جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸]
چند روز بعد، از دفتر آقای حسین علاء وزیر دربار اطلاع دادند که به دیدارشان بروم. پس از ورود به اتاق ایشان و ادای احترام، ابتدا با محبت از من پذیرایی کردند و از وضع کارم جویا شدند و سپس از پشت میز کارشان برخاستند. بالطبع من نیز بلند شدم و تصور کردم برخاستن ایشان به معنای تمام شدن جلسه ملاقات است. ولی در این لحظه اظهار داشتند با کمال خوشوقتی به شما تبریک میگویم چون اعلیحضرت همایونی شما را به افتخار آجودانی کشوری خود نائل فرمودهاند و فرمانی را که توشیح شده بود به دست من دادند. من که کاملا بهتزده شده بودم نمیدانستم چه بگویم و فقط چند کلمهای به عنوان سپاسگزاری گفتم و سؤال کردم چه وظایفی خواهم داشت؟ زیرا تصور میکردم این کار به معنای تغییر سمتم خواهد بود. ولی آقای علاء اظهار داشتند این موضوع جنبه افتخاری دارد و کار موظفی نیست و به شما این امتیاز را میدهد که هر وقت کاری داشته باشید میتوانید به دربار بیایید و خارج از وقتهای رسمی، حضور شاهنشاه شرفیاب شوید.
پس از خروج از دفتر آقای علاء و تفکر در این موضوع، به این نتیجه رسیدم که این اقدام فقط میتواند به علت توجه و علاقه اعلیحضرت به کارهای عمران خوزستان باشد و میخواهند ضمن تأیید این مطلب و تقویت موقعیت سازمان، وسیلهای نیز در اختیار من گذاشته باشند که اگر در ضمن کار مواجه با اشکالاتی شدم بتوانم از حضورشان تقاضای کمک کنم. این حدس من کاملا با حقیقت تطبیق داشت و در اولین شرفیابی که حاصل کردم، شخصاً همین موضوع را بیان فرمودند و صریحاً اظهار داشتند که اولا مرتباً پیشرفت کار مستقیماً به عرضشان برسد و ثانیاً هر وقت مشکلی در انجام امور پیش آید شخصاً شرفیاب شوم تا فوراً دستور لازم را بدهند.
از آن تاریخ به بعد، هر زمان احتیاج به گزارش فوری بود در اول وقت در دربار حاضر میشدم و اعلیحضرت پس از ورود، به محض اینکه من را میدیدند میدانستند برای امر فوری به دربار رفتهام لذا اشاره میفرمودند که قبل از شروع برنامه روزانه حضورشان شرفیاب شوم.
نامگذاری سد دز به نام سدّ محمدرضاشاه پهلوی
هرچند بتنریزی سد دز آغاز شده و بهرهبرداری از مزارع نیشکر شروع گردیده بود ولی در شرایط سیاسی آن روز و مصاحبه های مقامات دولتی در مورد ورشکستگی مملکت و لزوم تنگ کردن کمربندها و بگیر و ببندهای روزانه، جوّ بسیار نامناسبی در کشور ایجاد شده و روشن نبود تا چه زمانی اعتبارات مورد لزوم برنامههای عمران خوزستان در اختیار گذاشته خواهد شد. علاوه بر این، مشکلات سازمان برنامه به حدی رسید که مهندس اصفیا نیز تصمیم به استعفا و کنارهگیری گرفت و چند روز در دفتر خود حاضر نشد و احتمال میرفت با رفتن ایشان اکثر برنامههای عمرانی دچار وقفه شود.
در چنین شرایطی طبیعتاً برنامه عمران خوزستان نیز در موقعیت بسیار مترلزلی قرار داشت. زیرا در عین حالی که این برنامه مورد توجه شخص اول مملکت بود، ولی دو گروه به دلایل متفاوت با آن مخالفت داشتند. گروه اول کسانی بودند که در گذشته به دلایلی با آقای ابوالحسن ابتهاج درگیری داشتند و برنامه عمران خوزستان را ساخته و پرداخته ایشان میدانستند و حال که آقای ابتهاج تحت تعقیب دادگستری بود، موقعیت را مغتنم شمرده و برای متزلزل کردن اساس این کار، سمپاشی میکردند. گروه دیگر کسانی بودند که در هیأت دولت بوده و تصور میکردند با حذف برنامههای عمران خوزستان، اعتباراتی که آزاد خواهد شد مورد استفاده دستگاههای آنها قرار خواهد گرفت. سردسته این گروه آقای حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی بود که در هر فرصت از انتقاد خودداری نمیکرد. در عین حال، مقامات شرکت عمران و منابع نیز به دنبال مطرح شدن پرونده عمران خوزستان در دادگستری و توقیف آقای ابتهاج با وضع غیرمنتظرهای مواجه شده بودند و برایشان روشن نبود که آینده این طرح چه خواهد بود. آنها نگران وضع مالی و حقوقی خود بودند و میترسیدند با متوقف شدن پرداختهای مربوطه نتوانند تعهداتی را که به مؤسسات و یا اشخاص مختلف نمودهاند بهموقع انجام دهند و در نتیجه با سیل شکایات و خسارات تأخیر پرداخت مواجه شده و تحت تعقیب قرار گیرند. لذا مرتباً با سازمان تماس داشتند و مراقب بودند که اگر وضع غیرعادی پیش آید پیشبینیهای لازم را کرده و دستگاهشان را جمع کنند.
در چنین شرایطی، یک اقدام چشمگیر که تکلیف همه را از بابت آینده این برنامه روشن کند، ضرورت داشت. به نظرم رسید که هرگاه سد دز به نام سد محمدرضاشاه تغییر نام پیدا کند، تکلیف آن روشن میشود و دیگر کسی در صدد برنخواهد آمد که در ارتباط با آن کارشکنی کند. این موضوع را در اولین شرفیابی به عرض رسانیدم و دلایل آن را نیز توضیح دادم که مورد قبول قرار گرفت و فوراً خبر آن اعلام شد و اثر خود را بجا گذاشت.
من وظیفه خود میدانم که این مطلب را بازگو کنم، زیرا عدهای تصور میکنند که شاه شخصاً و از روی خودخواهی نام خود را بر روی سدّ دز گذاشت، در حالی که واقعیت غیر از این بود و موافقت شاهنشاه از این بابت فقط به منظور رفع مشکلات و تسریع در اجرای این کار مهم مملکتی بود و هرگاه ایرادی در اینباره وجود داشته باشد گناه آن به گردن من است.
ولی به هر حال این موضوع در سایر کشورها نیز سابقه دارد و کسانی که خدمت ارزندهای به کشورشان کردهاند به عنوان سپاس، نامشان بر روی بناها، فرودگاهها، خیابانها و میادین گذاشته میشود و با توجه به اینکه وجود شخص محمدرضاشاه مهمترین عامل اجرای طرح ساختمان سد دز بود، کاملا اصالت داشت که این سد به نام معظمله نامیده شود. بر همین اساس، بنا به پیشنهاد من و تصویب شاهنشاه، نام مهندس صفی اصفیا، که از ابتدای شروع برنامه عمران خوزستان با قدرت و متانت کامل، پیشرفت این کار را مراقبت و تقویت نموده بود، بر روی مرکز آزمایشات کشاورزی طرح آبیاری دز گذاشته شد و این مرکز «صفیآباد» نامگذاری گردید.
گشایش سدّ دز
دولت دکتر امینی در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۴۱ مستعفی شد و آقای امیراسدالله علم مسئول تشکیل دولت جدید گردید. عملیات ساختمان سدّ دز همچنان با سرعت ادامه داشت و کارها طبق برنامه پیشبینی شده انجام میگرفت. از آنجا که سازمان برنامه در پرداخت اعتبارات نهایت مساعدت را میکرد، توانستیم با یک تجدید نظر در برنامه کار، ترتیبی بدهیم که بتنریزی ظرف ۱۳ ماه، یعنی یک ماه زودتر از برنامه زمانبندی شده، به پایان برسد. در عین حال قسمتهای مختلف سد و شبکه توزیع برق، ازجمله ساختمان تونلهای متعدد هدایت آب، نصب توربینهای عظیم تولید برق در عمقی پایینتر از سطح دریاچه، احداث سالن بزرگی در بطن صخره غربی سدّ، ساختمان تأسیسات وسیع انتقال برق از محل سد تا شهر خرمشهر به فاصله چهارصد کیلومتر، ساختمان شبکه توزیع برق در شهرهای اندیمشک، دزفول، اهواز و خرمشهر و نیز جادههایی که برای انجام خدمات مربوط به بهرهبرداری از سد دز و شبکه توزیع برق لازم بود، تماماً در سر موقع به پایان رسید. کارکنانی که برای اداره این تأسیسات مورد نیاز بودند، تعلیمات کافی دیدند و آماده کار شدند. البته چون هنوز بهرهبرداری از سد آغاز نشده بود، کارمندان ایرانی تحت نظر متخصصین خارجی انجام وظیفه میکردند. ضمناً با همکاری شرکت عمران و منابع، از مؤسسه دولتی «اونتاریو هایدرو» (Ontario Hydro Commission) کانادا نیز دعوت شد تا هیأتی را برای تعلیم ایرانیهایی که میبایستی در آینده عملیات را به عهده بگیرند به ایران اعزام نمایند.
در طی این مدت، پادشاه دائماً پیشرفت کار را جویا میشدند و وقتی گزارش آماده شدن تأسیسات به عرض رسید، روز ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ را برای افتتاح تعیین فرمودند.
افتتاح و بهرهبرداری از سد در میان کارکنان سازمان آب و برق خوزستان و همچنین کارکنان شرکت عمران و منابع، شور و هیجانی کمنظیر ایجاد کرد و افراد هر یک به سهم خود کوشیدند که این مراسم به بهترین وجه ممکن انجام شود. سازمانهای دولتی و غیردولتی خوزستان نیز نهایت همکاری را با مأمورین سازمان کردند. به هر کس مأموریتی داده شد با دل و جان انجام داد. تأسیسات پایگاه وحدتی نیروی هوائی در اندیمشک برای پذیرائی از میهمانان اختصاص داده شد. شرکت ملی نفت وسائل تهیه غذا و حمل و نقل مهمانان را تأمین کرد و از سراسر خوزستان به تعداد کافی آشپز و پیشخدمت و راننده و کارگر برای این پذیرایی تجهیز شد.
از نمایندگان مجلس شورا و سنا، هیأت دولت، امرای ارتش، ارباب مطبوعات، رؤسای سازمانهای دولتی و غیردولتی در خوزستان، سفرای کشورهایی که اتباع آنها در اجرای این طرح شرکت کرده بودند، رؤسای اصناف، تجار و محترمین محل دعوت شد که در مراسم افتتاح شرکت کنند.
از آنجا که تعداد افرادی که میتوانستند در محل افتتاح حضور داشته باشند محدود بود (زیرا در بالای سد فضای کافی حتی برای ایستادن تمام مهمانان وجود نداشت) مجبور بودیم تعداد مدعوین را در مراسم افتتاح محدود نگهداریم. ولی ترتیبی داده شد که پس از انجام مراسم افتتاح، کلیه مهمانان به ترتیب، دسته دسته از تمام تأسیسات بازدید کنند.
آنچه مدعوین دیدند دریاچه پر آبی بود در پشت سد که ۶۴ کیلومتر در میان کوهها پیش رفته و نقشه جغرافیایی آن منطقه را تغییر داده بود؛ تأسیسات عظیم سد و کوههای دو طرف دریاچه که تا ارتفاع بیش از دویست متر به آسمان رفته بود و در مقابل، رودخانه دز در عمق دویستمتری در جریان بود و دیدن آن به انسان حالت سرگیجه میداد. برای بسیاری باور نکردنی بود که سدّی که فقط چند ماه قبل بتنریزی آن آغاز شده بود، اینک آماده بهرهبرداری باشد.
شاهنشاه به همراهی آقای علم نخستوزیر و آقای حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی در ساعت مقرر به محل وارد شدند (قرار بود بعد از ظهر آن روز تعدادی از کشاورزانی که در اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند اسناد خود را از دست شاهنشاه دریافت کنند).
مهندس اصفیا مدیر عامل سازمان برنامه، گزارش کوتاهی درباره سابقه امر به عرض رسانید و من با رعایت اختصار، شرحی درباره اصول طرح و نتایجی که از اجرای آن حاصل خواهد شد، به عرض رساندم و توضیح دادم که در شروع کار با نصب دو ژنراتور هر یک به میزان ۶۵ هزار کیلووات، ۱۳۰هزار کیلووات برق برای مصرف خوزستان تولید خواهد شد و به تدریج با توسعه شبکه توزیع و اضافه کردن ژنراتورهای جدید، تولید برق به ۵۲۰هزار کیلووات خواهد رسید.
با فشار دادن دگمهای دریچههای تونلی که آب را به طرف توربینها هدایت میکرد باز شد و با حرکت توربینها تمام چراغها روشن شد و در همین لحظه در تمام شهرهایی که در مسیر شبکه برق بودند، چراغهای خیابانها و میادین روشن گردید و مردم خوزستان به رأایالعین شاهد بهرهبرداری از سدّ محمدرضاشاه شدند. این اولین باری بود که در ایران قسمتهای مختلف یک طرح جامع سدسازی، برق، آب و کشاورزی، در آن واحد، قابل بهرهبرداری میشد.
در طی جریان این مراسم، دو موضوع پیش آمد که قابل ذکر است. اول اینکه پس از خاتمه مراسم، شاهنشاه به اتفاق آقایان نخستوزیر، تیمسار یزدانپناه ژنرال آجودان، ارسنجانی وزیر کشاورزی و آتابای معاون وزارت دربار برای صرف چای به منزل یکی از کارکنان سد تشریففرما شدند و غرق در خوشحالی بیاناتی درباره لزوم ادامه این نوع طرحها به منظور آبادانی کشور ایراد میکردند. در این بین، آقای ارسنجانی، بدون مقدمه و بدون اینکه طرف سؤال قرار گرفته باشد، گفت که تمام این کارها خیانت به کشور است و باعث هدر رفتن منابع اقتصادی مملکت میشود. شنیدن این مطلب چنان همه را بهتزده کرد که برای چند ثانیه کسی نمیدانست چه بگوید. شاهنشاه نیز رنگشان دگرگون شد و با حالت ناراحت بلند شدند و بیآنکه چیزی بگویند به طرف اتومبیل که آماده حرکت به محل استراحت و صرف ناهار بود، رفتند.
موضوع دوم اینکه چون در محل برگزاری مراسم، در بالای سدّ فضای زیادی نبود، ناچار کلیه شرکتکنندگان، از جمله آقایان لیلیانتال و کلاپ و دیگر مدیران شرکت عمران و منابع، در محلهایی که پیشبینی شده بود، ایستاده بودند. در موقع تشریففرمایی اعلیحضرت، نظم صفوف کاملا رعایت نشد و بالنتیجه آمریکاییها در عقب گروههای شرکتکننده قرار گرفتند. این موضوع باعث شد که بعداً وزیر مختار آمریکا، که او هم در مراسم شرکت داشت، به لیلیانتال اظهار کند که جا داشت محل بهتری برای او تعیین شده باشد. این مرد بزرگوار به نحو شایستهای پاسخ وزیر مختار را داده بود و هیچوقت در اینباره گلهای نکرد. ما سالها بعد که خاطراتش منتشر شد از این گفت و شنود آگاه شدیم.
یکی از روزنامهنویسان نیز که هرچند یک بار چند صفحهای منتشر میکرد، شماره خاصی انتشار داد و نوشت که این سدّ را خائنین به کشور برای این ساختهاند که روزی آن را بترکانند و تمام شهرهای خوزستان را زیر آب ببرند و نابود سازند.
مهم این بود که بالاخره پس از مبارزات چندینساله، سدّ بزرگ دز، که به نام سدّ محمدرضاشاه نامیده شد و در آن زمان ششمین سد بلند قوسی دنیا بود، ساخته شد و آثار اجرای این طرح مهم، روز به روز نمایانتر گردید.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸]
خواندنی و آموختنی ست. بزرگان و دل سوزان ایران را باید به خوبی شناخت، شاید که به خود شناسی برسیم و از نادانسته های خود پند گیریم و بهتر شویم.