جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲]
پاسخ استاندار نشان میداد که خودش در این کار دخالت داشته است زیرا بجای اینکه در صدد چارهجویی برآید، گفت این آقایانی که حقوقهای هنگفت میگیرند باید مالیات دولت را هم بدهند و بدانند که در این مملکت حساب و کتابی برقرار است. به اطلاعشان رسانیدم که هزینه طرحهای عمران تماماً از حساب سازمان برنامه پرداخت میشود و اشخاص مورد بحث، کارکنان شرکتهای خصوصی نیستند که شرکتهای مربوطه از منافعی که دارند مالیات دولت را هم بپردازند. بلکه قراردادهای استخدامی این افراد با رعایت قوانین و مقررات سازمان برنامه بسته شده و سازمان با استفاده از مقررات خود، تعهد کرده است که مالیاتی را که به حقوق آنها تعلق میگیرد، سازمان برنامه خود بپردازد. علت هم این بوده که اگر به حقوق کارکنان خارجی طرحهای عمرانی مالیات تعلق گیرد، صرف نظر از اینکه هزینه طرحهای عمرانی بطور مصنوعی بالا خواهد رفت، منافع بادآوردهای نیز نصیب آندسته از شرکتهای خارجی خواهد شد که قراردادشان بر اساس هزینههای انجامشده به اضافه درصدی از کل هزینه به عنوان حقالزحمه تنظیم شده باشد. علاوه بر این، به همان میزان پرداخت مالیاتهای بر حقوق، وجوهی از حساب هزینههای عمرانی کشور کسر و به حساب درآمدهای بودجه اداری دولت منظور میگردد و به مصرف هزینههای غیرعمرانی میرسد که این مطلب برخلاف روح قوانین مربوطه در مورد تقسیم درآمدهای دولت بین هزینههای عمرانی و هزینههای اداری است. اضافه کردم که به هر حال این بحثی است که باید در داخل دولت ایران انجام گیرد و تکلیف آن روشن شود و مصلحت نیست که عدهای خارجی، که بر اساس تعهدات یک سازمان دولتی کار میکنند، درگیر اختلاف تعبیر و تفسیرهای دستگاههای دولت بشوند. بهتر است تا زمانی که این مسئله بین وزارت دارائی و سازمان برنامه حل شود، روش چندین سال گذشته دنبال و از مسافرت کارکنان خارجی سازمان رفع مزاحمت شود.
استاندار که انتظار میرفت بیش از هر مأمور دولتی دیگری در خوزستان، علاقمند به پیشرفت کارها باشد، چنان با خونسردی و بیاعتنایی به این موضوع، که میتوانست عواقب ناراحتکنندهای در کارهای عمرانی خوزستان داشته باشد، برخورد کرد که من متوجه شدم بحث با او غیر از تلف کردن وقت، نتیجه دیگری ندارد. لذا گفتم مانعی ندارد، راه دیگری پیدا خواهم کرد. بلافاصله جریان را با مهندس اصفیا و آقای دکتر جهانگیر آموزگار، وزیر دارائی وقت، در میان گذاشتم و قرار شد پیشکار دارائی خوزستان به تهران احضار شود تا در سازمان برنامه مسئله مورد رسیدگی قرار گیرد.
رسیدگی و اتخاذ تصمیم طبیعتاً دو هفتهای طول میکشید و تا آن زمان تعطیلات سال نو مسیحی به پایان رسیده و این اقدام بیجا اثرات ناگوار خود را بجا میگذاشت. بدان جهت به فکر راه چاره دیگری افتادیم. یکی از کارکنان سازمان، به نام عطاالله اخلاقی، که بعداً به سمت نمایندگی مجلس شورای ملی از دزفول انتخاب شد و متخصص برطرف کردن این نوع مشکلات بود، راه حلی پیدا کرد و گفت دریاچه سد دز جزء منطقه فرمانداری کل لرستان است که مرکز آن در خرمآباد میباشد و ما میتوانیم از طریق شهربانی لرستان مسئله اجازه خروج را حل کنیم. اخلاقی با آشنایی که با یکی از رؤسای شهربانی لرستان داشت، توانست اجازه خروج تمام کسانی را که عازم مسافرت بودند بگیرد و از این بابت بطور موقت رفع اشکال شد. موضوع اصلی نیز در یک جلسه طولانی در سازمان برنامه، با شرکت مشاورین حقوقی و نمایندگان وزارت دارائی مورد بحث واقع شد و رویه سازمان برنامه مورد تأیید مقامات وزارت دارائی قرار گرفت.
۳- همانطور که قبلا توضیح دادم، در منطقه مسکونی کارمندان آب و برق خوزستان در اهواز، که کوی گلستان نامیده میشد، ساختمانی به عنوان مهمانسرا و باشگاه کارمندان وجود داشت که دارای ده اتاق بود و برای اقامت کارشناسان و کارمندانی که بطور موقت به اهواز میآمدند در نظر گرفته شده بود. در این باشگاه یک سالن غذاخوری و آشپزخانه وجود داشت که اغلب مورد استفاده کارمندان مجرد بود. در محوطه باشگاه نیز استخری ساخته شده بود که در فصل گرما کارمندان و خانوادههایشان از آن استفاده میکردند. با توجه به اینکه ظرفیت این تأسیسات حتی برای رفع احتیاجات خود سازمان کافی نبود، و در شهر اهواز نیز هنوز هتل مجهزی وجود نداشت، مسئولین مربوط همیشه از جهت محل اقامت در مضیقه بودند و ظرفیت اضافی وجود نداشت که مورد استفاده کارمندان سایر دستگاههای دولتی قرار گیرد. این موضوع نیز در شهر اهواز پدیده تازهای نبود زیرا تأسیسات شرکت ملی نفت و راهآهن دولتی ایران و ارتش نیز فقط به کارکنان آنها اختصاص داشت.
بدیهی است برای استفاده از تأسیسات، تعرفهای پیشبینی شده بود که کلیه استفادهکنندگان مجبور به پرداخت آن بودند. برای همکاری با دستگاههای دیگر، به مدیران ادارات دولتی اجازه داده شده بود از رستوران باشگاه استفاده کنند، اما رئیس شهربانی خوزستان انتظار داشت که مهمانان خود را بطور رایگان در اتاقهای باشگاه سکنی دهد و صورتحسابی هم از بابت رستوران برایش فرستاده نشود. او این موضوع را چندین بار به مسئولین سازمان در اهواز گوشزد کرده بود ولی البته نمیشد برای او استثنا قائل شد. به دنبال این جریان، به تدریج گزارش میرسید که از ناحیه شهربانی اهواز در موارد مختلف نسبت به کار سازمان آب و برق کارشکنی و اشکالتراشی میشود. اما چون غالباً موضوع مهم نبود، به آن ترتیب اثری داده نمیشد تا اینکه در یک روز گرم تابستانی به علت توفان شدید یکی از تیرهای چوبی انتقال برق منطقه استانداری میشکند و برق محل اقامت استاندار قطع میشود. آقای استاندار هم دستور میدهند به اداره برق تلفن و علت قطع برق سؤال شود. بر حسب تصادف، در همین روز همسر آمریکایی رئیس قسمت برق سازمان، مهندس منصور عسگری، به علت یک ناراحتی روانی خودکشی کرده بود و رؤسای درجه اول قسمت برق برای تشییع جنازه او به کوی گلستان رفته بودند. به همین جهت کارمندان قسمت برق نتوانسته بودند جواب مناسبی به تلفن آقای استاندار بدهند. در نتیجه، آقای استاندار به رئیس شهربانی دستور میدهد یک نفر را بفرستد تا یکی از رؤسای اداره برق را پیدا کند و بگوید که با استانداری تماس بگیرد. رئیس شهربانی از این فرصت استفاده میکند و چند نفر مأمور میفرستد و رئیس اداره برق اهواز را که در مراسم تشییع جنازه شرکت داشت با وضع موهنی توقیف میکنند و به شهربانی میبرند. در اثر این اقدام، کلیه کسانی که در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده بودند تصمیم میگیرند از کار کنارهگیری و دستگاه برق را فلج کنند.
طی این جریان، من به اتفاق چند نفر از همکارانم برای رسیدگی به مشکلاتی که از نظر تأمین اعتبارات در بانک جهانی پیش آمده بود با مقامات سازمان برنامه، جلسه داشتیم. گرم مذاکره بودیم که این خبر رسید. بلافاصله با آقای استاندار خوزستان، تیمسار سرتیپ صفاری که به عکس سلفشان، توجه و محبت زیادی به مأمورین سازمان داشتند، تماس گرفتم و موضوع را به اطلاعشان رسانیدم و سؤال کردم چه اتفاقی افتاده که موجب توقیف رئیس اداره برق شده است؟ ایشان با کمال تعجب اظهار داشت که کاملا از جریان توقیف بیخبر است و فقط از رئیس شهربانی خواسته است که رئیس اداره برق را پیدا کند و از او بخواهد که به استانداری تلفن کند. سپس اضافه کرد حالا کاملا متوجه مطلب شده و ترتیب رفع شکایت کارکنان اداره برق را خواهد داد.
تیمسار صفاری شخصاً به اداره برق رفت و با محبت و بزرگواری، از جوانانی که در آنجا کار میکردند و غرورشان جریحهدار شده بود دلجویی کرد و موضوع حل شد. اما رئیس شهربانی بیکار ننشست و دنبال مطلبی میگشت که باز به نحوی برای سازمان آب و برق ایجاد مزاحمت کند. چند ماهی گذشت. یک روز اطلاع رسید که شهربانی خوزستان گزارش محرمانهای به مرکز ارسال داشته و نوشته است که باشگاه کارمندان سازمان آب و برق خانه فسادی است که در فصل گرما در داخل استخر آن یخ میریزند و زنهای لخت را توی استخر میاندازند که شنا کنند. گفته شد که هرچند این گزارش محرمانه بوده ولی محتوای آن از طرف مأمورین شهربانی در شهر اهواز پخش و موجب حرفهایی شده است. بدیهی است افرادی که سوء نیت نداشتند و به روش کار سازمان آشنا بودند، میدانستند که این شایعه، بیپایه است و فقط از روی غرضورزی پخش شده است. با این حال، اطلاع پیدا کردم که بر اساس همین گزارش مغرضانه، مقامات امنیتی رسیدگیهایی بطور محرمانه انجام داده و بیپایه بودن شایعات را به اطلاع مقامات بالا رساندهاند.
در اینجا باید این نکته را ذکر کنم که در مقابل تحریکات سوء رئیس شهربانی خوزستان، که از افسران مکتب قدیم بود، افسران جوان و تحصیلکردهای که در ردههای مختلف شهربانی انجام وظیفه میکردند و با مأمورین جوان سازمان در تماس بودند، همیشه روابط بسیار دوستانه داشته و از هیچگونه همکاری با سازمان خودداری نمیکردند و در حد امکان امور مربوطه را در سطح پایین حل میکردند.
یک شب بعد از انتخاب من به استانداری خوزستان، در یک مهمانی رسمی، ارتشبد نصیری رئیس شهربانی کل کشور، به من اظهار داشت که شما از بابت رئیس شهربانی خوزستان خیالتان راحت باشد. زیرا امروز صبح از شاهنشاه کسب اجازه کردهام که ایشان را به تهران احضار کنم. از تیمسار نصیری تشکر کردم.
پایان کار
سازمان آب و برق خوزستان متدرجاً بر پایه محکمی استوار شد و جای شایسته خود را در بین تشکیلات دولتی پیدا کرد. در سال ۱۳۴۵ سازمان با داشتن افرادی لایق و کاردان در سطح استان، از موقعیت ممتازی برخوردار بود و در سطح کشور در ردیف یکی از کارآمدترین سازمانهای دولتی به شمار میآمد، بطوری که تشکیلات اداری و روشهای مدیریت و دستورالعملهای سازمان، الگویی برای مؤسساتی که مأموریتهای مشابهی داشتند شده بود. سدّ دز ساخته شده بود و افراد ایرانی آن را اداره میکردند. مطالعات فنی ایجاد سدّ کارون در شمال شوشتر و مارون در شمال بهبهان شروع شده بود و فارغ از مشکلاتی که در سالهای اولیه برای سدّ دز وجود داشت، هر یک از این دو طرح مسیر طبیعی خود را طی میکرد. شبکه برق شهرهای استان خوزستان و برق کارخانجات، روز به روز در حال توسعه بود و تماماً توسط کارشناسان ایرانی طرحریزی و اجرا میشد و در هیچ نقطه کسی از سرویس برق شکایت نداشت. طرح شبکه کامل آبیاری سدّ دز آماده شده و به تدریج طبق برنامه پیش میرفت و نهرهای آبیاری هر روز در حال توسعه بود و زمینهای جدیدی را در بر میگرفت. گزارشهای مأمورین سازمان در طرح آبیاری، بجای شرح درگیری با مخالفین و مزاحمین، بیشتر درباره کشت محصولات جدید و بارآوری بیشتر محصولات سنتی بود. به خاطر دارم مهندس علیاصغر اژدری مسؤول طرح آبیاری دز با چه افتخار و خوشحالی گزارش میداد که بازده بعضی از مزارع کشت گندم به حدود چهار تن در هکتار رسیده و نهالهای انگور یاقوتی که برای اولین بار در ناحیه دزفول کاشته شده پس از مدت کوتاهی نوبر داده است و در موقع گزارش دادن حالت این را داشت که یک میلیون دلار به او جایزه داده باشند. همین مهندس اژدری، که تحصیلات عالی خود را در انگلستان تمام کرده و متخصص ماشینآلات کشاورزی بود، وقتی سابقاً کفالت دانشکده کشاورزی در ملاثانی خوزستان را به عهده داشت همیشه از کاغذبازی و کندی کار شکوه میکرد و نمیدانست سرنوشت جوانانی که تربیت میکند چه خواهد بود. ولی حال اظهار اطمینان میکرد که تحصیلکردههای کشاورزی، متناسب با کوشش و استعدادشان، آینده درخشانی در کشاورزی خوزستان خواهند داشت.
مزارع سرسبز نیشکر در بیش از پنجهزار هکتار گسترش پیدا کرده و بازده آن در حدود بازده بهترین مزارع نیشکر دنیا بود. در این مزارع، که حالت زراعت محلی به خود گرفته بود، از هر مترمربع زمین، یک کیلو شکر در سال برداشت میشد و همه جا صحبت از گسترش روزافزون این نوع زراعت بود. رئیس طرح نیشکر، مهندس نادر حکیمی که همکاران شایستهای به دور خود جمع کرده بود و تعداد کارشناسان خارجی در هفتتپه را از ۶۵ نفر به شش نفر تقلیل داده بود، میگفت چون کار احیای کشت نیشکر انجام شده و طرح اولیه به هدفهای خود رسیده است، میخواهد به کارهای دیگری دست بزند و خدمات دیگری به کشور ارائه دهد. وی میگفت با رفتن او و جانشین شدن مهندس علیاصغر شرکت، آب از آب تکان نخواهد خورد و لطمهای به پیشرفت طرح وارد نخواهد شد.
گوردون کلاپ چند سال پیش فوت کرده و لیلیانتال نیز به علت سالخوردگی فعالیت خود را در شرکت عمران و منابع تقلیل داده و مشغول نوشتن خاطرات خود بود. آقای ابتهاج خدمت دولت را کنار گذاشته و در بخش خصوصی، بانک ایرانیان را تأسیس کرده و اداره میکرد.
شهمیرزادی و دکتر احمدی هر یک کارآزموده شده و حل مشکلات سازمان و پیش بردن طرحها برای آنها امری عادی بود، بطوری که دیگر قسمت اعظم اوقات من صرف امور استانداری میشد و از بابت سازمان نگرانی نداشتم. ولی مبارزات شش ساله برای پا گرفتن سازمان آب و برق خوزستان و درگیریهای آزاردهنده با عواملی که دائماً درصدد پروندهسازی و ایجاد مزاحمت بودند، یک حالت خستگی روحی در من ایجاد کرده بود که در عین سربلندی از موفقیت و دستاوردهای شش سال گذشته حس میکردم به یک مرخصی چند ماهه و یا یک تغییر فعالیت احتیاج دارم. در چنین شرایطی بود که در اواسط تیرماه ۱۳۴۵ در یک روز بسیار گرم، آقای هویدا نخستوزیر تلفن کردند و گفتند لازم است برای کاری به تهران بروم.
بعد از ظهر روز بعد وقتی به دفترشان وارد شدم با خوشرویی و آغوش باز از من استقبال کردند و گفتند از طرف شاهنشاه به وزارت کشور منصوب شدهام.
اولین روزی که به وزارت کشور رفتم آقای قوام نظامی رئیس دفتر گفت آقای مهندس روحانی از نیم ساعت قبل برای تبریک تشریف آوردهاند و به همین جهت در اتاق شما از ایشان پذیرایی کردهایم. از این محبت و حرکت مهندس روحانی بینهایت تحت تأثیر قرار گرفتم و کدورتی که در دل داشتم از بین رفت و روابط دوستی ما به حال اول برگشت.
از دوست دیرین خود حسن شهمیرزادی تقاضا کردم که همچنان به همکاری خود با من ادامه داده و به سمت معاون وزارت کشور با من به تهران بیاید. او قبول کرد و همکاری ما سالها در وزارت کشور و سپس در صحنههای دیگر فعالیتهای اداری و اجتماعی ادامه یافت.
از سوی دیگر، مدیرعامل جدید سازمان، ایرج وحیدی، که قبلا معاون مهندس روحانی در وزارت آب و برق بود، از احمدعلی احمدی دعوت کرد که در سمت قائممقام مدیرعامل با او همکاری کند. زمانی که احمدی این پیشنهاد را قبول کرد دانستم که سازمان آب و برق خوزستان همچنان با کارآمدی و تحرک، به پیشرفت خود ادامه خواهد داد.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲]