جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱]
در هفتم شهریورماه سال ۱۳۳۹ (۲۹ اوت ۱۹۶۰) دولت آقای دکتر منوچهر اقبال مستعفی و آقای مهندس جعفر شریف امامی، وزیر صنایع و معادن کابینۀ او، مأمور تشکیل دولت شد.
در زمانی که در دولت دکتر اقبال مسئولیت وزارت کار را به عهده داشتم در مورد قرارداد پیشنهادی یک شرکت آلمانی جهت تأسیس کارخانه ذوب آهن، بین ایشان و من که عضویت کمیسیون رسیدگی به این قرارداد را داشتیم برخوردی شد. بدین معنی که در اثر تذکرات من درباره نقائص آن پیشنهاد، مذاکرات حادّی در هیأت دولت بین ما انجام گرفت، ولی بعداً ایشان به نظراتی که ابراز شده بود توجه کردند و پیشنهاد را برای تجدید نظر از هیأت دولت پس گرفتند. با این سابقه، تردید داشتم که از من برای شرکت در دولت جدید دعوت کنند. حدس من درست درآمد و در روز نهم شهریور ۱۳۳۹ دولت جدید به حضور پادشاه معرفی شد و دکتر احمدعلی بهرامی معاون پارلمانی وزارت کار به سمت وزیر کار تعیین گردید. آقای مهندس خسرو هدایت که در دولت سابق سمت معاونت نخستوزیر و سرپرست سازمان برنامه را داشت در سمت خود ابقا شد.
دو روز پس از معرفی هیأت دولت، آقای خسرو هدایت به دیدن من آمدند. سوابق آشنایی ایشان با من به جلسات هیأت دولت و دیدارهای رسمی محدود میشد. به همین جهت این عمل ایشان برایم بسیار غیرمنتظره بود. آقای خسرو هدایت که فردی مؤدب و خوشبرخورد بود با مهربانی کامل گفت وقتی هیأت دولت معرفی شد خیلی متأسف شدم که شما را در بین اعضای دولت جدید ندیدم زیرا در این مدتی که در دولت بودید از دور مراقب شیوه کار کردن و نظرات شما در امور مملکتی بودم. نحوه برخورد شما با مسائل مختلف مرا بر آن داشت که امروز اینجا بیایم و به شما پیشنهاد کنم که سرپرستی بزرگترین طرح سازمان برنامه را که موفقیت آن اثرات زیادی در برنامههای آیندهی عمرانی کشور خواهد داشت، به عهده بگیرید. در این مورد با آقای نخست وزیر هم صحبت کردهام و ایشان صد درصد موافقت دارند. حقوق و مزایای شما برابر حقوق و مزایای وزرا خواهد بود و کلیه اختیارات لازم را هم برای اجرای کار خواهید داشت. ضمناً یکی دیگر از دلایل انتخاب شما برای سرپرستی این سازمان این است که چنانچه در آینده به سمت دیگری مأمور شدید اشخاص غیرواجد شرایط خود را کاندیدای این سمت نکنند و سطح مدیریت آن همیشه در سطح وزرای سابق باقی بماند. سؤال کردم ممکن است توضیح بیشتری در اینباره بفرمایید؟ گفتند موضوع برنامه عمران خوزستان است و همانطور که میدانید از چهار سال و نیم پیش توسط سازمان برنامه به مرحله عمل درآمده است. اینک به موجب قانونی که از مجلسین گذشته است سازمان جدیدی به نام سازمان آب و برق خوزستان با اساسنامه خاصی به وجود آمده که هنوز تشکیل نشده است. وظیفه این سازمان این است که کلیه کارهایی را که تا کنون انجام گرفته تحویل بگیرد و به عنوان یک سازمان مستقل قانونی و تشکیلاتی، مانند شرکت ملی نفت، وظیفهی عمران و آبادی خوزستان را که از مهمترین مناطق زرخیز کشور است به عهده بگیرد.
چون در آن زمان در جستجوی فرصتی بودم که بتوانم خدمتی انجام دهم، پیشنهاد مهندس هدایت برایم بسیار مطلوب بود. روز بعد طبق قرار قبلی به دفتر ایشان رفتم و آمادگی خود را برای تشکیل سازمان آب و برق خوزستان اعلام کردم. در این جلسه مهندس هدایت، آقای احمد نفیسی، معاون اداری سازمان برنامه را مأمور کرد که برای تهیه مقدمات تشکیل سازمان جدید، از آن جمله تهیه دفتر مناسب، خرید وسایل کار، و استخدام کارمندان اولیه، با من همکاری کند و اعتبارات لازم را در اختیار بگذارد. آقای مهندس مصطفی مزینی را هم معرفی کردند و اظهار داشتند که او از ابتدای شروع طرحهای عمران خوزستان حضور داشته و رئیس قسمت طرحهای عمران خوزستان در سازمان برنامه میباشد. تصادف جالبی بود زیرا مصطفی مزینی و من در کلاس دوم متوسطه در دبیرستان شرف همکلاس بودیم و در پشت یک میز پهلوی هم مینشستیم و با هم دوستی داشتیم. در دوران مدرسه او فردی درسخوان، منظم و اهل مطالعه بود و جزو شاگردان بسیار خوب به شمار میرفت. مزینی هم از دیدن من اظهار خوشحالی کرد و گفت حاضر است در تشکیل سازمان جدید با من همکاری کند. لذا پیشنهاد کردم سمت معاون فنی سازمان آب و برق خوزستان را بپذیرد، که قبول کرد و از آن روز با هم شروع به کار کردیم. آقای محمد جهانشاهی ریاست دفتر حقوقی سازمان برنامه نیز که از وکلای برجستهی دادگستری بود و اساسنامهی سازمان آب و برق خوزستان به انشاء ایشان تهیه شده بود موافقت کرد به عنوان مشاور حقوقی با سازمان همکاری نماید. گذشت زمان نشان داد که وجود ایشان در موفقیت برنامهی عمران خوزستان بسیار مؤثر بود.
ابتدا دفتری در نزدیکی سازمان برنامه در خیابان علائی به مبلغی در حدود سه هزار تومان در ماه اجاره کردیم و ظرف یک هفته با به کار گرفتن یک منشی، یک حسابدار، یک راننده و یک مأمور نظافت و نگهبانی، تشکیلات اولیه را به وجود آوردیم. پس از یکی دو هفته مطالعهی پروندهها و آشنا شدن با سوابق عمران خوزستان، به اتفاق مهندس مزینی به دفتر شرکت عمران و منابع در تهران که به نام K.D.S. (Khuzestan Development Services) نامیده میشد، رفتیم. رئیس این دفتر مردی بود آمریکایی به نام ویلیام برایانت (William Bryant) حدود چهل ساله، سپیدچهره، با قدی بلند، رفتاری خشک ولی مؤدب، و نگاهی سرد. پس از مراسم معرفی، از سازمان K.D.S بازدید کردیم. وظیفه K.D.S تأمین خدمات اداری، به ویژه سرویسهای فوری و ضروری، مانند خریدهای کوچک از بازار تهران، خدمات مسافرتی، ارتباط با مقامات سازمان برنامه و ادارات دولتی برای گرفتن پروانه کار برای اتباع خارج، گرفتن ویزاهای مسافرتی و همچنین ارتباط با واحدهای عملیاتی در خوزستان از طریق رادیو تلفن یکطرفه بود. در حال حاضر که امکانات نامحدودی برای برقراری ارتباط با اقصی نقاط دنیا فراهم است شاید داشتن ارتباط رادیو تلفنی بین تهران و خوزستان خیلی ابتدایی به نظر برسد، ولی در سالهای ۱۳۳۰ (۱۹۵۰) که برقراری ارتباط تلفنی حتی در شهر تهران اشکال داشت و سریعترین وسیله ارتباطی با نقاط مختلف مملکت تلگراف بود، داشتن یک وسیله ارتباط رادیو تلفنی امتیاز بزرگی به شمار میرفت. تعداد کارکنان K.D.S بسیار محدود بود و با مقایسه با حجم کاری که انجام میدادند نشان میداد که رعایت حداکثر صرفهجویی را در استخدام اشخاص کردهاند.
پس از بازدید از دفتر K.D.S برنامهای برای بازدید از طرحهای خوزستان تنظیم شد و به اتفاق مهندس مزینی با قطار آهن به خوزستان رفتیم. مرحله اول این مسافرت بازدید از تأسیسات طرح سدّ دز بود. حدود ساعت ۴ صبح ترن به اندیمشک رسید. در ایستگاه، آقای لئو اندرسن (Leo Anderson) به اتفاق همکار ایرانیاش آقای مرتضی وکیلزاده از ما استقبال کردند و ما را به مهمانسرای K.D.S که در اندیمشک واقع بود بردند. این مهمانسرا را یک ایرانی به نام رشیدیان اداره میکرد. خانهای بود قدیمی که یک حیاط کوچک و چهار اتاق خواب داشت که با سادهترین وسایل مبله کرده بودند، اما بقدری تمیز بود و خوب اداره میشد که همه کسانی که به آن منطقه مسافرت میکردند مایل بودند در آنجا اقامت کنند.
روز بعد، از طرح سدّ دز بازدید کردیم. محل سدّ، در لابلای کوههای عظیم بختیاری، با اندیمشک حدود سی کیلومتر فاصله داشت و با یک جاده خاکی که از طرف شرکت عمران و منابع ساخته شده بود به این شهر متصل میشد. در طول راه تعداد زیادی کامیونهای مختلف مشغول حمل وسایل بودند و در نقاط مختلف این کوهستان گروههای متعدد مهندس و سرکارگر، که اغلب خارجی بودند و عده کثیری کارگر ایرانی کارهای مختلف از قبیل صاف کردن جادهها، کشیدن خطوط برق، و بتنریزی برای کار گذاشتن تأسیسات بزرگ و کوچک برقی انجام میدادند. وقتی به بالاترین نقطه ارتفاعات رسیدیم سرمهندس کار، که یک آمریکایی به نام ویلیامز (Williams) بود، توضیح داد که راهسازی برای رسیدن به محل پیکنی و ایجاد تأسیسات در بستر رودخانه از مهمترین قسمتهای برنامۀ مقدماتی ساختمان سدّ است زیرا در مرحله اول باید وسایل بتنریزی و ساختمانی را به پای کار برد و محل نصب توربینهای عظیم تولید برق و فضاهای بزرگ مورد نیاز را در داخل کوه حفاری کرد و در مراحل بعدی نیز، پس از پایان کار ساختمان سدّ و تأسیسات مربوطه باید همواره به آنها دسترسی داشت. او اضافه کرد که سدّ دز در موقعیت جغرافیایی مشکلی قرار دارد و رسیدن به محل پیکنی سدّ از کنار رودخانه و در ارتفاعات پایین، کاری بسیار پر خرج تشخیص داده شده است. لذا برای صرفهجویی در هزینه، طریق بسیار مشکل و پر زحمت کشیدن جاده به ارتفاعات بالا و حفر تونلی برای رسیدن به بستر رودخانه انتخاب شده و از لحاظ سرعت در اجرای کار، ساختمان تونل از دو انتهای آن شروع شده و حسابها بقدری دقیق بوده است که این دو تونلی که از دو جهت مختلف بطور مارپیچ در داخل کوه حفر شده درست در نقطهی پیشبینی شده به هم رسیدهاند. در حال حاضر کلیه کارها انجام گردیده و در طراحی آن پیشبینی شده است که دو کامیون بزرگ بتوانند به راحتی از کنار هم بگذرند.
دیدن تأسیسات بزرگی که در اطراف سدّ برپا شده بود، خطوط متعدد انتقال فشار قوی و برجهای بلند آلومینیومی، تعداد کثیر وسایل حمل و نقل ماشینآلات و تجهیزات مورد نیاز طرح، و از همه مهمتر عشق و شوری که در چهره افراد دیده میشد که با علاقه و مهارت در ارتفاعاتی کار میکردند که انسان جرأت نمیکرد از آنجا به پایین نگاه کند، همه ما را تحت تأثیر قرار داد. سپس از مؤسسه هلندی «هایدمات چاپی» (Hydemat Chapi) که مسئول مطالعه روابط آب و خاک و گیاه در طرح آبیاری آزمایشی دز بود، بازدید کردیم. کاری که از نظر تعیین مشخصات فیزیکی و شیمیایی خاک، مسائل آبیاری، مسائل زهکشی، و آب مورد نیاز گیاهان انجام داده بودند، تحسینآمیز بود.
پس از بازدید از مؤسسه هایدمات چاپی، مسئولان K.D.S درباره مسائل مربوط به امراض و انگلهایی که معمولا بعد از ایجاد شبکههای آبیاری باید انتظار آنها را داشت، مانند انگل Bilharzia، نوع گیاهان قابل کشت در منطقه و دفع آفت آنها، توسعه دامپروری و آوردن نژادهای مقاوم در مقابل هوای گرم خوزستان، بهرهبرداری صحیح از آب و خاک و بالنتیجه بالا بردن سطح درآمد عمومی گزارش دادند.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱]