جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲] [بخش۴۳]
استانداری خوزستان
– آقای انصاری، شما در ضمن صحبت درباره کارهای سازمان آب و برق خوزستان گفتید که چند ماه پس از انتصاب آقای منصور به نخستوزیری و تشکیل وزارت آب و برق، به علت مشکلاتی که در روابط سازمان با وزارت آب و برق پیش آمد با حفظ سمت مدیریت عامل سازمان آب و برق، به استانداری خوزستان منصوب شدید. حالا خواهش میکنم بفرمایید اولا آیا قبول مسؤولیت استانداری شما را چنان مشغول نکرد که نتوانید مانند سابق تمام وقت خود را صرف فعالیتهای سازمان بکنید؟ در ثانی ممکن است توضیحاتی درباره امور مربوط به استانداری خوزستان بفرمایید؟
ـ از نظر کارهای سازمان آب و برق خوزستان انتصاب من به استانداری نهتنها مشکلی پیش نیاورد بلکه باعث شد که فعالیتهای سازمان با سرعت بیشتری دنبال شود زیرا تمام اشکالتراشیهای دستگاههای دولتی که به دلایل مختلف ازجمله تحریکات استانداران سابق هرروزه کارهای اداری سازمان را دچار وقفه میساخت به یکباره برطرف شد و سازمان آب و برق خوزستان را در موقعیتی قرار داد که دیگر از بابت کارشکنیهای ادارات مختلف که با سازمان تماس روزانه داشتند، نگرانی نداشته باشد. از لحاظ جریان داخلی خود سازمان نیز پس از گذشت چهار سال تشکیلات و روشهای اداری از جهت تقسیم وظایف و تفویض اختیارات به مسئولین مربوطه و رعایت عدم تمرکز و اتخاذ سیستمهای مدرن از بابت کنترل و مدیریت به صورتی درآمده بود که در عمل مشکلی پیش نیامد. ولی از جهت وظایف استانداری و کارهایی که انجام شد جا دارد توضیحات بیشتری بدهم زیرا اتفاقاتی که در این دوره پیش آمد برای کسانی که علاقمند به دانستن وقایع دوران سازندگی ایران باشند، قابل توجه خواهد بود.
بعد از ظهر روزی که من به استانداری خوزستان منصوب شدم مهندس روحانی تلفن کرد و اظهار داشت گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده که در منطقه شادگان به علت خشکسالی هفتساله که در خوزستان وجود داشته آب رودخانه جراحی که آن منطقه را آبیاری میکند به کلی خشک شده و حدود هشتادهزار تن مردم آن منطقه حتی برای آب آشامیدنی دچار مشکل هستند. بنابراین امر فرمودهاند مطلب را به اطلاع شما برسانم که هر اقدامی لازم است انجام دهید. من چون در تهران بودم بلافاصله با مقامات مختلف محلی تماس گرفتم و همگی موضوع را تأیید کردند. بنابراین تلفنی از آقای حسن شهمیرزادی که سمت قائممقام مدیرعامل سازمان آب و برق را داشتند، خواستم که با کمک مقامات محل، تعداد حداقل یکصد تانکر آبرسانی تهیه کرده و به فوریت هرچه تمامتر شروع به توزیع آب آشامیدنی در منطقه بنمایند. از آقای دکتر اقبال ریاست هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران نیز تقاضا کردم به مقامات شرکت در خوزستان دستور فرمایند که در اینباره با ما همکاری کنند و ایشان نیز بلافاصله به مأمورین خودشان در خوزستان دستور دادند که برای رفع این مشکل با استانداری همراهی کنند. روز بعد با ترن به طرف خوزستان حرکت کردم. در موقع ورود ترن به اهواز که کلیه مقامات دولتی برای استقبال از استاندار جدید به ایستگاه راهآهن آمده بودند پس از خاتمه مراسم معارفه متوجه شدم که در همان محل مراسمی برای بزرگداشت سالروز اعلیحضرت رضاشاه برقرار است (۲۴ امرداد). لذا پس از پایان این مراسم، به عمارت استانداری رفتم. در اینجا با منظرهای باورنکردنی مواجه شدم. حدود دو سه هزار مرد و زن و بچه با لباسهای مندرس و قیافههای تیره و آفتابخورده به صورت بسیار اسفناکی در محوطه باغ استانداری که حدود پنج شش هزار متر بود بطور پراکنده روی زمین نشسته بودند و در داخل عمارت نیز راهروها را اشغال کرده بودند. پرسیدم جریان چیست؟ گفتند به علت خشکسالی چندین ساله عده کثیری از مردم به شهر اهواز ریختهاند و هرروز برای رفع مشکل و گرفتن کمک به استانداری مراجعه میکنند و امروز چون شنیدهاند استاندار جدید وارد میشود عده آنها بیشتر شده است و گفتهاند تا تکلیف ما روشن نشود، از این محل خارج نخواهیم شد.
با دیدن این وضعیت، مسلم بود که باید تصمیم عاجلی گرفته شود. بلافاصله جلسهای با شرکت فرماندهان نیروهای انتظامی و مقامات کشوری مانند پیشکار دارایی و رئیس دادگستری و شهردار اهواز جنبه های مختلف برخورد با این مسئله را بررسی کردیم و معلوم شد کلیه امکاناتی که برای رفع مشکل در اختیار میباشد عبارت از دوهزار تن گندم است که از طرف دولت برای کمک به آسیبدیدگان خشکسالی اختصاص داده شده است ولی اعتبار مالی در اختیار نبود. بنابراین تصمیم گرفته شد که از روز بعد، برنامهای برای توزیع این گندم در مقابل انجام خدمات، به افراد نیازمند اقدام شود. اجرای برنامه نیز به عهده رئیس اداره غله و شهردار اهواز گذاشته شد که در مقابل خدمات شهری ازجمله تمیز کردن خیابانها و پاک کردن آبروها و دیوارکشی اراضی بایر شهری و امثال آن، مقدار چند کیلو گندم متناسب با تعداد افراد هر خانواده، به آنها داده شود. رئیس اتاق بازرگانی نیز تعهد کرد که با گرفتن کمک از بازرگانان و همچنین کمک در توزیع گندم و نظارت بر خدمات شهری، در این کار همکاری کند و محلهایی نیز برای مراجعه افراد و رسیدگی به وضع آنها از جهت محل اقامتشان و تعداد خانوادهها مشخص شد که از روز بعد شروع به کار کنند. اعلام این تصمیم به مراجعهکنندگان به استانداری، باعث گردید که به تدریج از محوطه خارج شده و روز بعد به محلهای اعلامشده مراجعه نمایند. کلیه رؤسای سازمانهای دولتی نیز قول دادند که از کلیه امکانات خود برای پیاده شدن صحیح این طرح استفاده کرده و کمک کنند که این مردم فقیر و محروم از مشکل فعلی رهایی یافته و بتوانند به محلهای خود مراجعت نمایند.
پس از اتخاذ تصمیم در این مورد، موضوع نبودن آب در منطقه شادگان را مطرح کردم و از اعضای حاضر در جلسه درخواست کردم که همگی با هم از منطقه شادگان بازدید کنیم. مقامات انتظامی با این پیشنهاد موافقت نداشتند و میگفتند به علت نبودن آب و گرمای شدیدی که وجود دارد که حتی در سایه به بالاتر از ۵۰درجه هم میرسد، جوّی به وجود آمده که معلوم نیست پیامد بازدید از این منطقه چه خواهد بود و خطر این وجود دارد که امنیت منطقه بهم ریخته و کشت و کشتاری پیش آید زیرا وقتی در محلی حتی برای شستن مردگان آب وجود نداشته باشد عکسالعمل مردم در مقابل بازدید مقامات دولتی چه خواهد بود و بهتر است با احتیاط رفتار شود و مدتی صبر کنیم تا برنامه آبرسانی با تانکر تا حدی انجام شده و بعداً از منطقه بازدید به عمل آید. در مقابل این استدلال، من عقیده داشتم باید هرچه زودتر در محل حاضر شد و با همکاری خود مردم مشکل را حل کرد و بالاخره تصمیم بر این قرار گرفت که صبح روز بعد این بازدید انجام شود و کلیه مقامات مربوطه استان نیز در این بازدید شرکت کنند.
منطقه شادگان در شرق جاده بین اهواز و آبادان و در فاصله حدود پانزده کیلومتری دارخوین قرار دارد. صبح روز بعد، این بازدید انجام شد و در مسیر بین دارخوین و شادگان دیده میشد که در فواصل سیصد چهارصد متری، عدهای زن و بچه با ظرفهای کوچک و بزرگ در کنار جاده در زیر آفتاب سوزان منتظر رسیدن تانکر آب هستند و تانکرهایی که از روز قبل مشغول آبرسانی بودند در تمام مسیر حرکت میکردند و دیدن این کودکان و مادران آنها که نمونهای از فقر و مسکنت و درماندگی بود هر انسانی را متأثر و متألم میساخت. به هرحال، در نزدیکی محل ورود به شادگان دیده شد که چندین هزار تن از مردم در انتظار ورود ما هستند و فریادهایی از بابت شکایات آنها به گوش میرسید. به محض دیدن اتومبیلهای بازدیدکنندگان عده زیادی به طرف ما هجوم آوردند و دور اتومبیل را گرفته و به حالت اعتراض و دادخواهی فریاد میزدند و به همین جهت ما به حالت آرام و با سرعت کم به طرف عمارت بخشداری حرکت کردیم و جمعیت نیز به همراه ما به آن طرف به راه افتاد.
پس از ورود به ساختمان بخشداری، تمام مردم محل که تعدادشان به چند هزار نفر میرسید، از زن و مرد و بچه اطراف ساختمان را اشغال کردند و پس از مذاکره با همراهان، از بخشدار خواستم که با بلندگو اعلام کند که اعلیحضرت دستور فرمودهاند که استاندار و مقامات دولتی به اینجا بیایند و به شکایات رسیدگی کنند و بنابراین، از مردم تقاضا میشود ده نفر را که به آنها اطمینان دارند، معرفی کنند که با آنها مذاکره شده و راه حلی برای رفع مشکلات جستجو شود.
در اثر این اقدام، همهمه مردم فروکش کرد و پس از حدود نیم ساعت، عدهای خودشان را به عنوان نماینده مردم به بخشدار معرفی کردند و از آنها دعوت شد که به داخل ساختمان آمده و با استاندار و هیأت اعزامی ملاقات کنند. پس از معرفی یک یک آنها که توسط بخشدار انجام گرفت و با احترام با آنها برخورد شد، به آنها گفتم که اعلیحضرت ما را مأمور فرمودهاند که به کار شمار سیدگی کنیم و هر اقدامی لازم است انجام دهیم. حالا به نظر شما چه چیزی باعث بیآبی شده است؟ گفتند دلیل اصلی آن این است که مالکین عمده و با نفوذ اراضی که در دست بالای رودخانه جراحی قرار دارند با بستن بندهایی در مسیر رودخانه کلیه آبها را برای کشاورزی خود مصرف کرده و بالنتیجه قسمت پایین دست رودخانه که این محل در آن قرار دارد دچار خشکسالی و بیآبی شده و وضع به قدری وحشتناک است که مردهشوی محل که فرزندش فوت کرده قادر به تهیه آب برای شستشوی او قبل از دفن نشده است. البته مهندس ایازی مدیرکل کشاورزی خوزستان که کاملا به وضع منطقه آشنا بود عقیده داشت که موضوع بستن بندهای غیرمجاز در مسیر رودخانه واقعیت ندارد و مشکل اصلی کمبود آب رودخانه جراحی در فصل تابستان میباشد که در سالهای کمآبی چنین وضعی را به وجود میآورد و تا زمانی که یک سد اصلی برای تنظیم آب رودخانه بسته نشود این مشکل ادامه خواهد داشت. با این حال، برای پایین آوردن خشم مردم، قرار شد چند نفر را تعیین کنند که به اتفاق مأمورین دولت و ژاندارمری در تمام طول مسیر رودخانه جراحی حرکت کرده و در هر جایی که بند غیرمجاز از طرف مالکین ساخته شده باشد آن را خراب نمایند و علاوه بر این، تا زمانی که آب تأمین نشود، آبرسانی از طریق تانکر ادامه پیدا کند.
پس از اتخاذ این تصمیم، من به میان جمعیت رفتم و با بلندگو ضمن صحبتهایی برای آرام کردن مردم، تصمیمات متخذه را اعلام کردم و قول دادم هرچه زودتر مشکلات آب را برطرف سازم. با اعلام این مطلب، جمعیت به تدریج با دادن شعارهایی از بابت رضایت و تشکر از رسیدگی به شکایات آنها، متفرق شدند و هیأت هم پس از تعیین مأمورینی که باید به همراه نمایندگان مردم از مسیر رودخانه بازدید کنند به اهواز مراجعت کرد. پس از مراجعت به اهواز، آقای مگنس نماینده کنسرسیوم به اتفاق آقای مهندس رمضاننیا مدیر ارشد شرکت کنسرسیوم در خوزستان، به دفتر من آمدند و اظهار داشتند که بنا به دستور آقای دکتر اقبال کنسرسیوم آماده است که هر اقدامی را برای رفع مشکل بیآبی که در شادگان پیش آمده انجام دهند و پس از مذاکره با ایشان تقبل کردند که در ظرف کمتر از دو هفته یک خط لوله آب از رودخانه کارون تا شادگان که در فاصله حدود پانزده کیلومتر بود، بکشند و تعدادی تانکر آب نیز بطور موقت تا رسیدن آب، در اختیار استانداری بگذارند. البته من هم بلافاصله اقدامات انجام شده را به اطلاع آقای نخستوزیر رساندم و با اظهار تشکر، آقای دکتر اقبال را در جریان کارم قرار دادم و مقداری گندم نیز برای کمک به مردم نیازمند شادگان ارسال داشتم. لولهکشی آب توسط کنسرسیوم در مدت یازده روز به پایان رسید و روزی که آماده برای توزیع آب در شادگان شد، تمام مقامات دولتی که در یازده روز قبل در آن شرایط اسفآور به شادگان رفته بودند، برای شرکت در مراسم رسیدن آب به شادگان آمدند و چنان جشن و سروری در محل برقرار شده بود که اشک شادی از دیدگان همه سرازیر شد.
در هفتههای بعد، موضوع توزیع گندم بین نیازمندان در اهواز ادامه داشت. در این مدت اشکالات توزیع به نحو شایستهای برطرف شده بود و شهرداری اهواز نیز برای استفاده از این کارگرانی که در حقیقت بطور مجانی در اختیار شهرداری قرار گرفته بودند برنامههای مفیدی را از لحاظ نظافت شهر به مرحله اجرا گذاشته بود از جمله قرار شد با کمک معاون فنی استانداری که مسئول کارهای ساختمانی شهرداریها بود طرحی برای ساختن طاقنماهایی در روی پیادهروها تهیه شود که در طی روز که حرارت آفتاب به حدود ۶۰ درجه میرسد و به ناچار مغازههای شهر تعطیل شده و مردم به خانهها پناه میبرند، سایبانی در جلو مغازههای خیابانهای اصلی ساخته شود و هزینه آن از طرف صاحبان مغازهها و شهرداری بطور پنجاه پنجاه تأمین گردد. این طرح مورد استقبال کسبه قرار گرفت و شهرداری نیز سهم خود را از طریق در اختیار گذاردن کارگرانی که بجای مزد، گندم دریافت میکردند تأمین کرد. و بعد از مدتی که اولین خیابان به این صورت آماده شد و صاحبان مغازهها عملا متوجه شدند که انجام این کار چه اثر بزرگی در رونق بازار آنها دارد، تقاضاهای متعددی میشد که ساختمان پیادهروی آنها را مقدم بشمارند و در مجموع، اجرای این طرح فعالیت و رونق بیشتری در شهر اهواز به وجود آورد.
[ادامه دارد]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲] [بخش۴۳]