جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲] [بخش۴۳] [بخش۴۴] [بخش۴۵] [بخش۴۶] [بخش۴۷] [بخش۴۸] [بخش۴۹] [بخش۵۰] [بخش۵۱] [بخش۵۲] [بخش۵۳] [بخش۵۴] [بخش۵۵] [بخش۵۶] [بخش۵۷] [بخش۵۸] [بخش۵۹] [بخش۶۰] [بخش۶۱] [بخش۶۲] [بخش۶۳]
به هرحال، برنامه جنبش ملی نیکوکاری با کوشش شبانهروزی آقای پرتو اعظم هرروز وسعت بیشتری مییافت و در پایان یکسال که از شروع این برنامه گذشت، نتیجه آن حیرتانگیز بود و از طرف مردم چنان استقبالی شد که به هیچ عنوان تصور آن را نمیکردیم و به همین جهت، جلسهای در حضور والاحضرت اشرف با شرکت تمام آقایان وزرا و رجالی که در جلسه اول پیشنهاد این برنامه حضور داشتند، تشکیل شد و پس از مقدمه کوتاهی که من بیان کردم، آقای پرتو اعظم گزارش یکساله فعالیتهای برنامه جنبش ملی نیکوکاری را به اطلاع حضار رساندند و اسامی نیکوکارانی را که در این برنامه شرکت کرده بودند با ذکر رقم کمک و طرحی که اجرا شده یکایک خواندند و هنگامی که جمع کل طرحهای عامالمنفعه و نیکوکاری را که رقم هشتصد میلیون تومان بود، اعلام کردند، صدای تحسین حضار جلسه شنیده شد. در آن زمان، این رقم معادل شش برابر بودجه شهرداری تهران و حدود چهل برابر درآمد مالیات کلیه املاک مزروعی مملکت قبل از اصلاحات ارضی بود و در طی سال بعد که مصادف با اعتصابات و ناآرامی در کشور بود، جمع رقم فعالیتهای برنامه جنبش ملی نیکوکاری به یک میلیارد و دویست میلیون تومان رسید و به جرأت میتوانم بگویم که قسمت اعظم موفقیت این برنامه مدیون شخصیت استثنائی و لیاقت و خوشنامی آقای ابوالقاسم پرتو اعظم بود که در برخورد با اشخاص، اعتماد و اطمینان آنان را جلب میکرد.
موفقیت این برنامه و استقبال بینظیری که از آن شد، نشان داد که تا چه حد مردم علاقمند به شرکت در کارهای عامالمنفعه و نیکوکاری میباشند و چه نیروی عظیمی بطور بالقوه وجود دارد که هرگاه اطمینان آنها جلب شود میتوان با استفاده از این نیرو، قسمت مهمی از مشکلات و کمبودهای کشور را برطرف ساخت و در آنجایی که مربوط به فعالیتهای سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی میشد به نظرم رسید که ما باید اصولا کلیه فعالیتهای در دست اقدام سازمان را یک به یک دوباره مورد بررسی قرار دهیم و کارهایی را که زمانی اهمیت زیادی داشته و دستگاه دیگری هم در آن مورد فعالیت نداشته است و به همین دلیل سازمان عهدهدار آن گردیده و در زمان حاضر مؤسسات دیگری آن فعالیتها را دنبال میکنند، به آنها واگذار کنیم و نیروی انسانی و امکانات مالی خود را در راه تشویق و مشارکت مردم در کارهای عامالمنفعه و نیکوکاری به کار بندیم. به عنوان مثال در زمانی که هیچگونه خدمات درمانی در دهات کشور وجود نداشت تأسیس تعدادی درمانگاه روستایی در نقاط دورافتاده مملکت از اقدامات بسیار مهم و بینظیری بود که تا آن زمان سابقه نداشت ولی حالا که تأسیسات درمانی کشور در اغلب شهرها دائر شده و هرساله چندین هزار سپاهی بهداشت برای انجام خدمات بهداشتی و درمانی به روستاهای کشور میروند دیگر اداره دویست و پنجاه درمانگاه با هزینه زیاد و مشکلات بسیار، از نظر تأمین کادر پزشکی و تأمین دارو و خدمات، از اهمیت سابق برخوردار نیست و میتوان این تأسیسات را به وزارت بهداری واگذار کرد و بجای آن با کمک گرفتن از مردم نیکوکار، فعالیتهای جدیدی راآغاز نمود.
در اینباره با والاحضرت اشرف موضوع را در میان گذاشتم و ایشان نیز با اینکه خودشان طرح ایجاد درمانگاههای روستایی را پایهگذاری کرده بودند و نسبت به حفظ و اداره آنها علاقه زیادی داشتند و برایشان جنبه عاطفی داشت، اما چون از نتیجه برنامه جنبش ملی نیکوکاری بسیار خوشحال و راضی بودند با اصل تجدید نظر در کلیه فعالیتهای سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و توجه بیشتر به گسترش برنامه جنبش ملی نیکوکاری موافقت فرمودند و بر این اساس، مطالعاتی در این راه شروع شد. البته با پیش آمدن ناآرامیها در کشور و اعتصابات عمومی و سپس انقلاب اسلامی، تمام آن فعالیتها متوقف و آن آمال و آرزوها برای خدمت به مردم، نقش بر آب شد.
– حالا آخرین سؤال را در مورد امور مالی سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی مطرح میکنم. بطوری که در طول این مصاحبه روشن شد سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی سازمانی بود تحت ریاست پادشاه و نظارت و سرپرستی خواهر توأمان ایشان والاحضرت اشرف و سالانه وجوه قابل ملاحظهای از منابع مختلف در اختیار این سازمان قرار داده میشد و به مصارف امور عامالمنفعه و خیریه میرسید. حالا به عنوان پایان کلام ممکن است بفرمایید منبع درآمدهای عمده این سازمان چه محلهایی بود و نحوه نظارت بر هزینهها به چه طریقی انجام میشد؟
– منبع اصلی و مهم درآمد سازمان، از محل نیم درصد عوارض گمرکی بود که طبق قانون برای امور عامالمنفعه و خیریه منظور گردیده و بین دو سازمان شیروخورشید سرخ و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی تقسیم میشد. منبع مهم دیگر، درآمد حاصله از بختآزمایی ملی بود که در انحصار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی قرار داشت. این مبلغ در ابتدا رقم قابل ملاحظهای نبود ولی در سالهای آخر، به علت رشد اقتصادی کشور و تبلیغات مؤثری که توسط مؤسسه فاکوپا انجام گرفته بود به حدود هفتاد میلیون تومان در سال میرسید و سازمان برای تحصیل این درآمد دیناری نمیپرداخت زیرا تمام هزینهها از طرف مؤسسه فاکوپا انجام میشد و تمام جوائزی که به برندگان داده میشد از طرف آن مؤسسه بود و در مقابل، تمام هزینههایی که میپرداخت درصدی از عواید بختآزمایی به آن مؤسسه میرسید. نظارت بر اجرای این کار نیز توسط یک هیأت ناظر مرکب از نماینده وزارت دارایی و نماینده خزانهدار سازمان شاهنشاهی و چند نفر دیگر که هیأت نظار را تشکیل میدادند انجام میشد و وظیفه نماینده وزارت دارایی اطمینان از حصول مالیاتی بود که باید از این بابت به خزانه دولت پرداخت گردد.
عواید فروش بلیتهای بختآزمایی نیز که معمولا در کشورهای دیگر رقمی بالای سی درصد است در ایران به بیست و پنج درصد محدود شده بود و هفتاد و پنج درصد بقیه درآمد فروش بلیت، به عنوان جایزه برندگان به آنها برگردانده میشد و به همین جهت بود که شرکت در خرید بلیتهای بختآزمایی مورد استقبال مردم قرار گرفته بود.
منبع سوم درآمدهای سازمان، سود حاصل از عملیات مؤسساتی بود که طی سالهای گذشته ایجاد کرده بودند مانند شرکت داروپخش که بزرگترین کارخانه داروسازی در خاورمیانه بود و شرکت بیست و پنج شهریور که به نام شرکت افست نامیده شد. سود عملیات این مؤسسات نیز به خزانه سازمان واریز میگردید.
علاوه بر این، از محل پساندازهای سازمان که طی سی سال ذخیره شده بود صندوقی به نام صندوق سرمایهگذاری تشکیل گردیده بود که تحت نظر هیأت امنائی با عضویت رئیس بانک ملی ایران که سمت خزانهدار سازمان را داشت و عدهای از اعضای هیأت مدیره و آقای خردجو رئیس بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران که سمت مدیر عاملی این صندوق را عهدهدار بود اداره میشد و دارایی این صندوق را که در حدود یکصد میلیون تومان بود در صنایع مختلف سرمایهگذاری کرده بودند که کلیه عواید آن برای تأمین هزینه امور عامالمنفعه و خیریه در اختیار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی گذاشته میشد. علاوه بر اینها، درآمدهای متفرقهای وجود داشت که افراد نیکوکار برای انجام امور خیر در اختیار سازمان میگذاشتند.
ولی موضوع مهم، نظارت بر هزینههای این سازمان عظیم بود که درآمدهای حاصله بطور صحیح به مصرف کارهای عامالمنفعه و خیریه برسد. این نظارت از چندین طریق انجام میشد و از ابتدا با دقت و ریزبینی شادروان دکتر جواد آشتیانی که اولین مدیر عامل این سازمان بود، ترتیب کارها بطوری داده شده بود که هر یک از واحدهای اجرایی، سازمان حسابداری کوچک خودشان را داشتند که رسیدگی به ارقام هزینه و درآمد آنها به آسانی امکانپذیر بود و مسئولین نمیتوانستند به عذر مخلوط بودن حسابها با حساب واحدهای دیگر از جواب دادن طفره بروند.
دیگر اینکه چون از ابتدای کار، رئیس بانک ملی ایران سمت خزانهداری سازمان را بر عهده داشت، مأمورینی که برای تنظیم دفاتر حسابداری از بین کارکنان بانک ملی اعزام داشته بود، روشهایی را پیاده کرده بودند که در بانکها مورد عمل است و عدهای از آنها نیز بعد از پایان خدمت در بانک ملی، در قسمت امور مالی سازمان به کار مشغول شده بودند و با همان دقت و روشی که در بانک ملی معمول بود، به کار ادامه میدادند.
علاوه بر این، رئیس بانک ملی یکی از افراد مورد اطمینان خود را به عنوان نماینده خزانهدار تعیین کرده بود که باید کلیه چکهای پرداختی را بررسی و امضا نماید. بدین ترتیب، سازمان از لحاظ امور مالی یکی از بهترین حسابداریها را داشت و این نوع نظارت و دقت در پرداخت هزینهها، ادامه کار این دستگاه را امکانپذیر ساخته بود زیرا در دوران حکومت آقای دکتر مصدق که ایشان روابط بسیار تیرهای با والاحضرت اشرف داشتند یک هیأت موشکاف و پروندهساز را برای رسیدگی به حسابها و پیدا کردن هزینههای غیرموجه به این سازمان اعزام داشته بودند تا شاید بتوانند با استفاده از آن مدارک، پروندهای علیه ایشان تنظیم نمایند. ولی این هیأت پس از مدتها رسیدگی و جستجو موفق نشدند موردی را پیدا کنند که به آن ایرادی وارد سازند و در نتیجه آقای دکتر مصدق، آقای جواد آشتیانی را احضار کرده و ضمن دلجویی از ایشان، با خط خودشان عملیات و نحوه کار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی را تأیید کردند.
با وجود این سابقه، معلوم بود که دستگاه مالی و نظارتی که ایجاد گردیده وظایف خود را به نحو خوبی انجام میدهد. علاوه بر این، در آخر هر سال هیأتی از طرف دیوان محاسبات وزارت دارایی به سازمان میآمدند و کلیه حسابهای دستگاههای مختلف را حسابرسی کرده و گواهی میکردند. لذا وقتی مسؤولیت اداره این تشکیلات به عهده من واگذار شد، هیچگونه تغییری در روش کارها و کادر فنی امور مالی ندادم و تمام کارها به روال سابق ادامه یافت و تنها یکی از مدیرکلهای سابق وزارت کشور را که تخصص کامل در امر تهیه بودجه برنامهای داشت، به نام آقای عباسعلی سرابندی برای تصدی سمت مدیریت بودجه سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی انتخاب کردم.
پس از وقوع انقلاب اسلامی یکی از دستگاههایی که مورد توجه انقلابیون قرار داشت سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی بود که به آن هجوم بردند تا شاید خوراکی برای تبلیغات علیه رژیم گذشته به دست آورند ولی در این موقع دو نفر از اشخاص شجاع و با شرافت که من در تمام دورانی که در سازمان بودم شاید بیش از یکی دو بار آنها را ملاقات نکرده بودم و هر دو آنها سمت معاونت حسابداری و امور مالی سازمان را به عهده داشتند و افرادی مسلمان، مؤمن و دارای تعصبات مذهبی بودند در مقابل انقلابیون ایستادند و صریحاً اعلام کردند که تمام کارهای امور مالی زیر دست آنها انجام شده و اگر ایرادی باشد باید آنها مورد مؤاخذه قرار گیرند و به این ترتیب، انقلابیون به راه خود رفته و موضوع فیصله یافت.
این بود خلاصهای از اقداماتی که در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی انجام گرفت.
– از این فرصتی که برای انجام این مصاحبه به ما دادید بینهایت متشکرم و اینک به عنوان پایان کلام ممکن است بفرمایید با پیش آمدن انقلاب، شما چه وضعی پیدا کردید؟
– در اوایل سال ۱۳۵۷ یعنی سالی که انقلاب پیش آمد برای بازدید فعالیتهای اجتماعی در استان آذربایجان غربی برنامهای تهیه شده بود که والاحضرت اشرف از این برنامهها بازدید کنند و من هم به همراه ایشان به رضائیه رفتم. در حین بازدید یکی از این برنامهها، دچار خونریزی شدیدی از ناحیه بینی شدم که مداوای پزشکان معالج مؤثر نیفتاد و ناچار شدند با هواپیمای اختصاصی مرا به بیمارستان رضا پهلوی در تجریش ببرند. مقدار خونریزی به حدی زیاد بود که در روز بعد، بیش از سی در صد از خون بدن خارج شده بود و به همین جهت آقای دکتر قائممقامی از دانشگاه جانز هاپکینز که با ما همکاری داشت خواستند که به فوریت متخصصی را به تهران اعزام نمایند و سفارت ایران در واشنگتن را هم در جریان گذاشتند و با دخالت مستقیم دوست عزیز و بزرگوارم آقای اردشیر زاهدی در ظرف بیست و چهار ساعت رئیس بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان جانز هاپکینز با یکی از همکارانش و وسایل لازم به تهران آمدند و در اثر کوششهای ایشان پس از پانزده روز بهبودی یافتم و بیمارستان را ترک کردم و به کارهای معمول پرداختم. پس از این جریان در اوایل آبانماه آن سال برای انجام مأموریتی برای مدت یک هفته به اروپا مسافرت کردم و روز قبل از مراجعت که قرار بود از پاریس به تهران برگردم ناگهان مواجه با خونریزی بینی شدم که بلافاصله به بیمارستان آمریکایی پاریس مراجعه کردم و وقتی سوابق خونریزی را با دکتر معالج در میان گذاشتم پس از معالجات اولیه توصیه کرد که تا مدتی از فعالیتهای پر درد سر و مسافرت با هواپیما خودداری کنم و به همین جهت مسافرت به تهران را به تعویق انداختم و جریان را به اطلاع والاحضرت اشرف رساندم و ایشان نیز دستور دادند موقتاً در پاریس بمانم تا دکترها اجازه مسافرت بدهند. البته در این روزها مرتباً خبرهای اعتصابات و شلوغیها به پاریس میرسید و به هرحال دوران سه ساله انتصاب من در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی تمام میشد و باید درباره آن تصمیمی گرفته شود و مدیر مسئولی کارهای سازمان را به دست بگیرد. بنابراین در چنین شرایطی که وضع سلامتی و امکان مسافرت من مبهم بود و والاحضرت اشرف هم در آمریکا بودند قرار شد بطور موقت آقای دکتر نصرتالله کاسمی مسئولیت مدیرعاملی سازمان را عهدهدار شوند و بدین ترتیب اقامت من در فرانسه ادامه پیدا کرد و بعد از مدت کوتاهی با پیش آمدن انقلاب تا به امروز ادامه یافت.
ـ بسیار متشکرم.
[پایان]
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷] [بخش۸] [بخش۹] [بخش۱۰] [بخش۱۱] [بخش۱۲] [بخش۱۳] [بخش۱۴] [بخش۱۵] [بخش۱۶] [بخش۱۷] [بخش۱۸] [بخش۱۹] [بخش۲۰] [بخش۲۱] [بخش۲۲] [بخش۲۳] [بخش۲۴] [بخش۲۵] [بخش۲۶] [بخش۲۷] [بخش۲۸] [بخش۲۹] [بخش۳۰] [بخش۳۱] [بخش۳۲] [بخش۳۳] [بخش۳۴] [بخش۳۵] [بخش۳۶] [بخش۳۷] [بخش۳۸] [بخش۳۹] [بخش۴۰] [بخش۴۱] [بخش۴۲] [بخش۴۳] [بخش۴۴] [بخش۴۵] [بخش۴۶] [بخش۴۷] [بخش۴۸] [بخش۴۹] [بخش۵۰] [بخش۵۱] [بخش۵۲] [بخش۵۳] [بخش۵۴] [بخش۵۵] [بخش۵۶] [بخش۵۷] [بخش۵۸] [بخش۵۹] [بخش۶۰] [بخش۶۱] [بخش۶۲] [بخش۶۳]