیفه در مرکز از طریق رؤسای وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و در استانها از طریق پیشکارهای دارایی انجام میشد. پرداختها نیز بر اساس بودجههای مصوبه هر دستگاه پس از تأیید اداره کل بودجه و اداره کل تطبیق اسناد وزارت دارایی انجام میگرفت که مسئولین هر یک از این دو واحد خود را در ردیف خزانهدار کل میدانستند منتها در آن زمان به علت پیش آمدن وقایع مختلف در ظرف پانزده سال گذشته ازجمله جنگ بینالملل دوم و اشغال ایران و وجود هرج و مرج در سطح مملکت و اعلام استقلال آذربایجان توسط فرقه دموکرات که از پشتیبانی دولت شوروی برخوردار بود و سپس دوران ملی شدن صنعت نفت و متوقف شدن صادرات نفتی و تعطیل شدن اغلب کارخانجات و راکد شدن دستگاههای تولیدی چنان آشوبی در تمام واحدهای کشور به وجود آمده بود که دولت به سختی میتوانست درآمدهای قانونی خود را وصول نماید و بالنتیجه خزانه کشور غالباً تهی مانده و امکان نداشت بتواند به تمام نیازهای مؤسسات نظامی و امنیتی و مؤسسات کشوری جواب مثبت دهد، لذا موضوع تقدم دادن پرداختها به مؤسسات دولتی از اهمیت زیادی برخوردار بود و وظیفه خزانهدار کل که روزانه مسئول این پرداختها بود او را در موقعیت بسیار حساسی قرار میداد. در روزی که من عهدهدار این سمت شدم موجودی خزانهداری کمتر از یک میلیون تومان و اسناد آماده برای پرداخت متجاوز ار پنجاه میلیون تومان بود و پیشبینی درآمد روزانه از محل گمرکات و قند و شکر و دخانیات و غیره حدود یک میلیون و نیم تومان بود. البته این رقم غیر از درآمدهای نفتی وسایر درآمدهایی بود که طی سال در تاریخهای مختلف به خزانه میرسید. به هر حال پس از معارفه با رؤسای واحدهای خزانهداری برای آشنایی با کارمندان از ادارات مختلف دیدن کردم. اولین موضوع ناراحتکننده و اسفانگیز، دیدن میز و صندلیهای کهنه و شکسته و پنجرههایی بود که روی آنها را برای جلوگیری از تابش مستقیم نور خورشید با روزنامههای کهنه پوشانده بودند و میگفتند بطور کلی چند ماه سال تابش خورشید به حدی است که کار کردن در اتاقهای اداره را غیرقابل تحمل میسازد و یکی از رؤسای ادارات مهم خزانهداری صندلی دستهداری را که محل نشستن او بود به من نشان داد و با اظهار معذرت گفت آقای خزانهدار، اگر امکان دارد خواهش میکنم یک صندلی سالم برای من تهیه کنید که بتوانم به راحتی روی آن بنشینم و انجام وظیفه کنم. در بازدید از دستشوییهای ساختمان نیز مشاهده شد که هر یک از آفتابه های مسی را با زنجیر قطوری مهار کردهاند و به من گفتند برای حفظ آنها از دستبرد، به چنین کاری اقدام شده است. به هر حال، در این قسمت که جزئی از ساختمان عظیم وزارت دارایی بود وضع بسیار دلخراشی وجود داشت در حالی که نقشه ساختمان و مصالحی که برای بنای آن به کار رفته بود در حد بسیار خوب قرار داشت زیرا این ساختمانها در زمان اعلیحضرت رضاشاه یعنی حدود بیست سال قبل از آن زمان، با نظر مهندسین اروپایی بنا شده و از استحکام کامل برخوردار بود و فقط به علت مشکلات مالی دولت، در نگهداری آن کوتاهی شده بود و در بودجه جاری وزارت دارایی نیز محلی برای اینگونه تعمیرات وجود نداشت لذا با موافقت آقای وزیر دارایی از محل یکی از طرحهای در دست اقدام مربوط به اصل چهار که من از آن اطلاع داشتم، مبلغی حدود سی و پنج هزار تومان تأمین اعتبار شد و از آن محل تعمیرات داخلی خزانهداری و رنگآمیزی اتاقها و تعمیرات میز و صندلی و وسایل کار در ظرف مدت کوتاهی انجام گرفت.
از روز بعد از شروع خدمت در خزانهداری، با یکایک رؤسای حسابداریهای وزارتخانهها و سازمانهای مهم دولتی بطور جداگانه و دو نفری، جلساتی ترتیب دادم تا با نحوه کار آنها آشنا شوم. اطلاعاتی که در ضمن این مذاکرات کسب کردم برای من بسیار تعجبآور ولی در عین حال آموزنده و روشنگرانه بود. این آقایان که غالباً از افسران کاردان و با سابقه وزارت دارایی بودند سعی داشتند به من بفهمانند که آنها خود را نمایندگان وزارت دارایی و خزانهداری کل میدانند که وظیفه دارند تا آنجا که میتوانند جلو هزینههای وزارتخانهها را بگیرند و نگذارند ارقامی که در بودجه وزارتخانهها پیشبینی و تصویب گردیده به مصرف برسد و موفقیت در این کار را باعث سربلندی و سرافرازی خود میدانستند و بعضیها گله داشتند که وزارت دارایی بطور شایستهای این خدمت بزرگ آنها را قدر ندانسته و آنطور که باید و شاید به موضوع توجه نکرده و پاداش لازم را به آنها پرداخت نکرده است و دیگر اینکه اظهار میداشتند چون آنها به عنوان نماینده وزارت دارایی در مراحل تهیه بودجه سال بعد وزارتخانه مربوطه شرکت دارند نهایت کوشش خود را به کار میبرند که ارقام هزینه را تا حد ممکن زیاد نشان داده و ارقام درآمد را به میزان قابل ملاحظهای پایین نگهدارند تا اینکه بعد از تصویب بودجه توسط مجلس در طی سال، بتوان به آسانی جلو ارقام هزینه را گرفت و در نتیجه این استراتژی تعادل بین هزینه و درآمد را حفظ کرد.
البته این نوع منطق به کلی با روشهای جدید مدیریت مغایر بود زیرا روشهایی را که من با آن آشنایی داشتم بر این اساس بود که اولا مأمورین مالی که از طرف وزارت دارایی در دستگاههای دیگر کار میکنند باید اولین وظیفه آنها ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات اجرایی طرحهای در دست اقدام باشد که آن سازمانها بتوانند با اطمینان کامل از تأمین اعتبارات مالی، طرحهای اجرایی و عمرانی خود را پیش برده و توسعه دهند نه اینکه دائماً در صدد باشند چوب لای چرخ دستگاهها بگذارند و تحت عنوان حفظ منافع دولت و صرفهجویی مانع پیشرفت سریع کارها بشوند. بهخصوص در آن زمان که چرخهای اقتصادی مملکت به حرکت درآمده و لازم بود تمام عوامل اجرایی دست به دست هم داده مشترکاً برای پیشرفت سریع کارها اقدام کنند. دوم اینکه هرگاه مسئولین مربوطه با علم و اطلاع از ابتدای کار بدانند ارقامی که برای تأمین اعتبارات مالی سازمانها عنوان شده از بیخ و بن بیاساس و غیرواقعی است چطور میتوان انتظار داشت کارهایی که باید انجام گیرد، شانس موفقیت داشته باشد. البته من در موقعیتی نبودم که در یک زمان کوتاه و با هر قدر اختیاری هم که داشته باشم بتوانم این طرز فکر حاکم بر دستگاه را که طی سالهای متمادی در ذهن آنها جای گرفته بود، تغییر دهم و متوجه شدم که باید راه حلهای جدیدی را برای رفع این مشکلات جستجو کرد.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹]