جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳]
پس از مراجعت به تهران، از همکار سابقم آقای حسن شهمیرزادی که تحصیلات عالی خود را در آمریکا و سویس به پایان رسانده و سالها معاون هیأت مستشاری آمریکایی مأمور بررسی و تجدید نظر در تشکیلات دولت بود، دعوت کردم که به عنوان معاون در سازمان آب و برق خوزستان شروع به کار کند. بعداً به منظور معارفه در یکی از جلسات مشترک شورای عالی برنامه و هیأت عالی نظارت شرکت کردم و در مورد مشاهدات خود در خوزستان توضیحاتی به اطلاع آقایان اعضاء رساندم. خوشبختانه نظر کلی آنها را نسبت به طرحهای عمران خوزستان مساعد دیدم. عدهای از آقایان، ضمن اظهار خوشوقتی از اینکه کارهای عمران خوزستان پیشرفت قابل ملاحظهای داشته است، تأکید کردند که برنامه عمران خوزستان بهترین و در عین حال مشکلترین برنامهای بوده است که تا آن زمان سازمان برنامه درباره آن اقدام کرده است. به همین جهت، شورای عالی و هیأت نظارت تا کنون از هر اقدامی که برای پیشبرد این برنامه لازم بوده است خودداری نکرده و در آینده نیز از هرگونه کمکی برای ادامهی این برنامه کوتاهی نخواهند کرد.
حمایت این آقایان که هرکدام دارای سوابق طولانی در امور مهم مملکت بوده و اکثر مقامات عالی را طی کرده بودند، برای من بسیار دلگرمکننده بود. تنها یک نفر از اعضای هیأت نظارت در مورد رسیدگی به حسابهای گذشتهی طرحهای عمران خوزستان اظهار داشت که باید ترتیب سریعی جهت تسویه حسابهای سابق داده شود. من نیز قول دادم در این مورد هر اقدامی را که لازم باشد انجام بدهم و تقاضا کردم فرد مورد اطمینانی را معرفی کنند که با کمک سازمان آب و برق خوزستان هرچه زودتر این کار به نتیجه برسد. چند روز بعد شخص مورد نظر هیأت نظارت مشغول کار شد.
تصور من این بود که منظور از تذکر هیأت نظارت دربارهی حسابهای معوقه، حسابهای چند ماه گذشته است که به عللی در رسیدگی به آنها تأخیر شده است. ولی پس از مذاکره با مقامات مالی سازمان برنامه معلوم شد که این کار ارتباطی با چند ماه گذشته ندارد، بلکه از روز اولی که پرداختهایی از طرف سازمان برنامه در مورد عمران خوزستان به عمل آمده، تسویه حسابها معلق مانده و تمام پرداختها به صورت علیالحساب انجام گرفته و از چهار سال و نیم قبل که اولین پرداخت صورت گرفته تا کنون یک شاهی آن به حساب قطعی گرفته نشده است. بدیهی است این موضوع بسیار نگرانکننده بود زیرا هر روز در خوزستان و تهران و نیویورک از محل این برنامهها صدها نفر حقوق میگرفتند، ماشینآلات و وسایل مختلف خریداری میشد، عدهی زیادی مسافرت میکردند و انواع هزینهها انجام میگرفت. صورت اسامی مؤسسات خارجی و داخلی که به نحوی در اجرای برنامهی عمران خوزستان دستاندرکار بودند به صورت یک کتاب و شبیه دفتر تلفن بود. از ملیتهای مختلف، اعم از آمریکایی، ژاپنی، انگلیسی، هلندی، ایتالیایی، هندی، پاکستانی، اتریشی، کانادایی و غیره، در طرحهای گوناگون مشغول به کار بودند. تصور اینکه یک روز به علت تسویه نشدن حسابهای گذشته از پرداختهای مربوط به آینده جلوگیری شود و حرکت این ماشین عظیمی که در چهار سال و نیم گذشته به راه افتاده و هر روز دور بیشتری گرفته و اینک در حال رسیدن به هدف است، متوقف گردد، پشت انسان را میلرزاند زیرا واقعیت این بود که در چهار سال و نیم گذشته هزینههای انجامشده صرف برنامهریزی و تهیه و تدارک وسایل و کارهای زیربنایی برای کار نهایی، یعنی ساختن ششمین سدّ بزرگ دنیا، ایجاد شبکه وسیع برقرسانی در سطح استان خوزستان، ایجاد شبکه آبیاری در یکصد و بیست و پنج هزار هکتار، احیای کشت نیشکر در پنج هزار هکتار و تولید پنجاه هزار تن نیشکر و تعدادی طرحهای عمرانی دیگر شده بود. اما در آن زمان هنوز نه سدی ساخته شده بود، نه برقی به جایی رسیده بود، نه کانال آبیاری وجود داشت، نه نیشکری به ثمر رسیده بود و نه کارخانهای به راه افتاده بود، اگرچه وسایل اجرای تمام این کارها در پای کار قرار داشت. اگر سد ساخته نمیشد تونل بزرگ ششکیلومتری که از ارتفاعات بلند کوههای بختیاری تا بستر رودخانه دز حفر شده بود به درد چیزی نمیخورد و کار تلفشدهای بود، دههزار هکتار اراضی هفتتپه که مأمورین سازمان برنامه با زحمت زیاد خریداری کرده بودند و دو هزار و پانصد هکتار آن با هزینه زیاد تسطیح شده بود، به سرنوشت سایر اراضی بایر خوزستان دچار میشد. بزرگترین گروه کارکنان فنی که از اقصی نقاط دنیا برای انجام کار گرد آورده شده بودند، پراکنده میشدند و چنان بدنامی برای ایران ایجاد میکردند که دیگر تا سالیان سال کسی حاضر نمیشد برای یک کار جدی به ایران بیاید. بالاتر از همه، تمام امیدها و آرزوهای مردم خوزستان که مدت پنج سال وعدههای خوشحالکنندهی مقامات دولتی را شنیده بودند، به یأس بدل میشد و این بزرگترین لطمهی روحی برای آنان بود.
این اندیشهها مرا بر آن داشت که فوراً دست به کار شوم. در چند هفته بعد طی جلسات طولانی با مقامات مختلف خارجی و ایرانی، اشکالات و راه حلهای مربوط به تسویه حسابهای گذشته را بررسی کردیم.
مشکل اصلی این بود که سازمان برنامه بر اساس اختیارات قانونی که داشت و رعایت تمام تشریفاتی که در قانون برای اجرای طرحها پیشبینی شده بود، یعنی تصویب شورای عالی برنامه و هیأت نظارت، وظایفی را به شرکت عمران و منابع واگذار کرده بود تا در چهارچوب طرحهایی که به تصویب سازمان رسیده باشد، بنا بر تشخیص خود، کلیه اقدامات لازم را جهت اجرای آنها انجام دهد و هزینههای لازم را از محل پیشپرداختهایی که از طرف سازمان برنامه در اختیار آن شرکت گذاشته شده پرداخت نماید و هر شش ماه یک بار صورتحسابهای مربوط را که از طرف یک مؤسسۀ حسابرسی بینالمللی (مورد توافق طرفین) رسیدگی شده باشد، به سازمان برنامه ارسال دارد، و چنانچه سازمان برنامه در ظرف مدت دو ماه ایراد و اعتراضی نسبت به این حسابها نداشته باشد، هزینههای مربوطه به حساب قطعی منظور شود.
شرکت عمران و منابع در تاریخهای معین گزارشهای حسابرسی را به سازمان برنامه ارسال داشته بود و در تمام این مدت اعتراضی از طرف سازمان برنامه نسبت به این صورتحسابها به عمل نیامده بود. بنابراین شرکت عمران و منابع هزینهها را به حساب قطعی منظور میکرد، در حالی که سازمان برنامه، هرچند اعتراضی نسبت به این صورتحسابها نکرده بود ولی در عین حال هیچوقت نیز آنها را به حساب قطعی نگرفته بود. به همین جهت از طرف هیأت عالی نظارت برنامه نسبت به انجام این هزینهها اعتراض میشد. رسیدگیهای مربوطه روشن کرد که علت اختلاف این بود که در دستگاه امور مالی سازمان برنامه هزینههایی را به حساب قطعی منظور میکردهاند که بر اساس آئیننامههای مصوب سازمان برنامه انجام گرفته باشد، در حالی که هزینههایی که از طرف شرکت عمران و منابع از محل وجوه علیالحساب سازمان برنامه انجام شده بود، بر اساس روشهای متداول در آمریکا صورت گرفته بود، و این نحوه خرج با مقررات جاری سازمان برنامه تطبیق نداشت. اما سوابق مربوط به مذاکرات اولیه سازمان برنامه با شرکت عمران و منابع بطور روشن نشان میداد که نظر سازمان برنامه این بوده است که شرکت عمران و منابع بر اساس روشهای معمول در سازمانهای آمریکایی عمل نماید و مسئولیت کامل اجرای طرحها را به عهده بگیرد. آقایان لیلیانتال و کلاپ هم در صورتی حاضر بودهاند که مسئولیت کارها را از نظر اجرائی به عهده بگیرند که مقرراتی که با آنها آشنایی دارند مورد عمل باشد، نه مقررات دولتی ایران که هیچگونه تجربهای در مورد آن نداشتهاند و قرارداد اولیه با آن شرکت نیز بر همین اساس تهیه و تنظیم گردیده و مورد تأیید و تصویب تمام مقامات قانونی دولت ایران، یعنی شورای عالی برنامه و هیأت عالی نظارت، قرار گرفته بود. منتهی این مطلب بطور روشن برای کارکنان امور مالی سازمان برنامه تشریح نگردیده بود. بنابراین باید تصمیم گرفته میشد که برای رسیدگی به حساب هزینهها آیا باید مقررات سازمان برنامه را معیار سنجش قرار داد یا مقررات شرکت عمران و منابع را. شرکت عمران و منابع مدعی بود که بر طبق قرارداد تکلیف موضوع روشن شده است.
موضوع دومی که روشن شد این بود که اصولا سازمان برنامه به تعداد کافی حسابدار آشنا به زبان انگلیسی نداشته و نظر به اینکه دفاتر و اسناد هزینه پرداختهایی که در خارج از ایران صورت گرفته در دفتر نیویورک شرکت عمران و منابع نگهداری میشده است، نداشتن تعداد کافی حسابدار آشنا به روش دفترداری آمریکا مانع بزرگی از لحاظ رسیدگیهای مالی بوده و کار را عقب انداخته است، والاّ دفاتر شرکت عمران و منابع همیشه برای رسیدگی مأمورین سازمان برنامه باز بوده و مانعی در این کار وجود نداشته است.
علاوه بر این، با توجه به شرایط روز سازمان برنامه و حمایت آقای ابتهاج از شرکت عمران و منابع، مأمورین حسابرسی جرأت نمیکردهاند که به حسابهای واصله از شرکت عمران و منابع ایرادی بگیرند چه برسد که آنها را رد بکنند. مدیریت سازمان برنامه نیز چنان درگیر مسائل مختلف بوده که کسی موضوع را دنبال نمیکرده است. در نتیجه در برابر درخواستهای واصله از شرکت عمران و منابع، وجوهی به عنوان علیالحساب پرداخت میشده و هیچکس حاضر نبوده است که مسئولیت قطعی این مخارج را به عهده بگیرد.
پس از روشن شدن این مسائل و توضیح آنها به اعضای هیأت نظارت سازمان برنامه، بالاخره چنین تصمیم گرفته شد که از طرف سازمان آب و برق خوزستان موجبات رسیدگی به صورت هزینههای گذشته به وسیله نمایندگان هیأت عالی نظارت که بدین منظور تعیین خواهد شد، فراهم شود و به تدریج که این رسیدگیها انجام میشود ارقام مربوطه به حساب قطعی منظور گردد. شرکت عمران و منابع هم که علاقمند به تسویه این حسابها و حل این مشکل بود، بطور شفاهی قبول کرد که حد اکثر همکاری را بنماید. با حل این مسئله، سازمان آب و برق خوزستان موفق شد اولین گام مفید و مثبت را در راه باز کردن این کلاف به هم پیچیده بردارد. اما چنانچه بعداً خواهیم دید، این مسئله پس از چند ماه دوباره مستمسک قرار گرفت و بزرگترین بحران را در تاریخ طرحهای عمرانی سازمان برنامه به وجود آورد. این بحران جنبهی سیاسی پیدا کرد و منجر به توقیف آقای ابوالحسن ابتهاج شد و مدتی وقت مقامات عالیه کشور را گرفت.
پس از روشن شدن نحوهی رسیدگی به حسابهای گذشته، نظر به اینکه قرارداد با شرکت عمران و منابع در شرف اتمام بود و باید هرچه زودتر تکلیف آن روشن میشد، کمیسیونی برای رسیدگی به این امر با شرکت آقایان مهندس اصفیا، معاون سازمان برنامه، محمد جهانشاهی، مصطفی مزینی، حسن شهمیرزادی، و من در سازمان آب و برق خوزستان تشکیل شد و قرارداد موجود با شرکت عمران و منابع را مورد رسیدگی قرار داد. نظر من که با مشورت با همکارانم تهیه شده بود، این بود که در بعضی مواد قرارداد تجدید نظر شود و به سازمان آب و برق خوزستان که در آینده مجری طرح خواهد بود، اختیارات کافی برای نظارت در کارها داده شود تا سازمان آمادگی پیدا کند که به تدریج کارهای عمرانی را تحویل گرفته و سپس خود دنبال نماید. مهندس مزینی، که از آغاز با برنامههای عمران خوزستان همکاری کرده بود و در نتیجه به کار و روحیه مدیران شرکت عمران و منابع آشنایی داشت، نگران بود که مبادا برقراری کنترلهای جدید در قرارداد موجب شود که آقایان لیلیانتال و کلاپ از کار کردن در ایران دلسرد شده و حاضر نباشند که به کار ادامه دهند و بالنتیجه طرحها، در این زمان بحرانی که به نقطهی نهایی خود نزدیک میشدند، متوقف شوند و خسارات هنگفتی به بار بیاید. در مقابل، نظر من این بود که لیلیانتال و کلاپ اشخاص فهمیده و کاردان و با تجربهای هستند و میدانند که بالاخره این طرحهایی که در ایران به مرحله اجرا درمیآید باید به دست ایرانیها اداره شود. خود این آقایان در به وجود آوردن سازمان آب و برق خوزستان مؤثر و صاحب نظر بودهاند؛ بنابراین طبیعی است که باید با تقویت این سازمان و پیشرفت کار آن موافقت داشته باشند مضافاً به این که اشتباه خواهد بود که تصور بکنیم این آقایانی که پنج سال برای به وجود آوردن این کارهای عظیم زحمت کشیدهاند، به علت تغییراتی در قراردادشان که آن هم به منظور تحکیم اساس کار در آینده است، یکباره کارها را نیمهتمام به زمین بگذارند و از ایران بروند.
مهندس اصفیا دلایل سازمان آب و برق خوزستان را قبول کرد و اظهار داشت که از تغییرات پیشنهادی پشتیبانی خواهد کرد. ما نیز پیشنهادات متقابل خود را به شرکت عمران و منابع، آماده و از آقایان لیلیانتال و کلاپ دعوت کردیم که برای مذاکره به تهران بیایند. پیشنهادات ما برای تغییرات در قرارداد به قرار زیر بود:
۱ ـ کارهای عمران خوزستان در حداقل مدت به پایان برسد و تحویل سازمان آب و برق خوزستان شود.
۲ ـ شرکت عمران و منابع در صورتی میتواند کارشناس خارجی استخدام کند که کارشناس ایرانی واجد صلاحیت موجود نباشد.
۳ ـ کارشناسان خارجی که استخدام میشوند باید حداقل پنج سال تجربه و سابقهی کار در رشتهی مربوطه داشته باشند.
۴ ـ کلیه سوابق کارشناسان خارجی باید قبلا جهت مطالعهی سازمان آب و برق خوزستان ارسال گردد.
۵ ـ برنامه آموزش با موافقت سازمان آب و برق خوزستان تنظیم گردد و شرکت عمران و منابع مسئول خواهد بود که به ایرانیهای واجد شرایط تعلیمات فنی و علمی دهد تا در موقع تحویل تأسیسات کارشناسان ایرانی بتوانند با کارآیی عهدهدار اداره و بهرهبرداری تأسیسات عمرانی خوزستان گردند.
۶ ـ در قراردادهای سابق، شرکت عمران و منابع هر شش ماه یکبار صورت هزینهها را ارسال میداشت ولی در قرارداد جدید پیشبینی شود که در آخر هر ماه صورت هزینهها را همراه با اسناد خرج مربوطه به سازمان ارسال دارند تا با فرصت کافی به آنها رسیدگی شود.
۷ ـ دفاتر هزینههای مربوط به این قرارداد و قراردادهای سابق برای مراجعهی نمایندگان سازمان برنامه باز باشد تا بتوانند به ماهیت مخارج رسیدگی کنند.
۸ ـ مدت این قرارداد نیز تا آخر برنامه هفتسالهی دوم یعنی یکسال و نیم پیشبینی شد.
لیلیانتال و کلاپ در روز ۲۴ نوامبر ۱۹۶۰ به سازمان آب و برق خوزستان آمدند. این اولین باری بود که آقایان را میدیدم. البته به اندازه کافی درباره آنها تحقیق کرده بودم و غیاباً ایشان را میشناختم. دیوید لیلیانتال مردی قدبلند و درشتهیکل بود، در حدود شصت سال با سری کممو و چهرهای آفتابخورده و صدایی گیرا، و بسیار با متانت و مانند یک حقوقدان صحبت میکرد.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳]